آسیب شناسی شیوه اعتراض مسلمانان
پیشتر اشاره ای کردم در باب توهین و قدرت. در این یادداشت می کوشم، به کوتاهی، یکی از جنبه های متعدد بحث را از این منظر توضیح دهم.
برای دیدن رابطه توهین (که نوعی سلب حق شما در داشتن عقیده است) و قدرت ( چه در توهین کردن یا بازداری از توهین) باید از شیوه اعتراض پرسید. چگونه می توان اعتراض کرد؟ دیده ام در اظهارنظرهای مختلف در وبلاگستان در زمینه کاریکاتورها که می گویند چرا مسلمانان به جای دعوا راه انداختن به دادگاه شکایت نمی برند. نکته خوبی است که باید در آن تامل بیشتری کرد. ما معمولا بر اساس عادت یا توی سر مسلمانها میزنیم یا اروپاییها را مذمت میکنیم. اما کمتر به مکانیسم اعتراض و امکان سنجی آن و معناشناسی آن فکر می کنیم.
در یک تقسیم اولیه (و ارسطویی) دست کم میتوان دو نوع اعتراض را از هم تشخیص داد. یا بهتر است بگویم کسانی که اظهار نظر میکنند به این دو نوع اعتراض توجه دارند: اعتراض چونان شورش و اعتراض چونان پیگیری. یا اعتراض شهرآشوب و اعتراض شهروندانه (مدنی).
در یک نگاه ساختاری، قدرت اعتراض قدرت شبکه است ( برای همین نمیتوان انقلاب یک نفره کرد). قدرت اعتراض، قدرت موقعیت اجتماعی است (برای همین حاشیهنشین ها اعتراض نمیکنند شورش میکنند). در واقع قدرت (و شکل و شیوه) اعتراض به میزان آگاهیهای مدنی یا بهتر است بگویم مهارتهای مدنی بر میگردد (ترکیب شبکه و موقعیت اجتماعی و تشکیل حافظه رفتاری).
به زبان ساده، اگر مسلمانها بتوانند (یعنی در چنان موقعیت اجتماعی-مدنی باشند که) برای اعتراض خود راه مدنی بروند من بیگمان ام که هیچکس راه شهرآشوبانه نخواهد رفت. اما آیا مسلمانهای اروپا از چنین موقعیتی برخوردارند؟
می گویند و بدرستی که از این نوع اعتراضها در مقابل توهین به مسیحیت و کلیساها نیز بسیار بوده است و بسیاری از آنها از راه مدنی و دادگاه و فشار قانونی و لابی اجتماعی به کرسی نشسته است. چرا مسلمانها از همین راه نمیروند؟
به نظر من با توجه به چیدمان بحث جواب روشن است: مسلمانها در اروپا در انزوای اجتماعی اند، حاشیه نشین اند، فاقد لابیهای پرنفوذ هستند، رسانههای بزرگ و فراگیر ندارند، احزاب فعال و قوی ندارند. و حتی از نظر ثروت اجتماعی هم در میان لایه های فقیرتر رده بندی می شوند. یعنی فاقد قدرت اند.
مسلمانها توده بی شکلی هستند. نه وزیری دارند در دولتها، نه نماینده ای در مجلسها (به جز افرادی معدود و تشریفاتی). مسلمانها به عنوان حاشیه نشینهای اروپا به عنوان توده بیشکل ساکن دولتشهرهای اروپایی به عنوان رعیت-برده های شهروند-نشده چه می توانند کرد؟ آنها از هر نوع مهارت مدنی محروم اند. این را دولتها و رسانه ها و نخبگان اروپایی بخوبی میدانند آمارها هم واضح است ( از آموزش تا اقتصاد و ثروت تا نسبتهای اشتغال و ارتقا در هرم اجتماعی). مسلمانها شهروند نیستند/ نشده اند. اما وقتی نوبت به اعتراض می رسد از آنها انتظار دارند مدنی رفتار کنند. شهروند خوب باشند. این انتظار پارادوکسیکال است.
شهروندان خوب اروپا از یهودیان و مسیحیان تا سیکها و هندوها و بوداییها و چینیها و این اواخر روسها و حتی بهاییها به آن دلیل “خوب” اند و بقاعده رفتار میکنند که دارای شبکه اجتماعی و ثروت و نفوذ و لابی اند.
