اشاره: یادداشت دکتر نیکفر اشارات و نکات خوبی داشت هرچند نکاتی درآن نیازمند حاشیهنویسی و نقد هستند، ادعای کامل بودن یا بیعیب بودن نقد ذیل نیز نمیرود.
الف) ایشان رسانه و جنبش را از طریق فرم دادن در گفتمان لنینی مترادف هم میبیند. ناگفته پیداست که – همانطور که دکتر نیکفر در نیمه دوم مقاله خود اشاره کرده است – با بودن زبان متکثر و قدرت توزیع شده و ابزارهای وافر در زمانه دیگری بسر میبریم که قابل قیاس با گذشته حتی صدسال پیش نیست. اگرچه رسانه هنوز عضو مهمی از یک جنبش میتواند باشد اما فضا دیگر فضای لنینی نیست. یعنی قرار نیست با آگاهی دادن (به عبارت بهتر آگاهی پخش کردن) در میان مردم، به زیروزبر کردن جامعهای یا به ثمر رساندن و پیروزی جنبشی رسید. زمانه آگاهی بخشی تودهها و انتظار تغییر داشتن به صرف آگاهیبخشی، دیری است که گذشته است. تغییر (چه ناگهانی چه مستمر و کند یا گامبهگام) نیازمند شرایطی است که گردش آزاد اطلاعات یکی از آنها است و شرط کافی نیست اما شرط لازم است و به ویژه در شرایط کنونی که رسانههای موجود فعلی، با بودجه های کشورهای دیگر ارتزاق میکنند و بیش از هرزمان حافظ منافع همان کشورها هستند. خود نیکفر هم قبول دارد که زمانه دیگری است اما میگوید باید به گذشته برگشت و آن را نقد کرد. این حرفی منطقی است اما نمیشود با نقد گذشته و اوراق کردن مفاهیم و ابزارهای کهنه، مفاهیم نو و ابزارهای جدید مانند رسانه مدرن را هم نقد و اسقاط کرد.
مجموعه کاملی از بحث و نقد و پیشنهاد در باره رسانه ملی را هم فانوس آزاد جمع آورده است. یعنی همه آنها که تا امروز نوشته اند. از دست ندهید!
اولا که باید بگویم نتیجه ی هر جنبش یا انقلابی که به رسانه های بیگانه متکی است می شود همان نتیجه ای که ما سی سال قبل در انقلاب اسلامی و با تکیه بر اطلاع رسانی رادیو بی بی سی گرفتیم و آخرش رسیدیم به اینجائی که الان هستیم!…دوما متاسفم که شما تحمل صداهائی که فقط اندکی مخالف و منتقد شما هستند را ندارید و تقریبا تمام کامنتهای انتقادی مرا خیلی راحت حذف می فرمائید…البته واضح است که این نظر را هم حذف می کنید ولی لا اقل خودتان ان را می خوانید و شاید به این فکر فرو روید که خودتان هم چندان دموکرات نیستید!
————————–
فقط یک نظر از شما منتشر نشده که آنهم پای مطلبی بود که قرار نیست کامنت داشته باشد – سیب
سخنی کوتاه و خودمانی با رهبران احزاب و گروه ها و نخبگان ایرانی:
از این بهتر چه می توانست در جریان باشد:
یک رستاخیز بزرگ مردمی! دریای خروشان جوانانی مشتاق که آگاهانه و مسالمت آمیز می خواهند سرنوشت خود را در دست گیرند. آینده خود و فرزندانشان را بسازند و از زیستن در ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته بر خود ببالند.
پرسش این است:
نقش ملی و تاریخی احزاب و گروه ها و نخبگان ایرانی در این دوران سرنوشت ساز چه می تواند باشد؟
به گمان من در سی سال گذشته به اندازه کافی کار تئوریک انجام شده و نقدهای فراوانی هم نوشته شده است.
بگذارید خیال خود را راحت کنیم و بی پرده بگوییم:
در این سی سال، نابغه ترین ما چیزی فراتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر نگفته است. از این همه فخر فروختن به یکدیگر، قمپز در کردن، و ملوسک بازی های روشنفکرانه چه هدفی را دنبال می کنیم؟
مساله مشخص همه ما به تسلیم واداشتن باندهای فاشیست و جنایتکار قدرت در ایران است- که خود را “مقدس” هم می دانند. اگر آن ها را به تسلیم شدن در برابر اراده ملت واداریم، بدون تردید این صندوق های رای است که می باید مشگل گشای اختلافات و تفاوت های ما باشد.
چگونه می توان با “کمترین هزینه” و در “کوتاه ترین زمان” باندهای قدرت را به تسلیم در برابر اراده ملت به پا خواسته وادار کرد؟
نقشه راه چیست؟ نقشه راه چیست؟ نقشه راه چیست؟
بیایید سناریوهای ممکن را بررسی کنیم و راه بهینه و یا راه های بهتر را برگزیده و دنبال کنیم. امیدواریم یک مبارزه همه جانبه و هوشیارانه، هر چه زودتر همه ما را به پیشگاه مقدس و با عظمت صندوق های رای شرف یاب کند!
به پیشگاه مقدس و با عظمت صندوق های رای شرف یاب کند!
به پیشگاه مقدس و با عظمت صندوق های رای شرف یاب کند!
مشکل نیکفر با لفظِ تنگ و بسته ی «ملی» است!
ایشان به نکته ی مهمی اشاره کرده اند.
در دنیای امروز رسانه هایی که بدنبال روشنگری و کار فرهنگی هستند از این پسوند هااصطلاحات استفاده نمی کنند. نمونه اش رسانه ی وزین «آرته« یا «درای زات» هستند. «ملی» در دنیای جهانی شده معنی خود را تا حد زیادی از دست داده است.
مبنای تفکر را یک رسانه «مدرن» بر اساس خط و مرزِ تنگِ جغرافیایی نمی گذارد.
نقط نیکفر به سیاست زدگی است. حال که آنها همه چیز را «اسلامی» می کنند ما هم «ملی» می کنیم.
مبارزه ضد مبارزه.ایدئولوژی بر علیه ایدئولوژی.
پیشنهاد نیکفر برای بیرون آمدن از این دور باطل است.
وقتی به ماهیت رسانه در سنت مان نقب می زنم و آن را در الگوی منبر پیدا می کنم بنا به رشته تخصصی ام هندسه ای را بین قدرت و مذهب باز می خوانم که اوضاع امروز جامعه ام را معنا دار تر می کند.مطلبی قدیمی در وبلاگم پیدا کردم.کوتاه است البته:
http://hybrid.blogfa.com/post-24.aspx
—————————-
فقط منبر رسانه نبوده است. ولی بر فرض هم بوده باشد عیبی نیست. تمام دانشوران اسلامی و ایرانی بر همین منبر درس گفته اند و عرفان آموخته اند و دین. در ضمن صد سال گذشته هم جزو سنت ما ست که در آن هم نشریه بوده و هم رادیو و هم تلویزیون. – سیب
سلام. ممنون از این که در مورد کار سایت فانوس آزاد اطلاع رسانی کردین. من هم نظرم را که اینجا نوشتم:
http://zaaresh.blogspot.com/2009/08/blog-post_09.html
به آن جا اضافه کردم. راستی شما هنوز دارین بحث راه اندازی تلویزیون رو پی گیری می کنین؟ آخرین نتیجه ها رو لطف کنید اطلاع بدین.
سپاس دوباره