برای بررسی یک جنجال خبری از کجا می شود شروع کرد؟ خیلی ها از متن شروع می کنند. مثلا از شعر ترانه شاهین نجفی با ترجیع بند آی نقی. اما متن به خودی خود چیز زیادی نمی گوید. متن ها در کانتکست معنا دارند. یا اصلا در کانتکست می توانند به وجود آیند. مثلا بدیهی است که ترانه ای با این متن نمی توانست در سال ۱۳۵۷ تولید شود. یا در دوره رضاشاه که داشت با حوزه و روحانیت مبارزه می کرد. یا در دوره مشروطه که علمای آزادیخواه در مقابل علمای توپچی قرار داشتند.
چه چیزی در کانتکست یا بافت و زمینه اجتماعی تغییر کرده است؟ بهتر است بگوییم چه چیزهایی. یک فهرست بالابلند می شود ارائه کرد. فهم ما در این فهرست ها شکل می گیرد. تولید یک خبر/ ترانه متکی به همین فهرستها ست. استنباط از آن هم از همین فهرستهای تغییر مایه می گیرد.
سوال اصلی به نظر من این نیست که این ترانه توهین آمیز است یا نیست. از نظر من قطعا توهین آمیز است. اما مساله این است که چه اتفاقی افتاده که گروههایی در جامعه ایرانی به این نتیجه می رسند که این کار توهین آمیز نیست و حتی اگر هم هست باشد هیچ عیبی ندارد. آزادی یعنی حق توهین!
اینکه چطور آزادی و توهین به هم گره خورده اند و توهین کردن شده است مدار و معیار آزادی خود یکی از آسیب های اصلی در فکر آزادی در میان ما مردم است. فکر کنید به اینکه چرا آزادی در میان ما عمدتا به معنای هرج و مرج و زیرپا گذاشتن همه قواعد و قوانین است. و بعد طبعا جواب این سوال را هم پیدا می کنید که چرا آزادی با توهین شناخته می شود. آن هرج و مرج و این توهین دو روی یک سکه اند. اگر آزادی هرج و مرج نیست توهین هم نیست.
اما فعلا من از این منظر نمی خواهم به ماجرا نگاه کنم. نگاه من از زاویه دیگری است. ولی اجازه بدهید از این رابطه آزادی و توهین استفاده کنم و آن را با کانتکست پیوند بزنم و بپرسم آیا کسی که قائل به توهین است آن را در هر بافت و کانتکست دیگری هم به کار می برد؟ یعنی آیا آزادی خود را در همه کانتکستها استفاده می کند یا مثلا وقتی صحبت از اسلام و پیغمبر و امام است می خواهد از حق آزادی اش استفاده کند و حق بد و بیراه گفتن داشته باشد؟ من بعید می دانم که مثلا شاهین نجفی جرات کند وارد مباحثی بشود که جامعه میزبان او در آلمان مثلا توهین می داند. فرضا تولید ادبیات ضدزن یا ضدسیاهان یا ضدیهودی یا ضدهمجنسگرایان. شاهین نجفی به پشتوانه و دلگرمی گروههایی که از روش توهین برای پیشبرد مقاصد سیاسی و اجتماعی خود در ایران بهره می برند است که می تواند ترانه آی نقی بنویسد و اجرا کند. اگر این دلگرمی نبود او هرگز تصورش را هم نمی کرد یا اگر می کرد جسارت بیانی اش را نمی یافت.
چه اتفاقی افتاده است که چنین گروههایی پیدا شده اند؟ به نظر من گذشته از آشفتگی در فکر آزادی، مساله سیاسی ماجرا این است که جمهوری اسلامی دین و اعتقادات مردم را به گروگان گرفته است. در نتیجه گویی برای مبارزه با جمهوری اسلامی حمله به عقاید مردم مباح شده است. اما جمهوری اسلامی عمرش سی و چندسال بیش نیست و این مردم دست کم در پانصد سال اخیر دارای عقاید شیعی بوده اند و در هزار و چند صدسال اخیر به پیامبر و قرآن مهر می ورزیده اند. کسی که برای حمله به باند تبهکاران حاکم دین و عقاید مردم را هدف می گیرد دست کم می توان گفت هدف آسانتر و بی پناه را انتخاب کرده است و هدف اصلی را وانهاده. و به شیوه ای پارادوکسیکال تسلط همان تبهکاران را تضمین کرده است. زیرا آنها بخوبی و استادانه از این حمله سود خواهند برد و چنین وانمود خواهند کرد که تمام مخالفان آنها از همین قماش اند.
دین اسلام دین جمهوری اسلامی و تبهکاران فاسدش نیست. زیرا این دین برای ایشان صرفا ابزار قدرت است. گروگان است. اما در عوض دین اسلام دین زندانیان و قربانیان این نظام است. دین تاجزاده ها و نبوی ها و سحابی ها و موسوی و کروبی است. دین نوری زاد و سردار علایی است. دین رهنورد و فائزه است. دین زنان و مردانی است که در مقابل تبهکاری این نظام ایستاده اند از مهندس بازرگان تا مهندس سحابی. از احمد قابل تا آیت الله منتظری. از نرگس محمدی تا فائزه هاشمی. دین مادران ما ست و دین جوانان ما ست. دین شریعتی است. دین آل احمد است. دین سروش و بنی صدر است. چه کسی گفته است می توان به دین این مردمان به سبب تبهکارانی که بر گرده ایشان سوارند توهین کرد؟
و چه کسی گفته است که اگر به کسی توهین کردی او را تمسخر کردی و توی سر او و باورهایش زدی کاری آزدیخواهانه کرده ای؟ و چه کسی در کجای تاریخ و جغرافیا نشانی دارد از اینکه کسی با این روشها دست از عقاید خود برداشته باشد و تغییر کرده باشد؟ و تغییر کند بشود شاهین نجفی مثلا؟
مساله ما خداباوری یا خداناباوری نیست. مساله ما مسلمان یا مسیحی بودن نیست. مساله ما شیعه یا سنی بودن نیست. می توان سنی بود و به امامان شیعه احترام گذاشت. می توان شیعه بود و راه بر نظر اهل سنت نبست. می توان مسلمان بود اما با مسیحیان همزیستی کرد. می توان خداباور بود اما برای خداناباوران هم حق زندگی و آزادی عقیده قائل بود. این همزیستی است که گوهر گمشده ما ست و نه اینکه چه عقیده ای داریم. و آنکه مرا به سبب عقیده ای که دارم دست بیندازد یا محترم نداند اصلا به آزادی کدام عقیده قائل است؟
مساله ما رواداری است. خداباوری یا ناباوری هیچ توفیری نمی کند اگر روادار نباشیم. تمسخر هیچ مناسبتی با رواداری ندارد. شوراندن خلق و گزک به دست تبهکاران حاکم دادن هیچ نسبتی با فکر سیاسی ندارد. بلکه از جنس همان فکر سیاسی است که تو را و مرا آواره کرده و دوستان و خویشان و مردمان ما را در وطن به گروگان گرفته است.
ما مردم سرنوشت عجیبی پیدا کرده ایم. یک سو کسی است که فکر می کند ابراز قدرت دینی اش یعنی جلو دهان اهل سنت را بگیرد که مبادا روایت خود را از تاریخ فاطمه دختر پیامبر بیان کنند و یک سو هم جماعتی که فکر می کنند مبارزه با قدرت دینی یعنی مبارزه با دین. این میانه مردم کجا یند؟ حق مردم کجا ست؟ حق انتخاب دین و محترم بودن عقاید و امنیت اجتماعی و روانی.
