اینطور نیست که ادعا کنیم طرفدار عدم خشونت ایم و یکباره از خشونت عاری شده باشیم. اینطور نیست که چون در راه جنبش سبز و سفید قدم می زنیم هر کار خواستیم می توانیم بکنیم. از ما کسی قبول نمی کند اگر ادعای دموکراسی خواهی داشتیم اما رفتارمان تکروانه و آسیب رسان و هتاکانه بود. عدم خشونت فقط سکوت در راهپیمایی نیست. فقط مبارزه منفی نیست. نافرمانی مدنی نیست. عدم خشونت شناسایی روشهای حریفان و پرهیز از آن هم هست. هر چیزی که رنگ و بوی هوچیگری داشته باشد و دسته راه انداختن برای ساکت کردن حریفان و حرف خود را به کرسی نشاندن همان راهی را می رود که مردم ایران از آن اعلام بیزاری کرده اند. هوچیگری هوچیگری است فرقی نمی کند کیهان و رجانیور و فارس و ایرنا کرده باشند یا جوانان سینه چاک موسوی و کروبی و خاتمی یا طرفداران عدالت و آزادی. این را همین اول راه باید روشن کرد.
مساله ما ساده است: ما از خشونت بیزاریم. اما از آن مصون نیستیم. باید عدم خشونت را تمرین کرد. آموخت. خشونت هم در صورتهای مختلف خود را نشان می دهد. یک صورت اش چماق و باتون و زنجیر است. یک صورت اش فحش و هتاکی در خیابان و سیلی به گوش جوانان بیگناه خواباندن است. یک صورت اش هم این است که گوش مان را ببندیم و دهان مان را باز کنیم و هر چه خواستیم بی پروا به دیگران بگوییم. رعایت هیچکس را نکنیم و حرمت هیچکس را نگه نداریم. در این جا دیگر فرقی نیست بین آنکه حجاریان را به زندان می اندازد و پیرزنان را در خیابان زیر مشت و لگد می گیرد با کسی که کامنت زهرآگین می نویسد و حرمت قلم و صاحب قلم را نگه نمی دارد.
خشونت و انحصارطلبی دست در دست اند. اگر فکر کردیم فقط ما هستیم که باید حرف بزنیم ما هم انحصارطلب ایم. اگر روا دیدیم که دسته خود را برداریم و ببریم به تظاهرات و در صف اول هزاران نفر دیگر که به حزب و گروه و دسته ما ربطی ندارند قرار بگیریم تا اینطور وانمود کنیم که همه اینها از گروه ما حمایت می کنند فرقی با احمدی نژاد نداریم. ما باید نه فقط با احمدی نژاد و روش احمدی نژادی در سیاست ایران بجنگیم که باید با احمدی نژاد درون خودمان و درون گروه کوچک و بزرگ مان هم مبارزه کنیم.
سعادت ما مردم در عوض کردن این و جانشین کردن آن نیست. سعادت ما این است که همیشه و همه جا به اصل عدم خشونت پایبند باشیم و انصاف را در باره هر کسی در هر مقامی رعایت کنیم. خشونت یعنی اعتقاد به این ایده روسی که هر که حرف می زند لابد بر اساس اینکه پولش از کجا می آید حرف می زند. این عقیده فاسد هفتاد سال روزگار همه شوروی و حالا روزگار ما را دارد سیاه می کند. طوری از پول گرفتن حرف می زنیم که انگار همه نوکر و مزدور اند. پس کی آقا و آزاده است؟ در این صورت چه فرقی می ماند بین احمدی نژاد و تو برادرجان؟ او هم مخالف اش را و منتقدش را جاسوس و مزدور می خواند. برای احمدی نژاد و حامیان روسی اش اگر اقتصاد پایه فرهنگ و پول پایه عقیده است برای ما نیست. ما صاحب اصول و پرنسیپ هستیم چه فقیر باشیم چه غنی. چه حاکم باشیم چه محکوم. چه با کسی مخالف باشیم چه موافق. این چه عقیده فاسدی است که فکر می کنیم اگر کسی پول گرفت عقیده اش را به ما می دهد؟ این همان رفتار احمدی نژاد نیست که قبل از انتخابات سکه توزیع می کرد و پول پخش می کرد؟ آیا شما حاضرید هر قدر پول احمدی نژاد به شما بدهد و عقیده تان را عوض کنید؟ اگر نمی کنید پس بدانید که عقیده برای خودش استقلال دارد. آدمها برای عقیده شان می میرند. یا پولشان را برای عقیده شان خرج می کنند. سرمایه عمرشان را در راه عقیده شان می گذارند. آنچه برخی دوستان می پندارند فقط حاصل جامعه ای است مثل ایران که به نام دین حکومت می کند اما پول را به خدایی رسانده است. و گرنه فکر نمی کردند این پول است که بر عقیده حکم می راند و دایر مدار همه چیز است. این ماتریالیسم عامیانه روسی است که لباس جمهوری مقدس پوشیده است.
