- تجاهل در این زمینه (قطعنامه تحریم ها) پیامدهای آن را وخیم تر خواهد ساخت.
- مانند روز روشن است که این قطعنامه بر امنیت و اقتصاد کشور ما اثرخواهد گذاشت. تولید ناخالص را پائین خواهد آورد، بیکاری را بیشتر خواهد کرد، مردم را در تنگنای مشکلات بیشترمعیشتی واجتماعی قرار خواهد داد، فاصله ما را ازکشورهای در حال رشد جهان بویژه کشورهای همسایه رقیب بیشتر خواهد ساخت و آخرین میخ را بر تابوت چشم اندازبیست ساله خواهد کوبید. کدام عقل سلیم است که نداند کشورما امروز پس از صدور قطعنامه آسیب پذیرتر و منزوی تر از گذشته شده است؟
- سرنوشت کشورهای دیگر در منطقه که در دام لفاظی های مغرورانه ومیان تهی دولتیانشان افتادند وسرنوشت شوم و ترحم برانگیزی پیدا کردند باید جلوی چشم همه ما باشد. (اینجا عراق و رجزخوانی های صدام را نشانه می دهد.)
- آنچه در شرایط کنونی مهم است، اندیشیدن به راه حلهائی است که بتواند احتمالات خطر رابرای استقلال، تمامیت ارضی و حقوق مشروع کشور به حداقل برساند. (من نگران این تاکید بر تمامیت ارضی هستم. به سخن دیگر موسوی دارد از خطر تجزیه شدن ایران در صورت جنگ و حادشدن اوضاع می گوید.)
- بی تردید این یک قطعنامه بر ضد ملت ماست. گرچه در کنار آن ما نمی توانیم ازتاثیر سیاستهای ماجراجویانه و مغشوش چشم بپوشیم
- باید آنها (مردم) بدانند این تحریمها چه اثری بر سفره آنها و روی نرخ بیکاری و تورم و تولید و پیشرفت کشور و امنیت می گذارد. (توجه کنید که می گوید تحریم روی امنیت کشور تاثیر خواهد داشت.)
- ازمواردی که لازم است مردم حتما بدانند خطرات امنیتی قابل پیش بینی ناشی از قطعنامه جدید است. بسیاری از ملت ما نمی دانند مسیری که با ندانم کاری و گزافه گوئی های بی مورد درآن افتاده ایم تاچه حد خطرناک است. (بار دیگر مساله خطرات امنیتی را با صراحت بیشتر گوشزد می کند.)
- اینکه کسانی بخواهند با بذله گوئی و رجزخوانی خیال خود ومردم را راحت کنند خیانت به مردم است. اگر می خواهیم آمادگی مردم را به عنوان مهمترین عامل بازدارندگی در مقابل خطرات احتمالی قراردهیم باید در حد ممکن پیامدهای احتمالی امنیتی شرایط موجود را به اطلاع آنها برسانیم. (در اینجا از خیانت در ناآگاه نگهداشتن مردم می گوید از عواقب راهی که آخرالزمانی ها در پیش گرفته اند. تاکید بر بازدارندگی در مقابل خطرات احتمالی و پیامدهای امنیتی پیشارو. آن بذله گویی نوعی خشنودی از رفتن به سوی ویرانی است. کمی بعد روشن می گوید.)
- شرایط تازه ایجاب می کند که دایره مشاوران پرونده حساس هسته ای گسترده تر شود. چرا باید چند نفر پنهان از نظر مردم در مورد پرونده هائی که به سرنوشت همه ملت مربوط است تصمیم بگیرند؟ مگر قرار نبود مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند؟ چرا فکر کنیم که مردم باید با هرچه ما تصمیم گرفتیم موافق باشند؟ آیا اصل مربوط به رفراندوم جنبه زینتی دارد که هر زمان برای حل مسائل مهم کشوربه آن اشاره می شود طوفانی از اتهام و توهین راه می افتد؟ آیا جای آن نیست که در موارد حساس نظر ملت را از این طریق پشت سر تصمیمات مهم قرار دهیم؟ (اینجا از بی کفایتی دولت کودتا در مسائل هسته ای می گوید و پیشنهاد می کند که می توان با رفراندوم تکلیف این سیاست خطرناک را روشن کرد.)
