رسانه های تاکنونی یا ابزار تبلیغ دولتی بوده اند یا بر اساس تفریح و ترانه بنیاد شده بودند. گویی مخاطب ایرانی چیزی جز همین نمی خواهد یا در بساط اش نیست. سه سالی پیش وقتی زمانه را طرح می ریختیم بحث بسیار شد بر سر اینکه رسانه جوان چگونه رسانه ای باید باشد. سخن ها از هر لونی بود اما همه بر سر یک نکته مشترک بودیم: جوان فقط ترانه و تفریح نیست. جوان نیازهای متنوعی دارد که نباید به این دو نیازش تقلیل یابد. سه سال بعد، هم در تجربه زمانه و هم در ماههای اخیر از آفتاب روشن تر شد که جوانان به دنبال حق رای اند. می خواهند نقش داشته باشند. مخاطب منفعل نیستند. می خواهند مسیر حرکت خود را تعیین کنند و بسازند و برای آن ایستادگی می کنند. می دانند که تفریح و ترانه هم در آزادی و صاحب حق بودن شادی آور است. می دانند که بنیاد نشاط جای دیگر است. آنها امروز نشاطی دارند که از ترانه نیست. از رهایی از ترس و تحقیر است. از دیدن قدرت بی زوال مردم است.
این جنبش هنوز رسانه خود را ندارد. یا دقیق تر بگویم: رسانه فراگیر خود را ندارد. من هفته ها ست که رسانه های جنبش را مطالعه می کنم. از وبلاگ های خوب تا فیس بوک و توئیتر. از فیلمهای موبایلی تا کارهای گرافیکی. از ترانه های مردمی و غمخوارانه و برانگیزاننده تا اکسیون های پرشمار و همدلانه. اما هیچکدام از اینها فراگیر نیستند چون دسترس پذیری شان محدود است. وبسایتها فیلتر می شوند و سرعت اینترنت آنقدر دستکاری می شود که عملا هیچ صدا و تصویری را کسی نتواند ببیند. خبرها سانسور می شوند و اصلا وارونه می شوند. خبرگزاریها و شبکه های خارجی فعال در ایران هم تحت فشار قرار می گیرند و خبرنگاران یا عملا در دفترهاشان محبوس می شوند یا اخراج. ما رسانه ای ملی و فراگیر و قابل اعتماد از خود نداریم.
می گویید بی بی سی هست. صدای امریکا هست. هست. درست. اما حرف من این است که با همه احترامی که به هر دوی این شبکه ها می گذارم ما بعد از سی سال نباید منتظر انگلیس و آمریکا باشیم تا صدا و تصویر ما و جنبش ما باشند. امروز ایرانیان به اندازه کافی از نظر عدد و ثروت و البته از نظر آگاهی و همبستگی در حدی هستند که بتوانند رسانه ای ایرانی تاسیس کنند. و باز با همه احترامی که به هر دو شبکه دارم باید بگویم اگر فیلمها و تصویرهایی که مردم از جنبش خود فراهم کردند نبود این دو شبکه چه داشتند که نشان دهند؟ مردم آنها را تغذیه کردند. ولی هر دو رسانه در دایره نیمه بسته ای از کارشناسان خود و در چارچوب محدودیت هایی می چرخند که رنگ جنبش را و رنج مادران و جوانان و کوشندگانش را نمی تواند نشان دهد. در نبود رسانه های حرفه ای ایرانی البته این رسانه ها نقش مهمی بازی کرده اند اما تا کی باید به نقش آنها تکیه کرد؟ آنها فاقد توانایی برای نشان دادن طیف متنوع مردمان ما و نیازهای ما فارغ از نگرانی ها و محدودیتهای دولتهای خود هستند. نه در باره رفراندوم مطرح شده از سوی رهبران جنبش حرفی شنیدنی و تازه می توانند گفت و نه از آکسیون هایی مانند اعتصاب غذای نیویورک گزارش درخوری می توانند داد. نمی خواهم قدر و ارج کار آنها را کم بگزارم. نه. می خواهم به محدودیت های ساختاری و سیاسی آنها اشاره کنم. این محدودیت ها رفع شدنی هم نیستند. فقط تذکر دادنی است برای ما که بدانیم تا رسانه ای ایرانی نداشته باشیم انتظار پوشش وسیع به خبرهای جنبش برآورده شدنی نیست. انتظار دیدن طیف های مختلف مردمان و کارشناسان و تحلیلگران ممکن نخواهد بود. انتظار دخالت دادن مردم و جوانان و استعدادها در تولید و گزارش خبرهای ایران و جوامع ایرانی نشین بیهوده است. ما رسانه ای می خواهیم که رنگ ما را داشته باشد. از خودمان باشد. خودمانی باشد. از کج و کوج شدن سیاست این دولت و آن وزارت خارجه تاثیر نپذیرد. متعهد به مردم ایران و منافع مردم ایران باشد. بی بی سی و صدای مبهم انگلیس نباشد. صدای سلیس سهراب و سعید و شادی و سمیه باشد. صدای آمریکا نباشد. ندای ایران باشد.
