احمدی نژاد مشروعیت ندارد؛ کارآمدی دارد؟
حاکمیت در ایران یکدست می شود. این پایان بسیار چیزهاست. قرار بود ملت اصلاح طلب حاکمیت را با روش های مردمی که منشا قدرت اش بود به نفع اصلاحات یکدست کند. نتوانست. حاکمیت سلطانی دولت را با روش های امنیتی که منبع قدرت اوست با حاکمیت یکی کرد.
هزینه یکدست سازی حاکمیت برای رهبری نقطه عطفی در حیات سیاسی اوست. او دل به نظامیان و امنیتی ها داده است و از زی روحانی و اردوی روحانیت فاصله می گیرد. این نتیجه همان زاویه ای است که او از روزی که یکباره به مقام مرجعیت رسید با روحانیت و سنت های آن پیدا کرد. نطفه چرخش امروز آن زمان بسته شد که او روحانیت را مهار کرد و بر حوزه علمیه فضای امنیتی حاکم کرد و مراجع را زیر کنترل دولت برد یا جیره خوار دولت کرد و خواست. آخر آن مسیر اینجاست: جدایی کامل از روحانیت. وابستگی تام به روحانیون درباری و به نظامیان و دستگاه امنیتی. این بازگو کننده بسیار چیزها در امروز و آینده نزدیک ایران است.
فراموش نکنیم که در آخرین تلاش یکدست کردن حاکمیت قرار بود ناطق نوری با حمایت وسیع روحانیون به قدرت برسد. نرسید. روحانیت نتوانست رای مردم را به نفع ناطق جلب کند چون مرجعیت اجتماعی خود را از دست داده بود. اکنون در فقدان قدرت آن گروه مرجع رای ساز گروه دیگری به کار گرفته شده است که گرچه مثل همان گروه دارای قدرت مرجعیت نیست اما دارای قدرت رای سازی هست!
علاقه رهبری به نوع کارگزارانی که می پسندد یک نمونه عالی داشت: سعید مرتضوی. حالا یک نمونه دوم هم پیدا کرده است: محمود احمدی نژاد ( و نه حتی قالیباف). وضع مجلس هم که ناگفته پیداست. این مجلس عوام است. مجلس اعیان هم که مجمع تشخیص مصلحت بود بزودی از اعیان و لردها خالی می شود. آنجا هم در تصرف عوام در می آید گیرم با رتبه های ژنرالی یا با مدارک دکتری و القاب آیت اللهی. رهبری نشان داده است که هیچ شخصیت مستقلی را تحمل نمی کند. او همه را رعایا می بیند. دیدگاه سلطانی او بسیار کهنه است. هنوز در همان سطح که غلامی را به امیری برکشد تا همیشه مطیع باشد. اما خطر اینجاست که ممکن است روزی با شورش غلامان روبرو شود. قدرت را به هر کس دادی دوره اطاعت اش چندان به طول نخواهد انجامید (قدرت ارعاب نیروی امنیتی و قدرت پرونده سازی سعید مرتضوی برای همین جاست!).
جمهوری اسلامی همواره بر تهیدستان و اقشار پایین یا پایین مانده جامعه تکیه داشته است و در این مسیر از حذف گروههای میانی جامعه دریغ نکرده است. گرچه بسیاری از کسانی که از تهیدستان بودند و حمایت دیدند و با تبعیض مثبت یا منفی وارد عرصه های اجتماعی شدند رشد کردند – و این یکی از بهترین جنبه های انقلاب ایران بوده است – اما روند گسترش فقر و افزایش عددی تهیدستان چندان بوده است که هر قدر از آنها وارد طبقات میانی شده اند گروههای بیشتری از آنها همچنان در تهیدستی باقی مانده اند. احمدی نژاد در آرای واقعی خود این گروهها را نمایندگی می کند. حمایت سیاسی و امنیتی از او نیز از جانب کسانی است که بازگشت و قوت بخشیدن به همان ایدئولوژی پایان جنگ سرد را می خواهند. با این امید که مردمی که نان می خواهند جنجال کمتری دارند و دعوی سروری نمی کنند.