امروز کیهان در لجن پراکنی های معمول اش همین زاویه دید را گرفته است که برخی از کامنت نویسان مطلب قبلی چرا که من گفته بودم بی بی سی را بی اعتبار نکنیم. خانه آباد را به بهانه اینکه خانه آبادتری می خواهیم بسازیم خراب نمی کنند. سی سال است خانه آبادمان را خراب کرده اند به این بهانه که بهترش را می سازند. هفتاد سال هم شوروی می فرمود صبر کنید که بعد از این به بهشت پرولتاریا می رسیم. نرسید و البته اینان هم نمی رسند. اما همزبانی این دوستان دموکراسی خواه و آن دشمنان استبدادپرست عجیب نیست؟ من می گویم اگر شما می خواهید به بی بی سی انتقاد کنید که چرا اخبار جنبش را پوشش نداده بکنید اما از روش کیهانی و هوچیگرانه استفاده نکنید. می خواهید به مهدی جامی هم انتقاد کنید که اشتباه می کند بکنید اما منصف باشید. اما ظاهرا تداوم جمهوری انحصارطلب در طی سی سال اثرات خود را گذاشته و بخش هایی از جامعه ما را مثل خود تربیت کرده است طوری که حتی وقتی می خواهند دموکرات باشند هم به همان لباس و روش تن می دهند که دشمنان دموکراسی و آزادی رواج داده اند.
دوستان جوان! راه دموکراسی خواهی و آزادی از راه کیهان و چماقداری جدا ست. مشکل ما با شخص احمدی نژاد و شخص خامنه ای و سردار سنگین وزن سنگین دل فیروزآبادی نیست. مشکل ما با بینش و روش این آقایان است. آنچه ما می خواهیم از راهی که اینان رفته اند به دست نمی آید. از آن راه برویم به همین جا می رسیم که اینها رسیده اند. ما باید با هر گونه روش خشونت آمیز و باج خواهانه و هتاکانه و حق به جانب مبارزه کنیم. ما تماشاگران خوب و بازیگران خوب فوتبال سیاسی باید باشیم نه هولیگان هایی که برایشان عربده کشی مهم است.
اشتباه نسل من این بود که شاه را برداشت اما روشهای شاهانه را تعطیل نکرد. نتیجه اش بازتولید شاهنشاهی اهل عمامه شد. این نسل اگر عزم به برداشتن خشونت گرایان طالبان مسلک دارد که دارد، باید روشهای طالبانی و اوباشی و کورانه را هم تعطیل کند. مسیر تازه ای برای خود تعیین کند و گوش به وسوسه ناکسان و خناسان که دلشان برای دعوا و هو و جنجال و تعطیل عقل و انصاف لک زده ندهد.
به لقمان گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان. این حکمت امروز هم کارآمد است. نگاه کنید به هر چه کیهان می کند و نکنید. نگاه کنید به هر چه گروههای خشونت طلب می کنند و در مردم می دمند و به آن تن ندهید. یقین داشته باشید که خشونت طلبان از خدا می خواهند که که شما هم مثل آنها باشید. وقتی مثل آنها بودید آنها را در مقام و جایگاه شان تحکیم کرده اید. اما اگر ندا و سهراب دو شهیدی هستند که امروز به آنها افتخار می کنیم فقط برای این است که آنها با معصومیت خود با سادگی و صفای خود و با حق طلبی و نفی خشونت خود چهره خشونت طلبان را رسوا کرده اند. این تقابل است که به آنها تمایز می بخشد و ایشان را شاخص می کند. این ویژگی را باید حفظ کرد. نباید شبیه احمدی نژاد شویم. باید هر یک از ما بتمامی نفی احمدی نژاد باشد نه تنها در سیاست که در روش و منش و زبان و اخلاق. فقط در این صورت است که می توان به آینده روشن امید داشت. من دوستار روی خوش و موی دلکش نقد و بحث ام. اما دشمن هو و اوباشیگری و انحصارطلبی ام. در راه جنبش قدم اول آموختن آیین گفتگو ست. همان چیزی که هر چماقداری در خاموش کردن آن می کوشد. گفتگو دشمن خشونت است.