اروپا نمی تواند بدون صرف هزینه و دست برداشتن از کلیشه ها و رها کردن مسلمانها از حاشیهنشینی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و کمک به آنها برای درآمیختن با جامعه های میزبان از سود برخورداری از شهروندان خوب در میان آنها بهره مند شود.
تا زمانی که مسلمانها توده اند و به شکل توده ای اعتراض میکنند یا به شکل فردی و قیصری دست به اقدام می زنند بیش از همه اروپاست که متهم است. نحوه اعتراض غیرمدنی مسلمانها بزرگترین نمودار وضعیت حاشیه نشینی آنهاست. تنها حمایت-از-مسلمانان از کشورهای مادریشان می آید. و بسیار طبیعی است که مسلمانان همان فرهنگ حمایت کننده خود را تقلید و تکرار کنند. اروپا به جای مقابله با مسلمانان خود برای تنبیه غیرمدنی بودن آنها و اجبار آنها به اروپایی شدن، بهتر است به حمایت از آنها برخیزد. این هم البته آرزو خواهد ماند مگر نخبگان مسلمان یا مسلمانان شهروند-شده و آگاه-به-حقوق خود و قادر- به-دفاع مدنی از آن حقوق به لابی کردن برای چنین حمایتهایی برخیزند. … … اما نخبگان مسلمان کجایند؟
پس نوشت:
توجه کنید که از اروپا حرف می زنم. از مسلمانان در آمریکا مثلا خبری ندارم ولی می دانم که وضع متفاوتی دارند. توجه به همین تفاوتها بسیار نکته ها را روشن می کند.
پس نوشت ۲:
در همین روزهای سفارت سوزان در بیروت و دمشق و تهران – و بدون در نظر گرفتن نقش سیاستهای محلی در این میان- امروز ۷ فوریه معترضان به غرق شدن کشتی مسافربری مصری به دفتر این کشتیرانی حمله کردند و درست به شیوه سوزاندن و غارت سفارت دانمارک در بیروت دفتر را ویران کردند. جای فکر کردن دارد که چرا از هندوهایی که علیه مسلمانان وارد عمل می شوند تا مسلمانانی که در مصر به یک شرکت کشتیرانی اعتراض دارند همه به یک روش اعتراض می کنند؟
به نظرم درست میگویی. ولی از آنطرف: خودِ فراخوانِ روزنامهها برای کشیدنِ کاریکاتورها و بعد حمایتِ بوروکراتیک از آنها (بر مبنای قداستِ آزادی بیان) و بعد هم بازتولیدِ آنها در نشریاتِ دیگر ناشی از نوعی ترس از همین موقعیتِ حاشیهای مسلمانانِ اروپایی نیست؟ یا شاید هم ترس از قدرت گرفتنِ یا مرکزیشدنِ این حاشیه؟ نگاه کن که چهقدر این کاریکاتورها طبقهبندانه عمل میکنند. هرچه استریوتایپِ شرقشناسانه دربارهی مهاجرانِ مسلمانِ اروپا هست توی این کاریکاتورها گنجاندهشده. و پرسروصداترین عکسالعملها هم مؤیدِ همین استریوتایپهاست. انگار هم کاریکاتوریستها و هم بوروکراتهای طرفدارشان هدفشان بازتولیدِ طبقهبندیهای «اروپایی» و «مهاجر» و «مرکز» و «حاشیه» باشد.
برای من جالب این است که مؤثرترین عکلسالعملها آنهایی بوده که همراستای مرام و مسلک (میگویم آیین) اروپاییها بوده: بایکوتِ اقتصادی. ابزار کاپیتالیسم دربرابرِ همان کاپیتالیسمی که حاشیهی مهاجرانِ مسلمان را از اول ایجاد کرده.
