آقای علاقه بند عزیز،
به کسی می گویید سرباز ارتش آمریکا که از بسیجگران وبلاگستان در مخالفت با جنگ و حمله نظامی احتمالی آمریکا به ایران بوده است. به کسی می گویید چهره اش را نشان داد که چیزی برای پنهان کردن نداشته است و اگر شما امروز با او آشنا شده اید آرشیو سیبستان او دهها مطلب با همین رویه دارد که هنوز می توانید با جستجوی ساده ای پیدا کنید و بخوانید. مساله خیلی ساده است. شما جز برچسب زدن کاری نکرده اید. اگر می خواهید حرف و سخنی را رد کنید بهترین کار تبعیت از روش کیهانیان نیست. دو کلمه استدلال در برابر حرفهایی که با برچسب زدن رد می کنید بیاورید. من پای حرفهایم ایستاده ام و اگر قرار بود با پول این و آن حرف ام را عوض کنم همان ایران می ماندم یا تا به حال ده بار رنگ عوض کرده بودم. یعنی شما تا به حال تشخیص نداده اید که مساله من و امثال من پول نیست؟ چرا فکر می کنید هرکس مثل شما نباشد لابد از جایی پول گرفته است. آیا شما که مثل من فکر نمی کنید از جایی پول می گیرید که این حرفها را بزنید؟ چرا فکر نمی کنید پرنسیپ ها هم مهم اند. چه آدم پول داشته باشد یا نداشته باشد. ایران باشد یا خارج باشد. مذهبی باشد یا نباشد. من شما را متهم نمی کنم. ولی انتظار زیادی است که دو کلمه برهان هم بیاورید؟
*کامنتی برای این مطلب مبارزه مضحک مهدی جامی که به نوشته من با عنوان مبارزه با بدحجابی کاریکاتوری از مبارزه انقلابی اشاره دارد. من امیدوارم مبارزه من مضحک باشد و نه مبارزه پلیس با زنان و دختران ایرانی. اما چنین است؟
پس نوشت:
خب بعضی ها فقط یک تلنگر لازم دارند تا خود را نشان دهند. گرچه من در آقای علاقه بند هنوز جوانی را می بینم که می تواند از راه کیهان بازگردد و از او ناامید نیستم که سخن در اندازه خود و دانش خود بگوید اما برایم خنده دار بود که در پاسخ به این کامنت خود را در مقامی دیده است که بتواند بگوید شما را متهم می کنم به اقدام علیه امنیت و حاکمیت! برادر منظور من از اینکه نوشتم من شما را متهم نمی کنم بسادگی این بود که متهم تان نمی کنم که حرف تان را بر اساس سفارش می زنید و واقعا حرف خودتان است. شما که هستید که بتوانید دیگران را متهم کنید؟ قاضی هستید؟ دادستان هستید؟ مدعی العموم هستید؟ آنها که متهم می کنند هم هزار جور توجیه می کنند تا بتوانند اتهامات خود را مشروع جلوه دهند شما از کی در ردیف مقامات و قضات درآمده اید؟ آنها که رسما متهم می کنند و می گیرند و زندان می کنند و اعترافنامه کتبی و ویدیویی می گیرند هم کارشان زیر سوال است. شما آخر به چه اعتباری خود را به جای آنها گرفته اید؟
اقای جامی عزیز،
دیشب نشد که برایتان بنویسم با اینکه حرف زیادی داشتم ولی برای پی سی مشکلی پیش آمد و نشد.
من با این نوشته شما مشکل دارم و البته با کامنتهایی که برای نوشته تان نوشته شده اند. کاش همان دیشب می نوشتم. چون برای رفتن به سر کار عجله دارم، به محض برگشتن، برایتان خواهم نوشت چرا؟
ارادتمند شما
سوسن.
