به جرأت میتوان گفت که قاطبه افراد غیرمغرضی که در سی سال گذشته با انقلاب قهر کردهاند، به دلیل یک واژه سه حرفی بوده است: «ظلم». این افراد، یا ظلمی بر خودشان رفته و فریادرسی ندیدهاند، و یا ظلمی آشکار در حق یک فرد ـ مانند آنچه در جریان بازجویی وحشتناک بر همسر سعید امامی رفت ـ شاهد بودهاند، ولی هر چه به انتظار نشستهاند آب از آب تکان نخورده است. درد و سخن در این زمینه بسیار است؛ تنها به ذکر چند نکته بسنده میکنم.
چشم فتنه درآوردن
۱. دفاع از یک نظام اسلامی با توسل به شیوههای غیراسلامی و بلکه غیرانسانی، همان قدر موفقیت آمیز است که کسی بخواهد با شرابخواری از سنت نبوی پاسداری کند. برخی رفتارها مخصوصا با بازداشت شدگان وقایع اخیر و خانواده هایشان گواهی میدهد که گروهی پرنفوذ ـ که حفظ آبرویشان تضمین شده است ـ برای اینکه به خیال خودشان چشم فتنه را در بیاورند مجاز به هر نوع ظلمی هستند حتی اگر چیزی از آبروی انقلاب و امام باقی نگذارند.
دردانه های امنیتی
۲. به نظر میرسد که در کشور ما همه مسائل، جز یک مسأله، قابل چشم پوشی و یا اهمال است حتی آنجا که پای یک حکم اسلامی و یا روحانیت در میان باشد. آن استثنا آنجاست که مساله، نام «امنیتی» به خود بگیرد، به طوری که تقاضای اجرای عدالت در مورد یک مساله امنیتی از سوی هر کس، مساوی است با همسو خوانده شدن با اسرائیل.
به همین دلیل است که برای آزرده نشدن برادران اروپایی حکم قطع دست سارق (در شرایط خاص) که در قرآن هم آمده اجرا نمیشود و حتی در مورد اعدام شروران متجاوز به عنف به کودکان و نوامیس مردم به خاطر اعتراض کشورهای غربی کوتاهی صورت میگیرد (چون این مسائل «امنیتی» نیست و بنابراین میتوان کوتاه آمد)، اما در مورد مرگ افرادی چون زهرا بنی یعقوب در زندان اگر تمام آبروی اسلام و نظام و انقلاب هم فدا شود مسألهای نیست چون پای دردانههای امنیتی در میان است. باز از همین روست که فیلم «مارمولک» با اینکه شائبه به ملعبه درآمدن روحانیت را داشت از سوی کارشناسان امنیتی بی اشکال اعلام شد اما فیلم «به رنگ ارغوان» که در مورد یک مأمور امنیتی است به خاطر ممانعت آنان جواز نمایش نمیگیرد.
وظیفه نخبگان در برابر ظلم
۳. هنوز پس از سی سال معلوم نیست که وظیفه نخبگان و مردم در قبال ظلمهای مشهود در نظام اسلامی چیست؟ من نمیدانم که چرا باید درباره رابطه میان جمهوریت و اسلامیت صدها کتاب و مقاله نوشته شود اما موضوع مهمی مانند وظیفه مسئولان، علما و مردم در قبال ظلمها در یک نظام اسلامی، مورد توجه قرار نگیرد؟ حضرت امام (ره) در وصیتنامه خویش در مورد ترویج فساد چنین هشدار دادند که «مردم به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند». البته به مخیله امام هم خطور نمیکرد که بتوان برخی افراد بازداشتی در جمهوری اسلامی را به بهانه شرایط امنیتی، بدون محاکمه مستقیما از اتاق بازجویی روانه قبرستان کرد و الاّ چه بسا امام در وصیت نامه خود راه حلهایی در این مورد ارائه میداد.
