اول مروری بکنیم بر تحولات تازه:
یک. تصویب قطعنامه شورای امنیت بر خلاف پیش بینی های معمول در ایران و بخصوص با وجود به حراج گذاشتن ناموس هسته ای در معامله با ترکیه و برزیل. در این تحول، توقف حمایت چین و روسیه از نظام مقدس بسیار مهم است چنانکه رای ممتنع لبنان (گزارش مهرداد فرهمند از بیروت را در بی بی سی بخوانید). اگر لایه های عمیق تر را هم بخوانیم مطلب جدی تر می شود. کافی است به دعواهای لفظی ایران و روسیه در دو هفته اخیر توجه کنید. نرفتن آقامحمود احمدی نژاد به نشست گروه شانگهای هم که در آن چین نقش مهمی دارد لایه دیگری از ماجرا ست.
دو. انتشار نامه بی سابقه ای از طرف دفتر هاشمی رفسنجانی در پاسخ به کسی که هیچکس نمی شناسدش یعنی آقارضا شکیبایی که خود دفتر هم می گوید سابقه ای ندارد در عالم حرفه ای مگر چند صباحی در شریف نیوز. این نامه مثل دیگر رفتارهای هاشمی بسیار معنادار و تو بر تو ست. مطلب آقارضا یکشنبه هفته گذشته بازنشر شده و اصل اش هم خیلی پیشتر نوشته شده. چرا دفتر این قدر صبر کرده و حالا جواب می دهد؟ به نظرم حوادثی که در همین فاصله رخ داده انتشار این نامه را – که خود می گوید خطاب اش عام است و فقط به رضا شکیبایی نیست – ضرورت بخشیده است.
سه. در این فاصله تقریبا دو هفته ای یا همین خرداد پر حادثه ای که معرف حضور است جنجال اعتشاش در سخنرانی سیدحسن خمینی را داریم در روز ۱۴ خرداد. اجازه بدهید این را نقطه اوج حساب کنیم در تحولات داخلی. بعد از ان ناگهان به شکلی غیرمنتظره موج حمایتها از سیدحسن و بیت رهبری سابق شکل گرفت. و طبق معمول حوادث در ایران، ماجرا پیش از انکه فکر کنی داغ شد چندان که آیت الله محمد گیلانی هم به میدان آمد و امروز دیدم که آیت الله راستی کاشانی هم که در میان اهل حوزه اعتباری مثال زدنی دارد وارد داستان شده است. اینها کسانی بوده اند که معمولا وارد هیچ عرصه رسانه ای نمی شوند.
چهار. این آخری هم کمتر از آنهای دیگر مهم نیست. کروبی و موسوی اعلام می کنند که راهپیمایی ۲۲ خرداد برگزار نمی شود و ملاحظه ای که دارند این است که ممکن است جان و مال مردم به خطر بیفتد. این را بگذارید کنار آن حرف شکوری راد که گفته بود وزارت کشوری ها می گویند تعهد بدهید راهپیمایی مسلحانه نخواهد بود! داستانی پس پشت ماجرا بوده است.
خب من عمدا حرفهای آقاسیدعلی خامنه ای را اشاره نکردم در همان ۱۴ خرداد. به نظرم این نشانه مرحله بعدی است. بارها دیده ایم که وقتی جناب ولایت صحبت و اشاره ای می کنند ولایتمداران از فردا شروع به بگیر ببند می کنند. ظاهرا این اتفاق به دلیل ۲۲ خرداد به تعویق افتاد یا اگر همه نشانه ها را درست خوانده باشم قرار بوده روز ۲۲ خرداد اتفاق بیفتد. فراموش نکنیم که وزارت کشور این بار نرمشی ظاهری نشان داده است و گویا اصلا بدش نمی امده راهپیمایی سرانجام برگزار شود. اما این نه برای این است که ایران مهد ازادی است. برای اینکه در این روز یک تسویه حساب اساسی راه بیفتد و همه چیز به گردن جنبش سبز انداخته شود و بر اساس همان رویه معمول با آتش سنگین توپخانه رسانه ای همه آبها و فضاها گل آلود شود و ماهی های لازم گرفته شود.
