خوشحالم که آخرين کار من برای بی بی سی از آن دست کارها بود که می توان به آن باليد و "کار" حساب کرد. گفتگو با استاد يگانه فتح الله مجتبايی پايان دوره ای است که برای من با شاعر بزرگ لايق شيرعلی آغاز شد. سالهای 96-97 که تازه به بی بی سی آمده بودم استاد لايق برای بار نخست به لندن آمد و من فرصت کم نظيری يافتم تا با او گفتگوی بلندی ضبط کنم و از آن برنامه ای شش قسمتی بسازم که همان زمانها از بی بی سی پحش شد: شاعری از پنجکنت (و اين اواخر بازنشر شد گرچه بخش ششم آن گم شده است).
من ده سالی را که در بی بی سی سرکردم به همين دست کارها دل خوش بودم. و کم هم نکردم. و خوشحالم اگر خدمت حساب شود به فرهنگ پهناور ايرانی. خاصه آن بخشها که کمتر شناخته شده اند کمتر شنيده شده اند. گوهران اند در مخمل سياهی در صندوقچه ای در تاريکخانه ای انگار.
حالا در آمستردام مشغول راه اندازی راديوی تازه ای هستم. سخت مشغول. هفته ای را که گذشت به برگزاری کارگاهی گذراندم که چند ده نفر از جوانان و چندتنی از پيشکسوتان در آن جمع بودند تا به نوعی تفاهم برسيم بر سر کاری که پيش رو داريم. دوباره خود را در راهروهای دانشکده می يافتم و آنهمه نيروی عظيم جوانی.
راديو زمانه برای من "کار" است. هر چه توان دارم در آن سرمايه کرده ام. تا موفق شود و بيراه نيز نرود. و از هر کسی که می تواند دست ياری دهد استقبال می کنم. راديو زمانه متوجه نسل بعد از انقلاب است. نسلی که ناشنيده مانده است. در باره زمانه آنقدر حرف دارم که نگو اما همين را بگويم حاليا که اين راديويی است که از وبلاگ می آموزد. چگونه؟ بماند به يادداشت بعد. امروز با کامنت مختاباد متوجه شدم که مطلب ام در بی بی سی بايد چاپ شده باشد. وقتی ديدم فکر کردم نه اصلا به بطالت نگذرانده ام اين سالها را مثل همه سالهای بعد از انقلاب را. و اين دو ماه آخر هم که سخت گرفتار برنامه ريزی برای راديو زمانه بوده ام اميد می برم به نتيجه ای که بايسته است برسد: وبلاگی شدن راديو. حالا ديگر زمانی است که وبلاگستان راديو داشته باشد.
پی نوشت: دارم وبلاگها را مرور می کنم. يک يکشنبه آرام و ابری بعد از مدتها باعث شد که از صبح بنشينم و اينترنت را هم راه بيندازم و برای اول بار در آمستردام از خانه وبلاگ خوانی کنم. کلاغ سياه حرفهای شنيدنی دارد در باره زمانه. بخوانيد و اگر در وبلاگتان مطلبی می نويسيد مرا هم بی خبر نگذاريد: مطلب اول کلاغی، مطلب دوم کلاغی
|