- یک دولت نامشروع و سرکوبگر ودر حال جنگ با ملت خود نمی تواند در مقابل تهدیدات بیگانه مقاومت نماید. در چنین حالتی یا باید به بیگانگان باج دهد و یا کشور را در آستانه خطرات مهلک افکند. (این یکی از قوی ترین گزاره های این بیانیه اعلام مواضع است. تاکید بر جنگ با ملت نشان می دهد که جنگ طلبان داخلی پیشاپیش جنگ را شروع کرده اند. دوباره بر خطرات هلاکت بار تاکید می کند که نام دیگری است برای جنگ.)
- کشور امروز برای عبور ازاین بحران خطرناک نیازمند استفاده از همه ظرفیتهای مدیریتی خویش است. خطرآنچنان مهم است که به خاطرآن استفاده ازتجربیات ومنزلت شخصیت هائی چون جنابان هاشمی و خاتمی و روحانی و آقازاده و لاریجانی و… ضرورت داشته باشد. نیروهای زبده برای اداره کشور در شرایط بحرانی کنونی ازمدار تصمیم گیری ها و سیاستگزاری ها به کناری گذاشته شده ا ند؟ آیا این واقعیت آشکار، دلهره آور و شک برانگیز نیست؟ (چیدمان واژه ها را نگاه کنید: بحران خطرناک/ خطر آنچنان واقعی و نزدیک است که/شرایط بحرانی است/ واقعیت های دلهره اور/ و البته آبی که به آسیاب دشمن وطن ریخته می شود البته شک بر می انگیزد که چرا؟)
- اسلحه سپاه وبسیج به جای دشمن در مقابل مردم قرار گرفته است ودر سرکوب و دستگیری ها و بازجوئی ها ی نیروهای سیاسی و معترضین نقش درجه اول دارند و از سوی دیگر سپاه در حجم غیر قابل باوری درگیر مسائل اقتصادی است. (چنین سپاهی) نمی تواند برای تامین امنیت کشورو انقلاب مورد اعتماد باشد. قابل پیش بینی است که با ادامه این روند سپاه به جای دفاع از ملت و کشور به دفاع از شرکتها و سهام وموسسات پولی و مالی خود و سرانجام به جای دفاع از کشور وانقلاب به دفاع از از سازمان و تشکیلات خود بغلطد و یا به تمامی در اختیار یک قدرت مستبد و ضد مردمی قرار گیرد. (موسوی دارد می گوید این سپاه که من می بینم از پس هیچ جنگی بر نمی آید: اسلحه اش به سوی مردم است تا دشمن/ درگیر نرخ ارز و نفت است تا توان رزمی خود/ شایستگی دفاع از امنیت کشور را از دست داده است/ به سمت استبداد داخلی چرخیده است/ با این توان و پشتوانه می خواهد به جنگ برود؟)
او می خواهد مقاومت د ر برابر استبداد داخلی را با مقاومت در برابر خطر جنگ همراه کنیم؛ این خطر روشن خطری که دیگر پنهان اش نمی توان کرد:
آقای جامی
جنگ برای من و هم نسلانم که در اواخر دهه شصت به دنیا آمدیم، مفهومی انتزاعی است.
جنگی که شما با تاکید هایتان بر عبارات منقول از بیانیه آقای موسوی از آن حرف می زنید، از آن مفهوم هم عجیب تر و نامفهوم تر است.