در مورد وضعیت مسلمانان در اروپا زیاد اطلاعی ندارم و نمی خواهم در اینجا بگویم که مثلا وضعیت مسلمانان در آمریکا بهتر است. اما نمونه ای را فقط می خواهم به آن اشاره کنم که به نوع برخورد و نگاه دولت کانادا به ادیان مسیحی، یهودی و مسلمان بر می گردد که به نوعی واکنش های متفاوت را از سوی آن جمعیت ها داشت.(تا جایی که من یافته ام ریشه های مذهب در مردم آمریکای شمالی قوی است، به انتخابات گذشته در آمریکا نگاه کنید و یا بسیاری از موارد متعددی که خود در بین مهاجران اولیه ای اروپایی در کانادا دیده ام، این را بعنوان اشاره گفتم) البته به گمانم در زمان خودش بچه های وبلاگ نویس در تورنتو به آن اشاره ای داشته بودند و استنتاج های خود را هم نوشته بودند. اشاره ام به دادگاه های مبتنی بر شریعت است، که در سال گذشته از موضوع های داغ مطبوعات در کانادا بود.
به این نکته از این بابت اشاره کردم که فقط گفته باشم که مسلمانان هم می توانند که برخوردهای مدنی داشته و موجب شوند تا که کلیت جامعه به آنها به عنوان یک شخصیت حقوقی دارای فرهنگ مشخص، نگاه کنند و …
شاید این نکته زیاد مرتبط با فحوای سخن امروز تو نباشد. اما همیشه پیش از درمان بهتر است تا جامعه به لحاظ مدنی نیز نوعی واکسینه شده باشد.
فارغ از موضوع روز کاریکاتورها و آنچه که توهین نامیده می شود و آنچه که حق آزادی بیان. این بحث نیاز به بازنمودن و به بحث گذاشتن دارند….
“شیوه” اعتراض کاملا درست است! همه شبکه های خبری امشب اسلحه بدستان نقابدار فلسطینی را که از در و دیوار دفتر اتحادیه اروپا در نوار غزه بالا می رفتند و سربند های الله اکبر داشتند… و شلیک هوایی می کردند نشان می دادند. مشکل این است که توده هایی که در سرتاسر جهان اسلام برای هر مسئله ای گله وار به خیابان ها می ریزند پرچم می سوزانند … و خبرگزازی ها هم از آن ها فیلمبرداری می کنند عموما از رهبران مذهبی الهام می گیرند! آن ها هستند که باید به آن ها بیاموزند صرف نظر از نوع مسئله هر چند هم با اهمیت، اولین اصل حفظ خون سردی و نشان دادن وقار و ادب است. چرا که بعضی وقت ها ممکن است توطئه و دام باشد برای مقاصد سیاسی دیگران… از جمله قضیه اخیر بو دار است.. ولی متاسفانه رهبران مذهبی توده ها را این گونه می خواهند. متاسفانه درد زیاد است حال هم حوصله اشاره به آن ها را ندارم… باید برای این گله گله زیر پا له شدن در مراسم مذهبی و این جور بیرحمانه کشته شدن ها و مورد تبعیض و بی عدالتی قرار گرفتن بیش از یک میلیارد جمعیت دنیا کاری شود… بنظر من مقصر اصلی در “شیوه” های بد اعتراض رهبران مذهبی هستند!
I have a post on this that might be ineteresting to you and your readers too
خیلی با حرفات موافقم..
داداش سیبستان، داستان مسلمانها شبیه این داستانه که میگن، یک بابایی هی میرفت با این و اون تنفروش جماع میکرد و همیشه هم گله از گشادی اونجایی تنفروشان میکرد، تا یک روز یک زرنگی بهش گفت بهتره بری جلوی آینه و سایز خودتو تماشا و بررسی کنی، شاید عیب از اون باشه. به کلامی دیگر مسلمانها به جای متهم کردن این و آن یک نیم نگاهی هم به خود بیندازند، شاید مشکل ناسازگاری با غرب را بهتر دریافتند.
راستی این توهین نیست که خمینی چنان مقبره عظیمی و عریضی داشته باشه(که البته مبارکش) و ییامبرش بر روی فبرش حتا سنگی هم نداشته باشه.