salam omidvaram aghayan e saltanat talab o mojahedin o hezb e komonist kargari ham in ra bekhanad, va ma ro be khater e inke manand e oonha fekr nemikonim be mozdooran e jomhooriye eslami molaghab nafarmayand va ma ro kota nazanand
بسیار ممنون
من تو فیس بوک لینک دادم به اینجا…
من از این متن لذت بردم.
Thanks very much. I appreciate your deep insight.
You said what I always wanted to say.
I think it is the time to inform people how to act democratically.
درود برتو
شما رهبران نسل من هستید. نسلی که به جای رسم شاهنشاهی فقط شاه را برداشت و برای از بین بردن رسم شاهنشاهی فقط یک راه وجود دارد: قبول اینکه هر کسی حق ابراز نظر دارد. قبول اینکه محال است هیچ حرفی واجد هیچ عنصری صحیحی نیست و قبول اینکه برای انجام هر کاری که به بیش از یک نفر نیاز دارد باید بتوان به اجماعی از نظرهای متضاد دست یافت. اجماعی که حاصل نظرات در یک رهیافت منظم سیستماتیک در یک نظریه جدید باشد.
تمرین و مشی دموکراسی همین است.
اینهایی که نوشتید را،در این مدت بعد از انتخابات خیلی لمس کردم،خصوصا وقتی مثلا همسایه بالایی و پایینی ات عکس های احمدی نژاد را چسبانده اند به ششیشه هایشان و دوست صمیمی تو هم هستند.قبل از نتیجه انتخابات برخوردها ملایم تر بود چون هنوز نقابها به صورت ها بودولی بعد ازاین اتفاقات و بارویارویی باآدمهایی که رسانه ای جزتلویزیون و روزنامه کیهان و رجا نیوز نمی بینند اول حرص خوردیم و دندان فشار دادیم ولی الان من و خانواده ام سعی میکنیم بادوستانیکه اطلاعات کمی دارند یا اصلا کلی حرف دارند برای گفتن، تلفنی یا به هر طریقی صحبت کنیم به نظرم این گفتگوهای دو طرفه خیلی موثراست.من چند موردش را خودم امتحان کردم واقعا بایدروشنگری کرد با آرامش.در عین حال شاهد چند تا ازاین گفتگوها بودم که به خشونت لفظی منجر شد و یکی دیگری را احمدی نژاد خطاب کرد و خب بعد از این همه خشونتی که یکهو مثل یک دمل سر بازکرده،نمی توان انتظار گفتگوهای آرام راداشت،خصوصا که گاهی میشنوی که کشته شدن همین عزیزانی که به ناحق خونشان ریخته را هم نادیده می گیرند و آن وقت خون آدم به جوش می آید(این یک مورد را در پارک شاهدش بودم)باید تمرین کنیم.و سخت است جدا.یک سوال هم داشتم،به نظر شما شرکت در نمازجمعه این هفته درست است یا خیر؟
———————————
من آنچه را مردم با یک خرد جمعی و با میل خود توافق می کنند می پذیرم. نماز جمعه رفتن باشد یا هر اقدام دیگر – سیب
مدتها بود انتظار چنین سخنانی را می کشیدم…
سیبستان جان،
در اینکه بی بی سی صدها بار از صدا و سیما و پرس تی وی آزادتر میباشد شکی وجود ندارد در اینکه حتی در مورد مسائل داخلی انگلستان هم منصفتر است تردیدی وجود ندارد.
ولی دولتهای خارجی پول مفت ندارند که برای اطلاعرسانی دیگران خرج کنند. نمیدانم آیا اهل دیدن فیلم هستید یا نه. در فیلمهای آمریکایی و غیره بارها به این موضوع بر میخورید که اگر فردی غربی کاری برای فرد دیگری انجام میدهد، گاهی میگوید : you ow me این روحیه بوضوح در غربیها وجود دارد. برخلاف برخی از ما که پول را بیهوده هدر میدهیم و صرفه جویی شوربختانه در کار ما راه ندارد، غربیها بر خلاف تصور برخی، شدیدا مقتصد و صرفه جو هستند.