علی اقا چه گفته بود؟ یادتان هست؟ علی آقا از جنگ حرف زده بود.
حالا یکبار دیگر صحنه را ببینیم:
حرکت خامنه ای در روز ۱۴ خرداد دو جهت داشت اول منکوب کردن و سرجای خود نشاندن بیت رهبری سابق به رعامت سیدحسن خمینی. او گل داد و ولایتمداران گلوله. صلاح نبود آقا خود را مستقیم درگیر کند. اما همه پیام را گرفتند. رهبران جنبش سبز با زیرکی تمام بخش غیرسیاسی حوزه علمیه را بسیج کردند تا نشان دهند که اهانت به بیت رهبری سابق حتی برای غیرسیاسیون حوزه هم تحمل شدنی نیست.
اما ایا مساله سیدحسن است؟ هم آری هم نه. سیدحسن سنگر اول است. برای همین بدرستی مجاهدین انقلاب نوشتند و گفتند که این حمله به سیدحسن مقدمه مسائل بعدی است.
قرار است بعدش چه اتفاقی بیفتد؟ چرا هاشمی عنان صبر از کف داده است و کف بر لب آورده و خشمگین شده است؟ نامه اش را بازخوانی کنید می بینید انگشت اتهام مستقیم به رهبر اشاره می کند. بخصوص وقتی صحبت از تقلب و درآوردن اسمها می کند. هاشمی می گوید در این مدت رهبری خامنه ای، انتخابات ها هر جا که توانسته اند با تقلب و دستکاری همراه بوده است و هر جا نتوانسته اند نفوذ حریفان مقابل بوده است از جمله خود او. در واقع هاشمی دارد می گوید خامنه ای برای تحکیم رهبری خود همیشه از اهرم تقلب و البته استصواب بهره برده است. وقتی بیانیه دفتر هاشمی به بازشماری آرای تهران می رسد می گوید با شمردن تنها بیست درصد از آرا موقعیت هاشمی از ۳۰ به ۱۹ رسیده اما رهبر دستور توقف بازشماری را داده است! بعدش را هم که همه می دانیم.
صحنه به نظر من اینطور است:
سپاه و خامنه ای می خواهند کودتایی را که سال پیش شروع کردند تکمیل کنند. این وضعیت موجود مثل خار در چشم و استخوان در گلو ست و از این بابت و تنها از همین بابت خامنه ای واقعا خود را در جای امام علی حس می کند!
سپاه و خامنه ای برای پیشبرد اهداف خود ناچار از فریب اند. آنها نشان داده اند که این کار را بسیار خوب بلدند. طبعا در جایی که بتوانی دشمن را غافلگیر کنی بیشترین ضربه را می زنی. در این مسیر البته از غوغا و چماق و اوباشیگری هم نمی گذرند. نوشته حسین قدیانی در وطن امروز به نظرم نمونه عالی روش و منش و بینش نظام اقلیت حاکم است. این منش در عمق خود به سگ کشی معتقد است. زمان اش که برسد.
در مقابل رفسنجانی قرار دارد و گروه سه نفره خاتمی و موسوی و کروبی. بازی اینها بازی درخشانی است. آنها سعی می کنند با تمام شناختی که از حریف دارند و تمام وفادارانی که در شبکه طرف مقابل دارند دست او را بخوانند و به او اجازه ندهند از روش غافلگیری استفاده کند. بازی بازی دو گروهی است که هم را خوب می شناسند و عقبه و زاغه و امکانات جنگ و گریز هم را شناسایی کرده اند.
فعلا دو طرف در دو بیت رهبری فعلی و رهبری سابق در مقابل هم قرار گرفته اند.
