بهانه این یادداشت دیدن فیلمی بود که ظاهرا از تلویزیون نظام پخش شده است و گزارش مفصلی از ان را در ایرنا خواندم و روزنامه وطن امروز هم به تبعیت از روشهای گوبلزی تیتر درشت صفحه اول روز دوشنبه خود را به همان اختصاص داده بود. یعنی همان فیلم که به انکار قتل ندا که به شمایل جنبش سبز تبدیل شده می پردازد و معتقد است ندا در ان فیلم نقش بازی می کرده است! – این مصداق دقیق فتنه ای است که از قتل بدتر است. گرچه تا اینجا نظام مقدس جز در مواردی که راه گریز نداشته – مثل مورد کهریزک یا قتل فروهرها- همه جا هر کاری که کرده انکار کرده و قدرت پذیرش مسئولیت کارش را نداشته است. بنابرین انکار قتل ندا هم در همان چارچوب سنتی نظام قرار می گیرد.
تحلیل فیلم پخش شده و ادعاهای آن کار جداگانه ای می طلبد و من از دوستان فیلم شناس ام مثل پرویز جاهد و مهدی عبدالله زاده و دیگران می خواهم که موضوع را دنبال کنند. اما در اینجا فقط مایل ام یک نکته ساده را در باره فیلمی که مورد حلاجی فیلسوفانه امنیتی های صدا و سیما قرار می گیرد متذکر شوم. و آن این است که در واقعیت امر لحظه مرگ ندا به روی بیش از یک دوربین ثبت شده است و آنچه اقایان می کوشند به ضرب استدلالهای لایتچسبک به خورد بیننده دهند با آگاهی از دوربین دوم بر باد می رود. من فقط به یک مورد شاخص اشاره می کنم:
در فیلم صدا و سیما استدلال می شود که عکس مشهور ندا با دوربین عکاسی دیجیتالی گرفته شده که ما در یک لحظه دست عکاس آن را در فیلم می بینیم. یعنی دقیقه ۹ و ۲۳ که من تصویر آن را (ار روی نسخه ای که در سایت روشنگری آمده) در اینجا می آورم:

گوینده سعی می کند استدلالهایی ردیف کند که به مخاطب بقبولاند این عکس با فتوشاپ دستکاری شده است. دلیلی که می آورد از جمله این است که در فیلم پیشانی ماهبانوی جنبش در لحظه عکاسی خون آلود است حال آنکه در عکس انتشاریافته نیست پس لابد با قتوشاپ پاک شده تا بنا به فکر سخیف امنیتی های خیلی باهوش ما چهره زیباتری از ندا به دست داده شود و تاثیر عکس در تبلیغات خصمانه علیه نظام مقدس بیشتر شود!
اما واقعیت این است که این لحظه ای که خون از دهان و بینی ندای ما جاری می شود عکس نیست فیلم است و این فیلم روی دوربین دومی ثبت شده است که از نظر زمانی کمی جلوتر از خون آلود شدن پیشانی ندا به پیکر بیجان او می رسد. عکس از روی این صحنه فیلم برداشته شده که من تصویر آن را از روی فیلم می آورم همراه با لینک این فیلم دوم:

اما کاشفان صدا و سیما این عکس را با ادیت وارد فیلم اول می کنند تا اصالت آن را مخدوش کنند.
پرسشی که حتی اگر فرضیه رذیلانه آنها را بپذیریم همچنان پرسیدنی است این است که بسیار خوب ندا را شما نکشتید و استکبار جهانی کشت تا نظام مهرورز و خدمتگزار را بی آبرو کند. باقی جنایتها را چه کسی کرد؟ اینهمه شهید جوان و سبز را چه کسی کشته است؟ کشته های عاشورا را چه کسی کشت؟ زندانیان را چه کسی به قتل آورد؟ و البته روشن است که این نظام جز دروغ گفتن برای پوشاندن دروغ هایش جوابی ندارد. این نظام مظهر صفت کذاب است. و برای کذاب نجاتی نیست. ویل للمکذبین.
پس نوشت:
نامه آرش حجازی به صادق لاریجانی رئیس قوه قضایی را امروز دیدم. این بخش اش نشان می دهد که از هم روز اول کودتاچیان در تلاش بوده اند داستانی برای تکذیب ماجرا سر هم کنند:
چهار روز تمام در تهران خون جگر خوردم و روز ۳ تیر ۱۳۸۸ از ایران خارج شدم تا برای ادامه تحصیل و نوشتن رساله ام به انگلستان برگردم. تصویر لحظه مرگ این دختر جهان را زیر پا گذاشت و دل میلیون ها انسان را به درد آورد. همزمان خبرگزاری فارس اعلام کرد که ندا زنده و در یونان است. آقای ضرغامی، رئیس صدا و سیما گفتند فیلم تقلبی است. کیهان گفت که خبرنگار بی بی سی عده ای را اجیر کرده که او را بکشند تا از او فیلم بگیرند. سفیر ایران در مکزیک اعلام کرد که سازمان سیا مسئول قتل نداست. بعد خبرگزاری فارس اعلام کرد منافقین او را کشته اند. و در تمام این مدت، فوران خون جوشان از دهان ندا از جلوی چشمان من دور نمی شد.