این دیگر چه صیغه ای است؟
۴. افراد بازداشت شده حتی اگر مرتد و منافق و محارب هم بودند نباید با خانواده هایشان چنین رفتار میشد. این دیگر چه صیغهای است که وقتی کسی بازداشت میشود افراد خانواده اش باید گاهی تا چند هفته سراسیمه در بیمارستانها و پزشکی قانونی سرگردان باشند و یا در اطراف زندانها تنها برای گرفتن کوچکترین اطلاعی از محل نگهداری آنان ضجه زده و التماس کنند و کسی پاسخگو نباشد و نهایتا منتظر تماس یک فرد ناشناس بمانند؟ (مگر آنکه قصدی در تکثیر مخالفان نظام در میان باشد).
در مقابل، وقتی گروهی از نمایندگان مجلس، در سایت خود از خانوادههای بازداشت شدگان میخواهند به آنان مراجعه کرده شاید بتوانند آنها را در پیداکردن عزیزانشان یاری کنند بلافاصله آن سایت فیلتر میشود! آیا این همان "آزادی تقریبا مطلق" در ایران است که چندی پیش رئیس جمهور در جواب خبرنگار خارجی از آن سخن میگفت؟ داستان مکرر چگونگی رفتار با خانوادههای جان باختگان و تعهدات اجباری هنگام تحویل جنازه از جمله اینکه «هیچ شکایتی نداریم»، خود حکایت جانسوز دیگری است.
سقوط نظام با روشهای حفظ نظام
۵. عمل به قانون هم مثل خیلی چیزهای دیگر جناحی شده است. خلاف قانون، فقط این نیست که کاندیدایی به حکم شورای نگهبان تمکین نکند. نمیشود در این مورد فریاد را به عرش رساند اما در قبال هرگونه رفتار غیرقانونی با مردم معترض ـ که با اندک محبتی میتوانستند قاطبه آنان را جذب کنند ـ سکوت کرد. چنانکه پیش از این نیز گفته ام اگر نظام ما با برخی از آنچه تحت لوای «حفظ نظام» صورت میگیرد سقوط نکند بسیار بعید است که با عامل دیگری، حتی حمله نظامی از پا درآید.
۶. میان «جمع کردن» یک بحران با «حل کردن» آن تفاوت بسیار است. اولی از کسانی برمی آید که به هر مساله تنها به دید امنیتی مینگرند و دومی کار افراد بصیر و دلسوزی است که دیدی جامع به مسائل داشته و راه حلهای امنیتی را آنهم بدون وقوع هیچ ظلمی آخرین گزینه میدانند نه اولین گزینه. با ظلم میتوان یک مسأله را جمع کرد اما نمیتوان آن را حل کرد. در یک نظام مردمی همیشه راه حل غیر امنیتی مقدم و بسیار کارساز است.
کارخانه های بزرگ ضدانقلاب سازی
روشن نیست افرادی که خود را «دشمن شناس» میدانند چگونه درباره این کارخانههای بزرگ ضد انقلاب سازی که حتی از به کام مرگ فرستادن فرزند یک مقام مسئول در بازداشتگاه هم ابایی ندارند، از رد پای دشمن در بازداشتگاهها سخن به میان نمیآورند؟ به راستی کسانی که با فرزند یک مقام مسئول این میکنند با جوانان بی نام و نشان چه میکنند؟
این را هم باید اضافه کرد که ما امروز «دشمن شناس» خودخوانده زیاد داریم. عدهای توجه ندارند که به ویژه در هنگام بحرانها، دشمنشناسی تنها از معدود افراد بصیر، عالم و متقی بر میآید و نباید اجازه داد یکی با دسترسی به شنود، دیگری با خواندن چند بولتن محرمانه، سومی برای تسویه حسابهای شخصی، چهارمی با تفسیرهای سودجویانه تحلیلهای بیگانگان و پنجمی برای خودشیرینی یا شهوت پست و مقام، خود را «دشمن شناس» جا بزنند.