اوضاع جهانی به نفع بیت رهبری کنونی نیست. این را کروبی به درستی گفته است. این نظام اقلیت کارآمد هم نیست. چون فاقد هر نوع پیوستگی با نخبگان جامعه و کارگزاران و برنامه ریزان است. این نظام فقط به زور و پول و فریب متکی است. ولی هیچکدام از این سه در بازار سیاست جهانی خریدار نداشت. اگر داشت دست کم پول لبنان (و البته روسیه) را می خرید. فریب حراج هسته ای را شورای امنیت می خورد. داستان زور هم که می دانیم به کجا رسیده و چقدر موثر بوده است. زندانیان نظام از داخل زندان هم بیانیه می دهند و از بیت رهبری سابق حمایت می کنند!
این شاخ به شاخ شدن داخلی بسیار با معنا ست. بزودی نبردی آغاز خواهد شد.
i wish you had given a link to make it possible to share this interesting article with our friends…
بسیار عالی نوشتهای.
حتی اگر حوادث آینده خلاف آنرا نشان دهند، بر اساس اطلاعات موجود تحلیل درخشانی بود.
زنده باشی
سلام با توجه به اینکه دوطرف بسیار حرفه ای وحساب شده در صنحه حضور دارند به نظرم پایان این جدال سیاسی رو انگلیس و امریکا از قبل اماده کرده اند وان تغییر حکومت به دست جنبش گرسنگان ایران خواهد بود .و فعلا دو قدرت جهانی در پی پیدا کردن یک عروسک برای بازی خود میگردند.
——————-
خیلی بی انصافی است که فکر کنید پایان یک جنبش بزرک مردمی را بیگانه رقم خواهد زد. – سیب
چرا هیچکس روی اعتصابات کار نمیکنه؟ با چه زبونی اینها فریاد بزنن که اعتصاب کنید؟
دارن میگن ” از مردم و معترضان می خواهیم خواسته و مطالبات به حق خود را از مجاری کم هزینه تر و موثرتری دنبال کنند. ”
کمی سواد ، فهم و درک سیاسی ( در حد کودکستان) داره به من میگه این یعنی اعتصاب .
با زبان بیزبانی دارن داد میزنن که مردم اگر توی خیابان بیان کشته میشن . راههای کم هزینه تر را دنبال کنید . یعنی اعتصاب کنید. سر کار نرید. کم کاری کنید . بازار رو تعطیل کنید. امتحانات رو تعطیل کنید. …..
تحلیل جالبی بود اما خب مثل همه ی تحلیل ها بر حدس و گمانه متکی بود… منتها جمله ی آخر که به زودی نبردی آغاز خواهد شد دقیقاً یعنی چی؟ من هم فکر می کنم سیاست ما آبستن حوادث بسیاره… از جمله به این خاطر که فکر می کنم دار و دسته ی احمدی نژاد هنوز همه ی برنامه هاشونو پیاده نکردند و اگر زمینه رو مساعد ببینند ممکنه دست به کارهایی بزنند که برای بیت رهبری فعلی هم ناخوشایند خواهد بود. مثلاً شما فکر نمی کنید برای تأیید صلاحیت مشایی در انتخابات ریاست جمهوری بعدی جنگی بین دار و دسته احمدی نژاد و بیت رهبری فعلی در پیش هست؟ این تازه یکی از حوادث بالقوه ی آینده است… اما مقصود شما از اون جمله ی آخر چیه؟
دوست عزیز نبرد خیلی وقته آغاز شده. تحولات روزهای بعدی آغاز نبرد نیست. ادامه تک و پاتکهای جنگ است.
سلام
نبرد آغاز شده!
بالاخره این هوش پیر(رفسنجانی)استارت زد.
شکستن سکوت برای هردو (رفسنجانی ورهبر) واجب است.یک نفر این وسط اشتباهی مرتکب شده است.
وحالا گوشهای مردم کاتالیزورند،برای تجزیه ونابودی سلطه دروغ وفریب!
سبزها و ولایتمدارها باید بشنوند.