بگذارید این طور بگویم؛ از یک سال و چند هفته پیش ما عجیب ترین و پر استرس ترین (گاها پر هیجان ترین) روزهای عمرمان را گذرانده ایم. اشک آور و باتوم و… خوراک روزانه مان شده بود. البته من یکی خوشحالم که سران جنبش بالاخره به این نتیجه رسیدند که اعتراض خیابانی، در این شرایط می شود همان حرف احمقانه که:”بکشید ما را ما قدرتمند تر می شویم” مصداق این حرف را کشته شدن ده ها هموطن و هم نسلم در یک سال اخیر میدانم و نه مقابله با سرکوب نظامی با بکارگیری اندیشه و آگاهی رسانی فردی و جمعی.
حالا شما حرف هایی می زنید که برای من و شاید خیلی ها عجیب است! شما بگذارید به پای بی تجربه گی و خامی. از یک طرف می شنویم تحریم ها دولت را فلج می کند، از طرف دیگر هشدار افزایش تورم و بیکاری میترساندمان. اصلا ما باید نگران چه چیز باشیم؟
تکلیف ما چیست؟! اینکه این حرف ها را با شما در میان می گذارم نه اینکه از شما طلبکار باشم. شاید از نسل شما و پدرانمان عاصی هستم (هستیم). بهتر بگویم: ما گیجیم و لنگ در هوا!
شب و روزمان افکار بی نتیجه و آرزوهایمان همه بر آب مینماید.
ناله نمی کنم… فقط سرگیجه امانم (امانمان) را بریده است…
عذرم را برای زیاده گویی ام بپذیرید.
————–
وضع ما مصداق ان سخن رسول است که گفت: چاره کار در اوج سختی پیدا می شود. شاید هنوز این سختی بر همه ما آشکار نشده است. بذله گویی و رجزخوانی و دون کیشوت بازی مانع عریان شدن بحران خطرناکی است که در آن افتاده ایم. این بر عهده همه ما ست که حقیقت را عریان کنیم. – م.ج
سلام
در این سناریو ،ما حق انتخاب داریم؟
لابد بین ویتنام شدن و دارفور شدن؟
غم انگیز است!
وغم انگیز تر اینکه احمدی نژاد ،حواس ما را دوباره پرت کند،اینبار نه با شاه نیمه سوخته ای(خامنه ای)،که با پیاده ها.مردم با مردم!
“این برنامه پلیدش در صورت جنگ خواهد بود.”
این خطر بالقوه وفاجعه آمیز تر از جنگ است.
سلام،
از اینکه باز هم می نویسید، بسیار خوشحالم.
نکته مهم همین است که گفتید: کودتاگران بسیار مایلند جنگی پیش بیاورند تا – به خیال خود – در سایه آن بهتر بتوانند بر ناتوانی خود در اداره کشور سرپوش بگذارند؛ البته در این صورت آب گل آلود خواهد بود و ماهی گرفتن هم آسانتر. … اما آقای جامی! واقعا چه می توانیم بکنیم؟ چگونه می توانیم وقتی حکمرانان این کشور بر طبل جنگ می کوبند، دنیا را از جنگ منصرف کنیم؟ آیا باید فقط بنشینیم و چشم بدوزیم به دهان رهبران جنبش؟ آیا نمی توانیم خود ایده ای بدهیم؟ اگر کسی ایده ای داشته باشد، چگونه باید آن را با رهبران جنبش در میان بگذارد؟ چگونه باید آن را با دیگر مردمانی که خود را ایرانی می دانند در میان بگذارد؟
به گمان من نامگذاری یک روز مانند همین بیست و هشتم مرداد به نام روز مبارزه با جنگ و کودتا و بزرگ کردن آن و در مورد آن حرف زدن و خبر را به گوش خبرگزاری ها و روزنامه ها و مجلات رساندن و بازگویی اینکه اگر ایالات متحده و بریتانیا آن موقع دخالت نمی کردند، اکنون نه تنها ایران که خاورمیانه آرام و دموکراتیک بود، ممکن است – تاکید می کنم، ممکن است – بتواند راهی باشد برای خنثی کردن صدای طبل جنگی کودتاگران حاکم و از آن سو ماشین جنگی ایالات متحده و اسرائیل.
و در پایان فقط این را بگویم که: دریغ است ایران که ویران شود.
سپاس از شما.