من از این حق دفاع می کنم. از حق دوستان بهایی ام دفاع می کنم و همزمان از حق خود و دوستان شیعه و سنی ام دفاع می کنم. از حق خداناباوران نیز. همه حق دارند زندگی کنند و انتخاب کنند و این حق باید محترم باشد. حتی تبهکاران هم حقوقی دارند که نمی توان از آن به سبب تبهکاری شان سر باز زد. تمسخر و تحقیر ریشه حق اجتماعی و حق حیات امن ما را می سوزاند و از بین می برد. تحقیر روش تبهکاران است نه آزادگان.
نظرات
نظر
کاملن با نظر شما موافقم.باید دست از این اخلاق زشت توهین به باورهای دیگران دست برداشت.از هر مذهب یا باوری که باشیم باید به مذاهب دیگه احترام بذاریم و حتی به لامذهبی دیگران احترام بذاریم.من اتفاقا همیشه کارای شاهین نجفی و دوست داشتم اما این کارو به خاطر توهین به باورهای مذهبی یک ملت ازش بدم اومد.آزادی به معنی توهین به دیگران نیست.این توحشه.اصلا من با فضولی در کار افرادی که باور شخصی و فردی به مقدساتی که دارند مخالفم!چرا کار خودمونو نمیکنیم و حرف خودمونو نمیزنیم؟چه کار داریم که کی به چی عقیده شخصی و فردی داره و بیایم بکوبیمش؟به ما چه؟ما اگه آدمیم خودمونو درست کنیم و به باورهای خودمون بپردازیم کسی هم حق توهین به باورمونو نداره.این دیکتاتوریه که به زور بکوبیم توی سر باورهای عده زیادی که به مقدساتی باور دارن.قضیه ربط اسلام به جمهوری اسلامی هم خیلی کلیشه شده دیگه.دین مردم به این حکومت ربطی نداره.این مقدسات اصلا باور این حکومت نیست.این حکومت اگه به خدا و عقوبت و مکافات عمل معتقد بود که اینطور نمیکرد.این حکومت کاملا بی باور و بی دین و بی خدا و بی اعتقاد به هیچ عقوبتی هست برای همین اینقدر بی اخلاقه و دروغ میگه.یعنی شاهین نجفی اینا رو نمیدونه؟برای کوبیدن حکومت باید به مقدسات مردمش توهین کنه؟بیچاره این مردم که از هرطرفی میخوره و دیگه هیچی براشون نمونده.اینم از هنرمند بی تعهد.این کار با کار کاریکاتوریستای دانمارکی و آتش زدن کتاب مقدس مسلمونا توسط یه افراطی بنیادگرا فرقی نداره.باید از این افراطگراییها دوری کرد.من اینکارو از شاهین نجفی خیلی بعید میدونستم.کسی که خانواده خودش مذهبیه.نه حکومتی.تازه میاد اینو توجیه میکنه که چون خانوادم مذهبیه حق توهین دارم.و میگه توهین نبوده که کاملا هست.به قول شما جرات چنین توهینی و به تابوهای کشور آلمان داره ایشون؟من با تروریسم و بنیادگرایی و حکم قتل و چنین اجکام توحش آمیزی شدیدا مخالفم اما با کار شاهین نجفی هم مخالفم.از نظر موسیقی هم این کار خیلی ضعیفه.این که یه سری سرخط خبرها رو لیست کنیم توی شعر که هنر نیست!ترانه هم ضعیفه.در کل کارش نه ارزش هنری داره نه انسانی.
سلام جناب جامی. سپاس. از عصبانیت دوستان نرنج. اما بر این موضع متعادل بایست. توهین به عقاید دیگران، حتی اگر این عقیده نادرست باشد، توهین به خود معتقدین است. شاهین نجفی، با توهین به امام نقی، به شیعیان توهین کرده است. و این، بدور از رفتار یک انسان آزاده است.
خب جناب آقای جامی
از این حرفها که بگذریم شما چند تا از کرامات امام نقی را که کمکی به این مردم فلک زده در حال حاضر میکند را نام ببرید که حد اقل اگر قرار است کسی بخاطر ایشان جان عزیزش را از دست بدهد بداند که در مقابل کدام شخصیت باارزش تاریخی از دست میدهد. بگوئید ایشان کارش چه بوده چه کشفیات گرانبهائی در طول زندگیش کرده لطف کنید کمی از شحصیتی که مدعی هستید به ایشان توهین شده بگوئید شاهین نجفی را رها کنید!
————–
کار من دفاع از دین و امام نقی نیست. یعنی سنخ کار من کلامی و دینی نیست بلکه اجتماعی است. من از منظر دینی نگاه نمی کنم. از این منظر نگاه می کنم که برای همزیستی اجتماعی چه رفتارهایی مفید یا خطرناک است. برای تقویت اعتقاد شما به امام نمی نویسم. بلکه برای تقویت روشهای همبستگی اجتماعی و پرهیز از واگرایی و خشونت است که می نویسم. بنابرین اگر بحث از بهائیان هم باشد روش من همین است و بمنزله دفاع از عقاید ایشان نیست. از همزیستی و حق آزادی عقیده دفاع می کنم نه از این یا آن دین و عقیده. – م.ج
تابوها و مقدسات با توهین سست تر نمی شوند چه بسا محکم تر هم بشوند بلکه با آگاهی بخشی و نقد سالم سست می شوند و فرو می ریزند . با این دیدگاه با عمل شاهین نجفی موافق نیستم
شبکه ی ۴ مسابقه ی فرهنگی جالبی داره که راجع به هنر و سینماست.
بخشی از مسابقه اینطوریه که سکانسی از یه فیلم پخش میشه و شرکت کننده ها باید نقد کنن.
و اتفاق تکراری و اعصاب خورد کنی میوفته در این بخش که هم حال بیننده و هم حال داوران رو بهم میزنه!!!
میخوام نقل به مضمون کنم از یکی از داوران که هزار بار این حرفو زده :
وقتی میخواید فیلمی رو نقد کنید، نگید خوب بود. بد بود. دکوپاژ خوبه. تدوین بده. بازی مقواست و …
آقای عزیر. خانم محترم. تدوین خوبه؟؟؟ کجاش؟ توضیح بده.
بازیا خوب بود؟ کو؟ کجای بازی؟ کدوم نقش؟
موسیقی فیلم بد بود؟ خب! چرا؟ دقیقا کجای موسیقی مشکل داشت؟؟؟
…..
حالا منم از شما عاجزانه تقاضا دارم که دقیقا میشه به این توصیه ی هیات داوران اون مسابقه توجه کنید؟؟؟
از تاریخ و فلسفه و منطق و کلام و … همه چی گفتید.غیر از ارتباطی با شعر آآآآآی نقی.