سکوت ارمغان دردناک این(مثلا)فتنه بود.تجربه نشان داده که تا ابد نمی توان سکوت کرد.
هر کلامی که جاری شود ،باخود انفجار به همراه خواهد داشت!
بزرگتر از انفجار هسته ای!
حتی اگر حوادث آینده خلاف آنرا نشان دهند، بر اساس اطلاعات موجود تحلیل درخشانی بود.
دقیقا
مرسی برای تحلیل خوبت
من مدت ها ست در مورد ضرورت روش هایی غیر از خیابان به دوستانم تذکر میدم. کو گوش شنوا؟
ممنون مهدی عزیز از وقتی که گذاشتی. خیلی خوندنی بود و جای تأمل داره تماما”.
جنبش سبز پس از یک سال
خواهش میکنم این مطلب را در وبلاگها و فیس بوک خود بازنشر دهید . با سپاس ش.ع
۱- مرحلهی اعتراض خیابانی به خوبی انجام و سپری شد و تاثیر وسیعش بر جهانیان را گذاشت، جنبش سبز باید به سمت راهکار بعدی که اعتصاب و نافرمانی مدنی است برود. مثالهایی از انواع نافرمانی مدنی: پرداخت نکردن قبوض، تحریم سینما و از کار انداختن صنعت سینمای کشور که یک بوق تبلیغاتی برای رژیم است، استفاده از فضای استادیومهای ورزشی که متاسفانه با همه پتانسیلهایش به شدت مورد اهمال واقع شد و دلیل اصلی اش فقر فرهنگی تماشاگران فوتبال است که غالبا از اقشار فرودست و بسیار نادان و حتی لمپن هستند. سبزها باید زحمت استادیوم رفتن را به خود بدهند البته بدون نماد سبز، آنها فقط باید اصل غافلگیری را اعمال کنند و در میانه بازی شعار بدهند.
۲- جنبش سبز جنگ روانی را باید در ابعادی گسترده تر اجرا کند. تاکنون در این امر موفق بوده. مثلا خبر برگزاری یک همایش اعتراضی ولو به دروغ موجب بسیج شدن نیروهای سرکوبگر میشود و آنها را فرسوده میکند هرچند تکرارش عواقب بدی برای خود سبزها هم دارد. سبزها استراتژیست دانا کم ندارند.
۳- در حالی که مبارزه سیاسی یک شطرنج پیچیده است عقلا هیچ دلیلی ندارد همه تاکتیکها و تحلیلها در فضای وب منتشر شود و بهتر است هستههای اینترنتی تشکیل شود و این تحلیلها میان اعضای آن هستهها توزیع شود و آنها هم به افراد مورد اعتماد خود برسانند. باور کن وقتی طرف مقابلت در بازی پوکر دستش را از تو مخفی نگاه میدارد رو بازی کردن تو حماقتی بیش نیست.
۴- دامن زدن به اختلافات موجود میان نیروهای رژیم با تاکتیک جنگ روانی. مثلا تقابل هاشمی و رهبر ، تقابل هاشمی و احمدی نژاد، لاریجانی و احمدی نژاد، و نمایندگانی مثل مطهری، باهنر، توکلی و… در برابر احمدی نژاد… باور کنید حتی اگر تقابلی هم نباشد این دامن زدن و بزرگنمایی تقابل ایجاد خواهد کرد.
۵- باور به اینکه همین الله اکبر گفتن به ظاهر ساده به شدت هول و هراس در طرف مقابل ایجاد میکند. سوت، مرگ بر دیکتاتور و … این کارآیی را ندارند. الله اکبر به هزار دلیل آوایی و گرافیکی و روانشناسانه صوت موثری است.
۶- در مخمصه قرار دادن سفارتخانههای ایران در خارج و اعتراض و ایجاد اختلال در هر نشست و کنفرانس مسوولان رژیم در خارج از ایران.