بهش بگو بازم از اون عکسا بزاره. به حرف تو میکنه… یه کامنت هم برا خودش گذاشتم…
آقای جامی عزیز! شما بهتر از من می دانید که در این دنیا این همه آدم با این همه افکار متفاوت وجود دارد. بسیاری از ماها بسته به اینکه کی از خواب بیدار شده باشیم و یا غذایی که خورده ایم چه مزه ای داشته است، نظرمان متغیر است. وقتی این موضوع را به عالم وبلاگ و اینترنت ربط دهیم، مساله پیچیده تر نیز می شود. روی همین اساس، تنها پیشنهادم می تواند این باشد که بگذارید این آدمها هر چیزی دلشان می خواهد بگویند. اگر آنها در این حیطه فعال بودند و یا مطالعه داشتند، می دانستند که چیزی ناصواب گفته اند. اگر هم که در این چارچوب نمی گنجند، دیگر فکر نمی کنم از عهده ی شما برآید که بلند شوید و به ارشاد یک به یک آنها بپردازید.
با مهر. ساتگین.
————————————
من از اینکه روش کیهانی به این و آن نفوذ کند و از آن ساختمان کیهان به جامعه منتشر شود نگران ام. بهتر است از گسترش این سرطان دروغگویی و خیالبافی و روی هوا حرف زدن و پر مدعا بودن جلوگیری کنیم. کلمه مهم است. شاید آقای علاقه بند تکانی بخورد. – سیب
اخطار!
من داتآیار شدهام ملت! مرا عوض کنید!
جلال سمیعی و غیره! http://joonomi.IR/
من هنوز معتقدم که نباید زیاد جدیشان گرفت.
آقای جامی!من هم از گسترش سرطان دروغ و خیالبافی و اتهام زنی نگرانم؛ اما برای من جای سوال است که چطور از بروز سرطان توهم، اتهام، انگ و دروغگویی و پرونده سازی حسین درخشان نگران نیستید و به اتهامات متوهمانه او در رادیو خود لینک هم می دهید! آیا اینکه دو خط از شما تعریف کرده و با ادبیات آخوندی خویش زمانه را” مشروع” خوانده است موجب می شود بی توجه به اخلاق حرفه ای و رسانه ای و وجدان، بی توجه به دروغ ها و اتهام هایی که دیگرانی را نشانه گرفته است در ترویج این دروغ ها و توهم ها سهیم شوید؟!
—————————————–
فرناز عزیز بهتر است حساب زمانه را با سیبستان جدا نگهداریم. بعد هم حرف درخشان حرفی است که باید جواب بگیرد مثل حرف آقای علاقه بند. اگر شما جوابی به درخشان دارید چرا نمی نویسید که در زمانه استفاده شود؟ عقیده مرا بخواهید بهتر است همه حرفها شنیده شود و پاسخ مناسب هم بگیرد تا اینکه بیاییم آنها را نادیده بگیریم. من نه علاقه بند را نادیده می گیرم نه درخشان را. اما اجازه بدهید پاسخ دادن را به عموم واگذارم و از شما هم بخواهم مشارکت کنید و بنویسید. – سیب
با سلا م آقای جامی
من هم این نوشته و سایر به قول دوستمان آقای محمدپور هذیان گویی ها راخوانده ام. این نوشته ها نگران کننده است که چرا برخی به جای تفکر طوطی وار عمل می کنند و بذر نفرت در جامعه می پاشند، نفرتی که در وهله ی نخست دامن خودشان را خواهد گرفت. گاه نیز مانند آن جوان جویای نام کانادایی مبنا را برای کسب شهرت ولو به قید بدنامی می گذارند. به این قسم حرفها توجه نکنید و به آنچه را که بر خود تکلیف انسانی می دانید عمل کنید.
پیروز باشید
آقای جامی عزیز! من فکر می کنم جواب دادن مداوم به هذیان ها و توهم ها و دروغ ها خود باعث ترویج بیشتر این ملغمه خطرناک می شود؛ به ویژه پاسخ مستقیم. روند فرسایشی بی نتیجه است؛ به خصوص که یکی از طرفین نه منطقی دارد نه آداب بحث را بلد است. فقط لگد می پراند!
