از پل ریکور برای ما چه باقی می ماند؟ ما ایرانیان. او فیلسوف انسان بود یا بگویم الهیات انسانی. یا نه بگویم تاریخ انسان شدن انسان. پل ریکور که تربیت مذهبی پروتستان داشت، یتیم جنگ اول جهانی بود و زندانی جنگ دوم جهانی. او همواره در برابر فراموشی ایستاد و نشان داد که چگونه تاریخ می تواند تحریف شود یا یکجانبه روایت شود یا فراموش شود. او را فیلسوف فراموشی توان گفت. یا فیلسوفی علیه فراموشی.
برای من اهمیت ریکور در نگاه مردمشناسانه او ست. نگاهی که از تفسیر هوشمندانه متن (هرمنوتیک) بهره می گرفت تا نشان دهد انسان چگونه انسان می شود: با نشانه ها و نمادها ویادها و ضد-یادها.
ریکور از انقلاب ۱۹۶۸ گریخت و به آمریکا رفت. فرانسه خیلی دیرتر به اهمیت او پی برد. اما آمریکا هم به او بسیار چیزها آموخت. شاید اگر تجربه آمریکا نبود او به تفاوت روایت های تاریخی به این روشنی نمی رسید. هر مردمی را روایتی که از تاریخ دارند می سازد. روایتی پذیرفته از “خود” در “خاطره جمعی”. مهاجرت این تفاوت روایت را بخوبی به رخ آدمی می کشد.
می گویند ایرانیان مردمی کم حافظه اند. ریکور به ما مردم کم حافظه چه می تواند بدهد؟ به گمان ام شکستن روایت های جا افتاده از همه چیز. بازسازی تاریخ. بازسازی خود. رسیدن به یک خاطره جمعی پذیرفته. به نظرم آشوب امروز در فکر و فرهنگ و در نتیجه “اقدام ایرانی” (با وامگیری اقدام از ریکور) چیزی نیست جز چالش روایت های مختلف از تاریخ دور و نزدیک ما. ریکور بدرستی نشان می دهد که “خود بمثابه دیگری” وجود دارد. تا از دیگری و دیگران و نشانه ها و نمادهای خیر و شر ایشان تصوری و استنباطی نداشته باشیم از “خود” نیز تصوری نمی توانیم داشت. به این اعتبار در ایران نزاع “خود” ها در کار است. گروههای متنازع می کوشند برای ما “خود” متفاوتی بسازند ما را به طور دلخواه خود تعریف کنند.
از ریکور بسیار چیزها می توان آموخت. او می گوید نهادهای اجتماعی و سیاسی تا زمانی مشروعیت دارند که تصور عمومی عدالت را در ذهن مردم نمایندگی کنند. می بینید که اینجا هم نزاع اصلی ما کجاست. دعوای ما بر سر زندان و زندانی و آداب زندانبانی و رعایت حقوق آدمیزاد (از گنجی و سمیعی نژاد تا علیجانی و باقی و زهرا کاظمی و…) همه نشانه کشمکشی است که بر سر مفهوم عدالت با نهادهای سیاسی و قضایی داریم. ریکور به ما می آموزد که این دعوا حل نخواهد شد مگر آنکه به گونه ای حل و فصل شده باشد که مردم به عدالتی که باور دارند همان را تحقق یافته ببینند.
نزاع اجتماعی ما در ایران نزاعی بشدت ریکوری است.