این به اصطلاح دشمن شناسان، که اخیرا آیت الله استادی گروهی از آنان را به نقد کشید، به دلیل قضاوت بر اساس جناح بازی ـ که به عقیده من نوعی شرک است ـ عملا بسیاری از طرفداران واقعی انقلاب اسلامی، از مردم عادی گرفته تا دیگران را نه تنها از انقلاب که گاهی از اسلام هم بیزار کرده و میکنند و در عمل ولو با نیت خیر، خیانتی را انجام میدهند که از هیچ دشمنی بر نمیآید.
پیروی از ولی فقیه یا چاپلوسی از ولی فقیه؟
۷. کسی نمیتواند خود را پیرو ولایت فقیه بداند و در عین حال در مورد ظلمهایی که نهایتا کل نظام اسلامی را به نابودی خواهد کشاند بی تفاوت بماند، مگر آنکه پیامبر (ص) را ـ نعوذ بالله ـ دروغگو بپندارد. به فرموده پیامبر (ص)، ظلم یک حکومت را نابود میکند و حتی کفر چنین اثری ندارد. بنابراین هر کس نسبت به رهبر انقلاب ارادت بیشتری دارد باید نسبت به ظلم به مردم که در واقع، خطری است که رهبری و کل نظام را تهدید میکند بیشتر فریاد بزند. کسی که در شرایط فعلی تنها دم از اطاعت از رهبری میزند و در عین حال بر این ظلمها چشم میبندد چاپلوس رهبری است نه مطیع و مرید او.
نقش روحانیت تملق گویی نظام نیست
چه اتفاقی باید بیفتد که قاطبه علما که خود نیز برای استقرار و دوام نظام زحمتها کشیدهاند فارغ از جناح بندیها و دعواهای انتخاباتی در مقابل این ظلمها واکنش جدی نشان دهند؟ آیا برای مردم قابل قبول است که برای فوت یک عالم دست چندم ـ که البته تکریمشان واجب است ـ چندین اطلاعیه از سوی علما در کمتر از ۲۴ ساعت صادر شود ولی برای مرگ چند جوان در بازداشتگاههایی که هیچ کس مسؤولیت آن را نمیپذیرد سکوت پیشه شود؟ نقش روحانیت در نظام اسلامی تملق گویی نسبت به نظام نیست، بلکه همان طور که شهید مطهری تاکید داشت ـ و البته تا حد زیادی مغفول ماند ـ رویکردی نظارتی و منتقدانه با تکیه بر عدالت است.
کمیته های رسیدگی
در اینجا ذکر دو مطلب لازم است. اول آنکه آنچه گفته شد، نه به معنای نادیده گرفتن خدمات قاطبه دست اندرکاران امنیت کشور است که بدون توسل به ظلم، خدمات زیادی برای مردم انجام داده و میدهند و نه به معنای عدم لزوم مجازات سنگین برای آشوبگران واقعی که بسیار هم اندک بودهاند. دیگر آنکه راه حلهایی از قبیل تشکیل چند کمیته رسیدگی ـ که متاسفانه تا قبل از کشته شدن فرزند یکی از مسئولان صورت نگرفت ـ اگر قرار است نهایتا به تهیه چند گزارش «خیلی محرمانه» و ارسال آن برای مسئولان بینجامد، هیچ کمکی به باور مردم به مقابله جدی با این فجایع نخواهد کرد و شاید تشکیل ندادنش مفیدتر باشد زیرا برای مردم امید واهی ایجاد میکند.
سیاست خبری رسانه ملی
روشن است که مرحوم محسن روح الامینی تنها مقتول مظلوم نبود گر چه اکثر صداها تنها پس از مرگ او درآمد. ما به جز چند نام دیگر مانند سهراب و اشکان نشنیدهایم، اما آنچه مسلم است هر کس به ظلم کشته شده باشد در قیامت کبری با کفن خونین راه را بر مسببان و نیز سکوت کنندگانی مانند نویسنده خواهد بست. به سبب سیاست خبری موجود، کسی نمیداند آیا مثلا آنچه در مورد افراد بیکسی مانند «ترانه موسوی» دهان به دهان میگردد راست است؟ خانواده وی که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگیر شده به کجا باید مراجعه کنند؟ متأسفانه سیاست خبری رسانه ملی هر خبری را باورپذیر کرده است.