این شعر توهینه؟ کجاش؟ دقیقا چه چیزی رو شما توهین میدونی؟؟؟
نجفی قبلا هم شعری واسه مهدی خونده بود. چرا در مورد اون این همه جبهه نگرفت کسی؟
چرا اون موقع مرتد نشد. چرا اون موقع کسی نیفتاد دنبالش که بکشدش؟؟؟؟
———-
اینکه چرا مردم به اثری یا کاری یا حرف و خبری حساس می شوند دلایل متعدد دارد و اینکه چرا در مقابل همان خبر در زمان و مکان دیگری واکنش نشان نمی دهند. کار من به عنوان مشاهده گر اجتماعی از وقتی شروع می شود که این حساسیت ایجاد شده است. توصیف چرایی اش کمک زیادی به بحث من نمی کند. اما سوال شما سوال خوبی است و جداگانه قابل بحث است. – م.ج
اتفاقا سوال اصلی اینه که آیا این ترانه توهین امیزه یا نه و کاش به جای بیان اینکه این ترانه قطعا توهین آمیزه مصادیق توهین آمیز بودنش را روشن میکردید. راستی آقای جامی شما یکبار به دقت به ترانه گوش کرده اید؟ آیا گفتن آی نقی توهینه؟ اگر نقی اینقدر محترم و با ارزش و مقدسه چرا در این سی و چند سال حتی یکبار یکی از مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی از خمینی گرفته تا احمدی نژاد اسمش را به زبان نیاوردند؟
————-
آقای خمینی یک بار هم به زیارت امام رضا در مشهد نرفت. می شود نتیجه گرفت امام رضا از نظر او احترام نداشته است؟ در باره آنچه توهین آمیز است قاعدتا نظر اهل عقیده مهم است. و کسانی که به امامان شیعه قائل باشند این ترانه را و شیوه خطاب قراردادن امام را قطعا توهین آمیز می بینند. به قول علی افشاری حتی یک آدم معمولی و فرهیخته هم دوست ندارد با این زبان و بیان مورد خطاب قرار بگیرد. – م.ج
البته که اگر مسلمان معتقدی باشید و جهان را از دریچه حلال و حرام ببینید اینها همه توهین است(و خیلی کمتر از اینها هم).
مشکل این جاست که مسلمانان معتقد ظاهرا نمی توانند خود و دیگران را لااقل برای یک لحظه هم که شده به عنوان انسانهای برابر با دیگران ببیند.
محمد تنها برای یک معتقدانش پیامبر است و برای بقیه ،آدمی است مانند بقیه آدمها در طول تاریخ (همانطور که عیسی ، موسی ، بودا ، علی و تمام قدیسان در طول تاریخ)
همان طور که به نظر احمقانه می آید که کسی را برای گفتن طنزی یا کشیدن کاریکاتوری درباره کورش ، اسکندر ، چنگیز ، شکسپیر ، سعدی یا … فلان حاکم ، هنرمند ، متفکر یا هر آدم دیگری به صلابه بکشیم و باز خواستش کنیم ، همانقدر احمقانه است که کسی را به دلیل کشیدن کاریکاتور ، گفتن طنز یا … دیگری درباره مقدسین اسلام ، مسیحیت یا هر دین و آیین و باور دیگری بازخواست کنیم.
آنچه شما می گویید مصداق آشکار محدود کردن آزادی بیان و اعمال نظر یک باور و تحمیل آن بر سایر باور هاست. برای من که خود را مسلمان/ مسیحی / بودایی/ … نمی دانم دلیل وجود ندارد که مقدسات این ادیان را بپرستم .همانطور که شما چنین نمی کنید.
بگذارید مثال ساده ای بزنم تا شما که اهل منطق هستید روشن شوید :
فرض کنید من از امروز خود را پیرو دینی جدیداعلام کنم و مثلا آقای خامنه ای را به عنوان قدیس دین خود و نماینده خدا روی زمین بشناسم.(البته که شما این را قبول نخواهید داشت!). آیا در این صورت کشیدن کاریکاتور آقای خامنه ای توهین به مقدسات من است؟
آیا اگر ترانه ای با همین مضمون خطاب به آقای خامنه سروده شود ، توهین به مقدسات من خواهد بود ؟
و ….. خودتان به این سوالات اضافه کنید
این مقایسه برای بی ارزش کردن دین اسلام یا هر باور دینی نیست . صرفا برای یادآوری این نکته است که باورهای آدمهای مختلف در جامعه ارزش حقوقی یکسانی دارند(بدون توجه به مضمون باور یا تعداد معتقدان).
این یعنی ما در برخورد با همه باورها از نظر حق شان در جامعه باید یکسان عمل کنیم حالا چه آن باور اسلام باشد چه مسیحیت چه آیین بهایی چه باور به خلق دنیا توسط موجودات فضایی.
تبصره :
۱- من نه از آهنگ خوشم آمد نه از شعر آن
۲- اگر معیار شما حاکم باشد و در عین حال حق برابر برای تمام باورها آنوقت باید فاتحه هنر و ادبیات را خواند چون چیزی برای گفتن نخواهد ماند. می گویید چرا؟
فقط یک نگاه بیاندازید به هنرمندان و نویسندگان بزرگ تاریخ اگر یکی از آنها در این قفس مودبانه زرین جای گرفت آنوقت حق با شماست
اگر هر کسی به صرف اینکه ازادی عقیده دارد وطبق ان دوست داشته باشد هر چه در ذهن دارد بیان کند ان کسی هم که نظر به ارتداد داده تنها عقیده اش را اعلام کرده کسی نظرش را راجع به دیگری گفته و ثالثی درباره نفر اول نظر داده پس اینهمه جنجال برای چیست . در تمام جوامع ازاد و دموکراتیک ( صرف نظر از اینکه چنین جوامعی به دلایل خاص اصلا وجود ندارند)حق ازادی بیان که اصولا با حق ازادی عقیده تفاوت دارد محدود به حدودی است که اهم ان اصول اخلاقی باورهای دینی بعضا الام تاریخی و… بوده که در مواردی جنبه قانونی هم پیدا کرده مثلا در یک کشور اروپایی حق صحبت راجع به کشتار یهودیان در جریان جنگ دوم جهانی به این دلیل که ممکن است خاطر بازماندگان احتمالی انان راازرده کند وجود ندارد یا در ایالات متحده دفاع از نظریه های کمونیسم بخاطر ایجاد نامنی و رعب و وحشت عمومی مطلقا ممنوع است و بطور مشخص این جوامع مشکلی با حق ازادی بیان ندارند تنها برقراری نظم عمومی و حفظ حرمت انسان و امنیت ذهنی شهروندان را در اولویت نسبت به ازادی بیان قرار میدهند و ما مردم ایران که ظاهرا ادعای بیشتری در توجه به شان و حریم انسانی داریم و از افتخارات تاریخی
خود اموزه ها و امثال و روایات معلمان اخلاق فراوانی که در گذشته مان حضور داشته انداز کورش وزرتشت تا شریعتی و .. میدانیم انتظار میرود نه برای همزیستی مسالمت امیز یا حفظ نظم اجتماع یا جلوگیری از وقوع توهین و هتاکی و جریحه دار کردن عواطف عمومی بلکه برای احترام به خودمان و دیگرانی که ما هستند حواسمان باشد که چه میگوییم یا از چه گفتاری حمایت میکنیم .
اصلا خود پدیده نقی که وجود خارجی در ۳۰ سال گذشته ایران نداشته است از کجا آمده است؟ و چرا نباید با آن نه از دید مذهبی و تکفیر بلکه از دید ذهن انتقادی سکولار نقد کرد؟ و ان را واکنش ناهنجار اجتماعی دانست.
