۱. سی سال پیش و پیشتر از آن زنها می خواستند مردانه شوند. لباسهای زمخت می پوشیدند. کت و شلوارهایی که آنها را مثل چینی های متحدالشکل و مائوپرست می ساخت. یا اورکت می پوشیدند مثل بچه های مجاهدین. چکمه پوشیدن عمومی بود. نظامی شدن هم. و اینهمه رفتارهایی مردانه بود. سالهای اول انقلاب همیشه به این فکر می کردم که زنان مدرن ما رفتارشان مردانه است. بعد به این نتیجه می رسیدم که یکی از دلایل ان این است که الگوی زنانه ای برای مدرن بودن ندارند. انقلابی بودن گویی امری مردانه بود. حتی فمینیسم جهانی هم مردانه می تابید. در بهشت چپ ها نیز کوبا باشد یا چین و شوروی زنها کارهای مردانه می کردند تا برابری خود را به صورتی مکانیکی نشان دهند.
جهان سی سال بعد آنقدر عوض شده است که مردها از زنانه شدن ابایی ندارند. زنها از اعتباری برخوردارند که می توان روسری آنها را سر کرد و عکس گرفت. مردها هم دیگر عوض شده اند. جهان مردانه به معنای متمایز جنسی-پدرسالار کمرنگ شده است. انقلاب زنان است.
۲. سالها پیش در لندن شبی در کنار محبوبی به دیدار آنماری شیمل رفتم. برایم چونان فرشته ای که به قالب آدمی نزول کرده باشد می تابید. دوست اش داشتم. در وقار و بزرگی و دانش و دانایی پوشیده بود. نورانی بود از سوفیا. به دست اش کتابی نوشته خود او که خریده بودم دادم تا امضا کند. نام کتاب تا ماهها مرا مجذوب می کرد: روح من زن است (+). تفسیری دلکش بود از شعر صوفیانه فارسی که در آن یار مرکز جهان است و خدا در صورت زن بر شاعر و بر شعر ما جلوه می کند.
روح جهان فارسی در شعر او ست و روح شعر فارسی یاری شیرین رفتار است. جهان فارسی در بنیاد ستایشگر زن است. یادگاری که در آناهیتا و استر و زهرا باقی ماند و حتی در صورت مریم به جهان غربی هدیه شد. کهن الگوی مریم دختران باکره ای بودند که در دریاچه هامون سر هر هزاره آبتنی می کردند و نطفه زرتشت را می پذیرفتند تا هوشیدر و هوشیدرماه و سوشیانس بزایند. منجی جهان ایران دختران هامون بودند.
جهت تغییر رابطه و بازتعریف آن در این سالها که به جنبش ۲۲ خرداد انجامیده به گونه دیگری است. گونه ای که آن را در مسیر نزدیکی با جنبش ۶۸ قرار می دهد. برداشته شدن تمایزهای مصنوعی و تحمیلی جنسیت. در این زمینه گزارشهای فراوانی از آن سالهای فرانسه باقی است که بعدها یا همزمان در همه کشورهای دیگر بارتاب داشت و یافت. اما گزارشهای ایرانی از آن بسیار معدود است. یکی از آنها گزارشی است که حمید صدر نویسنده پرآوازه ایرانی مقیم اتریش از خاطرات اش برای زمانه نوشت و در خلال آن به تغییر رفتار و باورها و تابوهای جنسی اشاره داشت (مثلا بخش ۳).
۴. جنبش اجتماعی کنونی در ایران با رفتارهایی از آن دست که این دو روزه دیده ایم نشان می دهد که بسیار عمیق تر از آنی است که تصور می شود. عمق آن را می توان در بازتعریف رابطه دو جنس یافت و یا آمادگی بسیاری که برای این بازتعریف پیدا کرده است. بر اساس تحلیلهای قدرت یکی از منابع اصلی جهت دهی به قدرت اجتماعی در تعریف و مرزگذاری رابطه دو جنس است. سی سال گذشته در ایران نظام مقدس یکی از مهمترین پایه های قدرت اش را بر اساس همین تحمیل تعریفهای خاص خود بر رابطه دو جنس بنا کرده است. جنبش کنونی نشان می دهد که میل روشنی به اوراق سازی (یا دکانستراکت کردن و ساخت شکنی) آن تعریفها دارد. رو در رو شدن خبرگزاری احمدی-نژادیستی فارس با فعالان جنبش نشانه هایی از این اوراق سازی به دست می دهد که نمی توان نادیده گرفت.
عالی بود
در سرزمینی که فرهنگ خانواده اش بر اصل “ویس دودمانی” بوده، زن بودن افتخار است. نه اینکه می شد نام ایران را ایرج گذاشت.
حق باشماست آقای جامی. اولین تصویرهایی هم که از جنبش سیز در جهان منتشر شد موید این موضوع است. من خودم اولین تصویری که دیدم صفحه اول هفته نامه معروف دی سایت بود که تصویر بزرگ دختر سبز پوشی بود و بالای آن نوشته شده بود: مبارزه برای آزادی. از همان روز شهادت ندا هم می شد فهمید که این جنبش بیشتر جنبش زنان است، زیرا نه تنها از همان آغاز زنان پیشرو راهپیمایی ها بودند بلکه همین توان زایندگی و تازگی هر روزه آن بر این وصف گواهی می دهد. فرهنگ ایرانشهری نیز که شما اشاره کردید البته این ظرفیت بالا را دارد، برای مثال به همین تکرار روزهای جنبش که به واسطه تکرار روزهای ملی یا دینی امکان پذیر می شود می شود توجه کرد
بسیار شیوا مسئله را مطرح کردید.فکر می کنم در چنین مواقعی است که باید به تفاوت تفکرات و عقاید جنبش سبز با قدرت حاکم پرداخته شود.
نشانه های اجتماعی این انقلاب زنانه ای که می گویید از مدتها پیش دیده شده و شاید بشود گفت که به نوعی عمق جنبش را نشان می دهد اما نشانه عمیق بودن جنبش نیست! همه این بازتعریف ها و همراهی ها مبنایی به جز مقاومت و مخالفت دربرابر قوه قهریه ندارد. جامعه یک خواست سیاسی دارد که با اصرار آن را پی می گیرد فعلا در این مسیر نشان داده اند که مرد سالار نیستند. بسیار عالی! اما هنوز مانده است که خصلت های ناپسند و مذموم این جور جنبش ها و تحولات کوتاه مدت خود را نشان دهند.
کاش اینطور باشد که شما می گویید. اما بعید نیست همین نگاه خواهرانه مردان به ما در جریان این جنبش از ترس آنها و به نوعی فریب ما برای جلوانداختن ما در صف جنبش نباشد. همان حکایت قدیمی لیدی فرست و غار و حیوانات وحشی و …
هیچ معلوم نیست این جنبش که به ثمر رسید باز همین نگاه خواهر – برادری جای خودش باشد و باز تبعیض و محدودیت جدید و یا نگاه شی وار به زن سر و کله اش از توی حافظه تاریخی و ژنتیکی مردهایمان پیدا نشود….
آرزو می کنم این از بدبینی من باشد و نه ….