خامنه ای ممکن است سناریویی داشته باشد تا یکی یکی رهبران مخالف را از میان بردارد. نخست موسوی را حبس کرده است. اما فعلا برای مهار کردن کروبی تلاش زیادی نکرده است. سرمایه گذاری اصلی روی هاشمی است. دو سه هفته آینده از این نظر تعیین کننده است. خاتمی هم فعلا در محاق خبری و عملی است. درست هم همین است. نقشها متفاوت است و نباید همه را با هم خرج کرد.
وارد شدن راه سبز امید هم به عنوان نیروی رهبری کننده موضوع جالبی است. منتظر می مانم که رفتار سیاسی شان را ببینم. برای شروع کارشان بد نبود.
به نظرم بازی اصلی امروز روحیه سازی بود برای خامنه ای و لباس شخصی ها و بسیجی هایش. مردم به غریزه رفتار کردند و برد روز ۲۵ بهمن خود را حفظ کردند. یپاده روی کردند و خستگی درکردند با پرهیز از زد و خورد سنگین. یک بازی محلی کردند تا بین المللی. اما رقیب بازی را خیلی جدی گرفته بود و در حد مصاف با دشمن تا دندان مسلح بیرون آمده بود. به نظرم رفتار امروز نیروهای مزدبگیر و داوطلب حاکمیت خیلی قابل تحلیل است. یکی دو نکته اش را اشاره می کنم:
پس از بهت و غافلگیری روز ۲۵ بهمن طرف حاکمیت ظرف یک هفته سعی کرد خود را جمع کند و هفتم شهدای سبز بهانه خوبی به دست طراحان سرکوب داد تا خودی نشان دهند. لشکرکشی روز اول اسفند نمونه خوبی از قدرت نمایی سبک سنتی است که بر اساس میزان درک و فهم طراحان، نفس کش طلبیدن بهترین تعبیر برای آن است. لات محل هفته پیش زمین خورده است و این بار با ساز و کتل آمده ببیند همه چیز مرتب است یا نه و کسی نگاه چپ بهش می اندازد یا نه. مواجهه در این زمینه معمولا دو جنبه دارد: اول اینکه نیرویی که لات محل را زمین زده است باید راه را برای حریف باز کند و اجازه بدهد او شلتاق کند. و کمی آبرو برای خود جمع کند. دوم اینکه در میزان سنجش واقعی زدن گنجشک توپخانه لازم ندارد. همه می فهمند که لشکرکشی به خیابان به استعداد چیزی در حدود ۲۵ هزار نیرو یا بیشتر – من کف تعداد را می گیرم – نشانه نیاز به تقویت روحیه خودی ها ست. چون بین آن هفته و این هفته چیزی به نفع حاکمیت عوض نشده است. مردم همان مردم اند. اما حاکمیت و طراحان سرکوب برای بالابردن روحیه خودی ها و توجیه وضعیت برای خامنه ای که طرح هاشان جواب می دهد بیشترین نیروی ممکن را به صحنه آوردند. اما همین عدم تناسب نشان می دهد که وضع اصلا خوب نیست.
از زاویه دیگر نگاه کنیم: خامنه ای و احمدی نژاد و طیفی که با آنها سوار کار اند در یک نکته مشترک اند نمی خواهند در موضع ضعف دیده شوند و اگر قرار است امتیازی بدهند می خواهند در موقعیت مناسب باشند. بنابرین در موارد متعددی مساله شان این می شود که به هر قیمت که شده دست بالا را حفظ کنند. روز اول اسفند حاکمیت خواست تا با هر مقدار نیرویی که لازم است بازی را از خود کند و اجازه ندهد صدا از کسی درآید.
هیچ چیزی شکننده تر از این نیست. هر قدر رجال مختلف بیایند و اعلام وفاداری کنند و هر قدر نیرو در خیابان بریزی تا صدای مردم در نیاید آنچه صدمه خورده است را نمی توان درمان کرد. نظام های سیاسی خاصه از نوع نظام ایران ممکن است آبروداری برایشان مهم باشد که سوار کار اند اما از دست دادن اعتماد به نفس از سرتاپای رفتارهاشان آشکار است.