آیا رسانه ملی در مورد آنچه بر او گذشته است خبر موثقی خواهد داد و در صورت اثبات جرم، مجرمین را معرفی خواهد کرد؟ اگر چنین باشد امیدی به عدم تکرار اینگونه فجایع هست اما به نظر میرسد این رسانه، فعلا موظف به رصد کردن ظلم در جهان به جز ایران است آنهم در مورد کشورهایی که با ایران مشکل سیاسی دارند.
جوانان ایرانی صدها باز مظلوم تر از شربینی
شربینی که توسط یک «شهروند» آلمانی در یک کشور سکولار کشته شد و در بیش از ۲۰۰ بخش خبری در کشورمان از او یاد شد بسیار مظلوم بود، اما آیا یک جوان ایرانی که در یک اعتراض آرام خیابانی دستگیر شده و بعد جنازه اش در سانسور کامل خبری ـ آن هم در کشوری که خود را پرچمدار استقرار عدالت در جهان میداند ـ از بازداشتگاه بیرون میآید صدها بار مظلومتر از شربینی نیست؟
اینکه بیگانگان در حوادث اخیر دست داشتند یا نداشتند، نقشه قبلی یا انقلاب مخملی در کار بود یا نبود، نظام در خطر بود یا نبود، مسبب اولیه و ثانویه این بود یا آن، اینها بر فرض صحت، هیچکدام مجوز سر سوزنی ظلم به کسی نمیشود. در اسلام رعایت عدالت نسبت به قاتل امیر المؤمنین (ع) هم واجب است.
muhammadmotahari@gmail.com
———————
*اصل مقاله را در اینجا ببینید. انبوه کامنتهای مردم را از دست ندهید. عنوانها به متن افزوده شده است.
سلام
خوب خوبید .معلومه.
خسته هم که نیستید.
بی انرژی شدن.کاملا پیداست فریبه.ولی تا همین اندازه کلی پیشرفته.
به هند ومرتاضاش سری نمی زنید؟نقطه ضعف گنده ایه.از یه زگیل ۵کلیوی توی صورت بدتره.
گفته شده مشایی می رفته هند واز یه مرتاض خط می گرفته.
خبراش هست .حتما خبر دارید.
دلم نمی آد بگم چشم اسفندیار ویا پاشنه آشیل
ولی می دونم بده بد.خیلی بد.همین ۴تا آدم دور وبرش هم می پرن.
راستی این مجاهدای بیچاره این وسط چی شدن چقدر نسجیده عمل کردن همیشه همین طورن.آتیشی .وساده .
چقدر انگشت شمارند انسان های آزاده.
————————————–
با شما موافق نیستم. رسانه ای داشته باشی که صدای آزادگان باشد خواهی دید که بسیارند. – سیب
در تایید همین معنا:
خدا را مثله میکنند! قربتا الی الله…
گاهی هم
در دیار شاه پریان،
از ما بهتران سیاه دل
همان دشمن معروف میشوند و
غسل میکنند و صغر ناخن کرده و لباس مطهر پوشیده و شارب خضاب کرده، وضو میگیرند…
دو رکعت وزوز کرده و ناکرده، یکصدوبیست وچهار هزار صلوات صوت(سوت) میکنند در زمین و دود میکنند در هوا و بسم الله میگویند و
سوزن داغی زیر ناخن های بی لاک دخترک سبز پوش فرو میکنند قربتاالی الله…
گاهی هم برای امنیت ملی یک مادر، به دخترش تجاوز میکنند، قربتا الی الله…
و برای امنیت یک میل شیطانی،
فریب میدهند،
غصب میکنند،
تقلب میکنند، اعتماد مردم را میدزدند و کودتا میکنند؛ قربتا الی الله…
گاهی هم…
نشئه میشوند تا بتوانند بکشند، بدررررند، پاره کنند، بسوزانند، قربتا الی الله…
چرا که باور ندارند:
انا لله و انا الیه الراجعون…
پس لباسی از دروغ میبافند برای حفظ جان،
بارگاهی از دروغ برای چند نفس بیشتر در دود:
ندای خدا را در سینه ای سبز خفه میکنند و
میکشند قربتا الی الله…
و به فریب، شکایت میبرند به قاضی الجنایات مرتضوی!