جمهوری اسلامی تقدسی برایش پس از ۳۰ سال فساد و حماقت و سرنیزه نمانده است که این موجِ نقی قصد تابو شکنی اش را دارد. این ترانه، برگه مظلومیت و تقدس نداشته جدیدی به حکومت فرصت طلب می دهند و بیخود نیست حکومت مزور، پیگیر قضیه شده تا بحران جدیدی بیافریند.
جمهوری اسلامی همه چیز را باخته و الان فقط با زورِ شمشیر آختهِ کشیده بر روی مردم مشغول حکومت است. مضحکه کنندگان نقی چوب به مرده ایی می زنند که سودش را حکومت بی تقدس می برد. گرایش لات منشانه و خشنِ هجوِ «نقی» به نفع جنبش اعتراضی کنونی ایران نیست. این ترانه از سر تا پا، گمراه کننده، مایوس کننده ، فرصت طلبانه، لات منشانه و تفرقه افکنانه است.
انسان حق ندارد چیزهایی را در طبیعت بعنوان حوزه اعتقادی خود تعریف کرده و از دیگران بخواهد به انها توهین نکنند یا به مسخره نگیرند. زیرا ممکن است انها حوزه اعتقادی خود را گسترش داده و مثلا بگویند فلان درخت یا دوچرخه و … نیز جزو مقدسات من هستند و کسی حق ندارد بد درباره انها بگوید. هر کس تنها حق دارد به توهین به خود اعتراض کند. ما بعنوان انسان غیر مذهبی یک عمر مورد تجاوز از سوی مذهبیون شده ایم، در ماه رمضان نگذاشتند در خیابان غذا تناول کنیم، نگذاشتند در خیابان به معشوقمان اظهار عشق کنیم، بودجه ملی را که مال همه ایرانیان است (حتی غیر مسلمان و لامذهب) صرف توسعه اماکن مذهبی شیعه کرده اند… و همه اینکارها و تجاوزات را با اتکا به یک سری مقدسات توجیه کرده اند. ما هم بطور طبیعی بهنوان قربانی میخواهیم به همان مقدسات حمله کنیم و سحر انها را از بین ببریم. کسانی هم که به هراس افتاده اند بخاطر همین است که مبنای نان خوری و امتیازات انها بخطر افتاده است. اسرایل برای اینکه ظلمهای خود به فلسطینیان را توجیه کند به ظلم بزرگی که در هلوکاست به یهودیان شده اشاره کرده و برای خود یک امتیاز خاص قایل میشود. جمهوری اسلامی هم که میخواهد این حق امتیاز را از اسراییل بگیرد درستی تاریخی هلوکاست را میبرد زیر سوال. ما هم دقیقا همین کار را میکنیم، تقدس چیزهایی را که با اتکا به انها ظلمهای زیادی به غیر مذهبیون میشود را میخواهیم ببریم زیر سوال. اگر خیلی ها اینکار را بکنند دیگر اساس ظلم مذهبی تضعیف میشود.
جناب جامی از مطالب شما و از پاسخ های شما فراوان بهره بردم رواداری از هر دو سو واجب و لازم است و مطلب شما تصویر درست تری از رواداری را ذهن من ایجاد کرد که تا حالا درباره بعضی وجوه ان نقاط تاریکی در ذهن داشتم موفق و موید باشید ان شاءالله
سلام بنظر من نباید به این قضیه احساسی نگاه کرد ایا توهین به مقدسات یه مذهب درسته؟ هرچقدر هم اون مذهب یا دین مورد پیند دیگران نباشه. بنظر من دوراز رفتار اجتماعی و انسانی ایست و دردنیای امروز این رفتارها ناهنجارمحسوب میشه
آزادی بیان هیچ حد و مرزی ندارد. متاسفانه دیکتاتورها برای خفه کردن صدای آزادیخواهان از بهانه “توهین” استفاده میکنند. ان چیزی که حرمت دارد، نه عقیده، که جان و حریم انسانهاست. از ان گذشته هر آگیده ای که شایسته احترام نیست. دینی که در ان یک مرد میانسال به یک دختر بچه ۹ ساله تجاوز میکند، اصلا قابل احترام نیست و قطعا باید توسط انسانیت مترقی مورد نقد و انتقاد قرار گیرد. چه باک از اینکه یکی از مرتجعان معتقد به این آیین آنرا مصداق توهین بدانند. آنچه توهین است، وجود چنین عقیده ای در قرن بیست و یکم است که درست مثل اخلاطی خون آلود و چرکی کثیف بر سیمای زیبا و نورانی بشریت نشسته است.
الف- اگر برای شما این آهنگ مصداق توهین است، برای من دین شما و پیغمبر و ائمه شما مصادیق توهین به انسانیت و هر ان چیزی هستند که برای انسانیت حرمت دارد.
ب- من دینی را که در ان پیامبر و معلم اخلاقش به دختری خردسال تجاوز میکند، قابل احترام نمیدانم.
ج- من دینی را که در ان زن نصف مرد و بی عقل فرض میشود را قابل احترام نمیدانم.من دینی را که برده داری را مجاز میداند و امامانش هم همه برده داشته اند را قابل احترام نمیدانم.
د- من دینی را در ان دگر اندیشان و کفار هیچ حقی نداشته باشند و براحتی بتوان حقوقشان را مورد تعدی و تجاوز قرار داد را قابل احترام نمیدانم.
ه- اساسا میزان احترام به یک دین متناسب با احترام ان به حقوق بشر است. آیا مگر ما به فاشیسم و نازیسم احترام میگذاریم؟
—————-
بسیار خوب. فرض کنیم شما دین اسلام را قابل حیات نمی بینید و شایسته مرگ و فنا می بینید. این چه فرقی دارد با آن فقیهی که شما را شایسته حیات نمی یابد و حکم قتل شما را می دهد؟ و نهایتا این نحوه اندیشه راهی جز به جنگ و کشتار و خونریزی می برد؟ و این است آن حرمت جان انسانها که شما می خواهید؟ اگر واقعا خواستار حرمت جان ها هستید باید زبان و بیان مناسب با آن را هم اتخاذ کنید. و این زبان و بیان قطعا توهین نیست. برای همه مشکلات راه حلهای انسانی و مسالمت آمیز وجود دارد. اگر شما آن راهها را نمی شناسید مشکل را فقط بیشتر می کنید نه کمتر. – م.ج
میتونم بگم بعد از مدت ها خوندن وبلاگتون یک باره شخصیت اصلی شما رو ورای ادعاهای روشنفکرانه تون شناختم.شاید به حال شما توفیری نداشته باشه اما من برای وقتم ارزش قائلم .پس دیگه خواننده وبلاگتون نخواهم بود
هیچ کس و هیچ چیز در این دنیا مقدس نیست.
مخصوصا عقیده ایکه جان ملیونها نفر رو از زمان پیداشش گرفته و زندگی را به ملیونها نفر زهر کرده…
در ضمن لطف کنید ادعای خدایی رو کنار بذارید و از جانب خودتون تنها حرف بزنید نه مردم!!!
به شخصه به شجاعت و صداقت و خط شکنی شاهین نجفی عزیز دورد می فرستم و ارزو میکنم خداوند ایشون رو از شر مسلمونای وحشی حفظ کنه
———-
مشکل دقیقا در همین دست تعمیم ها ست که همه مسلمانان را وحشی بپنداریم. من با این دیوسازی است که مخالف ام. این دست تعبیرات است که راه را بر هولوکاست ها باز می کند. – .م.ج
نوشته قبلی مرا چاپ نکردید.
