آنچه سالها پیش آقای خامنه ای گفت که قتلها برنامه ریزی دشمن بوده است و امروز رئیس جمهور دست نشانده او می گوید که «اقدامات شرم آور» کار همین دشمن بوده است گرچه به نحو مضحکی نامربوط است اما واقعیتی را ناخودآگاه و استعاره وار اعتراف می کند: نظام مقدس دشمنی خطرناکتر از خود ندارد. او می کشد و می فهمد که این کشتن ضداسلامی و ضدانسانی است پس آن را به گردن نمی گیرد. به گردن دشمن می اندازد. او شکنجه می کند و می داند که شکنجه بنیاد برافکن است پس آن را بر عهده نمی گیرد. کار دشمن می شمارد. او تجاوز می کند و می داند که گناهی بزرگ و جرمی آشکار مرتکب شده است. فکر می کند لابد اگر به گردن دشمن بیفکند برای دشمن آبرویی نگذاشته است. اما این مثل کلاه هنرپیشه در صحنه تئاتری یک نفره است. کلاه پلیس می گذارد و پلیس می شود. نقاب دزد می گذارد و دزد می شود. این دشمنی که اینهمه جنایت مرتکب می شود خود همین نظام است. پس راست آمد که این نظام دشمنی وحشی تر و بیرحم تر و خطرآفرین تر از خود ندارد.
این دشمن کارش ویرانگری است. او چون جز تخریب و ویرانی نمی شناسد اصل اش همین است که مردم را بکوبد و خوار دارد و تحقیر کند. این در خیابان است. در خانه هم ایشان را امنیت و آرامش نگذارد. همه را عصبی کند. تلویزیون اش رسانه بلاهت و گسترش خرافه و نادانی و فریب باشد. محلی برای رشد و تعالی نگذارد. و وقتی مردمان به اعتراض گرد آمدند جواب شان را با نیروی سرکوبگری بدهد که هیچکس مسئولیت اش را قبول نمی کند. لباس شخصی ها لباس باطن این نظام را پوشیده اند. نظامی که هر چه از نامردمی و ستم می کند مسئولیت اش را نمی پذیرد. نظامی که فقط خوبی ها را می توان به آن منسوب کرد و هر جا ویرانی در کار امد دنبال دشمنی می گردد که هیچگاه پیدا نمی شود. برای همین است که در این نظام هیچ جنایت مقدسی پیگیری نمی شود و به جایی نمی رسد. دشمن در درون نظام خانه دارد. می گویید نه نگاه کنید دادستان هاش را و قاضیان اش را و پلیس هایش را و زندانهاش را و البته رسانه هاش را.
نظام مقدس تنها ویرانی را می شناسد. برای همین هم در زندان همه همت اش را می گذارد تا زندانی را ویران کند. از هستی ساقط کند. از حیثیت بیندازد. از اعتبار تهی کند. در این نظام شکنجه طبیعی ترین کار است. هر نوع ابزار تحقیر و توهین و تخریب و شکستن روح و جسم کاملا متناسب این نظام است. آنچه این نظام تبلیغ می کند سراسر شکنجه است زور است تحمیل است. از نمازش تا حجاب اش از دانشگاه اش تا زندان اش. نظام مقدس به زنده نگهداشتن فرهنگ زور و تحمیل و شکست «دیگری» است که سرپا ست. برای همین است که رسانه اش کیهان است. و این «دیگری» اکنون چنان گسترش یافته است که عتقریب نه فقط بازار و خیابان و دانشگاه را در بر می گیرد که مجلس اش هم پر از دیگری است. نگاهی به خطابه دفاع رئیس جمهور دست نشانده از وزرایش در مجلس بیندازید. او برای دفاع از کابینه خود همه را می تاراند. احمدی نژاد به نمایندگی از نظام مقدس برای هیچ کس حرمت قائل نیست. یعنی همه بیگانه شده اند. دولت سایه او و دولت واقعی رهبر همه را بیگانه کرده اند و باز هم خواهند کرد. و این یعنی ویرانی خود. تراشیدن خود. کاستن خود. تا زمانی که دیگر کسی نمانده باشد. این همان دشمنی است که مثل خوره نظام مقدس را می خورد. و خوره همان نظام است که به جان مردم و روزنامه ها و پول و اقتصاد و رسانه و دین و خرد و انسجام و سرمایه های انسانی و مادی و معنوی کشور افتاده است. این نظام دشمن خود را خوب می شناسد. دشمن همان کسی است که همه کارهای سوء نظام را انجام می دهد. و چون حجم این کارها روز به روز افزوده است لاجرم این دشمن لعنتی روز به روز بزرگتر و قوی تر شده است. این دشمن را سلاح و برنامه هسته ای و سرکوب و فریبکاری و حبس بزرگان و جوانان و دلیران ایران مهار نمی کند. این دشمن هر روز بیشتر از پیش نظام را از درون می تراشد و تا تخریب کامل این هیکل مقدس باز نخواهد ایستاد. این دشمن درون رمز همه انگ ها و رنگ های نظام است. این نظام در روش و منش و جهت و جبهه آخرالزمانی و آرماگدونی است.
