آقای خامنه ای اگر به جمع کوچکی که به این بهانه عمدتا به موجب موقعیت و منصب خود شرکت کرده بودند نگاه کند درخواهد یافت که اوضاع از آنچه تصور می کند و می کوشد توصیف کند بسیار بدتر است زیرا حتی همین جمع هم همدل و یک رای نیست. نمونه محسن رضایی را بگیرید که آشکارا با احمدی نژاد مخالفت کرده است و با روندهای قضایی پس از انتخابات هم سر موافقت و تایید نداشته است. نمونه قالیباف را بگیرید که می گوید حتی همان چهار سال پیش هم به آقا گفته بوده است که این احمدی نژاد شایسته مقامی که به دست آورده نیست. لاریجانی هم که در جمع آب رفته سران نشسته بود در نقد احمدی نژاد و مخالفت با رفتار گستاخانه او در برابر مجلس کمتر از این دو سردار نظامی دیگر نیست. این سه نمونه را نمی توان نمونه های منحصر به فرد دانست. آنها ریشه های عمیقی در دستگاه نظامی ایران دارند. بسادگی می توان درک کرد که آنها طیف هایی از نیروهای سپاهی و نظامی ایران را نمایندگی می کنند که دلی به احمدی نژاد ندارند و او را داخل آدم حساب نمی کنند. یکی دیپلماتیک تر در مناظره او را می شوید و در آفتاب پهن می کند یکی هم در محفل خصوصی چوب حراج به او می زند و آبرویی برایش نمی گذارد. سومی هم که سفت و سخت ایستاده تا رئیس جمهور نظرنشان آقا را سرجایش بنشاند. بی گفتگو آنها همه مانند رضایی معتقدند که کشور با این مدیریت در سراشیب سقوط است. از نظر آنها حتما آقا در هپروت است که دل به این ملیجک زشت روی و سیاه دل و بدزبان داده است. (از وضع نیروهای امنیتی که پایه دیگر حکومت اقای خامنه ای است چیزی نمی گویم. اما داستان برکناری اژه ای می تواند شاهدی از اختلافات این نیروها با عزیزکرده آقا باشد.)
اگر وضع وفاداری نیروهای سپاهی و نظامی را به رئیس جمهور و حمایت آقا از او از دید و منش این سه سردار و افسر عالیرتبه سابق بسنجیم وضع نیروهای غیرنظامی روشن تر خواهد بود. اگر درون نیروهای نظامی اعتقادی به انتخاب آقا نباشد یا این نیروها دچار دو دستگی باشند و فقط بفرموده ساکت باشند نشانگر آن است که نظام در همانجایی که فکر می کند تربیت شده ترین کادرهای وفادار خود را دارد با سرافکندگی روبرو ست و آنها را مساله دار کرده است. وضع نیروهای دیگر که جای خود دارد. آیا این نیروها در زمان بحران انگشت اتهام را به سوی رئیس جمهور آقا و خود آقا نشانه نخواهند رفت؟
به نظر من از روز روشن تر است که نیروهای نظامی و سپاهی که باید پشتیبان نظام باشند به محلی برای خطرهای آتی نظام تبدیل شده اند. آنها به نمونه رضایی دارای فکر استراتژیک و منطق روشن اند، یا مانند قالیباف دارای مدیریت شهری قدرتمندی هستند، یا مانند لاریجانی مردان دیپلماسی کشورند. طبیعی است که نتوانند درک کنند این تازه از راه رسیده ها که دور آقا جمع شده اند از چه صلاحیتی برخوردارند؟
جالب است که هر سه نفر در دوره پیش و دوره اخیر نامزد ریاست جمهوری بوده اند. آنها سوابق خود در خدمت به نظام و جانفشانی هاشان در جبهه را با داشته و نداشته های گروه فعلی که سوار خر مراد شده اند مقایسه می کنند و به نتیجه نمی رسند.
اعتمادی که آقای خامنه ای به صورت مفرط نسبت به این گروه از نوآمدگان نشان می دهد بی تردید اسباب خرسندی برای دوستان و همرزمان سابق اش نیست. شماری از آنها ناراضی اند ولی باز هم در مجلس اعلام حمایت رهبر از این گروه شرکت می کنند اما شماری هم ناراضی اند و آنقدر از حق خود در خدمت به نظام و زیر پا ماندن آن از سوی حضرات نظرنشان اطمینان دارند که می توانند این مجلس را تحریم کنند. این رویارویی آشکار یا آن مخالفت سمج و پنهان کار را از روز بعد از تنفیذ بر آقا و رئیس جمهورش دشوار خواهد کرد.
به نظر من همه آنچه می بینیم نشانه کهولت فکر سیاسی آقای خامنه ای و فاصله گرفتن تدریجی دوستان و حامیان و همراهان سابق او از او ست. آقای خامنه ای در آرزوهای خود مردانی را می طلبیده که در میان این همرزمان سابق پیدا نکرده است و به این گروه جدید متمایل شده است که گویی مهره مار دارند. اما در واقع آقای خامنه ای روز به روز بیشتر از پیش نیات و تمنیات فرقه ای خود را آشکار می کند و باکی ندارد که دل دوستان را برنجاند. او تمام مدت از دشمن حرف می زند و طوری صحبت می کند که انگار هر که مخالف است با دشمنی خارجی پیوند دارد و اصلا این خارج است که دشمن است. اما واقعیت این است که دایره دوستان او بسیار بسیار تنگ شده است و همانها هم که با حمایت او بر خر مراد سوار شده اند دلی با او ندارند. او آدمی است که با جمع است و تنها ست. و این تنهایی توهم زا ست. تمام داستان انتخابات توهمات او ست. او دلش می خواسته اینطور باشد که ۴۰ میلیون آمده باشند و از آنها ۲۴ میلیون به عزیزکرده او رای داده باشند. چطور ممکن است پس از ۲۰ سال امارت و ولایت کسی او را نخواهد و مردم شیفته فکر و ایده های او نباشند. او مثل یک پادشاه قجری است با عقایدی خرافی و ذهنی درگیر توطئه های روس و انگلیس که ناچار است با مفاهیمی مانند دموکراسی صندوق رای هم کنار بیاید. او آنچنان در توهمات خود غرق است که متقلبان اش هم همان را برایش واقعیت جلوه می دهند. اینکه رئیس جمهور نظرنشان او فکر کند رای واقعی اش حتی ۳۰ میلیون بوده است نشان می دهد که اینها چقدر به هم نزدیک اند! اما فرق بزرگ این است که این او را رئیس جمهور می کند ولی او این را از رهبری خواهد انداخت. پیش از آنکه اختلاف در نیروهای نظامی و امنیتی بناگهان بر سر این یا آن آوار شود.