و نمیترسند از قضاوت علوی!
پس میکشند زندگی را با شعار خدا،
و با امانت ملک ایران، حذف میکنند ایرانی را…
گاهی هم مثله میکنند خدا را قربتا الی الله…
یکی از دوستان روحانی من که او هم آدم آزاده و دانشمندی است و انگلیسی دان و فلسفه غرب دان قابلی هم هست از بستگان مرحوم مطهری است او از این شیخ محمد خیلی تعریف می کرد. شیخ محمد دکتری فلسفه دین از کانادا دارد.
نمی توانم ادعا کنم امثال شیخ محمد مطهری در حوزه چقدر هستند از آن گذشته نمی دانیم تا چه حد اینها در ظلم ستیزی خود حاضرند جلو بروند اما واضح است که چنین نامه ای عدالت خواهانه و حقیقت جویانه است.
آقای جامی،
من حدود یک سال است که خوانندهی همیشگی و ستایندهی نوشتههای شما هستم، اما هیچبار در این مدت نخواندهام که موضع شفافی در برابر حکومت دینی و اصولا دین بگیرید. (البته شاید چیزی از نگاه من دور مانده باشد).
آقای محمد مطهری در این یادداشت که البته حرفهای بهحق و درست و خوبی هم دارد، آن وسط مسطها نوشتهاند که «برای آزرده نشدن برادران اروپایی حکم قطع دست سارق (در شرایط خاص) که در قرآن هم آمده اجرا نمیشود و حتی در مورد اعدام شروران متجاوز به عنف به کودکان و نوامیس مردم به خاطر اعتراض کشورهای غربی کوتاهی صورت میگیرد (چون این مسائل «امنیتی» نیست و بنابراین میتوان کوتاه آمد).»
خُب این جملهها آشکارا یعنی من ِ مطهری معتقدم باید دست مجرم را در شرایط خاص قطع کرد و فرد متجاوز به نوامیس مردم باید اعدام شود. در جای دیگر ِ همین نوشته میگویند روحانیت در فیلم مارمولک ملعبه شده و از آن مهمتر، تعدادی از بازداشتشدگان را آشوبگر واقعی میدانند.
آیا اینها نیز جزو عقایدی است که شما در این «یادداشت نفیس ِ این خلف صالح»، «نمونهی روشنی از عدالتخواهی اسلامی» نامیدهاید؟ مثلا اعدام را عادلانه میدانید؟ یعنی شما همهی عقاید این «فرزند صالح» و پدرش را که این روزها ویدیوکیلیپی به نام «سند حماقت» از سخنرانی او ساختهاند و روی اینترنت پخش کردهاند تایید میکنید؟ (همان کیلیپی که پدر ِ فرزند ِ صالح، چهارشنبهسوری و ازرویآتشپریدن را سند حماقت مینامد و این ترکیب ِ «سند حماقت» را بارها در این کیلیپ کوتاه که هوشمندانه روی صدای ایشان عکسهای خونی ِ قمهزنی و زنجیرزنی و مازوخیسم اسلامی را گذاشتهاند، تکرار میکند.)