حکومت سکولار فاشیستی و دموکراتیک مثال دارد. شما نمونه ای از جمهوری اسلامی دموکرات سراغ دارید؟
اگر موردی قبلا اتفاق نیفتاده باشد، این دلیل عقلی نیست که این مسئله ممتنع است. البته زمان پیغمبر بوده، در زمان امام علی بوده، اصلا انقلاب اسلامی چنین داعیه ای داشته که می خواستیم ارزش های اسلامی را در کنارارزش هایی مثل آزادی و استقلال، محقق کنیم. روشنفکری اسلامی هم همواره حرفش این بوده که دموکراسی با اسلام سازگارست. اما امروز می شود گفت حکومت ایران مطلب را به اینجا مطلب رسانده که دموکراسی با ولایت فقیه سازگار نیست. حقوق بشر با ولایت فقیه سازگار نیست. جمهوریت با ولایت فقیه سازگار نیست. این تناقضی هم که در نظر و عمل به اینجا رسیده، تلقی ولایی از اسلام است، تلقی قیم مآبانه و دیکتاتورمآبانه از اسلام است، نه هر اسلامی. اگر مارکسیسم لنینیسم با رویکرد استالینیستی به شکست انجامید معنایش شکست رویکرد تروتسکی نیست. این مغالطه ای است که برخی از سکولارها مطرح می کنند که ولایت فقیه مساوی اسلام است و شکست مفتضحانه حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه یعنی شکست اسلام در حوزه سیاسی.
چه سوال قشنگی می پرسد نوشابه امیری از کدیور و او چه جواب ساده انگارانه ای می دهد. آخر کدام آدم زیرکی نظامی را که مصداق قابل قبولش هست می گذارد و به دنبال نظامی تخیلی می گردد. اصلن این صفت اسلامی دقیقن چه چیزی به جمهوری اضافه می کند که اگر نباشد جمهوری ناقص است. هدف جمهوری اسلامی برپا داشتن حدود الهی است که از نظر نواندیش ترین فقیهان هم در جاهایی با حقوق شهروندان متعارض است و هرجا که چنین تعارضی باشد آنچه ضایع می شود حقوق شهروندان است. جمهوری اسلامی همان چیزی است مسئولین ما در ایران پیاده کرده اند نه آنی که توسط مسئولین تخیلی در سرزمینی تخیلی پیاده خواهد شد. کسی که فکر می کند کدیور سخن تازه ای آورده بهتر است روزنامه های ابتدای انقلاب را بخواند تا ببیند بنیان گذاران انقلاب چه وعده های قشنگی می دادند می گفتند همه ی گروه ها – حتی کمونیستها – می توانند آزادانه فعالیت کنند می گفتند حجاب اجباری نیست می گفتند …. تاریخ می گوید هرگاه نظامی عقیدتی برپا شده حقوق عده ای پایمال شده! به عقیده ی کدیور شکست نوعی مارکسیسم – یعنی استالینیسم – به معنای شکست همه نوع مارکسیسم نیست. اما چرا شوروی قبل از فروپاشی همه نوع مارکسیسم را امتحان نکرد؟ باید به او متذکر شد که در ۱۴۰۰ سال پیش مفاهیمی مانند حقوق بشر و دمکراسی نبود. در اسلام آن زمان برابری زن و مرد و آزاده و برده و … معنی نداشت. چرا نباید اسلام را به عنوان دینی شخصی بپذیریم و حکومت را هم بر اساس دمکراسی بسازیم. چند بار باید هستی مردم بینوا را فدای تخیلات کرد؟ البته فقط جنبه ی نظری این بحث مورد نظر من است یعنی نمی گویم جنبش به این سو برود یا نرود!
