عملیاتی کردن برخورد تمدنها؟
پس از حملات تروریستی ۱۱سپتامبر ، جرج بوش از آغاز “جنگهای صلیبی جدید” خبر داد. کاخ سفید ، البته یکی دو روز بعد ا زاین “تصریح مه آلود”، کوشید حرف پرزیدنت را توجیه کند و به مسلمانان این اطمینان را بدهد که مورد تهدید نیستند ، ولی آیا بوش ، آن” سخن حساس” را بی هیچ هدف از پیش تعریف شده ای بر زبان رانده بود یا مثلا یک “اشتباه لپی” رخ داده بود؟!
×××
اسلام باید تحقیر شود ، به عنوان یک مسلک تروریستی معرفی شود و باور جهانیان اینگونه شکل بگیرد که “هر مسلمانی آدمکش است مگر اینکه خلافش ثابت شود “،بیداری اسلامی ( که فارغ از شعار ها یک واقعیت لست) باید در کشاکش جنجال های اسلام ستیزانه به خاموشی چند صد ساله خود بازگردد و گرایش غیر مسلمانان به دین اسلام _که تهدیدی برای ترکیب جمعیتی غرب است _ باید با ترسیم چهره ای ضد انسانی علیه اسلام کند و متوقف شود و … .
×××
۵۰۰ سال بعد ، مورخان برای اشاره به جنگ های صلیبی از عدد های ۱ و ۲ و شاید هم بیشتر استفاده خواهند کرد: جنگ های صلیبی اول، جنگ های صلیبی دوم، جنگهای … دستکم کسانی که در صدد عملیاتی کردن “برخورد تمدن ها ” هستند ، چنین آرزویی دارند ، به ویژه آن که در اولین سال های هزاره سوم بسیار قدرتمند تر از اجداد قرون وسطایی خو یش اند… برای آنان زمان “انتقام بزرگ از مسلمانان ” فرا رسیده است.
×××
در عصر ارتباطات، نمی توان واقعیت ها را از مردمان کنجکاو امروزین پنهان داشت. پیروان نظریه “جنگ های صلیبی جدید” این را به خوبی می دانند. آنها برای اینکه به اسلام حمله کنند نیازمند یک اسلام افراطی و مسلمانانی فارغ از تعقل و تدبیرند تا با نشان دادن آنها به مردمان خویش جواز حمله را از افکار عمومی شان بگیرند و به پشتوانه شگرف “جهان متمدن “، شر “توحش اسلامی” را از سر جهانیان کم کنند. برای آنان القاعده یک “نعمت دوست داشتنی” و افرادی مثل بن لادن، “معشوقه هایی زیبا روی” اند و جنایت هایی مثل انفجار بمب در متروی مادرید و انتساب آن به مسلمانان “خبر هایی خوش”.
×××
بر خلاف برخی تصورات ساده انگارانه، این تندرو های پر طمطراق و مرموزی مثل “زرقاوی ” و ” القاعده” و … نیستند که در مقابل اسلام ستیزان می جنگند، بلکه در شرایط حاضر بار این “مسوولیت تاریخ ساز” بر دوش روشنفکران ، عقلا و میانه روهای جهان اسلام است که در در خط اول تقابل با طراحان “جنگ های صلیبی جدید” قرار دارند یا باید قرار گیرند.
فعال شدن جریان عقلگرایی مدرن در دنیای اسلام و نمایاندن چهره اسلام انسانی به جهانیان، برنده ترین سلاح در مقابل هجمه ای است که موجودیت اسلام را هدف قرار داده است.
این جریان با وقوف بر ابعاد خطرناک نمایندگی جهان اسلام از سوی افراط گرایان، در حال شکل گیری است و توفیق آن به معنای مرگ زودرس جنگهای نوین صلیبی خواهد بود. بنابر این جبهه ضد اسلام، دستور کار مهمی را وارد پروژه خویش کرده است : تضعیف میانه رو های جهان اسلام.