هیچ خارجی دلش برای ما نسوخته تا اطلاع رسانی کند و هزاران پوند و دلار برای ما خرج کند.
بی بی سی و بقیه هر چه هم در جهت اهداف ما گام بردارند (که البته گاهی و نه همیشه اینطور است) نتیجه نهایی کارشان باید به سود دولت و مردم بریتانیا و بعد غرب تمام شود. این موضوع واضح است و حتی آنطور که ف.م.سخن مدرک آوردند، احتیاج به مدرک هم ندارد.
————————–
این بحث سر دراز دارد. ولی به این نکته باید توجه کرد که اگر منافع آنها و منافع ما مشترک باشد همکاری و همسویی و حمایت امکان دارد و مطلوب است. و گرنه باید بگوییم هر کسی از ایران حرف زد برای ما اهمیت ندارد چون دنبال نفع خودش است. این نوع استدلالها خودشان ناقض خود هستند. – سیب
یک نظر به جهان سرمایه داری بیندازید:مملو از اختلاف شدید طبقاتی,بیشترین درصد ثروت در دست درصد پایینی از مردم(صاحبان سرمایه های بزرگ)،از بین رفتن منابع بازنیافتنی زمین در راه تولید سود هر چه بیشتر،هدایت سلیقه و رای مردم از طریق هژمونی تبلیغاتی،درصدهای متفاوتی ازفقر تورم بیکاری در اکثر جهان،سابقه دو جنگ جهانی،سابقه استفاده از بمب اتمی توسط آقا و سرور سرمایه داری،سابقه دیکتاتوری های هیتلر و موسولینی برآمده از نظام دموکراسی،فداکردن حرکتهای آزادیخواهانه مردم به پای منافع اقتصادی خویش توسط دولتهای به اصطلاح دموکرات،بیفزایید به آن سوابق جنایت و استعمار انگلیس فرانسه اسپانیا آمریکا را.آیا همین است آرمان بشر؟با هیچ رنگ و نیرنگی چهره زشت سرمایه داری را نمیتوان چنان آراست که برای دلهای عدالت خواه، پاک و بی آلایش بشری جاذبه ای داشته باشد.
————————————–
جنایت جنایت است و فریب فریب. چه آمریکایی و انگلیسی باشد چه روسی و چینی. در این میان مردم باید بتوانند نفس بکشند و زندگی کنند. نمی شود به دلیل سوابق غرب به امروز روسیه و چین پناه برد. مگر اینکه شما بگویید آنها چون ضدامپریالیستی فرشته اند و اینها دیو. نکته دیکر هم گرایش و رای و خواست مردم است. اگر مردم نخواستند این مجسمه های عدالت را که دارند خود را به کشور تحمیل می کنند بپذیرند تکلیف چیست؟ باید دادشان دست مرتضوی و کیهان که جان و آبروشان را به خطر بیندازند؟ – سیب
نظر شما در مورد بی بی سی را کاملا قبول دارم. اینانی که اکنون از تحریم بی بی سی دم می زنند از همان بدو تاسیس نسبت به آن موضع گیری کردند. خود من شنیدم که در رنگارنگ داور چگونه با کینه از bbc حرف می زد چرا که bbc هم بازار رسانه فارسی داخل را کساد کرده هم خارج را. اما قبول دارم که به bbc نباید اکتفا کنیم.
هدف نهایی هم بایستی در مد نظر باشد و نباید دشمن را هم دست کم گرفت. از طرفی با عرض معذرت، نشستن در مقابل این مانیتور و صحبت کردن در مورد مخالفت صلح آمیز بسیار ساده تر از زمانیست که دوستان و خویشاوندان و یا خود شخص را با باتوم و گاز اشک آور و غیره مورد حمله قرار داده اند و انسان احساس استیصال کامل در مقابل قدرت عظیمی می کند که آن سردار شکم گنده در رأس آن قرار دارد. از سوی دیگر رهبر مجازی جنبش هم تصمیم گرفته که سکوت کند که این خود موجب سردرگمی جوانان شده که آیا واقعاً راه به جایی خواهند برد یا خیر. آیا همه چیز فروکش خواهد کرد و این جنبش به فراموشی سپرده خواهد شد.