من در سوئد زندگی میکنم و دانشجو هستم، کار میکنم و در مسائل اجتماعی فعال هستم. سوئد کشور محافظه کاری بوده و هست، مثلا همین کاریکاتورها را حتا نشان هم نداد، چه برسد به چاپ آنها. ولی در مورد شیوه اعتراض و حاشیه نشین بودن مسلمانها در اروپا: بگذارید از مسلمانان سوئد برایتان بگویم، حق ساختن مسجد و مدرسه مخصوص مسلمانان با حق تدریس قرآن، انجمنهای اسلامی با بودجهای که از دولت میگیرند، برنامههای تلویزیونی، حتا ماه رمضان که میشود برنامههای مخصوص در تلویزیون و گزارشهای ویژه در روزنامهها چاپ میشه، همه اینها فرصتهای خوبی برای دوستی و نزدیکی مسلمانان با مردم غیر مسلمان است، اما فکر میکنی چه اتفاقی میافته؟ یکی از امامها در یکی از مسجدها علیه یهودیان سخنرانی میکنه و مسلمانان را به جنگ با آنها دعوت میکنه! در مدرسههای مسلمان بچهها تنبیه فیزیکی میشن که بر خلاف قانون اساسی کشور سوئده، در مورد بودجه دروغ میگویند، برای تغییر وضعیت بد مسلمانانی که هنوز وراد جامعه نشده و حاشیه نشین ماندهاند هیچ هیچ کاری نکردهاند و در برنامه هم ندراند ک کاری بکنند… کشورهای اروپائی اگر نه دقیقا مثل سوئد ولی کم و بیش سیاستی مشابه دارند، بهتر نبود از کمبود و نقصهای خود مسلمانان در شیوه مکالمه و مذاکره مینوشتی؟ ببینید، اگر این خو و سرشت مسلمانان فناتیک نبود، دیگر این شیوه اعتراض در کشورهای خودشان، نظیر پاکستان، عربستان یا فلسطین معنای نداشت؟ آیا مسلمانان در کشورهای مسلمان که درست شیوه اعتراض مسلمانان اروپا نشین را در پیش گرفتهاند حاشیه نشین هستند؟ دوست عزیز بهتر است به جای توجیه مسائل به بررسی ریشههای وجودی این قبیل برخوردها بپردازید. موفق باشید!
بحث بسیار درستی را مطرح کردی . فکر می کنم که فرهنگ اعتراض اغلب از موضع قدرت است و البته همانطور که خودت گفتی فرهنگ جامعه مدنی نیز می طلبد تا با شورش متفاوت باشد. تنها چیزی که اضافه می کنم نقش تاریخ و فرهنگ خاص هر کشور و یا هر قشر خاص است که شکل اعتراض را کاملا متفاوت می کند. برای مثال تظاهرات و شکل اعتراض را در افریقای جنوبی و یا در هند در نظر بگیریم که البته هیچ کدام مسلمان نیستند اما نشان می دهد که تا چه حد این اعتراض رنگ و بوی محلی می گیرد و از تعریف های شناخته شده قدرت و جامعه مدنی دور می شود.
در ضمن سیبستان عزیز با توصیفی هم که از وبلاگ من کردی واقعا من را بیش از حد شرمنده کردی. دروغ نگویم که بسیار موجب مسرت خاطرم شد ؛ چون بودریار واقعا دید من را به جهان عوض کرد. اما دوست عزیز من بودریار کجا و من کجا. او گرد جهان و ما در چند کوچه و پس کوچه این طرف و آن طرف می گردیم ! به هر حال از لطفت بسیار ممنونم .
Please join us in writing wikipedia pages for Iran.
You will be surprised to see that most of the pages about Iran even very technical pages like history of persian literature, or page about Imam Ali or Hafez …. are written by non Iranians.
Wikipedia is growing very fast. after one year we will not be able to edit abd revert lies and wrong statements which have been added by non Iranians.
please first read this and please join us.
http://en.wikipedia.org/wiki/Wikipedia:Iranian_Wikipedians’_notice_board
Thanks
Muslems have not learned democratic protest and it does not depend on the country they live in.They have the same problem in their own countries.Look at islamic countries and see how many have democratic poloitical systems? Islamic countries have primitive corropted governmental systems based on selling oil and eating imported food.And now are so angry that boycott Denmark which just with 4 million population produce dairy products for them. Now angry muslems should buy food from another non muslim country because they are to busy defending their
beliefs to produce their own food!!