چرا؟ گفته بودم کمی از کرامات امام نقی بگوئید و دست از سر شاهین نجفی بردارید.
این صفت آخوندی شماست که هر نظری که کمی مخالف شما باشد وشمانتوانید در مقابلش حرفی بزنید آنرا حذف میکنید این با سیاست جمهوری اسلامی هیچ فرقی ندارد حذف مخالف شیوه همیشگی شماست.
پیروز باشید.
————-
اگر دقت می کردید کامنت خود را می یافتید با پاسخ کوتاهی که خدمت تان داده ام. – م.ج
من خیلی هم با ترانه نقی حال کردم ولی الان که احساسات و هیجانام فرو نشسته میبینم که چه خوب گفتید! حرف راست بود و من شنیدم، سپاس 🙂
۱ – آیا توهین به یک عقیده با تجاوز به حق حیات انسان اساسا قابل مقایسه است؟ متاسفانه قیاس نویسنده مع الفارق و بی ربط است. عقیده و حق حیاتش یک چیز است، حق حیات مومن به ان عقیده چیز دیگر و با دو قانونمندی متفاوت مورد تحلیل قرار میگیرند.
۲- آیا مزخرفات و خزعبلات خرافی و ارتجاعی قابل احترامند؟
۳- آیا باید به هر حرف مزخرفی که نام عقیده را یدک میکشد احترام گذاشت؟ آیا ما به فاشیسم و نازیسم احترام میگذاریم؟
—————
این سوالی است که شما باید پاسخ بدهید که آیا آزادی عقیده یعنی آزادی عقیده های معین یا همه عقیده ها؟ مذهبی و غیرمذهبی و مورد پسند شما و مورد پسند دیگران. و اگر شما بگویید آن عقیده ای که من می پسندم آزاد باشد و دیگران نباشد خب دیگران هم همین حق را دارند که بگویند آنچه می پسندند آزاد باشد و باقی نباشد. و باز همین دعوا خواهد بود. آزادی عقیده برای عقاید مخالف شما ست. با شما موافق ام که عقیده نباید در مقابل تهدید و ترور قرار بگیرد. این درست است. اما با شما موافق نیستم که آزادی عقیده فقط برای شما و همفکران مورد علاقه شما باشد. و اگر به این قائل باشید ناچار باید قبول کنید که نمی توان با عقاید دیگران با توهین برخورد کرد. حتی با نازیسم و فاشیسم. یعنی باید روشی را انتخاب کنید که بتوان عقاید را کنار هم به همزیستی واداشت نه دشمنی و هتاکی. – م.ج
Disappointed
———–
Me too! – m.j
سلام.
تصور میکنم اگر پس از انتشار ترانه آقاى نجفی، معترضان در مقاله هایی مانندِ نوشته شما و با ادبیاتی مشابه آنچه شما به کار برده اید، آنرا توهین آمیز تلقی میکردند و به عنوان شهروند خواستار پایان دادن به بیحرمتی و یا حتى اعاده حیثیت میشدند، این ماجرا بازتاب کاملا متفاوتی پیدا میکرد.
شخصاً، با وجود اینکه به هیچ دینی اعتقاد ندارم، با چنین ابراز مخالفتی همراه مى شدم. چون من هم معتقدم نباید به اعتقاداتِ کسی بی احترامی کرد، بدونِ توجه به اینکه آیا قانون اجازه این کار را میدهد یا نه. (من صلاحیت اظهارِ نظر در مورد توهین آمیز بودن اثر آقاى نجفی را ندارم. فرض را بر این گذشتم که توهین آمیز است)
اما واکنشِ معترضان عموما از جنس دیگری بود. آن نوع نادری که میتواند در من حسّ همدردی با مجرم را بیدار کند. گمان میکنم واکنشی که شما را به نوشتن این متن بر انگیخته، عموما نسبت به نحوهٔ برخورد با آقای نجفی ابراز شده است.
میپذیرم که شما در مقاله تان به هیچ وجه روش برخورد با شاهین نجفی را تایید نکرده اید و تنها به این باور که “آزادی یعنی حق توهین” انتقاد کرده اید، اما به نظر من نمیتوان این ماجرا را از هیج جنبهای مورد نقد قرار داد و به مهمترین وجه آان که مسبب چنین بازخورد شدیدی شده است اشاره نکرد و در مقابلش بی تفاوت ماند.
شاید این همه از مغرضانه بودن نگاه من آب میخورد؛ اما به عنوان یک خواننده، پس از مطالعه نوشته شما به نظرم رسید که جانب انصاف رعایت نشده است.
————
ممنون از نقد و نظر تحلیلی شما. هر مطلبی در یک زنجیره معنا دارد و سیبستان در این زمینه مطلب کم ندارد. در باره ارتداد هم نویسنده سیبستان از اولین کسانی است که در رسانه های فارسی مطلب نوشته است (به مقاله ای که آدرس اش را پای کامنت خانم سارا آورده ام مراجعه کنید از سال ۲۰۰۵). ولی به نظر من اگر این انتقاد به من وارد باشد که چرا به وجهی از وجوه مهم یک مساله اجتماعی بی توجه مانده ام به نظرم به شاهین نجفی و هواداران او این نقد با سنگینی بیشتری متوجه است: چرا هیچ درکی از امام دهم شیعیان ندارند و نداده اند؟ آیا شخصیتی که قرنها الهام بخش گروههای بزرگی از مسلمانان بوده و ارامگاه اش در سامره دو بار در همین سالها هدف حملات تروریستی واقع شده و خود در زندگی اش با زندان و تهدید روبرو بوده و در زندان درگذشته است ارزش نداشت که به شیوه ای انسانی و مناسب شئونات انسانی اش – و نه امامت اش- یعنی با رعایت کرامت مورد خطاب قرار بگیرد؟ من به طور اصولی با ترور و خشونت مخالف ام. آیا ایشان نیز بنا به اصول خود با توهین و خشونت مخالف اند؟ – م.ج
در این دنیای غرب که شما ساکن هستید تا حالا فیلم ، کتاب ، کاریکاتور یا هیچ اثر هنری ندیده اید که خدا یا مسیح را دست بندازد ؟ چند نفر به این خاطر اینکار زندگیشان به خطر افتاده ؟ دموکراسی یک مجموعه ای است شما نمی تونید مدام از دموکراسی و آزادی دم بزنید ولی هر تیکه ای که دوست نداشتید از اون حذف کنید ، در دنیای امروز مشخص شده که هیچ موجود مقدس وجود ندارد .