راستی آقای جامی،
دیدن کامنتهای «مطهری هم به جنبش سبز پیوست» نگرانم میکند. جنبش سبز دارد با توجیه ِ «امروز فقط اتحاد» و «دشمن ِ دشمن ِ من، دوست ِ منه» رفتهرفته ملغمهی بیقانونی از عقاید متضاد میشود که برای فردای ما خطرناک و نگرانکننده است. آیا نگرانی من بیمورد است؟ من میترسم از آن سازهای آشفته و ناکوکی ساخته شود که فردا تازه صدای گوشخراشش دربیاید. البته قطعا وجود اختلاف عقیده برای داشتن یک جامعهی سالم و آزاد، حیاتی و ضروری است، اما «چه کاری» باید با صدای ساز ناکوکی کرد که هر سازندهی آن، روز ِ جشن ِ فردا، رقص مطلوب خودش را از آن «طلب» خواهد کرد؟
——————————-
دوست عزیز، به نظرم هر کسی که نامه را بخواند را نقطه قوت و برجسته ان را نقد ولی فقیه ستمکار و هواداران ستم پیشه او می بیند. این همان چیزی است که به نامه نفاست می بخشد. انچه شما دیده اید نوعی مشغول شدن به فرعیات است که اصلا موضوع بحث نامه هم نیست. در واقع اولویت اصلی در همان پیام اصلی نامه است. اگر بخواهیم در این فرعیات الان صحبت کنیم نتیجه ای نخواهد داشت. اما اگر مایل اید بدانید باید بگویم آن قسمت را مانند شما نمی خوانم.
در باره جنبش هم من نگران آنچه شما نوشته اید نیستم. امروز جنبش بسیار همخوان تر از سی سال پیش است. دست رد زدن به سینه هر کسی که حرف عدالت بزند هم درست نخواهد بود. روحانی باشد یا جسمانی. یهودی باشید یا بهایی. سنتی باشد یا متجدد. طبعا این به معنای نادیده گرفتن اختلافات گروهها و عقاید در جزئیات نیست. اگر همه آنها زیر پرچم واحدی قرار گرفته اند در جزئیات نباید اختلاف کرد.
آخر هم اینکه از من انتظار نداشته باشید موضع در برابر دین بگیریم. این انتظار خردمندانه ای نیست. اما من در برابر حکومت دینی موضع دارم. اگر در این یکسال این نکته را متوجه نشده باشید سیبستان را خوب نخوانده اید.
– سیب
راستش سه روز بعد از انتخابات کذائی وقتی که علی مطهری در شبکه ی خبر اعلام کرد که:«از همون اول هم معلوم بود که احمدی نژاد انتخاب می شود» خیلی دلم ازش گرفت و با خودم گفتم بعید است پسر همچو پدری بیاید و این حرفها را بزند و…
اما این نوشته ی او بازهم یک کمی من رو به اون امیدوار کرد .البته فقط یک کمی!…چون در مجموع با گفته ی اولین کامنت گذار که از بابت پیوستن انواع چهره ها ابراز نگرانی کرده تقریبا موافقم
بستگی دارد به این که منظورتان از اسلام چیست و از آن چه تفسیری دارید. برای بسیاری، آن چه مقمات جمهوری اسلامی می کنند، عین اسلام است.
——————–
برای من اسلام فقط در عمل حکومت فعلی خلاصه نمی شود. اسلام از شمال چین و تاجیکستان تا مراکش گسترش دارد و یک اسلام هم نیست. این اسلامی که ما به آن گرفتاریم بسادگی می تواند اوراق شود. از نظر من محتوای این حکومت اسلام نیست استالینیسم است. روش باید عوض شود چه اسلامی چه غیر اسلامی. منظورم این است که هیچ دلیلی نیست که فکر کنیم با کنار رفتن اسلام مساله حل می شود. اگر این بود بایدهر جا که اسلام نمی بود گلستان می شد. اما نیست و نشده است. پس مشکل جای دیگری است. و البته جا برای هر نوع فکر دیگری هم باز است. از جمله اسلامی متفاوت از حکومت فعلی ایران. – سیب
جناب آقای جامی عزیز در اینکه آقای محمد مطهری و نظراتی که از نوشته ایشان درج کردهاید بیانگر دلسوزیها و نگاه تؤام با رأفت اسلامی است، خوب بنده هم شکی نمیکنم. اما سوال اساسیتر این هست آیا بعد از این همه بیعدالتی رأفت اسلامی چارهساز هست؟ به نظر نمیرسه خواسته واقعی مردم ایران محدود به رأفت اسلامی موردنظر بشود؟!! مردم ایران خواستار خیلی بیشتر از اینگونه رأفت اسلامیها هستند، خیلی بیشتر…