یکی از خاطره های اوایل انقلاب من بحث و مشاجره ای است که با یکی از دوستانم داشتم در باره دموکراسی در ایران و اینکه آیا آمریکا طالب دموکراسی ایرانی است یا ترجیح می دهد با حکومتهای خودکامه کار کند و این دموکراسی طلبی آمریکا نوعی رتوریک سیاسی است که قرار نیست هرگز پایه رفتار سیاسی باشد.
تجربه عراق و افغانستان و کمی دورتر لبنان و مصر (یا همسایه بغل دست مان پاکستان) به نوعی موید این نظر است که آمریکا اصولا با دموکراسی در خاورمیانه میانه ای ندارد. این بحث الان با آمدن اوباما داغ شده است که بالاخره آمریکا کدام طرف است: طرف دموکراسی خواهان یا طرف اقتدارگرایان؟ آیا یک ایران دموکراتیک به نفع آمریکا ست یا یک ایران حرف گوش کن اما مستبد؟ مثلا نمونه فارسی زبان عربستان. یا نمونه آبرودارتری مثل ترکیه.
فعلا وارد این بحث نمی شوم. دارم طرح موضوع می کنم. آنچه مرا واداشت این یادداشت را بنویسم تکه ای کپی شده ازیک روزنامه دوره خاتمی است که لابلای کارهایم و انبوه کاغذهایم پیدا کردم – یک خاصیت خانه نشینی همین خانه تکانی است و رتق و فتق کارهای عقب افتاده شخصی و تدبیر منزل!
این تکه را عینا نقل می کنم:
تیتر صفحه ۲ روزنامه آزادگان، سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۷۸
عباس عبدی: برقراری دموکراسی در ایران مخالف منافع آمریکا ست
«آمریکایی ها در یک نظام بسته به آسانی نفوذ می کنند چون نظام بسته مسئول پاسخگویی به مردم نیست و به همین دلیل اصولا شرایط دموکراسی در ایران منافع آمریکایی ها را به خطر خواهد انداخت.»
به گزارش ایرنا عباس عبدی روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی با اعلام این مطلب گفت: «هرچه در ایران شرایط دموکراتیک تر شود آمریکا بیشتر زیان خواهد دید و این یک بحث بسیار جدی است به این دلیل که در شرایط دموکراتیک روابط خارجی برگرفته از منافع عمومی کشور و سازگار با تصمیم مردم است و اگر ما بتوانیم بر ساسا منافع و خواست مردم با امریکا رابطه برقرار کنیم طبیعی است که این به منافع آمریکا نزدیک نخواهد بود.»
وی افزود: «امریکایی ها ترجیح می دهند با یک نظام غیردموکراتیک پشت درهای بسته مذاکره کنند و امتیاز بگیرند چرا که امکان چنین برخوردی با یک نظام باز وجود ندارد و دلیل آن هم این است که در یک نظام باز اگر کوچکترین امتیازی داده شود بی درنگ مطبوعات و افکار عمومی واکنش نشان خواهد داد و مخالف ادامه روابط می شوند.»
این بود نظر عباس عبدی. البته او برای دلیل خود به یک دو موضوع اشاره کرده و بس که می توان بر آنها خدشه وارد کرد. اما به نظرم اصل بحث می ارزد که مورد توجه قرار گیرد. آیا آمریکا ترجیح می دهد احمدی نژاد و بدتر از او در ایران سر کار باشند یا واقعا از تحول سیاسی به نفع مردم در ایران حمایت می کند؟ نشانه ها و واقعیت های سیاسی چه می گویند؟ تاریخ سی ساله بعد از انقلاب چه می گوید؟ آیا اگر ترویج دموکراسی سیاست واقعی آمریکا ست نشانی از موفقیت آن در هیچ یک از کشورهای منطقه دیده می شود؟
امریکا که سهل است، تا این جریان پول نفت بدون مدیریت عقل برقرار است، خود همین امت همیشه در صحنهی دو دره باز هم دوست دارند اوضاع یک جورایی بسته باشد که آنها هم بتوانند سری در آخور داشته باشند.
این قاعده تفاوتی ندارد. اصلاح طلب و انصار حزب الله نمیشناسد. همه سرشان که از آخور دور میشود، یک شعاری سر میدهند حالا یا در دفاع از ارزشها یا در دفاع از دموکراسی.
من منظور شما از امریکا را نمیفهمم. مردم امریکا که درباره ایران تصمیم نمیگیرند. آنهایی تصمیم میگیرند که یک بازاری، منافعی چیزی دارند، و خوب اینها هم معلوم است که چه چیزی را ترجیح میدهند.
با آمدن اوباما البته باید یک کمی عینک خوشبینی بر چشم زد، چون به نظر میرسد که او ریشههای بیشتری در میان مردم و فرهنگ عمومی امریکا دارد.
نظرتان در باره ترکیه ـــ با به قدرت رسیدن اسلام گرایان ـــ کمی خنده دار است.
واقعا معوم نیست که در ذهن آقای عبدی چه میگذشت که خیال میکرد خواستهی مردم در تقابل با منافع آمریکاست. آنچه من میبینم چیزی مقابل نظر آقای عبدی است.
در کل، آنچه آمریکا و هر کشور دیگری به دنبالاش هستند داشتن بازاری برای اجناس خود، و احساس خطر کمتر از کشور مزبور است. چنین خواستهای با سیاست فعلی حکومت ایران به دست نمیآید.
این تصور که آمریکا رسالت ترویج دموکراسی رادر جهان دارد،تصوری بیهوده است.میشود گفت که امریکاییان ذاتاً آزاد منش اند ودیکتاتوری را دوست ندارند ولی در مقابل مصالح کشورشان میتوانندموقتاً-ونه برای همیشه- یک جوری با آن کنار بیایند.ولی متاسفانه کمتر -نمیگویم هرگز- به این موضوع توجه شده است که مشکل اصلی دموکرات نبودن خود ما ایرانیان است.