——————————
اشتباه نشود. من به مردم درس نداده ام. مردم خود این راه را انتخاب کرده اند. اگر هم بخواهند راه دیگری بروند آن وقت من هم موضع خودم را روشن خواهم کرد. اما اگر مدعی عدم خشونت می شویم باید به لوازم آن پایبند باشیم. کار من از پشت مانیتور، مانیتور کردن همین اصلی است که مردم برگزیده اند. ولی اگر فکر می کنید همه باید به خیابان بروند اشتباه می کنید. هر کسی در هر جایی که نشسته است باید به جنبش کمک کند. – سیب
متاسفانه مطلبی که اشاره کردین مشکل بزرگی در بین مردم ماست و اصلا همین طرز فکر انقلابو به اینجا کشوند و کینه ای که در دل انقلابیون بود بسیاری از دگر اندیشان را به کشتن داد .بیایید به حرف هم گوش بدهیم و یکدیگر را دوست بداریم.
Mamnoon, khoob neveshtid. Albate man fekr mikonam ke in yek tekke az eshtebahate mabood. Ma baraye bad az enghelab barname nadashtim. Va oza tasadofi pish raft va oon ha ke khashen tar boodan ghodrat ro dast gereftan. Moshkele dige ma in hast ke ba ghole in aghayoon” dar sahne” nistim. Ma khyli ke hemat mikonim har 4 ta 8 sal miyaeem ye ray midim va mirim khone hamoon (albate indafe ye kami estesnas).
Ma as masoolin soal nemikonim, be vokalaye majles feshae nemiavarim.
Moshkele badi ham in ke hoviatemoon ro gom gardim.
Bishtare ma dar manjelabi ke in aghayoon bad az enghelab dorost kardan foroo raftim. Chand nafar mishnasin ke doroogh nemigan, reba nemigiran, reshveh nemigiran ya nemidan, agar karman hastan vojdanan kar mikonan?
In ha mesle mikrob ke dar kesafat rosh mikone, az khode ma taghziye mikonan. be nazare man behtaring rahe mobarezeh bain ha salem boodan va pak boodane. age mardoom aroom aroom zire bar inha nemiraftan hala vazemoon injoori nabood.
Inha hame ro kharab kardan.
Ma bayed ba hamoon osooli ke ghablan dashtim bargardim
I agree with the general points in ‘this’ and few other similar articles or blogs, however, there is one point about this which I can not come along with its arguments: and that is the language of them criticizing ‘people’.
I think it is not going to be fair, if we start criticizing the people’s justice and the people’s understanding, so hardly. I don’t want to say that our people are perfect, or we are all without any
mistakes, …
I just like to bold that:
Please spread hope, while criticizing,
please strengthen, besides criticizing,
please feel sympathy and show deep respect while criticizing.
Please bold on also so may positive points of OUR unity and coming together, besides criticizing.
Please do not only sit at the Elite’s position,
Please come to the ground with normal people…..
Please do not only defeat ‘the others’ (BBC channel, modern or super modern philosophers)….
besides all these, PLEASE some times also defeat at least your own people……..
crtcize them …it is okay, but…..
Please feel sympathy and respect towards them when they really worth it…….
Please wash your eyes and see the other half of the glass….
Please try to do all these at least for your own self………
Cause I believe that people will find their best way…..
عالی بود؛
حتی دموکراسی رو هم باید قدم به قدم یاد گرفت و تجربه کرد…
سلام
نمی دانم بحثم را از کجا آغاز کنم. نکته اینست که اگر ساده انگارانه به موضوع نگاه شود ، اگر مدیای مستقل تری وجود داشت بهتر بود، که این هم نیست ! البته این مشکل قوانین موجود جامعه است و مگر مشکل فعلی ما چیزی بجز قانون است؟
بحث مورد تائید بنده احترام به مخالف است، که البته برای آن حدی قائل هستم. اینکه مخالف من تا چه حدی حق مواجه با من را دارد خود موضوع دیگریست. اما همه گونه نفی خشونت و آن را از مبارزه دور ساختن ،نکته ای قابل تامل است. آیا می توان در تاریخ موردی را یافت نمود (البته هند را فاکتور بگیریم که به نظرم بیشتر در فرهنگ این مردم باید نگریست تا تصمیمات رهبران انقلاب آن). که بدون وجود انواع و اقسام مبارزات در همه جوامع – به قول آقای احمدی نژاد اسنادش موجود است – اساسآ چیزی به نام تاریخ وجود داشت؟ و تاریخ مگر چیزی بجز مقاومت و مبارزه ملت هاست؟( چه با ملت های دیگر و چه با حاکمان خود)
حقیقت اینست که موضوع مطرح شده جای اما و اگرهای فراوان دارد. به نظر می رسد در کلان موضوع کلیه افراد چه شمای بزرگوار و چه دوستان جوانمان – که به همین دلیل جوانیشان واکنش های تندتری از خود نشان می دهند- دارای هدفی مشترک هستیم و آن ایجاد تغییر است.