اینجا هم یکی دیگر از گافهای مهمشان اومده
http://ayandenews.com/news/17101
من البته فیلم را ندیدم و فکر هم نمی کنم نگاه کنم! یعنی بعد از این همه سال که “دروغ” و پنهانکاری محور سیاست و زندگی و هر حرکت و قدم و حرف حضرات است، چندان کنجکاوی ندارم ببینم دوباره چه بلاهتی مرتکب شده اند. اما نکته همین جاست که نوشتی:
برای باقی کشتگان ظلم و جور چه بهانه ای دارید؟ محسن روح الامینی هم خودش با باتوم زد دندانهایش را خورد کرد؟ خودش خودش را کشت؟ یا سهراب اعرابی و ان جوان دیگر یا آن یکی؟ شما جوان کرمانشاهی را کشته اید و به زور دفن کرده اید و برادرش را به جرم پیگیری حقیقت و پرسیدن سئوال به زندان انداخته اید! این هم کار “انگلیسیا” ست؟ شما آن یکی جوان برومند را زیر ماشین له کرده اید و….
هی داد! داد از بیداد!!
شما “خجالت” و “شرم” را بی معنی و “بی آبرویی” و “وقاحت” و “جنایت” را معنای تازه داده اید! کجا این واژه ها برای ما همان مفهومی را داشت که امروز دارد! اصلاً “وقاحت” و “پستی” رنگ باخته پیش اعمال شما. به والله که باید فرهنگستانی بیاید و برای توضیح آنچه می بینیم و می شنویم واژه بسازد! زبان را قاصر کردید!!!
اینها وقاحت و بیشرمی را به منتها درجه خودش رسانده اند. تا جایی که آدم باور نمی کند اینها اصلا انسان باشند. شش ماه زدند و کشتند و حالا روی زخم هایمان نمک می پاشند.
These are (not) new all dictators use these tactics.
بامبول بعدی به نظرم مسئله حجاب باشه. امیدوارم که مانند مسئله مجید توکلی و آیت الله خمینی بحث جدیدی در جنبش در بگیره که حجاب اختیاری با همه آن چه که می گوییم ساز گار تره. امیدوارم که رهبران سیاسی جنبش از اصلاحطلبان و موسوی و مخصوصا کروبی هم به دام این تله نیفتن که بیان و توهین به مقدسات رو محکوم کنن در این زمینه. اگر کارناوال حجاب (مثل کارناوال عاشورا) راه افتاد، ۱. … خودتونید. ۲. حالا، یه روز که ایران از دست شما آزاد بشه، گشت ارشاد وکتک زدن بد حجابها تو خیابونها هم بر چیده بشه، نتیجش این می شه که حجاب اجباری هم ور می افته. اونوقت هر کسی محترمه به این که انسانه، و اگه خواست خودشو از دست “ماچو” ها و جاهل ها حفظ کنه یا معتقده، مخیره که حجاب بپوشه. یک مقررات حداقلی عرفی رو هم قانون به رسمیت خواهد شناخت که بی بند و باری نباشه (چون یه هویی بعضی بی لباس می آن بیرون؟). حجاب به حکومت مربوط نیست، همون طور که نماز مربوط نیست، همون طور که دزد گیر ماشین هم مربوط نیست.
به هر حال در این زمینه، کارناوال کشف حجاب بیشتر مثل کارناوال آتش زدن عکس خمینیه (که کار ما نیست ولی حالا که چی). مقاله جرس رو که دیدم نگران شدم که جرسی ها دارن پیشاپیش بازی می خورن. امیدوارم که خودشون باب این بحث رو باز کنن.
من هم خوب ننوشتم آقای جامی، شما که قلم شیواتری دارید یه چیزی بنویسید.
ندا که در این پروژه شرکت کرده از اول فکر نکرده که اینها بالاخره به یک جنازه نیاز دارند پس او را خواهند کشت؟
شاه بقای حکومتش را در تعویض نخست وزیر و اینها درتشدید سرکوب ودروغ و ترور…. . نیروهای حکو مت در حال تحلیل و ریز ش مداوم است.اون حرمت ها دیگر شکسته و تر س مردم از سرکوب ریخته شده.اگر این حکو مت باحمایت های پنهانی بیگانه واشکار ب ب ب سی در ۲۲ بهمن به ایران تحمیل شد ولی این بار با تکیه برفر هنگ دموگراسی و شعور سیاسی این ملت شریف در ۲۲ بهمنی از پا در خوا هد امد
با سلام به شما دوست عزیز
من لازم دیدم که یک قسمت کوتاهی از نوشته شما را در رادیو فردا برساندم تا دیگرهموطنان محترم هم مطلع و استفاده مفیدی کرده با شند.
اگر شکایت ویا مشگلی بود می توانید مستقیم بهmobsser@yahoo.com بفرستید.
با سپاس فراوان.
رضا
———————-
این رودخانه است. آب خوردن از رودخانه اجازه نمی خواهد. فقط بگویند آب کدام رودخانه بوده کافی ست! – سیب
مهدی عزیز،
شجاعت و شهامت اخلاقی شما قابل ستایش است.
در این میان آنچه مرا بیشتر می آزارد،دلیل تراشی ها و دفاع کردن های بی مورد از کسی است که با بیشتر از چهل سال
سابقه ی کار در ایران و شاید بیشتر از ده سال در یکی از معتبر ترین رسانه های جهان امروز،می گوید نباید همه کشتار ها را
به پای رهبر معظم نوشت چون ایشان اصلا از ماجرا خبر ندارند و شاید هم کسی خبر شان نکرده باشد.
با مهر،
جان کابلی