من انرژی خود را متاسفانه یا خوشبختانه برای مسائل جدی که دارد بخشی از زندگی روزمره می شود نیاز دارم. اتفاقا همین حضرات هم در این فرآیندو رفت آمد هر روزه ما سهم عمده ای دارند!
اما پاسخ هایی به عموم و آنهایی که هذیان ها و دروغ های این افراد را باور می کنند داده شده است. مثل تکذبیه “مرکز فرهنگی زنان” با ضمیمه همه اسناد لازم در رد ادعاهای دروغ این دو آقا که خب البته در زمانه به صحبت های بی اتهام و ضمیمه اسناد این طرف ماجرا لینکی داده نمی شود. متاسفانه شک غیر طبیعی نیست که به نظر شما از ترویج همه هذیان ها و دروغ ها بیمناک نیستید.
و راستی! من مگر از سیبیتان حرفی زدم و مگر شما در سیبستان به هذیان های این آقا لینک دادید که خواهان آن هستید حساب اینجا را با زمانه جدا کنم؟! شاد باشید.
—————————————-
فرناز خانم عزیز من می دانم که زمانه مرتبا مسائل زنان را تعقیب کرده است و در باره آن گزارش و خبر و مصاحبه تنظیم و پخش کرده است. در مورد تکذیبیه هم می دانم که دوستان ما با شما تماس گرفته اند ولی حاضر به گفتگو نبوده اید. باز هم تلاش می کنیم شاید نظرتان عوض شد. – سیب
بسم الله . آنچه که را سهواً در پاسخ به داریوش محمد پور گفتم با اندکی ویرایش به شما مجددا می گویم چون مخاطب اصلی شما بودی. هرچند صاحب زبانی که مخاطبم بود ، خود داریوش بود. ××× بسم الله . آقای جامی. بدون سلام و علیک . کسی که دیگران را منع رطب (بخوانید هذیان نویسی) می کند ، بد نیست متن وبلاگ خودش را زیر و رو کند وببیند ، کلمه ای ، در رد استدلالات و جملات پست اخیر وبلاگ من در آن موجود است ؟ از سوی دیگر، آیا صاحب وبلاگ اما شبیه زیرزمین های تنگ و تاریک رادیو دولتی انگلیس ، نتوانسته است که متوجه شود منظور از رسانه رسمی دولت انگلیس ، بی.بی.سی است نه زمانه و البته در یکی بودن مشی انگلیس و هلند و آمریکا هیچ شکی نیست و همگی دقیقا قطعاتی کاملا هماهنگ از پازل فروپاشی نرم و فرهنگی انقلاب اسلامی هستند ؟ چه کسی است که این جابجایی جغرافیایی نیرو و امکانات بین را مخالفت وعدم همکاری تلقی کند ؟! آنهم مخالفت بین بی.بی.سی صدای آمریکا و رادیو زمانه ! عجب روزگاری ! آنهم کدام زمانه ؟ رادیو زمانه ای که دقیقا در حوزه فرهنگ عمومی مانند روز هفتم بی.بی.سی و رک گو تر از آن است و رسما در حال ترویج لیبرالیزم جنسی و روزی نیست که در مطالب آن چنین رویکردی مشاهده نشود و تنها چیزی که برایش اعتبار نداشته باشد پارادایم دینی در گفتمان ایرانی باشد و عشقش ترویج پارادایم صادراتی صهونیستی حاکم بر رسانه و فرهنگ غرب ، بر فرهنگ و رسانه های ایرانی ! ضمناً ! فکر می کنم دیگر دوره انکار ارتباطتان با دشمن ، آنهم حتی خدمت در ازای پول گذشته است. عدد ها سرسام آور است. دست و پا زدن بیشتر ، شما را بیشتر فرو می برد./ (راستی تعداد فحش هایی که توی این مطلب بمن دادی را شماردی؟) / یا حق
——————————————