اگر به یک کشور نگاه کنیم و یا به یک سازمان، می بینیم که ارگانیسم های متعددی در آن وجود دارد. گروه هائی برنامه ریز و طراحند و گرو ههای دیگر علاقمند و یا ناچار به اجرا . و حتی نیروهای دفاعی و مسلح ( البته این گروه اخیر در سازمان ها خود را به گونه ای دیگر نشان میدهند). به نظرم می رسد در این جنبش نیز به گروه های مختلف نیاز است و به عملکردهای گاها متضاد. این الگو چه بخواهیم و چه نخواهیم واکنشی طبیعی است و به هر حال بروز می نماید. البته آگاهید که به لحاظ ساختارهای فکری ، فرهنگی و اجتماعی جامعه ی ما “دفاع” مقوله ایست قابل تقدیر.
من موضوع را فرا تر از شیوه انتقاد می بینم. نگاه من به رویکردهای متعدد در هرگونه کار گروهی است. شما قطعنا موافق هستید که برای رسیدن به یک هدف، فعالیت های مختلفی ممکن است رخ دهد که اگر به اجزا نگریسته شود در آن تضاد دیده می شود . اما در یک نگاه کل نگر برای رسیدن به هدف این فعالیت ها ، رفتارها و ابزارها لازم به نظر می رسد ولو اینکه خوشایند نباشند.
اجازه بدهیم دوستان خود را سانسور نکنند که خود سانسوری بدترین شیوه برای رسیدن به دیکتاتوری است.
من به دنبال خشونت نیستم و ترویج دهنده آن هم نیستم اما هدفی را دنبال میکنم. مشکل اساسی در این راه تعریف اهداف است تا اصلاح شیوه های مختلف اعتراض (ولو به یک رسانه جانبی)، معترضان به دنبال چه هستند؟ اینکه همه از وضعیت موجود خسته ، ناراحت ، عصبانی و … هستند قبول ، اما واقعا ما چه می خواهیم. بعید به نظر می رسد که بتوان پاسخی یکسان دریافت نمود . باز هم تاکید می کنم که همه بدنبال تغییر هستند اما چه تغییری؟
از نگاه بنده بزرگترین اشتباه در این مرحله که شاید از کوتاه آمدن از مطالبات بر حق هم بدتر باشد ، هدف ناصواب است و آن “انقلاب” است.
همه ما می دانیم که انقلابی شد و انحرافی پیش آمد. من به دنبال اصلاح وضعیت موجود (نه با نگاه گروههای اصلاح طلب)که رسیدن به میثاقی تحت نام “پیش نویس قانون اساسی” در بدو انقلاب هستم. میثاقی که در آن نامی از ولایت فقیه برده نشده، میثاقی که به نظرم آماده است برای اجرا و با یک حرکت محکم به مطالبات برحق خود خواهیم رسید. برای این خواسته چند مرحله را پیش رو می بینم :
– احمدی نژاد عزل شود
– وظائف شورای نگهبان در حد و حدود دهه شصت باشد
– اصل ولایت مطلقه و اساسا ولایت فقیه حذف گردد
– برپائی شورائی برای بازنگری پیش نویس با توجه به عملکرد سی ساله جمهوریت و تثبیت آن.
مابقی در میثاق ملی موجود است. فکر نمی کنم کسی مثل آقای موسوی و یا خاتمی به دنبال این موضوع باشد. شاید حکومت برای نجات خود بخواهد آقای احمدی نژاد را قربانی کند اما به نظرم نمی رسد راهی که آغاز آن از ۱۸ تیر امسال راه اتاد فقط تا این حد انتظار تغییر داشته باشد.
من به دنبال ایرانی هستم همانند روزهای خوش قبل از انتخابات دهم.
به دنبال ایرانی که همه باشند : مسلمان ، کمونیست ، سلطنت طلب و … و همه کسانی که شناسنامه ایرانی دارند و به همین خاطر حق اظهار نظر دارند و حق رای.