—————
من توهین کم دیده ام اما اعتراض به همان توهین های پراکنده هم زیاد دیده ام. اینکه می فرمایید در دنیای امروز موجود مقدس وجود ندارد احتمالا به دلیل عدم شناخت کافی از دنیای امروز است که همچنان مثل دنیای دیروز پر از مقدسین و اساطیر و تابوها ست. آدمخواری نمی توان کرد چون آدم مقدس است و حرمت دارد. زنای محارم تابو است چون خانواده حرمت دارد. حتی در همین ۵۰ ساله هزاران صفحه بحث فقط در باره سقط جنین ثبت شده است و در آمریکا گروههایی هستند که پزشکانی را که به سقط جنین حکم می دهند ترور کرده اند. اما از همه اینها که بگذریم چیزی که تقدس اش هرگز از بین نمی رود کرامت انسانی است. اشتباه دوستانی مثل شما این است که فکر می کنند مقدسین فقط در اسلام و شیعه و ایران خلاصه می شوند. – م.ج
آقای جامی
۱- شما سوال مرا به خودم پاس میدی؟ اینهم روش جدید فرار از پاسخگویی است؟ یا راهی برای فرار بجلو؟ پاسخ من که مشخص است و ان اینکه بین توهین به فرد و توهین به عقیده تفاوت وجود دارد. بنابر این با مغلطه شما مبنی بر یکی گرفتن “ایمان” و “مؤمن” که مغلطه آشنای جریانات اسلام گراست مشکل دارم.
۲- آزاد بودن عقیده هم ربطی به توهین به عقیده ندارد. مطابق حق آزادی عقیده شما آزادی که هر عقیده ای که میخواهی داشته باشی. کسی هم حق ندارد که شما را بخاطر ان عقیده بکشد یا مورد ضرب و شتم قرار داده یا به نحوی حق فردی شما را تضییع نماید. من نوعی هم، بنا به حق آزادی بیان، حق دارم که آنرا زیر ضرب شدیدترین انتقادات یا بقول شما توهینها قرار دهم. این دو چه ربطی به هم دارند؟
۳- هیچ جای دنیا و در هیچ سیستم متمدنی کسی با نازیسم و فاشیسم سازش نکرده و به نظریات ضد انسانی آنها به دیده احترام نگاه نمیکند. هنوز هم در ادبیات کشورهای متمدن فاشیسم و نازیسم، نوعی فحش بحساب میاید. عقیده ای که کشتار انسانها را به هر علت توجیه میکند و یا اساسا نقض حقوق انسانها را به هر دلیلی توجیه میکند، قابل احترام نیست. همانطور که گفتم، میزان احترام به هر مکتب، متناسب با میزان احترا ان مکتب به حقوق بشر است.
————
یعنی وقتی کسی به امام علی النقی توهین می کند دارد به ایمان توهین می کند و نه به مومن؟ واقعا اینطور فکر می کنید؟ اگر سوال می کنم نه از آن است که پاسخ شما دشوار است. بلکه امیدوارم شما خودتان پاسخ را پیدا کنید. بعد هم این که می فرمایید میزان احترام به هر مکتب به میزان احترام به حقوق بشر است به نظر شما امام علی النقی همان مکتب است؟ و یا چیزی در شخصیت و زندگی او دیده اید که با حقوق بشر تعارض داشته است؟ خوب است آن را با دیگران هم در میان بگذارید. تا آن موقع از نظر من حقوق بشر امری نیست که بتوان از کسی دریغ اش کرد. حقوق بشر اگر هست عام و جهانی است و هم شما را در بر می گیرد و هم کسانی که شما فکر می کنید به حقوق بشر احترام نمی گذارند. قاعده های حقوقی همیشه عام اند و اگر هم استثنا داشته باشند یک قاضی می تواند در باره آن تصمیم بگیرد و من و شما تنها می توانیم آن را در عمومیت اش پیروی کنیم و حق نداریم به تشخیص خود از کسی دریغ کنیم. – م.ج
آقای جامی
اولا اگر جواب سوال من مشکل نیست، لطفا آنرا بفرمایید. من اساسا حرف شما را منطقی نمیدانم.
از ان گذشته، اگر نقی هم مثل جدش کاری کرده مثل تجاوز به دخترک نه ساله که صد در صد باید مورد تقبیح قرار گیرد . ضمن آنکه، اگر نقی مصداق و معرف مکتب نیست که چطور آهنگ شاهین نجفی، هنرمند مبارز کشورمان را مصداق توهین به اسلام میدانید؟ شما تمام استدلالتان اینست که توهین به مکتب و اعتقادات مردم مجاز نیست! خوب این حرف غلطی است.
از ان گذشته، یا نقی مثل محمد مرتکب نقض حقوق بشر شده، مثل قتل عام و ترور هزاران هزار کافر (انسانهای دگر اندیش، برابری طلب، صلح طلب و آزاده) و تجاوز و …،شده، یا آنکه وی راهی جدای از جدش رفته است. در صورت دوم، خوب کسی که به شوخی با وی برخاسته و بقول شما، به وی توهین مینماید حرف مزخرفی زده و فقط خود را رسوا میکند. اگر کسی هم باید بابت این کار شکایتی داشته باشد خود نقی است که استخوانهایش هم پوسیده ولی حتی اگر زنده بود میتوانست تنها به دادگاه رفته و در ازای نسبتهایی که بقول شما مصداق توهین هستند از آقای نجفی مدرک بخواهد و اگر آقای نجفی از آوردن ادله و شواهد عاجز بود، وی را مورد تعقیب قضایی قرار دهد نه آنکه اساسا حق مقدس آزادی بیان را از انسانها بگیرد و آنرا پیراهن عثمان برای سلب حق مقدس آزادی بیان نماید.
بنابر این حرف من هم اینست که تنها یک قاضی عادل، انهم در یک پروسه دادرسی عادلانه و در یک دستگاه دادگستری استاندارد با تمام ضوابط حقوق بشری میتواند در مورد حکم آقای نجفی تصمیم بگیرد، انهم تنها در صورت شکایت شخصی و خصوصی نقی. بهانه قرار دادن آهنگ شاهین نجفی، حتی اگر توهین به نقی هم باشد، نمیتواند سلب حق مقدس آزادی بیان را توجیه نماید. اساسا ان چیزی که جرم است توهین شخصی است و شاکی ان هم فقط خود ان شخص است. چیزی هم به نام توهین به مکتب و دین نه اساسا اشکالی دارد و نه جرم است. این از حقوق اولیه افراد انسان است که هر اندیشه یا دینی را زیر ضرب انتقاد و توهین ببرند.
فناتیک ها و تروریستهای مسلمان اغلب دو مطلب زیر را در چرایی “توهین” ذکر نموده اند بقرار زیر:
۱- این که شاهین نجفی از نقی خواسته که بجای امام زمان پرچم قیام را بدست گیرد. چنین چیزی را در هیچ دادگاه عادله ای مصداق توهین نمیدانند و چنین شکایتی، انهم به عنوان توهین تنها اسباب تمسخر شاکی است.
۲- ان قبه را بارگاه و پرچم روی ان را در عکس روی آلبوم شاهین، مصداق توهین ذکر کرده اند چرا که قبه داخل عکس شبیه سینه زن است (که من نمیدانم کدام قبه ای غیر از اینست) و پرچم بالای آنرا هم پرچم همجنس بازی ذکر کرده اند که انهم عملی رایج در حوزه های علمیه بین طلبه ها و اساتیدشان است.سوال اینست که حالا چرا قبه و بارگاه هایی که یا محل صیغه بازی و خوش گذارانی هستند یا محل بچه بازی و لواط با طلبه های کم سن و سال میتوانند اسباب افتخار باشند و پرچم هم جنس بازان چطور میتواند “آبروی نداشته” ان را ببرد؟
————–
آقای مبارز ایرانی
به نظرم انصاف در بحث این است که در مسائلی که از ان خبر نداریم وارد نشویم. مثلا اگر قرار باشد ازدواج پیامبر با دختر ۹ ساله را در حکم تجاوز بدانیم باید تمام پدران خود را در نسلهای مختلف پیش و پس از اسلام متجاوز بدانیم! چون این رسمی تقریبا جهانی بوده و هنوز هم با وجود تغییر ذهنیت ها و سخنگیری های قانونی در کشورهای اسلامی و غیراسلامی ادامه دارد. در قرن سیزدهم رومی ها هم دختر را بلافاصله پس از قاعده شدن به شوهر می دادند و در اروپای قدیم سن رضایت به ازدواج بعد از ۷ سالگی بود. اینها مسائلی نیست که بتوان بی خبر و تحقیق و بررسی در باره آنها حرف زد.