۷- زنده نگه داشتن نماد سبز: شعار نویسی، استفاده از دستبند،تی شرت و روسری سبز و… به شدت روحیه امید را زنده نگه میدارد. ابدا دست کم نگیرید.
۸- ایمان به اینکه موسوی و کروبی و هاشمی راه بازگشتی ندارند و حتی اگر دلشان نخواهد ناچارند در کنار مردم بایستند. آنها کارکشتهی سیاست هستند. به آنها اعتماد کنید و لابه لای خطوط حرفهایشان را بخوانید. ساده نباشید، آنها واقعا راه بازگشت ندارند.
۹- به زیر کشیدن احمدی نژاد را هدف نخست خود قرار دهید. دست یافتنی است. حتی رهبر هم به مصلحت پشت او ایستاده. رادیکال شدن شعارها و سوق داده شدنش به سوی رهبر باعث شد احتمال برکناری مصلحتی احمدی نژاد منتفی شود. فراموش نکنید تاکتیک یعنی قدم به قدم پیش رفتن. حرکت احساسی و کورکورانه منجر به شکست و فرسایش خودتان خواهد شد. صرف اینکه شما خونخواه و دلزخمی هستید مشکلی را حل نخواهد کرد این هیجان و تعصب فقط قدرت تصمیم گیری عاقلانه را در شما تضعیف میکند و به دام خواهید افتاد.
۱۰- اطلاع رسانی سینه به سینه، با اعلامیه و سی دی باید یک امر پیوسته باشد. همه اینترنت و ماهواره ندارند. سی دی سی دی و سی دی…
تحلیل درستیه.مثل روز برایم روشنه که این میوه کرم خورده درکوتاه مدت یا میان مدت از درخت پایین خواهد افتاد.سرشاخ شدن نیروها به اوج رسیده است.اما نکته مهم پایین آوردن هزینه ها تا حد ممکنه.این دژخیمان وقت نابودی میخواهند همه چیز رو نابود کنند.با کمی حوصله وفکرهزینه ها پایین میاد. فراموش نکنیم همه این حرفها برای زندگی بهتره.بنا براین اصل، باید زندگی کردن باشه.
I don’t mean to be rude but you’ve just made me laugh with your article. That doesn’t mean I consider myself as a wise owl, not at all. I just wish you could have travelled to Iran and talk to real people. If you are truth seeker, please don’t deprive yourself from the first hand information. Otherwise just keep dreaming.
با سلام آقای جامی عزیز، با این نگاه جامع لطفن تحلیلی هم بنویسید روی چرایی توقف حمایت چین و روسیه از نظام مقدس و رای ممتنع لبنان. دیگر آنکه به نظر شما تحریم اقتصادی ایران به نفع چه کسی است؟ به امید آزادی و آرامش برای ایران.
بسیار عالی فرزانه ی گرامی جناب سیب
به امید آزادی ایران
میدانید!از وقتی خبر لغو راهپیمایی را شنیدم،مدام یاد مصدق میفتم که از مردم خواست در خانه بمانند و آن شد که نباید میشد.از حافظه زخم خورده ایرانی بعید نیست این هراس ها و وسواس ها.
آقای Carl از آن دسته موجودی نظام در خارج از کشور است که شامل تروریست (ایرانی یا عرب) و دیپلمات و گول خوردگان میشود. این قوم بویژه در کامنت گذاشتن در تارنماهای خارجی مانند news.yahoo و غیره فعال هستند. وظیفهی آنها آرام نشان دادن اوضاع ایران، دروغگو نشان دادن مخالفان است و غیره است. اکثرا هم رندانه سفسطه میکنند و سر برخی خارجیها را شیره میمالند. چکیده اینکه بسیجیهای نظام در خارج از کشورند که میدانند در خارج نمیتوان باتون بدست گرفت و باید حرفی برای گفتن داشت. خیلی از آنها با نامهای خارجی میآیند و خود را آمریکایی یا غربی خسته از نظام غربی نشان میدهند.