تاسیس رسانه ایرانی می تواند هدفی دستیاب برای جنبش و محکی برای توان همفکری و همبستگی آن باشد. تا اینجا این همدلی و همبستگی به آکسیون های مختلفی شکل بخشیده است و امروز به یکی از مهمترین آنها رسیده است. اگر می توان اعتصاب غذایی را سازماندهی کرد و حمایت دهها چهره برجسته ایرانی و جهانی را جلب کرد و آن را با مدیریت قابل تحسین به پیش برد چرا به ارتقای همین ظرفیت نیندیشیم و آن را در خدمت هدفی پایدارتر نگذاریم؟ ما نشان داده ایم که توانایی ایجاد دهها آکسیون داریم که به جای خود بسیار مهم است اما مهمتر از آن بسیج این توانایی برای تاسیس رسانه ای است که صدای همه این آکسیون ها و صدای مردمی باشد که این آکسیون ها در حمایت از آنها سازماندهی می شود.
با سلام
در این تقویم برای یک سال آینده برنامه های مختلفی در ادامه حرکتهای جنبش سبز تعیین شده است که می توانید به سادگی در گوشه بلاگ خودتون بگذارید.هدف دقیقا اجرا شدن این برنامه ها نیست بلکه بیشتر رساندن این پیام هست که این موج خاموشی ندارد با این طرز برخوردهای حکومتی
کمک شما در موفق بودن این طرح بسیار مهم است. کمک کنید و این تقویم رو برای وبلاگ نویسهای مطرح دیگر هم بفرستید که گوشه بلاگشون بگذارند
http://chebaayadkard.blogspot.com/2009/07/blog-post_21.html
پیشاپیش ممنونیم
آقا ترا خدا دیگه ار این اصطلاح پستان استفاده نکن در متن این طوری. همین چندی قبل بود که نوشتی پستان بی بی سی. حالا هم نوشتی پستان دولت.
خشک میشه ها.
سیبستان عزیز، یکی دو نکته را عرض کنم:
در بحث رسانه بارها دیده ام که دوستان از چیزی به نام “رسانه ما” یا “رسانه خودمان” یا “رسانه ملی” حرف می زنند. در تقابل با صدا و سیمای جمهوری اسلامی و تلویزون هایی مانند بی.بی.سی و صدای آمریکا و سایرین. اما من هرگز نفهمیدم این “ما” کیست؟ من هرگز توجیه نشدم که به فرض اگر سرمایه های ایرانی جمع آوری شد برای ساختن یک رسانه، چرا باید ادعا کرد یا توقع داشت این رسانه، “رسانه ما” یا “رسانه ملی” باشد؟ چه کسی مثلا تضمین می کند رسانه با سرمایه گذاری افرادی با ملیت ایرانی، قطعا و حقا بهتر از بی.بی.سی می تواند در جهت منافع من و ما باشد؟ یعنی بحث من این است این منافع اصلا کدام ها هستند؟ آیا فکر نمی کنی اگر اصول حرفه ای را با چاشنی خلاقیت و نوآوری ترکیب کنی، منافع “مخاطب” تامین خواهد شد؟ حالا سرمایه اش هلندی باشد یا ایرانی یا آمریکایی.
و سوای آن…من زیاد بحث دخیل کردن ملیت صاحبان سهام یک رسانه را نمی فهمم. مثلا شما، مهدی جامی، اگر بتوانی ده نفر سرمایه گذار حرفه ای برای راه انداختن یک رسانه (سایت، رادیو، تلویزیون) دور هم جمع کنی، حالا گیریم از این سرمایه گذارها دو نفرشان اهل امارات متحده عربی، یک نفر آلمانی و نفر سوم یک ایرانی دو رگه باشد. خلاصه کنم، من بیشتر به محصول نگاه می کنم و این که شاید چیزی انقدر بزرگ به نام “ما” یا “همه ما” وجود نداشته باشد.