آقای سیبستان حرفتان در مورد تودهی بیشکل و حاشیه نشین بودن مسلمانان در اروپا درست، هر چند که من اطلاع دقیقی در این مورد ندارم اما فرض را بر صحت حرفهای شما میگذارم. اما در مورد مسلمانانی که در کشورهای صد در صد اسلامی نه نود درصد اسلامی زندگی میکنند چی؟ آنها را فراموش کردید؟ امت اسلامی در کشورهای مسلمان که تا دلتان بخواهد وزیر و وکیل دارند. ندارند؟
مگر شما ندیدید در عربستان، اردن و چند کشور اسلامی دیگر که ماشاالله قدرت خوبی هم در منطقه دارند و نفوذ هم چه بلبشویی راه انداختهاند. پرچم دانمارک و چه میدانم چند کشور دیگر اروپایی را آتش زدند که مثلن ما اعتراض داریم. خب این چه چیز را میرساند؟ دولتهای آنان نمیتوانستند از طریق گفت و گو قضیه را فصیله دهند یا به دادگاه شکایت ببرند. باید حتمن ملت خود را تحریک کنند که بریزند به خیابان و پرچم آتش بزنند و هوچیگری راه بیاندازند؟ شنیدهاید که گفتهاند: گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری. گناه آن شهروند دانمارکی که روحاش هم از قضیه خبر ندارد چیست یا خبر دارد و مخالف است. او هم به آتش آن روزنامه کذایی باید سوزانده شود؟ نه اینکه فکر کنید قصدم جانبداری از چاپ آان کاریکاتورهاست. نه. اما چطور وقتی که سریالهایی مثل مریم مقدس در ایران ساخته میشود که با تعالیم مسیحیت همخوانی ندارد که هیچ تازه بر خلاف آنها هم هست و یا به بهانهی نکوهش صهیونیسم یهودیها به باد افترا و توهین گرفته میشوند و همه با یک چوب رانده میشوند آن بخت برگشتهها حق اعتراض ندارند. چون چیزی که مسلمانها میگویند حجت است. چون کتاب آنها درستتر از بقیه قصهها را پرداخته، پیروان بقیه ادیان باید گردن بگذراند به آنچه مسلمانان میگویند اما دیگران (هر بدبختی غیر از مسلمانان) نباید کاری بکنند که یک وقت خدای ناکرده مسلمانان عزیز دلخور شوند. انصاف هم بد چیزی نیست آقای سیبستان.
* دوست دارم خواننده من در چارچوب بحث با من موافقت یا مخالفت کند و نقد پیش نهد. من گفتم و تاکید کردم که در باره مسلمانان اروپا حرف می زنم. به نظر من بخش مهمی از مغالطه ها ناشی از آمیختن عرصه های مختلف به یکدیگر است. یعنی تشابه ایجاد کردن بدون پایه قابل اتکا. اگر کوتاه کنم من سعی دارم وجوه تمایز را نشان دهم تا وجوه تشابه را. من مسلمان اروپایی را با اروپایی می سنجم و از این سوال می کنم که چرا با وجود “امکان” برخورداری از شهروند شدن شهروند نشده است. و در آن اروپا را هم مسئول می بینم. خلاصه اینکه اگر مهاجر در سرزمین میزبان مثل آدمهای سرزمین مادری اش رفتار کند مشکل را باید در سرزمین میزبان هم جست و نه فقط در جامعه مادری او.. این بحث کلاسیکی است در جوامع چندنژادی و چندفرهنگی اما به هر دلیلی که هست وقتی به مسلمانها می رسند فراموش می شود. و این البته انصاف نیست! نمی شود همه مسائل را با هم حل کرد. برای حل مساله فوکوس لازم است. من سعی کردم این کار را بکنم. همین. – سیبستان
» ماجرای کاریکاتور و نکته هایی که دیشب می خواستم اینحا بنویسم!
http://www.doust114.persianblog.com
۱) جهان اسلام در دنیای مدرن (غرب) دوست بهتری از «دمکراسی» چند «حزبی» اروپا ندارد!
۲) این دمکراسی در جنگ اخیر عراق قاطعانه به دمکراسی-لابیئسم حزب دوقلو «نه» گفت و برای آن بهای سنگینی هم پرداخت و دارد می پردازد! بهترین پشتیبان فلسطینی ها… و پاسدار صلح و دمکراسی و مراقب مادر زمین است!