سلام. میخواستم بپرسم ایا شما قید بازگشت به ایران را تا این دیکتاتوری برقرار است زده اید؟ ازاین فضولی عذرمیخواهم.
——————————-
اگر منطورتان این است که در داخل آدم دهانش بسته می شود باید بگویم بسیار شیردلان در داخل هستند از احمد قابل تا عیسی سحرخیز از شادی صدر تا زهرا رهنورد. من اگر در ایران مفیدتر باشم بی اعتنا به این که خامنه ای هست یا نیست باز می گردم. ولی عمری هم برای دستگاه ستم نمی بینم. بزودی خانه شان ویران خواهد شد. – سیب
شاباش خون
رقاصه کان
همه بودند
امروز
در ضیافت مخفی رهبر
خمیده پیکر
و سر بزیر
با چهره های عبوس
رهبرفریب
—
وای
هارمونی “مقدس”
چه کامل شده بود:
لرزش شرافت
بر سینه های چروکیده،
حرکت موزون
دست ها و پاهای خونین
تکان تکان
کون های خواب رفته،
ناز و کرشمه
چشم های دریده،
چرخش ریا
در مهره های تسبیح…؛
وای
رهبر
چه به وجد آمده بود!
—
افسوس که اجل منگی رهبر
رخصت شاباش را
ارزانی تک تک قرهایشان نبود
تا
بر ناف سیاه
شکم پارگی شان
مدال نکبت امروز
آویزان شود.
—
اما
او
دلقک روسیاهی چهارسال گذشته
این مدال
تقلب و قتل و شکنجه را،
با افتخار تمام
بر ناف خویش
تا چاه جمکران
حمل خواهد کرد!
۱۲ مرداد ۱۳۸۸
در این رابطه:
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-52739
درود برشما وممنون از تحیل های جالب وشور انگیزتان. سوال بزرگ من این است که این دستگاه با این وضع رقت بار تا کی میتواند به حیات ننگین خود ادامه دهد . هرچند این حکومت همین الان هم ورشکسته است ولی با وجود سازمان مخوف سپاه پاسداران و ادم خوارانی چون طائب. رحیم صفوی و رادان به نظر نمیرسد که این جنازه مرگ مغزی شده حالا حالا ها به مردن رضایت بدهد. ولی از طرفی هم وقتی تحلیل های مفسران برجسته ای چون علیرضا نوریزاده را میبینیم که خبر از جمع کردن بار وبندیل اقایان و هجرت به مکانهایی چون کشور دولت فخیمه با میلیونها دلار پول غارت شده ملت میدهند ادم واقعا گیج میشود.
خیلی ممنون میشم اگر تفسیر بفرمایید
انتظار بیشتری هم از شما نیست .می دانید چرا؟ در وبلاگم بخوان.
با سلام
شاید اینچه میگویم خیلی به نوشته فعلی مربوط نباشد، اما خوب به بحث رسانه بی ربط نیست.
یکی از آفات رسانه توجه به اخبار جعلی است یعنی اینکه یک خبری را که معلوم نیست چقدر صحت دارد به علت اهمیت خبر زیاد رویش کار کرد و بعد از مدتی گندش دربیاید.
این نوع خبر رسانی باعث بی اعتبار شدن رسانه مسشود. نباید به صرف اینکه یک خبر با طبع ما همخوتنی دارد بیهوده و بدون تحقیق روی ان کار کرد.
صدا و سیما چندین بار در این دام افتاده است. اما این جنبش سبز هم در این دام می افتد گاهی.
آخرین نمونه اش همین خبر ۱۸.۵ میلیارد دلار است. در این که دولت سروایه ایران را به تاراج داده است شکی نیست. اما برای اثبات این مدعا نباید دست به دامان اخبار نا معقول شد.
آخر شما حساب کنید ۱۱ میلیارد دلار طلا یعنی ۵۵۰ تن طلا ، کدام کانتینری چنین ظرفیتی دارد.
یا حساب کنید ۷.۵ میلیارد دلار اسکناس چه حجمی اسکناس است. کدام اقتصادی این همه اسکناس را میتواند جمع کند. پان هم در دوره و زمانه پول الکترونیک.
دوستان بیاییم برای رسیدن به اهدافمان جو گیر نشویم.
تقریبن یکی از بهترین و بی طرانه ترین تحلیل ها در مورد وضعیت حاضر و شخصیت رهبری نظام خواندم و لذت بردم. درود جناب جامی
مارتین گِلِن، تحلیلگر روزنامه “دیتسایت”، به تحلیل روند دادگاههای “انقلاب مخملی” و تازهترین واکنش علی خامنهای، رهبر مذهبی ایران پرداخته است. وی گفتههای آیتالله خامنهای را “پایاندادن به نمایشهای مضحک” میداند.