تحقق این هدف یعنی تقویت افراطیون و گم شدن صدای اسلام عقلگرا و انسان دوست در میان نعره های طالبانی و در نتیجه افزایش “اسلام ترسی” در میان جهانیان و تقویت احساسات و مطالبات “اسلام ستیزانه” در جهان … و چه موقعیتی ایده آل تر از این برای کلید زدن رسمی جنگ های صلیبی نوین؟
انتشار کاریکاتورهای توهین آمیز علیه پیامبر اسلام (ص)، جریان روشنفکری و اعتدال را در مقابل جریان تندروی جهان اسلام تضعیف کرد وبگذریم از میانه روهایی که پس از این وقایع ، به صرافت تجدید نظر در مشی اعتدال گرایانه خویش افتاده اند … در دام نیفتیم.
—————————
*برگرفته از: چاپ دوم نوشته جعفر محمدی. نوشته او نوعی نگاه است به ماجرای کاریکاتورها که برای خود پایه هایی دارد. اما این نگاه گرچه می تواند به معناشناسی رفتار گروههای خاصی در غرب اشاره کند نمی تواند تحلیل همه جانبه ماجرا تلقی شود. در عین حال تضعیف میانه روها همیشه خطرناک است. اما من خود بر این اعتقادم که ماجرای کاریکاتورها چه بسا برای میانه روان هشداری باشد تا بجنبند و کار دین را به دست اقلیت تندرو رها نکنند. نقش نوعی واکسینه؟ تقریبا. اگر این طور باشد شاید نتیجه درست خلاف آن باشد که ستیزه جویان تمدنها می خواهند.
روز به روز مضحک بودن اداهای روشنفکرانه امثال شما وضوح بیشتری پیدا می کند. این تئوری توطئه ها از طرف امثال تو فقط یک چیز را ثابت می کند و آن هم این است که در باطن بین آن دیوانه های سفارت خوار اسلامی و شما نمونه های بزک کرده اش هیچ تفاوتی نیست. خمده دار نیست که با این پست ها بیشتر نشان می دهید که مشکل اتفاقا از خود اسلام در ریشه اش هست و نه در جای دیگر؟
آقای عزیز،
اگر بر هر چه من نوشته ام چشم خود را می بندید و هر چه دل خودتان می خواهد می گویید از من چه ساخته است؟ در طول این بحث های اخیر من چندین مطلب نوشته ام و ایستاری را توضیح داده ام که فکر می کنم مذهبی و غیرمذهبی با آن می توانند تفاهم داشته باشند و آن را به سود ایران واسلام هم می دانم. اگر شما آنها را نخوانده اید یا بد خوانده اید یا فکر می کنید از من بهتر می دانید که من چگونه فکر می کنم دست کم دو کلمه به جای پرخاشجویی استدلال بیاورید. ضمنا توجه دارید که مطلب این پست نقل است و نه نوشته من. حرف من همان دو کلمه آخر نقل است. اگر بگویید کجایش مضحک یا خنده دار یا بزک کرده و اداست آن وقت شاید بتوان قبول کرد که موضع خود شما مضحک و خنده دار و ادا نیست.
سلام.
متن مستدل و مسؤولانهای است. امروز، معتقدان به دموکراسی، مدارا و ازادی و نقش خطیری در تعدیل فضای خشونتبار فعلی و پیش بردن آن به سوی صلح و تفاهم دارند. لازم است که در جهت روشنگری اذهان، فعالتر عمل نمایند.
از آقای ایروانی هم خواهش میکنم که از خشونت کلامی پرهیز نمایند!چون خشونت زاینده مرگ است و بعید میدانم ایشان میانه خوبی با آن داشته باشند. پس اگر به حقیقت از خشونت گریزانیم. تلاش کنیم تخم آن را نکاریم.
خشونت کلامی را دستکم نگیریم. چون همه چیز از همین کلمات آغاز میشود.
