میانمایگی بد است و بدتر از آن است بیمایگی. با جمله منفی شروع نکنم. بهتر است بگویم تعالی نگری و کمال طلبی شایسته تر است آدمی را. آدم را سر ذوق می آورد. اصلا آدم را شکوفا می کند. آدم را آدم می کند. من به همین دلیل به استیو جابز احترام می گذارم.
استیو جابز را فقط از منظر این «هنر»ش می توان بی قید و شرط ستایش کرد. این هنری است که در هر که باشد باید او را ستود. آدم باشد یا فرشته و صاحب نور و کرامات یا درویش و سلطان یا نه حتی کسی که نورش روشن نباشد. بگذار به قول عین القضاه صاحب نورسیاه باشد اما هنر کمال نگر و بلندنگر داشته باشد.
در قدیم به این هنر می گفتند همت. آدم باید همت داشته باشد. هر صفت و مذهب و ایدئولوژی و حزب و بازی بعد از اینها می آید و ارزش دارد. اما اگر به بهانه مذهب و ایدئولوژی و ضدیت با این و آن هنر را ندیدی چه چیز را خواهی دید؟ و چه ارزشی دارد آن دیده و دیدن؟
یک آدم با هنر و با همت یک خصلت اساسی دارد. هیچ کاری را سبک نمی گیرد. هیچ کاری را سرسری نمی گیرد. کسی که در فرهنگ رفع تکلیف زندگی می کند از همت و هنر صد فرسنگ دور است. و سخن ادم بی هنر شنیدن چه ارزشی دارد؟ کار آدم بی همت چه اهمیتی دارد؟
استیو جابز بهانه است. اصل ستایش کمال است. ستایش ابتکار است. ستایش طرح نو در انداختن است. حرف نو زدن است. سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر. زندگی بدون این حلاوت تلخ و زهرمار است. به هیچ نمی ارزد.
امثال استیو جابز زندگی را زیبا می کنند. چون ذهن زیبا دارند. جان هنرور دارند و اراده اهل همت در ایشان است.
جلال ستاری در عظمت هزار و یکشب می گوید این کتاب رمز زندگی است. زیرا زندگی شگفتی است و هزار و یکشب سرشار از شگفتی. زندگی بدون شگفتی چیزی نیست که بیارزد. همت و هنر ما را شگفت زده می کنند. عرصه های نو کشف می کنند. ما را و زندگی ما را تازه می کنند.
اصل این است و باقی همه فرع و فرع فرع.
من استیو جابز را ایرانی می خواهم. می دانم که راه زیادی باید رفت. اما می دانم که صاحب همت باشد راههای دراز کوتاه می شود. می دانم که تا وقتی صاحب همت در وطن ما آواره است استیو جابز هم نمی شود. اما امید می برم که ما بس کنیم آواره کردن اهل همت و اهل هنر را. این همه جایی و جهانی است. این فقط آمریکایی نیست. این را می توانیم از خود کنیم. به دست آوریم. کافی است رصدخانه ای بنیان کنیم که کارش رصد اهل هنر باشد. اهل هنر گرد آن خانه جمع خواهند شد.
اما در میان کسانی که یا همت خود کشته اند یا چون مغولان کمر به قتل همت دیگران بسته اند چگونه می توان خانه ای چنان بینان کرد؟ می شود؟ امیدی هست؟
در میان قیل و قال ستایش و نکوهش جابز من نگران آن بودم که آیا می توانیم طراحان و هوشمندان و تعالی جویان و نوکاران را در میان خود رشد دهیم و عزیز داریم؟
پس این شد که فکر کردم فاصله ما تا دیدن و رشد دادن جابزها از جوانان صاحب همت مان چقدر است. حاصل اش این شد که می خوانید. صورت امروز واقعه تلخ و تند و تراژیک است. اما امید در ما زنده است. کافی است گوش به احمق نکنیم. و آن شگفتی و سرزندگی و هنر و همت را زنده نگاه داریم. هر طور که هست. زود باشد که در این ظلمات نوری ظاهر شود. مهم این است که غرق نشویم. آتشی را که نمیرد همیشه در دل سوزان نگاه داریم. تن به بلاهت و کوته نظران بی هنر ندهیم از هر قماش که هستند. ایران را همت و هنر ما نجات خواهد داد. این گمشده ما ست. هر جا یافتیم باید آن را عزیز داریم. دریغ است که این فرصت آموختن از استیو جابزها را از خود دریغ کنیم به این یا آن یا هر بهانه. فکر کنیم اما نه برای حسرت خوردن برای آموختن که:
چرا استیو جابز ایرانی نبود؟
نظرات
نظر
با سلام
به نظرم عمده سخنانتان صحیح وبجاست جز یک جای عمده اش.
گمانم اینهمه که برشمردید در وصف کمال گرایی و کم مایه وحتی میان مایه نبودن صحیح است. اما اینکه آقای استیو جابز مصداق این همه باشد برای من محل سوال است.
به هر حال کمال گرایی را باید تعریف کنیم. باید اول بگوییم وقتی صحبت از متعالی بودن یک انسان میکنیم منظورمان چیست.
به نظرم استیو جابز با همت بود، مبتکر بود ، حرف نو زد، اما زندگی را زیبا نکرد. حداقل برای خردسالان و فقیرانی که در کارخانه های apple در چین کار میکردند ، این اتفاق نیافتاد.
و من همین استثمار ایشان از بیچارگان را کافی میدانم در رد متعالی بودن و کمال گرا بودن ایشان.
اگرنه چنین بود بسیارند نمونه های وطنی که همت بلندی دارند در اختلاس و چپاول و … و البته نوآوری هم میکنند در این راه با این وصف متعالی که نیستند هیچ بلکه در زمره فرومایگانند با وجود همه همت و ابتکارشان در چپاول .
—————-
بر سر مصداق اختلاف دارید؟ عیبی ندارد. بر سر کمال طلبی و ابتکار که اشتراک نظر داریم. بسم الله. این را نپسندیدید یکی دیگر را برگزینید. مشکل سر استیو جابز نیست. در عین حال سخت مخالف ام با اینکه هر چه استیو جابز داشت و بود را به یک دو نکته فروکاهیم و تقلیل دهیم و خیال خود را راحت کنیم. من دوستر دارم که خیال من وشما ناراحت بماند … شاید فاصله ها را دیدیم و تکان خوردیم – م.ج
نوشته اید
بس کنیم آواره کردن اهل همت و اهل هنر را.
برای ماندن در ایران و ساختن ان، مردان و زنان باهمت و با سیاستی لازم اند، انانی که بیش از اواره شدگان ایرانی در غرب همت و درایت دارند.
خاک فرهنگی و سیاسی ایران شوره زاری است که رشد در ان برای هنرمندان نازک دل و حساس مناسب نیست.
———-
این را از جانب آواره کنندگان گفتید یا آواره شدگان؟ اگر آواره شده ها گفتند ما در همان وطن شوره زار زندگی می کنیم شما حرفی دارید؟ – م.ج