ثانیا اگر توهین به مردگان درست باشد می پسندید که فردی بیاید تمام پدر و مادر و عزیزان شما را ناسزا بگوید و بی حرمتی کند صرفا به این خاطر که قادر به دفاع از خود در دادگاه نیستند؟
در باره همجنس خواهی در میان روحانیان هم باز من از امروزش بی اطلاع ام شاید شما در حوزه بوده اید و بهتر خبر دارید اما می دانم که همجنس خواهی منحصر به روحانیان نیست و در تمام جامعه ایرانی و در تمام تاریخ اش وجود داشته است و منحصر به طبقه خاصی هم نبوده است. کافی است شواهد معشوقگان مرد را در ادب فارسی تحقیق کنید و مثلا به شعر حافظ و سعدی مراجعه کنید و بیایید تا مثلا خاطرات فروغی از آنچه در تهران قرن نوزدهم می گذشته و در دربار.
وانگهی امروز همه دارند برای حقوق همجنس خواهان مبارزه می کنند. چطور برای همه خوب است و برای یک گروه معین بد است؟
به هر روی امیدوارم در بحث اکتویسم را کنار بگذارید و اگر فکت هم می آورید آن را از دهان این و آن نگرفته باشید و مطالعه کنید. این به خرد نزدیک تر است. – م.ج
در این دنیای غرب … مهران
—————
من توهین کم دیده ام … – م.ج
ممنون از وقتی که برای خوندن و جواب دادن به این کامنت گذاشتید .
من از جواب شما متوجه نشدم که کدام قسمت مسخره کردن عقایدی که از نظر بعضی مقدس هست و از نظر بعضی نیست خدشه به کرامت انسانی است ؟ همانقدر که شما و یا هرکس دیگه ای حق دارد موضوعی را خط قرمزخود بداند دیگران هم حق دارند آن تابوی مورد نظر شما را نقد یا مسخره کنند ، اگر امروز بعضی از ایرانیان بخواهند به کوروش جایگاهی مقدس ببخشند (اتفاقی که دارد روی می دهد) دیگران حق ندارند در مورد کوروش چیزی بگویند ؟ اگر اینگونه بخواهیم بیاندیشیم که می توان به تعداد آدمهای کره زمین تابو پیدا کرد ، پس اصولن هرگونه نقد یا مسخره کردن توهین به عقیده ای است ، اما اگر منظور شما این هست که موضوعاتی مقدس حساب می شوند که افراد زیادی به آن اعتقاد دارند ، باید بگویم متاسفانه این نوع دیدگاه است که برای انسان به عنوان یک فرد واحد کرامت قائل نیست .
—————–
قائل بودن به کرامت انسانی این است که نقد و انتقاد و مخالفت را با جو درست کردن و هو کردن و کلیشه سازی و لینچ کردن اشتباه نگیریم. هر کاری را نمی توان به اسم نقد مباح دانست. در هر صورت اگر به کرامت انسانی قائل باشید کفایت است. باقی را خود پیدا خواهید کرد. – م.ج
آقای جامی
۱- دوباره قیاس مع الفارق نموده اید. قیاس گذشتگان ما که بادختران نا بالغ زناشویی میکردند با محمد بی معناست، چرا که برخلاف محمد، هیچیک از پدران ما ادعای معلمی اخلاق نداشتند و خود را معلم اخلاق جامعه نمیدانستند، هیچیک آیینی نیاوردند که آنرا ازلی و ابدی بدانند و معتقد هم باشند که هیچ رطب و یابسی نیست که در آیین آنها نیامده باشد. هیچیک هم روش زندگی خود را مثل محمد تقدیس نکردند و انتظار هم نداشتند که فرزندانشان به همان روش خودشان زندگی نمایند. پدران ما همیشه آرزوی زندگی بهتری را برای فرزندان خویش داشتند، بجای آنکه مثل محمد ارتجاع و درجا زدن را تحت عنوان “سنت نبوی”، تحمیل و تقدیس کنند.
در گذشته بشر بسیاری کارهای ناروا انجام داده که ازدواج با دختر نابالغ تنها یکی از آنهاست، منتهی با پیشرفت علم و دانش، این رسوم عقب مانده بتدریج ورافتادند و امروز تنها سد سدید ارتجاع در مقابل پیشرفت انسانیت، سنتهای عقب مانده محمدی و توحش اسلام ناب محمدی است. اتفاقا کشورهای اسلام زده این رسوم عقب مانده را به عنوان “یادگار سنت نبوی” نگاه داشته اند و مخالفین این سنتهای ارتجاعی را هم به اسم مخالفت با سنت نبوی سرکوب میکنند، سنتهایی که ظاهرا از غیب آمده و تغییر در ان مصداق بدعت و کنار گذاشتن ان، مصداق مهجور گذاشتن احکام عقب مانده اسلام است. حالا شما از همان کشور رم کسی را به من نشان دهید که در این روزگار با دختر نه ساله ازدواج نماید و جماعتی عقب مانده هم وی را نماینده خدا روی زمین بدانند! که علم لدنی داشته است و با خرش به معراج رفته باشد! حتی رومیانی که در گذشته با دختر نه ساله ازدواج میکردند، در این روزگار سمبل اخلاق و انسانیت نیستند. مشکل “اسلام عزیز” اینست که نه مشمول مرور زمان میشود و نه تغییر پذیر است. میوه و حاصل چنین مکتبی هم خمینی میشود که سن سوء استفاده جنسی از دختران را به سن نوزادی کاهش میدهد و در کتاب توضیخ المسائل فتوای حلالیت تجاوز جنسی به نوزاد سه ماهه را میدهد!
۲- من از همجنس بازی در حوزه صحبت نکردم که شما قیاس با تلاش جهانی برای حق و حقوق همجنس بازان نموده اید. تجاوز طلاب و اساتید حوزه های جهلیه به طلاب خردسال و نابالغ، نامش دقیقا تجاوز است، نه همجنس بازی، چه طلاب خردسال اساسا در شرایطی نیستند که بتوانند یا بخواهند وارد رابطه جنسی شده و بتوانند راجع به شریک جنسی خود و نوع گرایشات جنسی خود تصمیمی آگاهانه و آزادانه بگیرند. اگر هم جنس بازی آخوندها هم برجسته میشود از جمله بخاطر تزویر و تظاهر و تقدس نمایی آنهاست و برجسته کردن این مطلب در چشم عوام پیرو و مقلدشان که آخوند خود بر خلاف موعظه هایش، چون به خلوت میرود ان کار دیگر میکند. اتفاقا انحرافات اخلاقی و “رذایل ناب محمدی” محمد هم از جمله بهمین خاطر برجسته میشود که عوام پیغمبری را که به دنبالش میفتند بهتر بشناسند.