حل اختلافات و مدیریت خشم
Conflict Resolution & Anger Management
متاسفانه رنج و حرمان مردم عراق ابعادی تازه و بس خطرناک پیدا کرد. در این که انفجار گنبد حرم امام دهم و یازدهم شیعیان یک توطئه بس ناجوانمردانه است، شکی نیست. حال چرا باید نود مسجد سنی ها مورد حمله شیعیان قرار گیرد و مرگ حداقل نوزده نفر را در پی داشته باشد؟
مردم عراق سال هاست که گرفتار جنگ هستند. کشورشان اشغال شده و شاهد بدترین و شنیع ترین اعمال ضد بشری که در طول تاریخ به وقوع پیوسته است، بوده اند! هم مردم عادی، هم نخبگان، و هم رهبران سیاسی آن کشور نیاز به کمک دارند تا بتوانند بر خشم ناشی از سرخوردگی ها و مرارت های خود فائق آیند. باید به کمک آن ها شتافت! رهبران دینی دو طرف هر چند صادق شاید فاقد تجربه و دانش لازم برای مدیریت خشم مردم باشند! شخصیت های فکری بیطرف و دانشمندان و متخصصین باید سریع به وظیفه انسانی و بشر دوستانه خود عمل کنند!
وای این یکی دیگه خیلی خره! میگه: «هتاکی نسبت به کوچکترین رگه های ایدئولوژیک هم نکوهیده است»:
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=294055
خیلی مخلص مهدی آقا هم هستیم. شدید!
سلام… این نظریه ای است که من هم کاملآ بهش معتقدم. شاید اسلام معقول و میانه رو ضرری برای افراطیون امریکایی نداشته باشه ولی قطعآ اسلام تندرو و بی منطق به سود اونها کگار خواهد کرد. و متاسفانه این روزها دور دور تندروانه و روشنفکری و میانه روی محلی از اعراب نداره… یا حق!
آقای سیبستان ترجیحن دانشمند، مرز ها مشخص تر شده و شکافها عمیق تر.زمانی روشنفکری دینی یا اعتدال اسلامی نقش متعادل کننده را داشت که تعادلی برقرار بود و قرار بود بر قرار بماند. این نبرد یا هر نبردی آغاز واژگونی پایان تعادل پیشین و ایستایی ناشی از آن است و پیدایش تعادلی جدید با شرایطی جدید و البته نقش هایی جدید. باز گرداندن وضعیت به همان تعادل شکننده پیشین آن هم از راه خطابه و نصیحت نه کاراست و نه ضروری.
سیبستان، انکار غم انگیز ترین ابزار ما در مواجه با هر دشواریست که متاسفانه به وضوح در صدای ضعیف روشنفکری دینی شنیده می شود، تازه به قول یکی از دوستان با چاشنی تئوری توطئه تلخ تر شده .
اینکه غرب(که همین اشاره مبهم به مفهومی نا مشخص از انکار تفاوتها و ساده سازیهای گمراه کننده در گفتمان حاکم بر روشنفکری دینی مورد بحث خبر می دهد) یاوه سرایی می کند که غالب مسلمانان کم سواد، فقیر و فناتیک هستند، شکر می خورد که می گوید شاید همه مسلمانان تروریست نباشند ولی تمام تروریستها مسلمانند(چه کسی در چه مقامی این حرفها را زده؟؟) و بدون پاسخ مشخص به این پرسش خود مطرح کرده به دنبال همانند سازی میرود که مثلا ارتش جمهوری خواه ایرلند یا بریگارد سرخ هم مسیحی بوده اند(یک مغلطه دیگر) و تروریست هم بوده اند.
آنگاه خود غرب کذایی را مسئول بحران جاری می داند(بدون آنکه بحران را تعریف و حدود آن را مشخص کند،مثلا اعتراضات به کاریکاتورها را تا کجا می پذیرد؟) و کشور های مسلمان را قربانی تهاجم سیستماتیک کشورها، رسانه ها، دولتها و ارتش های غربی معرفی می کند( گو اینکه سازمان دهنده مخفی غربی!! پنهان که اختیار رسانه و افکار عمومی و تصمیمات سیاسی و اقتصادی و امنیتی سیاستمداران را در دست دارد را معرفی نمی کند) و برای آن هم به چند مثال و نقل قول(مثلا تکرار هزار باره “جنگ صلیبی” بوش )اکتفا می کند و جالب اینجاست که این گونه برآشفتن های میانه روان اغلب مورد ستایش تندروترها قرار می گیرد(نگاهی به کامنت های مثبت بیندازید، در تمام مقاله های اینچنینی) و در پایان مخاطب (مجهول) را از خطر تضعیف میانه روی اسلامی می هراساند(سوال اینجاست که تندرو های مسلمان زیر گوش چشم همین میانه روان در هنگامه قدرتشان بالیدندو نیرو گرفتند و حالا ضعف این جریان ذاتا کم توان و کم خواه چه اهمیتی دارد؟).