۳) متاسفانه توده های عقب مانده مسلمان عموما از رهبران مذهبی ساده لوح که دوغ را از دوشاب تمیز نمی دهند الهام می گیرند. این رهبران فاقد درک همه جانبه ای از دنیای کنونی هستند و هیچ راه حلی نه تنها برای بهتر شدن جهان که برای مردم خودشان هم ندارند! (تمام شبکه های خبری دیشب اسلحه بدستان «نقابدار» فلسطینی را نشان می دادند که با سربند های الله اکبر از در و دیوار دفتر اتحادیه «اروپا» در نوار غزه بالا می رفتند و شلیک هوایی می کردند.)
۴) همه جا آدم های مریض یا کسانی که بخواهند مثلا تیراژ نشریه شان بالا برود هستند. از جمله همین نشریه با تیراز کم دانمارکی (البته نباید احتمال پول گرفتن از سازمان های جاسوسی را هم رد کرد.) از طرف دیگر این توهین از عیسی مسیح را گی دانستن که بالاتر نیست.. براحتی در رسانه های کشورهای غربی درباره آن مطلب منتشر می کنند!
۵) رهبران مذهبی که اغلب دارند با پول این مردم ارتزاق می کنند باید «شیوه» درست اعتراض کردن را به آنها بیامورند! به آن ها یاد بدهند که اصل اول یا قدم اول مواجه با هر موضوعی هر چند با اهمیت، حفظ خونسردی، متانت، و ادب است. چرا که علاوه بر اثرات منفی آن در افکار عمومی، ممکن است در اثر شتابزدگی در دام توطئه ای که برای مقاصد سیاسی دیگران پهن شده است گرفتار شوند!
۶) کشور خودمان هم که ماشالله کارخانه تمام اتوماتیک تولید توهین به دیگران است! دبیر شورای نگهبان پنج میلیارد مردم دنیا را حیوانات در حال چرا می داند. بعصی آقایان هم که آن ها را نجس می دانند… مخ چند تا بچه را به کار می گیرند که بروند به آیت الله منتظری یا سایر محترمین هر توهین و فحاشی که خواستند بکنند… و
۷) خدا کند این اقدام بخشی از یک برنامه حساب شده برای کاستن از مخالفت افکار عمومی اروپا در آن روز موعود نباشد. روزی که بخواهند با آن یک عدد بمب مثل آیت الله …. رعب افکنی کنند ……. و از شر مزاحمت های …. برای یک قرن خود را راحت کنند!
چرا گمان میکنید توهین به نوعی سلب حق فرد در داشتن عقیده است؟ سخنتان دقیق نیست.
توهین و برخورد احساسی با آن به هیچ جا نمیانجامد. به نظر من مسلمانان اروپا باید بیشتر در پی حقوق خود باشند و متأسفانه در نظام حقوقی سکولار، گرفتن حق کشیدن کاریکاتور امکانپذیر نیست. بنابراین این نیرویی است که هدر میرود.
که هر مسلمان ممکن است پیامبر گرامی اسلام را عاشقانه دوست بدارد (یاد جلال آلاحمد و خسی در میقات میافتم و نمازش در مسجدالنبی و ماجرای سلام…) خانم آنه ماری شیمل کتابی جمعآوری کرده از سندهای مکتوب این علاقهی تاریخی در ادب ملل مسلمان از هند تا مراکش. اما آیا تلاش فراوان در حدت و شدت به خرج دادن برای چاپ یک رمان یا کاریکاتور و فتوا دادن و بلوا راه انداختن چیزی به شأن او اضافه میکند؟ آیا اصلاً فایدهای دارد؟
این اعتراض تنها در جهتی معنا پیدا میکند که در جهت دفاع از حقوق «مسلمانان» باشد و نه حقوق پیامبر، که جامعهی سکولار چنین حقی را برای انسان درگذشته به رسمیت نمیشناسد! امروز در برنامهی Have your say بیبیسی ورلد شخصی که از طرف مسلمانان صحبت میکرد هوشمندانه این جهت قضیه را گرفته بود و میگفت ما با آزادی بیان مخالفت نداریم و تنها این تلاش در جهت شیطانی نشان دادن و demonise کردن مسلمانان است که ما را ناراحت میکند. افسوس که دیدگاه روشن او دیدگاه اکثریت مسلمانان نیست.