به دنبال دینی هستم – نه در همه جا به اینگونه احمقانه تبلیغ شود- که من خود مطالعه و برگزیده باشم و آن را اسلام حق می دانم و هر کسی حق داشته باشد دین خود رابرگزیند.
من به دنبال جامعه زیبائی هستم که دخترم و همسرم خود پوشش خود را انتخاب کنند و نه توی سرشان بزنند که چه نپوش ، که این را تحقیر خود می دانم که نمی توانم از ایشان در مقابل قلدران دفاع کنم.
من چیز زیادی از مملکتم نمی خواهم فقط امنیت ، حق برابری با دیگران.
اینها اهداف من است و حاضرم برای رسیدن به آن از هر ابزار قانونی و انسانی استفاده نمایم.
من موافق شما هستم که نباید مثل احمدی نژاد بود.
امید دارم همه به آنچه به دنبالش هستیم برسیم و آن روز نزدیک باشد.
اگر خدا درون تک تک ما را تغییر داده باشد (انشاءالله)
آقای جامی، متاسفم اگر توهینی به شما شده است. دوستان ایرانی بی بی سی هم مطمئنا قلبشان برای ایران می تپد، مثل خود ما.من به این مسئله ایمان دارم. و خوشحالم که تحمل شنیدن نقد را دارید. به نظر من عملکرد بی بی سی گاهی اوقات قابل نقد می شود و آن انتظاری را که می رود برآورده نمی کند. البته این می تواند ناشی از تفاوت دیدگاه ها باشد اما احتمال سیاسی کاری هم منتفی نیست، کمااینکه هر رسانه ای ممکن است چنین کند. پس اگر بی بی سی را متهم به تلاش برای سازش با نظام می کنند، نباید احتمالش را کاملا رد کرد. اما من هم مثل شما از هوچیگری و توهین بیزارم.
اینها درست ولی من هنوز درست نمی فهمم که چطور “هوچیگری” میتواند بر گفتگوی منطقی غلبه کند؛ یا آن را بی اعتبار کند؟
چه طور شد که “لجن پراکنی های کیهان” دارد جواب میدهد؟ مگر لجن نیست؟ لجن که نباید خریدار داشته باشد؟ چه شد که نوشته منطقی مان را باید دودستی بچسبیم و نگران باشیم که “عربده اوباش” ها کمرنگ اش کند؟
کجای کار میلنگد که هنوز از “کیهان” میترسیم؟
——————————–
شاید برای اینکه در کشور ما و در میان مردم ما روحیه کیهانی هنوز خریدار دارد. لنگی دیگری نمی بینم. – سیب
نمی دونم حسرتم رو و غم ام رو چطور بگم.
من هم مثل خیلی ها مخالف انقلاب هستم اما در کنارش مخالف خشونت و موافق با صبر، و مخالف آدم هایی که اینجا و خیلی جاهای دیگه می گن خاتمی و موسوی حذف رهبری نمی خواهند و ما می خوایم!
چرا قبل از هدف تعیین کردن به ابزارهاش نگاه نمی کنیم؟! این قانون اساسی در دسترس همه هست، چطور می گید نمی خواید انقلاب کنید اما می خواید قانون اساسی رو یک باره عوض کنید؟ به شرایط تغییر قانون اساسی مراجعه کنید تا با تصور اینکه بدون انقلاب می خواید این همه اصلاح رو به یک باره انجام بدید مبارزه نکنید.. هدف داشتن مهمه اما مهتر از اون داشتن هدفی در دسترس و شدنیه، به همین دلیل هست که موسوی هدفش این نیست ،این حکایت مقل همون حکایت شورای رهبری شده، کاش کمی بیشتر از این قانون اطلاع می داشتیم.
مرده باد و زنده باد ما رو به اینجه رسوند و می رسونه، اگر آتن رو به اتش نمی کشیدند بعدها تخت جمشید به اتش کشیده نمی شد
خوشم اومد جواب کوبنده ای به کیهان دادی.