سلام،
تحلیل شما فی نفسه و متناسب با اوضاع نظام جمهوری اسلامی و آنچه مرتکب می شود(!) درست است ولی آیا واقعاً معتقدید اگر این نظام را به حال خود رها کنیم یا همچنان طریق مدارا پیش بیگریم همه چیز رو به راه خواهد شد؟ البته منظور من هم از گفتن این حرفها لزوماً برپایی انقلاب و قیام و این قبیل مبارزات نیست. ولی این هم شیوه اش نیست به نظر من.
عالی
بازی قشنگی یه جرقه در بالاترین زد وفکر کنم خاموش شد شاید هم داره نیرو میگیره .این بازی حدس در مورد آخر کار احمدی نژاد بود.
حدس شما چیه؟
از جایی شنیدم که اگه صدام التماس می کرد وخاک روی سرش می رخت وگریه می کرد .شاید شاید مردم عراق به اون رحم می کردن.
از نظر من این شاید در مورد احمدی نژاد (مشخصا)خیلی ضعیفه ولی از اون بعید نیست که این کار رو انجام بده ولی بی فایده است.
“کاش پخش زنده باشه .”
ما صبرومون زیاده .
خط تأکیدی زیر این جمله لازم است: دشمن همان کسی است که همه کارهای سوء نظام را انجام می دهد. و چون حجم این کارها روز به روز افزوده است لاجرم این دشمن لعنتی روز به روز بزرگتر و قوی تر شده است.
از متن شما، هم از سیاق کلام و هم از اندیشهاش، لذت بردم اما آخرش کلمه «آرماگدونی» را نفهمیدم.
————————
گوگل کنید اگر باز هم به نتیجه نرسیدید بگویید تا در باره اش بیشتر توضیح دهم. – سیب
سلام
وبلاگ نویسی رو دوباره شروع کردم.با وبلاگ آرمان گرا. برای آرمان هام دوباره شروع کردم
خوشحال می شم اگه من رو همراهی و راهنمایی کنی
یکی از بهترین مقالاتی بود که در این چند روز گذشته خوانده ام. ممنون.
شما می تونید به من بگین این تخت قدرت چی به سر اونهایی میاره که روش می شینن؟ پس چرا مخشون عیب ور می داره اگه روش “می شینن”؟
بله، ما از این داستانها زیاد دیدیم. از پزشک احمدی (احمد احمدی) تا دکتر احمدینژاد (محمود احمدینژاد). (حقا که “احمدی”نژاده.)
متشکر، زحمت نکشید، فهمیدم.
طرح شش ماده ای برای آشتی ملی و گذار به دمکراسی:
۱) استعفای فقهای شورای نگهبان و انتصاب اعضای جدید شورای نگهبان توسط رهبر از بین فقهای بیطرفی که مراجع تقلید معرفی می کنند (هر مرجع یک نفر).
۲) به رسمیت شناختن ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و انتصاب آقای موسوی به معاونت اولی رئیس جمهور و آقای کروبی به عنوان وزیر کشور توسط آقای احمدی نژاد.
۳) تشکیل یک شورای مشورتی ملی برای هئیت دولت از رهبران احزاب، نهادهای مدنی، و شخصیت ها و نخبگان که توسط مجمع تشخیص مصلحت پیشنهاد می گردد.
۴) اعلام عفو عمومی و امکان بازگشت بدون دغدغه هموطنان خارج از کشور.
۵) برگزاری انتخابات آزاد مجلس شورا (در زمان مقرر یا زودتر) با نظارت شورای نگهبان جدید.
۶) اصلاح قوانین موجود برای تضمین حقوق شهروندی توسط مجلس جدید.