مشارکت جویی
به نظرم در این زمینه نمره اول را باید به شیراز و رشت داد. این از همان جاهایی است که می آیی یک جایش را درست کنی از یک جای دیگر می خوری. تهران را تحت کنترل گرفتی شیراز و رشت سر بر می دارد. کشیده شدن دامنه اعتراضات به شهرهای بزرگ خارج از پایتخت زنگ خطر بزرگی برای حاکمیت است. هر قدر مردم شهرهای دیگر در کنار تهرانی ها قرار بگیرند و اعتراض خود را آشکار کنند طبعا کار بر حاکمیت سخت تر می شود و بهتر می فهمد که اعتراض ها به شمال شهر تهران محدود نیست. موضوع جدی تر از این حرفها ست. از نگاه آینده جنبش سبز هم طبعا هر قدر مشارکت شهرهای ایران بیشتر باشد بعد ملی جنبش تقویت می شود. اطلاعاتی که از شهرهای کردستان داشته ایم که یکی از شهدای هفته پیش از آنجا بود هنوز تصویر روشنی نمی دهد ولی پیوستن کردستان به جنبش می تواند عامل تقویت کننده بسیار مهمی باشد.
رسانه
به نظرم در هفته گذشته و هم امروز بی بی سی رسانه واقعی اعتراض ها شده بود. از این بابت یک دست مریزاد به مدیران و سردبیران و بر و بکس در بی بی سی ضروری است. امیدوارم این وضعیت موقتی نباشد چون بسیار مهم است که رسانه ای بزرگ و فراگیر مثل بی بی سی به اعتراض ها پوشش دهد. گزارشهای امروز کسری ناجی عالی بودند و تاکید بر دروغگویی رسانه ها رسوای سپاه و دولت بسیار لازم بود. گفتگو با واحدی و دباشی هم خوب بود. تعبیر دباشی در باره موسوی که او را ماندلای ایران توصیف کرد بسیار بجا بود.
سیاست غرب
همانطور که قابل پیش بینی بود این هفته موجی از حمایتها در سطح عالی سیاسی از جنبش سبز برخاست. مهمترین مطلبی که من خواندم یادداشت ری تکیه بود در باره توصیه به دولت آمریکا برای حمایت از جنبش سبز. او از نگاه یک عضو شورای روابط خارجی نوشت که نباید آسیب پذیری سیاسی جمهوری اسلامی را نادیده گرفت. به بیان دیگر، به جای سرمایه گذاری روی ایران امروز و مذاکرات بی پایان و بی نتیجه باید روی ایران فردا سرمایه گذاری کرد.
آینده
روزهای آینده نشان خواهد داد که رهبران مخالف از کروبی و خاتمی تا هاشمی دارای نفوذ کلام هر روز بیشتری خواهند شد. موسوی به مرحله ای خواهد رسید که یک جمله او که مثلا فردا بیرون بیایید یا هر روز بیرون بیایید یا هر دعوت و فراخوان دیگری بی بر و برگرد اجرا خواهد شد و پذیرش بسیار وسیعی خواهد یافت. این سعادتی است که فقط رهبران بزرگ از آن برخوردار می شوند. خامنه ای و اذناب اش هم گرچه متوجه بوده اند که او را به یک رهبر بلامنازع تبدیل نکنند اما در هفته گذشته عملا در همین مسیر حرکت کرده اند.
تعادل شکننده ای که بین اراده مردم و نیروی سرکوب اراده مردم به وجود آمده است بزودی به هم خواهد خورد. من همچنان معتقدم که راه حل های خشونت طلبانه در هفته های آتی از گزینه های حاکمیت حذف خواهد شد و نیروی نفرت انگیز چماق و تحقیر و تحمیل جای به نوعی مصالحه خواهد داد. در غیراینصورت پایان عمر جمهوری اسلامی نزدیک خواهد بود. روزهای تعیین کننده ای در پیش است.
ممنون از تحلیل تان
خوب مینویسید. منتظر ادامهاش هستیم.
salam. mamnoonam az matlabet,jaleb bood.
man rastesh beshakhse in vasat vaaghean gij shodam! az tarafi,dar razl boodan e hokoomate feli shaki nist,az tarafi ham ba estenad be taarikh englisi va kolan gharbi ha,hichvaght be soode ma kari nakardan! az estemare britain va portougal va russia gerefte ta dozdie naftemun tavasote america zamane shah. in vasat harki ham barande she man motmaenam mardom e iran gooshte ghorbooni mishan va sarmayehashoon ya daste ye ede khaas mimoone ya az keshvar mire.