احیای آن ایدئولوژی امروز در شرایط دیگری صورت می گیرد و بی گمان همان مسیر آغاز انقلاب را نخواهد رفت. مقاومت طبقات میانی امروز از نظر اقتصادی و فرهنگی و جمعیتی ( عده و عده – بر وزن غده- به قول علما) چندان قوی است که این تز به همان شیوه سابق جواب نخواهد داد مگر در یک بخش: افزدون بر شمار انبوه حذف شدگان از دایره سیاست و برنامه ریزی و مدیریت.
حاکمیت یکدست شده تنها در تئوری ممکن است کارآمدی بیشتری داشته باشد. یکدستی مکانیکی و به زور دگنگ دو مشکل عمده بر سر راه کارآمدی قرار می دهد: نخست خروج نخبگان خلاق – که تقریبا همه از رقیب احمدی نژاد حمایت کردند- و باقی ماندن بوروکرات های مطیع، و دوم تکیه بر مدیرانی شبیه به سعید مرتضوی. در واقع چون دعوای اصلی برای یکدست سازی بر سر کارآمدی نبوده است نتیجه آن هم بعید است کارآمدی باشد. ماه عسل آقای احمدی نژاد که بگذرد خواهیم دید که ایشان خدمت مردم می کنند یا خدمت سلطانی که ایشان را برکشیده است. کارهای بزرگ که کارآمدی حتما یکی از آنهاست با تکیه بر نیروهای خلاق و سرمایه والای انسانی ممکن می شود. امری که با حذف سیستماتیک نخبگان ممکن نیست. نیروهای دوپینگ کرده یا مدیرانی که چنین نیروهایی انتخاب کنند و بر کارها بگمارند نیز گفتن ندارد که از عهده آن کار کارستان برنخواهند آمد.
در حالی که ممکن است امروز بسیاری در حاکمیت یکدست شده با دم خود گردو بشکنند که حاکمیت را از نیروهای مزاحم و نخبگان لیبرال دموکرات جارو کرده اند و با پول نفت امور دموکراسی توده ای را می
گذرانند، اما خسارت مدیریت بی حضور نخبگان تنها به ناکارامدی هم ختم نمی شود. شاید اگر تنها همین بود جواب پوپولیست ها نیز آسان بود: شانه بالا انداختن و جواب سربالا دادن که ما خودمان می دانیم چه کنیم. سوی ترسناک قضیه جای دیگری است. حاکمیت یکدست، امروز خود را بدون واسطه نخبگان و گروههای مرجع با تک تک مردم طبقات فرودست روبرو ساخته است. مردمی که رای داده یا نداده انتظارات بسیاری برایشان ایجاد شده است. اگر این انتظارات برآورده نشود – که بعید است بشود- گروههای مرجعی که بتوانند آنها را مدیریت کنند وجود ندارد. مردم بی صبر و تهیدست و بی رهبر که آخرین تیر ترکش شان احمدی نژاد بوده است و حوصله روزنامه و حزب و سیاست بازی و مصلحت سنجی هم ندارند و به حرف کسی هم اعتنا نمی کنند، می توانند در صورت سرخورده شدن کابوس کسانی باشند که امروز به رای نان خواهی آنان افتخار می کنند.
آقا مهدی عزیز در رابطه با سیبستانک می خوام بگم که اشغال سفارت کار درستی نبود اما بین اون جوان های خط امامی، احمدی نژاد و ضرقامی امروز اقلیتی از جمع ابتکار ، خاتمی ، موسوی خویینی، عبدی، گنجی، اصغر زاده و بی طرف و … به حساب میان. من فکر می کنم مسئولیت اصلی این فاجعه بیشتر به همین طیف دموکراتیزه شده ی خط امامی بر می گرده و سر دسته و پدر معنوی ایشان موسوی خویینی (اگر اشتباه نکنم)
میلاد عزیز،
من نمی دانم احمدی نژاد آنجا بوده یا نه، ولی مهم تغییر همان آدمهای درگیر است. البته نقش موسوی خوئینی ها پر رنگ بود و اصولا طیف چپ اسلامی اما اگر کسی بر همان ایده و عقیده ۲۵ سال پیش مانده باشد می شود گفت که کمی تا قسمتی مسئله ایجاد می کند. بخصوص وقتی رئیس جمهور نامیده می شود.