——————–
موسوی خواسته است که همه به سهم خود حرف بزنیم و ایده بدهیم. ایده هایی از جنس آگاهی و اقدام. – .م.ج
ببینید این هموطنان ما در سایت جرس فرخ نگهدار را سر کار گذاشته اند تا به گونه ای ازعلامه محمدحسین فضلالله دفاع کند.
اما فرخ نگهدار حتی اسم درست فضل الله را هم نمی داند و در تمام نوشته به جای “محمد حسین” مرتب می نویسد “محمد حسن” !! و یک “آیت الله العظمی” هم به بند ناف آن مرحوم اضافه می کند. در حالی که حتی در لبنان به او فقط “علامه” می گفتند و نه “آیت الله العظمی”.
http://www.rahesabz.net/story/19040/
So, Iranian authority is seeking war and destruction and your peace loving western powers are being lured to the war., huh? You are such a comedian man but your joke is a sick twist of truth and reality.
Let me remind you of 2003 with some key words: People’s President Khatami, Dialogue of Civilizations, Iran Helping Peace Loving West to zap and maim 2 countries, Freezing all Nuclear Activities, …
Then what we got in return? Threat and threat and threat of being attacked. Still the military option is on the table (read News) by your beloved peace loving president Hussein.
جناب جامی
با سلام. فکر می کنید که مثلا الان فقط احمدی نژاد و خامنه ای و دار و دسته شان هستند که آخر الزمانی اند، با کمی جستجو خواهید دید که خود اسرائیل و آمریکا و … با چه تکاپویی در حال تبلیغ آخرالزمان و گسترش ایده ی آن هستند. نمی دانم چرا؟
۱۰۰ سال است که داریم خیر سرمان برای آزادی و عدالت مبارزه می کنیم.اما چه شد؟ متاسفانه در نهایت کشورهای جهان سوم هستیم و به نفع خیلی ها نیست که خوب زندگی کنیم. فکر کردید مثلا این مافیای اقتصادی دنیا می آیند نگاه می کنند که ما جنبش سبز را به جایی که می خواهیم برسانیم؟! جالب است که این تروریستی هم که با شنیدن اسمش زرد می کنند بمب و ترکشش همش داره رو سر ما جهان سومی ها خالی می شه و مثلا القاعده جونشون هم یه بار که می یاد تو کشور اونا بمب منفجر کنه عملیاتشون لو می ره!اصلا اگر این احمدی نژاد و دارودسته اش نماینده ی سوگلی اسرائیل و آمریکا و در راستای سیاست های آنها نیستند پس چه هستند؟!
نخیر، به این سادگی ها هم نیست. اگر واقعا می خواهیم به این ملت فلاکت زده ی خودمان و بشریت کمکی کرده باشیم بهتر است برویم و این کاپیتالیسم و مصرف زدگی که مثل خوره از طرف سیستم سرمایه داری جهانی به جان کشورهای جهان سوم افتاده و در یک کاسه بودن دست آنها با احمدی نژاد و القاعده و امثالهم را رسوا کنیم. نه اینکه نوک کوه یخ یعنی احمدی نژاد را ببینیم و هول شویم که وای ما دیگر حقیقت مصائب و بلایا را یافته ایم!
به هر صورت من هم در حد عقل و فهم و تحلیل خودم نظرم را گفتم و پیشنهادم برای جنبش تا حد امکان پرداختن و رسوا کردن ریشه هاست و نه در سطح غوطه خوردن.
موثرترین اقدام را هم در حال حاضر تدوین اصول و اهداف جنبش و آگاهی و اطلاع رسانی در سطح گسترده و جهانی بر ضد جنگ علیه ایران و در داخل هم جذب قشر های مختلف مردم و انتقال اصول جنبش و ارتباط با آنها است.
—————-
خانم عزیز ما وظیفه مند هستیم که آخرالزمانی های خودمان را درمان کنیم تا بازار آن یکی ها را گرم نکنند و ما را فدای توهمات شان نکنند. – سیب