ظاهرا توجهی به موضع گوینده و در شرائط خاص نداشته اید.موضع سیاسی با موضع تحلیلی خلط شده است.ضمن این که آمریکا در هر مقطعی سیاستهای خاص خود را داشته است و آمریکای ثابتی نداشته ایم.آمریکائی که از شاه حمایت می کرد با آمریکای کنونی متفاوت است.
———————
و این آمریکا طرفدار و مروج دموکراسی است؟ – سیب
مرا در قصه هایتان شریک می کنید زنان سرزمین پاره پاره من؟!
http://hejab-diary.blogfa.com/post-12.aspx
مساله ای به نام حجاب
سلام
به نظر من تفاوت چندانی در نوع حکومتی که در منطقه سر کار میآید نیست. چیزی که برای ایالات متحده مهم است نوع رابطه ای است که این کشور با آمریکا بر قرار می کند. یک کشور مطیع؟ یا کشوری که سیاست های مستقل دارد و تعامل هم می کند. یا کشوری که هیچ گونه ارتباطی برقرار نمی کند. یا کشوری که کارشکنی هم می کند.
چون ممانعت های افکار عمومی در یک ساختار دموکراتیک هم نمی تواند مانع چندان قوی ای باشد. چه آنکه انرژی متراکم سرکوب شده در یک نظام سلطانی هم خطر کمی ندارد.
رفتار ایالات متحده در خاورمیانه هم نشان می دهد آمریکا ارزش زیادی برای نوع مدل حکومتی قائل نیست. دموکراسی در افغانستان محبوب. در فلسطین مطرود. پادشاهی در عربستان و اردن و امارات مطلوب….
روشن است که امریکا مایل است شاهد حکومتی دموکراتیک وعقلانی در ایران باشد. حکومتی دموکراتیک سیاست خارجی اش را بر مبنای منافع ملی و حرکت کشور در مسیر توسعه تنظیم می کند و ازینرو طبعا دوست ومتحد ثروتمند ترین کشور جهان خواهد بود. دوستی با امریکا پل توسعه و پیشرفت برای هر ملت توسعه نیافته ای است و نوشته یکسره جفنگ عباس عبدی نمونه ای از توهمات پارانوییک روشنفکران ایرانی است که حکومت کنونی ایران و انزوایش در جهان را به بار اورده ست.
——————–
آن «روشن است» را از کجا آورده اید و این «جفنگ» بودن را بر چه اساسی می گویید؟ – سیب
فکر می کنم نوع رابطه ای که یک حکومت مستبد، اما سربراه در روابط خارجی، برقرار می کند در اغلب موارد بیشتر در جهت منافع دولتهای دیگر است تا نوع رابطه سیاسی حکومتی دموکراتیک با دولتهای اروپایی و آمریکایی.مثال آن در منطقه شمال آفریقا فراوان است.
جناب سیب! نوشته هایی ازین دست برخاسته از تصورات نادرست وجهل نسبت به مناسبات دنیای امروز و تجارت جهانی و دنیای جهانی شده است. نویسنده این نوشته همچنان در دوران استعمار سیر میکند. برای امثال او امریکا یک نیروی استعمارگر غارتگر است که تشنه گرفتن «امتیاز» از مردم ایران است ( اصلا برای نمونه چه امتیازی؟ مثلا امتیاز انحصار تنباکو یا نفت شمال؟!) ازینرو برای او بدیهی است که منافع امریکا همواره مغایر منافغ مردم ایران است. اینان حتی واقعا گمان میکنند ثروت امریکا حاصل غارت و چپاول ملت های فقیر و توسعه نیافته ای چون ایران است. این تصورات پوچ از دنیای امروز درمیان روشنفکران ایرانی ناشی از تاثیر ادبیات حزب توده و علی شریعتی است . روشنی خواست سیاسی امریکا در طرف شدن با حکومتی دموکراتیک و عقلانی در ایران هم قابل تردید نیست مگر انکه ادم با همین نگاه کهنه شده توطیه بین به جهان نگاه کند.
———————–
خب اینها که نوشتید هم خالی از تصورات نادرست نیست. فکر نمی کنم صرفا با بیان اعتقاد جازم شنونده قانع شود. کمی هم استدلال لازم است. – با زهم سیب
نخستین سوالی که مایلم مطرح کنم این است که چرا در شرایطی کنونی دولت ایران به مقابله شدید و همه جانبه با رسانه بی بی سی پرداخته، اما چنین اراده ای را در مورد تلویزیون صدای امریکا (وی او ای) از خود نشان نمی دهد؟ مگر نه آن است که امریکا و انگلیس در متضادترین شرایط نیز متحدانی سنتی و سخت وفادار به یکدیگر بوده و هستند؟
دوم آن که امریکا و انگلیس همواره حامی سرسخت دیکتاتورهای جهان سوم (البته تا زمانی که تاریخ مصرفشان منقضی نشده باشد) بوده و هستند. نگاهی به آفریقا و آمریکای جنوبی و مرکزی کافی ست تا این موضوع ثابت شود. راستی، اگر امریکا می خواهد “دموکراسی” را در جهان ترویج کند، چرا از کشورهای همسایه و نزدیک به خود شروع نمی کند؟ ونزوئلا، کوبا، پرو، مکزیک، هائیتی و … کشورهای دموکراتیکی هستند؟ لشکرکشی به این کشورها آسان تر و کم هزینه تر از لشکرکشی به افغانستان و عراق نیست؟