تا جایى که من دربارهی سابقهی احمدینژاد در شهرداری شنیدهام، او نه تنها نخبگانِ خلاق را حذف نکرده، بلکه بیشتر از بقیه آنها را بهکار گرفته (نمونه معاونان و مدیرانِ منطقهای شهرداری که – آنطور که شنیدهام – همگی تکنوکراتهای کاردرست هستند). حالا باید دید با دولت چهکار میکند، ولی شاید برای قضاوت اندکی زود باشد.
احسنت.
سلام آقای جامی عزیز.در ارتباط با عکس احمدی نژاد: آقایان میردامادی، عبدی و جلایی پور در حال حاضر در جناح اصلاح طلب در جمهوری اسلامی فعالیت دارند و در نتیجه، مخالفان سیاسی آقای احمد نژاد محسوب می شوند و به گفته خبرنگار بی بی سی در تهران، دلیلی ندارد که بکوشند شرکت رییس جمهوری منتخب در ماجرای گروگانگیری را پرده پوشی کنند. به نقل از بی بی سی
سلام آقای جامی عزیز.در ارتباط با عکس احمدی نژاد: آقایان میردامادی، عبدی و جلایی پور در حال حاضر در جناح اصلاح طلب در جمهوری اسلامی فعالیت دارند و در نتیجه، مخالفان سیاسی آقای احمد نژاد محسوب می شوند و به گفته خبرنگار بی بی سی در تهران، دلیلی ندارد که بکوشند شرکت رییس جمهوری منتخب در ماجرای گروگانگیری را پرده پوشی کنند.آقای میردامادی گفته است که محمود احمدی نژاد حتی برای یک دقیقه نیز در کنار گروگانگیرها نبوده است.
عباس عبدی، از جمله رهبران دانشجویان شرکت کننده در گروگانگیری، و حمیدرضا جلایی پور، یکی از گروگانگیرهای سابق هم حضور آقای احمدی نژاد در میان دانشجویان را نادرست خوانده اند.
به نقل از بی بی سی
سلام بر جامی عزیز،این روزها بهترین نقدهای انتخاباتی را در سیبستان خوانده ام.روان تر از بقیه و بی عصبیت دست به گریبان دیگر دوستان!از جمله بنده!
یک طنز در مورد انتخابات
http://www.tohave.co.uk/all/cartoons/IranHolySelection.jpg
بایگانیتان را میدیدم، این مطلب را دیدم که با این روزها تطابق جالبی دارد:
http://sibestaan.malakut.org/archives/013260.shtml
به نام خدا. سلام بر مهدی جامی. نام وبلاگت را این ور اون ور زیاد دیده بودم. چند شب قبل متوجه شدم یکی از فایلهای مای داکیومنتم نقدی بر “اسلام اروتیک” مهدی خلجی است که به نظرم نقد جالبی بوده. بله. دیدم فایل از وبلاگ سیبستان است. ــ ببخشید. آیا حلقه ی ملکوت واقعاَ متکثر است؟ ببخشید. گرد هم آمدن افرادی محترم که ظاهراَ همه یا اکثرشان روشنفکر لائیک هستند آیا یعنی “تکثر”؟ ــ ای مهدی جامی. هدف شما در زندگی چیست؟ آیا خیلی راحت، مثل آب خوردن، باید به این سوال جواب داد؟ ای مهدی جامی، اگر احیاناَ هدف من و شما در زندگی، با هدفی که خدا از آفرینش ما دارد منطبق نباشد، آیا واقعاَ ادبیات زیبا و نقاشی و گل و بلبل و ژساساختارگرائی و ژست مدرنیسم و … به درد ما می خورد؟ ــ ببخشید. ایشالا که خیلی آقا و واقعاَ اندیشمند و در جست و جوی حق و حقیقت هستی. ببخشید! کامنتم سراسر تعریف و تمجید از کار در نیامد! قربانت. با احترام و دوستی. فعلاَ خدا حافظ.
الآن که بیش از دو سال از نوشتن این یادداشت میگذرد، به نظرتان کدام حالت محقّق شده؟
من فکر میکنم بر خلاف پیشگوئی ضمنی شما، احمدینژاد برای مردم مفیدتر بوده تا برای ولی فقیه. فکر میکنم خود احمدینژاد است که حالا، حتّی اگر باز هم دست آقا را ببوسد، مشکل اصلی برای طبقهی روحانی است.
دوست دارم نظر شما را هم بدانم.