* من با تو موافقم ولی استدلال من به بخش دیگری از بحث مربوط است. توجه داری که مساله قدرت ابعاد مختلف دارد و من خواستم منهای درستی یا نادرستی اعتراض فقط به شیوه اعتراض توجه کنم و توجه دهم. در عین حال مساله توهین آمیز بودن از مساله دیوسیرت نشان دادن (دیو اسلام در برابر دلبر غرب) جدا نیست. آنچه تو را به عنوان مسلمان بر می آشوبد فقط این نیست که به پیامبر تو توهین شده است بلکه این است که از تو تصویری دارد عرضه می شود که تو نیستی و بیم آن هست که به جای تو گرفته شود. مساله توهین و هویت سازی از راه آن هم مساله مهمی است که جا دارد بحث شود. از دید قدرت هم مساله این است که چه نوع پیامدهایی می توان بر این تصویر ساخته شده و جعلی بار کرد. یاد مجوس خواندن ایرانی ها می یافتم در تبلیغات صدام حسین. – سیبستان
سلام
در باب مقاله شما مطلبی نوشته ام که خوشحال میشوم بخوانید
سینا، من مطلب تو را خواندم و با آن موافق نیستم. فقط برای نمونه می گویم که تو مثلا در پایان یادداشت خود گفته ای: “اگر فکر میکنید در فلان روزنامه به
اعتقادت شما توهین میشود مجبور به خریدن و خواندن آن نیستید.” به نظر من این یک اشتباه نظری ساده است که این روزها مرتبا تکرار می شود. اگر بخواهی بدانی چرا کافی است توجه کنی که خودت هم به آن عمل نمی کنی! زیرا مثلا با نوشتن همین یادداشت خواسته ای به یادداشت من واکنش نشان دهی/ اعتراض کنی و با آن مخالفت کنی. با همین کار، تو توصیه خود را نادیده گرفته ای. چرا نمی توانی نسبت به آنچه در سیبستان یا در یادداشت های نیکان می خوانی خاموش بمانی؟ برای اینکه فکر می کنی این حرفها نادرست است یا جای نقد دارد و چه و چه. پس چرا فکر می کنی مسلمانها باید به آنچه در تیراژ وسیع منتشر می شود و به تصویرسازی از آنها می پردازد و برای آنها اثرات اجتماعی دارد – یعنی همه آنچه به آنها کاملا مربوط است و به زندگی شان- بی تفاوت بمانند و شانه ها را بالا بیندازند و بگذرند؟ – سیبستان
در مقاله شما جائی اشاره کرده اید به شهروندان خوب اروپائی نظیر یهودی ها روس ها و حتی بهائی ها..ممکنه بفرمائید حتی در کنار اسم بهائیان یعنی چه -به نظر شما- بسیار ممنونم
* در واقع دامنه بحث فراتر است و من باید به دیگر مذاهب اسلامی یا از اسلام برآمده هم اشاره می کردم. آنچه می خواستم بر آن تاکید کنم این است که بهائیان گرچه از همان فرهنگی برآمده اند که امروز متهم به تروریسم است توانسته اند مسیری را طی کنند که با جامعه غربی هماهنگ شوند و نهادها و لابی های خود را داشته باشند و در هر جا که هستند شهروندانه زندگی کنند. اسماعیلیه هم همین وضع را دارند. اسماعیلیه یکی از متمدنانه ترین برداشت های امروز از اسلام را عرضه می کنند و بخوبی با اصول زندگی شهروندانه آمیخته اند. اگر آنها به عنوان بخشی از مسلمانان توانسته اند، به نظر من دیگر بخش های اسلام هم می توانند. این نشان دهنده آن است که مساله خشونت گرایی در ذات اسلام یا در شخص رسول اکرم نیست که مایه استهزای کاریکاتوریست ها بوده است. حتی بین اسلام مراکشی با اسلام ایرانی یا مالزیایی تفاوتهای سهمگین هست. و همه اینها باز هم تاکید می کند که نمی توان پیامبر همه این اسلام ها را به صفت یکی از گروههای این اسلام که تروریست است منتسب دانست. مسائل باریک دیگری هم هست که در گسترش بحث باید از آن به نوبت و به دقت گفتگو کرد. – سیبستان