تند نرو رئیس وگرنه من رابطه ها را درست نمی فهمم. زمانه در یک چیز شبیه روز هفتم است و آن رابطه دوسویه با مخاطب است. مابقی کلی تفاوت است. در باره لیبرالیزم جنسی هم بهتر است کمی به دور و بر خودتان نگاه کنید در همان ایران و ببینید که لیبرالیزم جنسی تا کجاها رفته است و نیاز به زمانه ندارد که آن را تبلیغ کند. وقتی چیزی بدون تبلیغ در آن مملکت اسلامی آنقدر جلو می رود تبلیغ کردن برایش تحصیل حاصل است. آنچه زمانه می کند گفتگو از هر چیزی است که به فرهنگ امروز ایران مربوط باشد آن فرهنگ واقعی نه آن فرهنگی که رسمیات دولتی می خواهد نشان دهد. زمانه برای همه پرسش ها و همه تلاشها برای یافتن پاسخ باز است. حتی برای شما که آن را نقد کنی تا ببینیم کجای کار ما به مثلا صهیونیسم مربوط می شود! در باره پارادایم رسانه های غربی هم عرض می شود که بهتر است هر کسی در حوزه دانش خود حرف بزند. رسانه غربی یک پارادایم ندارد. زمانه هم خود از منتقدان پارادایم های غیر گفتگویی است. کافی است ترجمه مقاله اخیر مهدی خلجی را در نقد رسانه های تبلیغاتی آمریکا بخوانید. این پول خدمت ما هم که همه را کشته است! برادر جان شما حرف ما را نقد کن و نتیجه کار ما را. پول گرفتن در قبال کار که عیب نیست. ولی اگر منظور سرکار این است که ما نظرمان را به خاطر پول عوض می کنیم باید بگویم ما پول بگیریم یا نگیریم حرفهایی شنیدنی داریم که با یا بدون رسانه می گوییم. از جمله اینکه طرفدار فروپاشی هیچ نظامی نیستیم. طرفدار سخن آزاد و بی واهمه هستیم و مخالف این که به اسم فروپاشی دهان مردم را ببندند. وقت کنم باید پنبه این براندازی های سفت و نرم را هم بزنم تا هر رطب و یابسی را به براندازی ربط ندهید. – سیب
نمی دانم شما که انسان پر مشغله ای هستید کامنتی را که من بعد از آشتی کنان تان با حسین درخشان گذاشتم بخاطر می آورید یا نه.در آنجا من بسیار غمگین از آشتی غیر اصولی شما با آن”یارو” ازتان گله کردم که مخالفت تان با درخشان صرفا یک مخالفت شخصی و حرفه ای بوده و شما فرمودید که ما باید با منتقدانمان سر یک سفر بنشینم و …الخ(نقل به مضمون از هر دو سو)….اما من باز هم بر موضعم پافشاری می کنم(تا حدود زیادی نا امیدانه) که مرزی هست میان یک منتقد و یک “پرونده ساز”نظیر حسین درخشان یا همین علاقه بند. اینها تحت هر تابلویی که فعالیت کنند پرونده سازند.چه نظریات پسا استعماریانه باشد چه شریعتمدارانه چه میهن پرستانه ی سانتی منتال. اینها منتقد نیستند. اهل گفتگو نیستند .در دایره ی نقد و نظر قرار ندارند. این پرونده ساز ها را باید به هر طریقی که می توان نفی کرد. به همین دلیل است که در این ماجرا شما می توانید من را (بعنوان یک فرد همزبان که در اغلب موارد منتقد شما است) در کنار خودتان ببینید و این یارو را علی رغم هر نوع هم فکری احتمالی،ان طرف خط.
جناب جامی ! با پرونده سازها نمی شود و نباید گفتگو کرد.این احمق ها را اگر مهجور(محجور؟) نباشند فقط و فقط باید محاکمه کرد!