وب سایت شما POPUP دارد، میشود لطفا ترتیبش را بدهید؟ شما که به این تبلیغات عجیب و غریب نیازمند نیستید.
—————-
یعنی فکر کرده اید من رفته ام روی وبلاگ ام تبلیغ سفارش داده ام؟! این کارهای سرویس دهنده ها و نمی دانم بهره بران دیگر از تبلیغات است. متاسفانه کاری از من بر نمی آید. – سیب
اقا مهدی سلام وضعیت با صدور قطعنامه ۴ بنظر میرسه که نظام رو گرفتار شرایط خطرناکی کرده ودولت بدون شک ازاین به بعد شروع به بیرون امدن از npt خواهد کرد و از اون طرف احتمال حمله به نیروگاها و نظنر خواهد کرد
هیچکس نمی توانست مانند آقای ا.ن ایران رادچار چنین وضعی کند عدم مشروعیت داخلی نظام ( نخبگان و تحصیل کرده ها ، جوانان ، کارگران ، معلمان و… ) بعلت عملکرد ایشان و دولتشان (دولت سپاه ) در همه زمینه ها و انزوای شدید بین المللی از سوی دیگر سبب لرزان شدن پایه های حاکمیت گشته است هیچ حکومتی نمیتواند بدون دو فاکتور ذکر شده در بالا به بقای خویش ادامه دهد مگر چند صباحی .به نظر من ایران آبستن حوادث است و به انبار باروتی می ماند که منتظر جرقه ایست حال این جرقه می تواند حمله نظامی خارجی باشد یا هدفمند کردن یارانه ها .همانطور که آقای هاشمی قبلا گفتند کلید کار در دستان آقای خامنه ای است تنها اوست که با اعلام عدم کفایت سیاسی آقای احمدی نژاد و برگزاری انتخابات مجدد و ازاد سازی زندانیان سیاسی و روزنامه های مستقل گره از این مشکل و از این خطر که ایران را تهدید میکند باز نماید مطمئن باشید ایران دیگر به شرایط قبل از انتخابات ۲۲ خرداد باز نخواهد گشت و ملت ایران با چشیدن طعم اندکی از نوشداروی دموکراسی به کمتر از رضایت نخواهد داد
THANK YOU FOR YOUR ARTICLES. I CHECK YOUR BLOG EVERYDAY TO FIND A NEW ONE, BUT IT SEEMS YOU ARE ENGAGED WITH OTHER ISSUES. APPARANTLY I AM ADDICTED TO OUR BLOG.
.SINCERELY
MOHAMMAD
—————————-
لطف دارید. مشغول تمام کردن دو سه کار دیگر بودم. مطلبی در باره شریعتی نوشته ام که تا سه شنبه در وبلاگ می گذارم. بعد از اینکه در سایت اصلی سفارش دهنده منتشر شد. – سیب
چرا نسل انقلاب باید اعتراف کند؟
نویسنده: بهزاد راد
http://www.emruznews.com/2010/06/post-1907.php
نوشتاری دارم (در پاسخ مقاله اخیر آقای تاج زاده) که می خواستم در تهران ریویو منتشر کنم، متاسفانه نه در آنجا و نه در وبگاه شما نشانی ایمیلی نیافتم. چگونه می توانم به دستتان برسانم؟
———————-
لطفا بفرستید برای من به دست سردبیر می رسانم:
mehdi.jami@gmail.com
آقای جامی عزیز،
ممکن است بپرسم چرا اخیرا این همه کم کار شده اید؟
حیف است چنین وبلاگی را به امان خدا رها کنید و چیزی ننویسید.
باور کنید!
ارادت،
علیرضا
—————–
کم کار که نشده ام و اینکه وبلاگ نمی نویسم خودش نشان می دهد خیلی سرم شلوغ است. ولی خب نوشتن بالا و پایین دارد. امیدوارم بیشتر بنویسم. گرفتاری هایی هست که خیر جمع در آن است و از نوشتن وبلاگ مهمتر است. – م.ج