وجود چرخه ی معیوبی را که شما از آن سخن گفتید تأیید میکنم و منشی را که توصیه کردید هم به لحاظ منطقی و هم اخلاقی پسندیده تر میدانم لیکن در عمل التزام کامل به چنین روشی امکان هر عمل و حتی عکس العملی را از ما سلب میکند. اگر در ژرفای ضمیر مردم ما چپانده اند که “طرفدار همان مزدور است” ما نمیتوانیم این مبنا را در ذهن مخاطب فرو گذاریم و از او بخواهیم با ما ومبانی ما جلو بیاید چه آنکه او هرگز نخواهد توانست جنین کند، مگر وقتی که فردی از ما در قدرت “باشد” و و عملا نشان داده باشد هواداری و مزدوری یکی نیستند! یک کلام دوست عزیز: درست است که ما قدرت طلب نیستیم و برای قدرت از عقایدمان عدول نمیکنیم، لیکن در ابتدا به اندک قدرتی نیاز داریم تا به پشتوانه اش این استغنا را عیان کنیم، والبته ممکن است در راه کسب آن از امکانی مثل مبانی آماده ی ذهن مخاطب -ولو مخالف مبانی ما هم باشد- هم نمیتوانیم بگذریم.
——————–
منشا قدرت مردم با تکیه بر روش عدم خشونت کاملا با منبع قدرت دولتی که سرکوب می کند متفاوت است. نمونه انقلاب ۱۹۷۹ خودش نمونه خوبی برای مطالعه است. – سیب
آقای جامی گمانم عدم خشونتی که از آن دم می زنید شامل توهین نکردن هم بشه.شما گمانم خیلی وقته ایرانو درک نکردین توش اوضاع از چه قراره.ما اینجا داریم از توهین فرار میکنیم از لباس نظامی یا شخصی ای که دور هم بودن چند تا جوان را نمی پسندند و ادبیاتشان رکیک است ما این را نمی خواهیم ما این قانون را بر نمی تابیم که هر کس زور دارد دوست دارد از آن سو استفاده بکنه…اصلا ما حوصله ی حرف با بیرونی ها رو نداریم…اینجا ایرانه
میرحسین در نمازجمعه این هفته شرکت میکند.
دوستان و یاران:
زمان آن فرا رسیده که دریای خروشان سبز میلیونی مردم در این نماز جمعه ، این بار خیابان ها را ترک نکنند تا اعلام ابطال انتخابات.
خوب است مردم از شهرهای دیگر هم به این نماز جمعه بپیوندند.
اول سلام،
در یادداشت قبلی نوشته بودید:
“مگر کدام ایرانی بودجه بی بی سی را تدارک می کند که این قدر خود را نسبت به آن محق می دانیم؟”
این جمله شما، خود خود تفکر کیهانی است. البته، به احتمال زیاد ناآگاهانه بوده است، ولی اثر خیلی بدی روی خواننده می گذارد.
———————–
کیهانی بودن حرف من نیاز به استدلال دارد ولی شما استدلالی نیاورده اید. آنچه من گفته ام یک بحث معقول و همه جایی است. نباید از بی بی سی توقع زیاد داشت یا با آن طوری برخورد کرد که انگار رسانه ملی ما ست. – سیب
باز هم سلام،
من کمی در نوشتن تنبل هستم، عذر می خواهم که دلیل ادعایم را ننوشتم.
اینکه چون هزینه های بی بی سی را ایرانیان تأمین نمی کنند، پس حق ندارند که از بی بی سی توقع داشته باشند، را من نمونه تفکری تلقی می بینم که داشتن انصاف را به دریافت پول یا منفعت بردن مشروط می کند.
البته من در جایگاهی نیستم که درباره رویکرد بی بی سی اظهارنظر کارشناسی بکنم، ولی اعتقاد دارم که رسانه خوبی است و بهترین چیزی است که در حال حاضر به ما ایرانیان اطلاعات می رساند.
جناب آقای جامی، باید عرض کنم که من برای شما احترام زیادی قائلم و از خواندن نوشته هایتان واقعاً لذت می برم. امیدوارم که به نظر من تنها به عنوان یک انتقاد با هدف سازندگی نگاه کنید.
—————————-
ممنون. ولی آنچه من گفتم به رعایت انصاف نسبت به یک شبکه خارجی بر می گشت .که با پول مالیات دهندگان کشوری دیگر اداره می شود به نظرم حتی اگر ایرانیان پول بی بی سی را هم تامین می کردند رفتارشان غیرمنصفانه می بود چه رسد به اینکه در آن سهمی ندارند. این البته موجب نمی شود که نقد نکنند. بحث من پرتوقعی و حق به جانب بودن است و زیرپا گذاشتن حق یک رسانه برای سیاست گذاری های خود. – سیب