مگر می شود سنت خشن و ناسازگار و تعصب و کم دانشی کور حاکم بر بخشی از کشور ای اسلامی را منکر شد؟ میشود چشم بر رکود علمی اقتصادی و فرهنگی کشورهای مسلمان بست و تنها غرب را مسئول مقصر این تیره روزی دانست؟و مگر می شود بر پایه شریعتی چنان صریح و قاطع و نظام یافته چون اسلام به کلی گویی و چند پهلو شنوی روی آورد و غایت مطلوب را در آرامش خارج از مسئولیت و ناپایداری یافت که در کسوف نیرو های محرک جامعه همه گیر می شود؟ و به پیشرفت تدریجی دل بست و وعده آینده نا معلوم را داد؟
این چند سوال چیزی نبود که شما یا دیگران ندانند(همانطور که در پانوشت اشاره ای کردید) ولی اشاره صریح چند باره به آنها شاید رانه تجدید نظر و بازسازی بنیان اندیشه اعتدال اسلامی را نیرو مند تر سازد.شاید در تعریفی دوباره و کلی خود و جهان، سنت و مدرنیته و شریعت و سکولاریسم را بازتعریف کنید تا در فضای مشخص تر بتوانید نقش و اثر و مشخص تر و موثر تری داشته باشید.
سخنان نیک که از مرام نیک بر می آید.
اما از بخت بد، صلیبیون در این ادعای پوشیده خود حق به جانب اند که امروزه اسلام در تصویری فراگیر و کلی، یک چرخ قهقرایی است و یک کیش ارتجاعی. وگرنه تا امروز بسیاری از کشور های اسلامی گروگان مجادلات ابتدایی ریش و فش و شلوار و دامن نمانده بودند. انگار ریش بیشینه آقایون در پیشینه گیر کرده. این ریش را که زیر سنگی در بیابانی در سده های هفت و هشت ترسایی گیر کرده، باید قیچی زد، تا راه آقایان به سده بیست و یک هموارتر شود.
این ایستایی مرداب گونه ذهن ها را نازا کرده، به گونه ای که از زمان پور سینا تا کنون مردمان معروف به مسلمان دیگر حرفی برای گفتن ندارند. از زمان قرمطیه و معتزله و قدریه و … بدین سو تلاش ها برای تکان دادن آب این آبگیر عقیم شده. پویایی پر پر شده و ایستایی در حال تولید کرم های فراوانی است که این سیب را فاسد می کنند. جسارت دستکاری و تحول در این کیش به رویا مبدل شده و درک واقعیت های جهان امروز به نهایت کندی رسیده.
هنوز احساسات لطیف انسانی منفذی برای بروز نداردند. هنوز یک ایراد لفظی می تواند منجر به اعدام یارو شود، هنوز مجازات عشق سنگسار است، هنوز صلیبیون قادر اند با انتشار چند نگاره مسخره مسلمانان را به کردار مسخره وادارند…
ای کاش یک مسلمان قادر بود ادعای تصویرناپذیری محمد و آل محمد را به چالش بکشد و در درون اسلام فضایی تازه بیافرد. صدها سال پیش شیرمردانی قادر بودند این کار را با کمال متانت انجام دهند. پس این یک سیر قهقرایی نیست که چیست؟
اسلام اگر می خواهد پا بپای جهان امروز باشد و توطئه صلیبیون را نقش بر آب کند، باید آبش را تکان بدهد و پویا و اصلاح پذیر باشد. این از صداقت های تاریخ است.
با ارج و سپاس
دوستار شما
با پوزش، در فرسته قبلی نشانی من غلط تایپ شده.