من به شخصه امیدوارم تو به زودی دوباره رسانه ای راه بیندازی. با سرمایه هرکسی که می خواهد باشد.
————————–
دوست عزیز، این قصه سر دراز دارد. اما کوتاه اش را فعلا بگویم که علاقه من یا هر کس دیگری به راه انداختن یک تلویزیون با پول ده نفر بحث لازم ندارد. آدم می رود اسپانسرهاش را پیدا می کند و آن را راه می اندازد. چندین نفر را می شناسم که الان در همین تلاش اند. اما آنچه من می گویم و امیدوارم ببینم یک کار جمعی و بسیجگرانه است تا همه ایرانیان در ان مشارکت کنند. انرژی یک کار فردی با یک کار جمعی متفاوت است. نکته من این است که این کار جمعی الان وقت اش رسیده است. آن تلاشهای فردی هم باشد. اما به تجربه می گویم برای یک کار بزرگ یک انرژی بزرگ هم لازم است. – سیب
سیبستان عزیز، یکی دو نکته را عرض کنم:
در بحث رسانه بارها دیده ام که دوستان از چیزی به نام “رسانه ما” یا “رسانه خودمان” یا “رسانه ملی” حرف می زنند. در تقابل با صدا و سیمای جمهوری اسلامی و تلویزون هایی مانند بی.بی.سی و صدای آمریکا و سایرین. اما من هرگز نفهمیدم این “ما” کیست؟ من هرگز توجیه نشدم که به فرض اگر سرمایه های ایرانی جمع آوری شد برای ساختن یک رسانه، چرا باید ادعا کرد یا توقع داشت این رسانه، “رسانه ما” یا “رسانه ملی” باشد؟ چه کسی مثلا تضمین می کند رسانه با سرمایه گذاری افرادی با ملیت ایرانی، قطعا و حقا بهتر از بی.بی.سی می تواند در جهت منافع من و ما باشد؟ یعنی بحث من این است این منافع اصلا کدام ها هستند؟ آیا فکر نمی کنی اگر اصول حرفه ای را با چاشنی خلاقیت و نوآوری ترکیب کنی، منافع “مخاطب” تامین خواهد شد؟ حالا سرمایه اش هلندی باشد یا ایرانی یا آمریکایی.
و سوای آن…من زیاد بحث دخیل کردن ملیت صاحبان سهام یک رسانه را نمی فهمم. مثلا شما، مهدی جامی، اگر بتوانی ده نفر سرمایه گذار حرفه ای برای راه انداختن یک رسانه (سایت، رادیو، تلویزیون) دور هم جمع کنی، حالا گیریم از این سرمایه گذارها دو نفرشان اهل امارات متحده عربی، یک نفر آلمانی و نفر سوم یک ایرانی دو رگه باشد. خلاصه کنم، من بیشتر به محصول نگاه می کنم و این که شاید چیزی انقدر بزرگ به نام “ما” یا “همه ما” وجود نداشته باشد.
من به شخصه امیدوارم تو به زودی دوباره رسانه ای راه بیندازی. با سرمایه هرکسی که می خواهد باشد.
————————–
دوست عزیز، این قصه سر دراز دارد. اما کوتاه اش را فعلا بگویم که علاقه من یا هر کس دیگری به راه انداختن یک تلویزیون با پول ده نفر بحث لازم ندارد. آدم می رود اسپانسرهاش را پیدا می کند و آن را راه می اندازد. چندین نفر را می شناسم که الان در همین تلاش اند. اما آنچه من می گویم و امیدوارم ببینم یک کار جمعی و بسیجگرانه است تا همه ایرانیان در ان مشارکت کنند. انرژی یک کار فردی با یک کار جمعی متفاوت است. نکته من این است که این کار جمعی الان وقت اش رسیده است. آن تلاشهای فردی هم باشد. اما به تجربه می گویم برای یک کار بزرگ یک انرژی بزرگ هم لازم است. – سیب
شدیدا موافقم
خبررسانی که سال ها در انحصار دولت ها یا ارگان ها بود (بدلیل بودجه) ، امروزه بخاطر وجود اینترنت شکسته شده.