۳- لازم نیست که کسی فارغ التحصیل این حوزه های جهلیه باشد تا از انحرافات اخلاقی روحانیت مطلع باشد. کوس رسوایی این جماعت مدتهاست که زده شده و تشت رسوایی این جماعت دغل و مزور مدتهاست که از بام افتاده است. ظاهرا گویا تنها کسی که نشنیده شما هستید که به مصداق “خوابیده را میتوان بیدار کرد و خود را به خواب زده را هرگز”، بیدار بشو هم نیستید. البته برای رعایت انصاف و عدالت باید گفت که تنها آخوندها نیستند که از این کثافت کاریها میکنند. اخبار بسیاری از این دست کثافت کاریها از کشیش ها هم بسیار شنیده میشود. اما تنها چیزی که مسلم است اینست که نه اسلام برای حق و حقوق همجنس بازان سینه میزند، همانطور که حق زنان، جوانان، کودکان،….را پایمال میکند و نه اساسا برای همجنس بازان، درست مثل غیر خودیهای دیگر حق حیات قائل است. از جمله بهمین خاطر اسلامیها تصور میکنند که با مرتبط عکس پرچم آلبوم شاهین نجفی به عکس پرچم همجنس بازان، وی به پیغمبر توهین کرده و مرتد شده است.
————-
هر طور که بحث کنید آنچه در باره «تجاوز» به دختر ۹ ساله مدعی شدید از اعتبار ساقط است و دست کم باید بپذیرید که در این مورد بر خطا بوده اید. اگر دوست دارید آن را خطای اخلاقی پیامبر بنامید و نپسندید خود دانید اما تعبیر تجاوز مطلقا غیرواقعی و غیرتاریخی است.
در ادعای دیگری شما فکر می کنید همه مشکلات جوامع اسلامی لابد از سنت و سیره نبوی است. من توجه شما را جلب می کنم به شاهد بازی و بچه بازی در فرهنگ ایرانی و اسلامی. اگر قرار بود هر چه داریم از پیامبر باشد دست کم شاهد بازی نباید تبدیل به یک فرهنگ پایدار می شد. ولی شد. دلیل اش این نیست که پیامبر با آن مخالف نبود که بود و قرآن شدیدترین مخالفتها را با لواط و همجنس خواهی دارد. اما این مخالفت نتوانست عرف جوامع را عوض کند. نمونه بی آزارترش شرابخواری است. که از خلیفه مسلمین تا آدم کوچه و بازار و شاعران و عارفان نوشیده اند.
در واقع ادعای شما وقتی درست بود که همه چیز ما محمدی می بود. و نیست. بعلاوه همان آیین های محمدی هم بین فرق مختلف با تعبیرهای مختلف روبرو بوده است. فرض کنید پیامبر با ازدواج با دختر ۹ ساله مشکل نداشت آیا گفته بود مسلمانان به شیعه و سنی تقسیم شوند و شیعیان هم چند گروه شوند و سنی ها هم چهار گروه؟
یا گفته بود شیعیان می توانند سنی ها را بکشند؟ یا سنی می توانند شیعیان را بکشند؟
پیامبر اسلام را کنار بگذاریم. امروز در آمریکا داشتن اسلحه امری عمومی و عادی است حتی برای مسیحیان معتقد. آیا همراه داشتن اسلحه توصیه عیسی مسیح صلح طلب بود؟
برای درک جایگاه و میزان نفوذ و شیوه تاثیرگذاری پیامبران بر جوامع باید از روشهای دیگر استفاده کرد. روش شما به جایی نمی رسد.
در باره ادعاهای دیگرتان هم روش شما بسیار متکی به ظنیات و شایعات است. هر گاه توانستید شاهد درست و روشن ارائه کنید و حرف خود را مستند کنید ادعاتان شنیدنی خواهد بود. اما با اعلام کوس رسوایی دیگران حرف تان مستند نمی شود. حتی اینکه فکر کنید این کارها را فقط آخوندها و کشیش ها می کنند باز هم در اشتباه هستید. بچه بازی یک معضل اجتماعی جهانی است و امروز مبارزه با بچه بازها روی وب به یک مبارزه سرسختانه بین پلیس و این گروهها تبدیل شده است. اگر دوست دارید همه مشکلات را از طبقات معین و ادیان معین و آدمهای معین ببینید بحث دیگری است. اما راهی به جایی نمی برید.
نهایتا اشاره کردید به اینکه امروز در رم و ایتالیا چه خبر است. عرض می کنم که امروز رم و تهران و تل آویو در این زمینه فرقی ندارند و کسی با دختر ۹ ساله ازدواج نمی کند! اما کسی هم نسلهای پیشین را به دلیل عمل به عرف اجتماعی خود در ازدواج ملامت نمی کند. – م.ج
سلام.
امروز به طور اتفاقی مقالهای در یک مجله آمریکایی خواندم که بلافاصله مرا به یاد نوشته شما انداخت. گمان میکنم خواندنش برایتان خالی از لطف نباشد؛ به خصوص پاراگراف آخر که به نظرم مشخصا به موضوع بحث شما برمیگردد.
اینکه این مطلب هم همین اواخر نوشته شده ماجرا را برایم جالبتر کرد. گیرم دوست نویسنده ما خود زخم خورده است و ممکن است به همین دلیل صلاحیتش در این زمینه مورد تردید قرار بگیرد.
نشانی پست الکترونیکی شما را نداشتم. به همین دلیل پیوند متن را از این طریق برایتان میفرستم.
http://www.newyorker.com/online/blogs/books/2012/05/on-censorship-salman-rushdie.html?mobify=0
خیلی جالب است .حق توهین کردن جزو حقوق انسانهاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ها ها ها ها هاعجب پرروهایی هستند…
بعد دوست عزیز، اصلا اسلام ستیزی رو با مسلمان ستیزی یا زن ستیزی یکی نبین! اگه فکر میکنی توهین جزو آزادی بیان نیست، هنوز باید در پختگی نوشته ات تامل کنی. راحت ترین راه اینه که بری و دلایلی که دادگاه ه حقوق بشر اروپا، فرانسه و آلمان برای منع کردن نفی هولوکاست رو مطالعه کنی، تا عملا متوجه بشی توهین جزو آزادی بیان هست و این تنها توهین به فردیت دیندار یا رفتارشه که منع داره، توهین خشونت آمیز، اسمش تهدیده و به وضوح تهدید در پوشش آزادی بیان نیست و جرم داره. پس بیا به فرق توهین و تهدید فکر کنیم. متوجه باش که حرفی که تو میزنی خطرناکه!!!
هاهاها—اقای جامی با احمق جدل نکن .عیسا (ع)
آقای جامی عزیز
من با گفته های شما کاملا” موافقم. نمیتوان به اسم آزادی بیان، اعتقادات گروهی را به لجن کشید. در واقع این آزادی بیان نیست بلکه عقده هایی ست نسبت به افرادی که خود را منتسب به آن اعتقاد دانسته و شرارت ورزیده اند
تمسخر اعتقاداتی که برای عده ای مهم است تحت لوای آزادی بیان، مطرود است اما این امر می تواند برای مطرح شدن هم صورت گیردکه البته شیوه ی سنجیده ای نیست