در باره ریکور:
ویکی پدیا
لینک های برگزیده از او و در باره او
یک زندگینامه فلسفی خوب و خواندنی
خاطرات زندان ایستادن در برابر فراموشی (با ارجاع به آرای ریکور)
و برای خنده هم این خبر دست و پا شکسته را از جام جم آنلاین ببینید (پلاتون و ارسطو- پلاتون همان افلاطون است؛ خود مانند یکی دیگر- بدون شرح!؛ سمبولیک شر! که منظور سمبولیسم شر یا نمادشناسی شر باشد؛ کارل یاسپر هم لابد همان یاسپرس است! تصحیح بقیه اش هم با خودتان)
اقای برادر باید باور داشت که ما مردمی کم حافظه ایم. مشکل اینجاست که ما از خود غافلیم و خود را خوب نمی شناسیم. مجموعه بهترینها از تعارف شرق را همیشه غربیها با به به و چه چه برایمان کردند، خود چه کردیم نمی دانم. اگر اشتباه نکنم خود شما بودی که اشاره’ جالبی به روشنفکران ایرانی داشتی که بجز کار ترجمه چه کرده اند. این است که می گویند قامتمان کوتاه است. به هر حال سخت معتقدم که ما ایرانی ها مشکل هویتی داریم. ما نیاز به شناخت خویشتن داریم. بازگشت به خویشتن، اما نه شریعتی مابانه.
ما ایرانی ها مشکلی نداریم شما روشنفکر ها مشکل دارید چرا که ما با فرهنگ جد و ابادی
خود زندگی میکنیم و شما روشنفکر ها از غرب تکه برداری میکنید و دچار
عصیان میشوید ونه مثل ایرانی ها کلاغ وار نه مثل غربی ها لاک پشت وار میشوید
خرچنگ کج کج و خنده اور مثنوی گفت از نی ستان !!!تا مرا ببرید ه اند از نفیرم
مرد و زن نالیده اند ضمنا دمکراسی غرب که عدالتش در درون انست کاملا از دل فرهنگ
بسیار قوی و غنی کاتالیسم که کانفس یا اطاقک کوچک اعتراف خود خواسته در گوشه
کلیسا یکی از اجزا انست و ایران شیعه و تقیه گری شیوه کاملا سور وایولیزم!!
در مقابل مرگ در خون فرهنگ غنی ایرانیست نه اصل اسلام در اعراب…..بر قرار باشید
یا کریم! من نمی گویم حرف تو درست است یا نادرست اما می گویم روشنفکران و کسانی که به آنها تاسی می کنند هم جزو ایرانیان اند نمی شود که آنها را به دریا ریخت اخوی که! حل مساله به این است که قبول کنیم مساله ای وجود دارد با انگ زدن که مساله حل نمی شود جان برادر.
سلام دوست ارجمند و گرامی/تشکر از اینکه از اندیشمند نامی پل ریکور به مناسبت فوتشان یادی فرمودید/در مورد حافظه ضعیف ایرانی ها باید عرض کنم که مقصود حافظه تاریخی است و ارتباطی به سطح توانمندی های فکری افراد ندارد.علت این ضعف حافظه تاریخی نیز دقیقا برمی گردد به نوع آموخته هایی که در طی دوران مختلف توسط حاکمان مختلف بصور مختلف و برای تثبیت حاکمیت خود اشاعه داده اند و این وضوع سبب گسیختگی افکار نسل ها داشته و حتی تجربیات بدست آمده را مخدوش می سازد.همانطوریکه هر انسانی برای اینکه از آموخته خود بهره لازم را در زندگی ببرد بایستی در عمق آن رسوخ و کنکاش کند تاسبب جذب موضوع کند./ حوادث تاریخی و نمود آن در ذهن توده مردم وجود داشته ولی بدلیل عدم آموزش لازم برای تثبیت آن در ذهن مردم گسیختگی بوجود آورده است. متاسفانه بعضی روشنفکران بی مسئولیت هر یک تفسیراتی برای رویکردهای تاریخی داشته اند.که همه و همه ی این مسائل دست بدست هم داده و چنین داده های عمومی از مردم ایران بوجود می آید./پاینده باشی
http://www.peiknet.com/1384/10khor/pic/1/ghaza.jpg
لطفا به این عکس در این آدرس توجه بفرمایید
سلام بر جناب جامی عزیز.با تاثر…به خبرچین لینک داده شد.