پیشنهادتون عالی و شرافتمندانه ست. واقعا از نوع نگاه شما سپاسگزارم. اما چکار باید کرد که در حد حرف باقی نماند؟
—————————–
هر کدام از ما به سهم خود درگیر شکل دادن این رسانه هستیم. شما هم بنویسید که چه فکر می کنید. مسلما در حرف باقی نخواهد ماند. – سیب
موافقم. همانطور که قبلا بحثش شد تاسیس یک رسانه ملی با سهامداری ۲۰ میلیونی مردم یک ضرورت است. امیدواریم رهبران جنبش سبز این را جدی بگیرند و یک تیم بنیانگذار مورد اعتماد را معرفی کنند. بقیه کارهایش در دست خلاق هنرمندان و نویسندگان و کارشناسان رسانه ای این سرزمین.
———————–
سهام ۲۰ میلیونی از دید من مطلوب ولی در عمل ناممکن است. مساله را باید بر اساس واقعیتها حل کرد. – سیب
بسیار موافقم. یه موقع زمزمه هایی بود ولی مدتیست که سروصدایش خوابیده… ای کاش جدیتر گرفته شود این مسئله.
البته فراموش نکنیم که متاسفانه این خاصیت ما ایرانیها در علاقه شدید به مطرح شدن و «رئیس بودن» و البته «مرغ یه پا دارد» مان مانع شود که آقایان با گذشت و فروتنی با هم همکاری کنند و از «منیت» خود دست بردارند….
——————————
یک رسانه مردمی و ملی و فراگیر تنها از راه متناسب با ارزشهای جنبش دموکراسی خواه فعلی می تواند شکل بگیرد. و این به کار گروهی و همفکری در یک تیم خودجوش و پرتکاپو نیاز دارد. – سیب
درود بر شما دوست عزیز
راه انداختن این رسانه در حال حاضر از نان شب هم ضروری تر است. این بحث چند روزی خوب مطرح شد ولی سرعت سرسام اور اتفاق ها و اخبار ان را به فراموشی سپرد.
همان گونه که خود نیک اگاهید، انجام این مهم به سرمایه ای قابل توجه، کادری توانا و از همه مهم تر اساس نامه ای استوار بستگی دارد. به نظر من
اساس نامه را می شود از طریق همین فضای مجازی با هم اندیشی به انجام رساند. شاید بشود بزای رهایی از هر نوع اعمال سلیقه کسانی که هزینه های اولیه را تامین می کنند، از داراییهای بلوکه شده نزد دولتهای خارجی استفاده کرد. گمان می کنم با این همه ایرانی مشتاق و متخصص مشکل نیروی انسانی نداشته باشیم.
پاینده باشید
————————
من امیدوارم در روزهای آینده بتوانم گزارشی از کارهایی که در هفته های اخیر به صورت گروهی انجام شده به دوستان ارائه کنم. منتها ارائه جزئیات منوط به این است که گروه موافق باشد و زمان مناسب. ولی در این میان از هر ایده ای استقبال می کنم. – سیب
این سوال را از وبلاگ/روزنامه نگار شهیر دیگری که به فکر «رسانه سبز» بود هم کردم. وقتی صحبت از رسانه می شود، آدم اول یاد تلویزیون می افتد چون فراگیر تر است و اکثر مردم تماشا می کنند. حالا تلویزیون های ماهواره ای ایرانی زیاد هست که بسیاری از آنها سیاسی هستند و مردم را به نافرمانی مدنی دعوت می کنند. حالیه تفاوت بین این رسانه ملی که شما و آن شخص شهیر دیگر خیال راه اندازی آن را دارید با این شبکه های تلویزیونی عامه پسند چیست؟ چون همین حالا آنهاهم نقش آلترناتیو صدا و سیما را ایفا می کنند و برای همین هم هست که ملت همه ماهواره دارند.
————————-
تفاوتهاش را در همین یادداشت اشاره کرده ام و باز هم در این باره می نویسم. ولی مساله را به من منسوب و محدود نکنید. این کار جمع است. جمعی دنبال این کار باید باشد و هست. – سیب
مرسی از پاسخ.