برای گسترش جنبش باید آگاهی رسانی ملی رو قوی کرد در بین اقشار مختلف در شهرهای کوچک و بزرگ اونهم نه آگاهی رسانی مجازی. باید از انقلابی که از ۴۲ تا ۵۷ انجام شد درس گرفت. با درست کردن جزوه ها ی “کوتاه” و موثر و اعلامیه ها و پخش گسترده ی اونها در بین مردم. جزوه هایی که یک سری به صورت آیا میدانید باشه در مورد مسایل سیاسی (چون مردم اکثرن تنها راه خبریشون صدا سیماست و شستشوی مغزی میشن) پس جزوه ها ی آیا میدانید موثر خواهد بود مثلن در مورد زندانیان سیاسی و جرم آنها یا اعدام ها یا آیا میدانید هایی با استفاده از فکت های دینی در باره ی تاریخچه ی ولایت فقیه و اینکه چطور این تیوری زیر و رو شده. در مورد آقای منتظری در خیلی موارد. این آگاهی رسانی ها مهمند. و دیگر اینکه جزوه هایی که روشن کنه ماهیت این جنبش چیه و چی می خواد این جنبش و اینکه فتنه نیست. و ضد دین نیست و دنبال اوردن فحشا و فساد به ایران نیست و اینکه دنبال نوکری امریکا و غرب نیست و دنبال آزادی و استقلال راستین هست. و می خاد به شعار اولیه ی انقلاب برگرده که استقلال آزادی هست. برای این کار هم باید بچه هایی باشن با همکاری هم وقت بذارن تحقیق کنن بنویسن و پخش کنن. اینهمه نشستن وبلاگ منورالفکری نوشتن بد نیست ولی مخاطب وبلاگ کی هست؟ همه ی اقشار مردم؟ نه! پس باید از فضای مجازی استفاده بهینه کرد ولی نه استفاده ی مفرط. الان از فضای مجازی استفاده ی بهینه نمی شه. باید فضاهای حقیقی رو فتح کرد
آقای جامی،
نظر شما در مورد نگرانی از به تسلیم واداشتن موسوی در شرایطی که در حصر خانگی است چیست؟ آیا حاکمیت از گرفتن اعتراف از موسوی عاجز است؟ آیا این کار اگر به صورت هنرمندانه ای انجام شود نمی تواند موقعیت و محبوبیت موسوی را برای همیشه به مخاطره بیاندازند؟ در پایان به نظر شما این احتمال تا چه اندازه جدی است و در صورت جدی بودن چگونه باید برای آن آماده شد و به اجماعی جمعی رسید؟
با سپاس
———–
بسیار بعید است. اگر راهی وجود داشت حبس خانگی را این نظام انتخاب نمی کرد چون بدترین گزینه است برایش. – م.ج
بنظر من درمورد خاتمی تعبیر بی عملی و کما شاید بامعنا تر باشد.نمی دانم، شاید هم من بدبینانه نگاه می کنم. اما بی عملی ایشان بدجوری توی چشم میزند.
———–
من در رفتار خاتمی حکمتی می بینم. کلیشه های موجود قضاوت در باره او را قبول ندارم. – م.ج
اگر قرار به کنار گذاشتن راه حل های خشونت طلبانه بود بهترین فرصت برای آن ۱ اسفند بود اما دیدیم که برخورد مناسبی با مردم معترض نشد
این همه امیدواری برای من که روز اول اسفند از ساعت ۴ تا ۷.۵ را از رودکی و شادمهر تا انقلاب و میدان جمهوری زیر باران فر خوردم و خبری و اثری ندیدم جز نیروهای ضد شورش و اهل بصیرت و عده ای کفن پوش فدایی ولایت چماق به دست که مردم ایستاده در ایستگاه اتوبوس را می زدند، بسیار عجیب است. کاش چنین باشد که می گویید. آنچه آشکار است آنکه نقش موسوی اساسی و محوری است و هر چه جنبش تلاش می کند که بگویید قائم به شخص نیست ولی آشکار است که فراخوان از سوی موسوی که نمونه آن ۲۵ اسفند است با فراخوان از سوی هر کس دیگری جز او چه تفاوتی می تواند داشته باشد. شامگاه یک شنبه من آکنده از یاس بودم یاسی از جنس همان یاس روز ۹ دی سال گذشته.