پیشنهاد آقای نبوی به جایی نرسیده است ؟
——————
این را خود ایشان باید پاسخ دهند. – سیب
آقایون خانوما .من متخصص این کار هستم.استودیو دارم.و تمام تجهیزات لازم.حتی به خاطر سالها تجربه آشناهایی دارم که خیلی چیزها رو میشه مجانی یا به قیمت خیلی کم در اختیار داشت.اما چون هیچ دوست و آشنای ایرانی ندارم هیچ کس حرفمو جدی نمی گیره.یه همه :مخملباف سازگارا نبوی … ای میل زدم گفتم ما رسانه خودمونو می خوایم.هیچ کس جواب نداد.اگه یه اکانت توی بالاترین داشتم یا کسی که حرفامو به گوش بقیه می رسوند خیلی خوب می شد.توروخدا کمک کنین.واسه من ایجاد یه شبکه روی هات برد ۲۴ ساعت وقت می بره.ای میل من: arshamrafiei@yahoo.com
——————————
به نظر من کارهای فردی به جایی نمی رسد. بهتر است شما هم نیرو و امکانات خود را در احتیار جمع بگذارید. برای این نوع کارها شناخته شده بودن و سابقه روشن در کار رسانه و طراحی مناسب برای تولید محتوا مهم است. صرفا با داشتن نیت خوب یا داشتن ابزار و ادوات انجام پذیر نیست. – سیب
با سلام
با نظر شما موافقم. و باید در پاسخ دوستی که مطرح کردند منظور از ما و یا ملی چیست عرض کنم که ما یعنی مخاطبان یک رسانه.
هر رسانه ای با عملکرد خودش تعیین خواهد کرد که مخاطبش کیست و این بقول شما “ما”یش چه کسانی را در بر میگیرد و این “ما” یک جمعیت ثابت نیست جمعیتی است با ریزش یا افزایش و این همه بسته به عملکرد رسانه دارد.
سلام. با عنوان این یادداشت که خطاب به گنجی است کاملا موافقم. با ذکر این نکته که چند سال است هر جا شده؛ این مطلب را نوشته ام و از گنجی خواسته ام. گنجی در جریان سازماندهی اعتصاب غذای نیویورک نشان داد که انسان قابلی است و از او به درستی توقع می رود که تلویزیونی نو تاسیس کند. حتما سازگارا و مخملباف و بهنود و … هم می توانند کمکش کنند. ما که دستمان به جایی بند نیست؛ شما زحمت بکشید پیگیری کنید و گزارشش را هم بنویسید.
پی نوشت:
لطفا اگر این دو یادداشت وبلاگ مرا تا به حال نخوانده اید؛ هم اکنون مطالعه فرمایید:
http://zaaresh.blogspot.com/2009/07/blog-post_20.html
http://zaaresh.blogspot.com/2009/07/blog-post_5949.html
چگونگی اجرای این ایده مهم است. آیا دفتر رسانه و خبرنگارانش باید خارج از کشور باشند؟ که در این صورت همان محدودیت رسانه هایی مثل بی بی سی را از نظر به دست آوردن خبر دارند. آیا باید داخل ایران باشد؟ که مطمئنا حکومت چنین اجازه ای نمی دهد. باید طرح نویی داشته باشیم وگرنه، در مورد ضرورت وجود رسانه مستقل برای جنبش سبز شکی نیست.
من سه اصل را برای هدایت چنین رسانه ای قائلم: ۱- شفافیت ۲- مالکیت همگانی و ۳- تشویق به رقابت.
مطلب مفصلی در این باره نوشته ام که به خواندنش دعوتتان می کنم.
http://sanli.blogspot.com/2009/07/blog-post_23.html
———————–
ممنون ام. من شخصا همه مطالبی را که برای این موضوع برسد جمع آوری می کنم و می خوانم. – سیب
سلام
رسانه یعنی چی؟
هرچه برخورد وارتباط با مردم بیشتر باشه وفرا گیر تر، موثر تر.
خب مردمی که بتونن(داشتن ماهواره .فر هنگ درست استفاده از اون) تاثیر بگیرن با بی بی سی و صدای آمریکاهم می گیرن.
مشکل عمده اینه که الان ماهواره خب قیمت نسبتا متوسطی داره خانواده های فقیری که تلویزیون دارند اگه احساس کن آسیبی نمی رسونه به حریم خانواده می تونن با یه مقدار صرفه جویی بخرن.
قضیه حرف وحدیث ها وتصویر فاسد کننده ای وغیر قابل کنترل از ماهواره توی ذهنها ساختن هست.
خیلی از خانواده ها نمی دونن با ۵-۴ هزار تومان بیشتر می شه پسورد وکد گذاشت وشبکه ها رو کنترل کرد.و فایده های دیگه اون…
قبل از ریسک هر شبکه دیگه(اگه منظور شبکه ماهواره ای باشه) لازم اول بستر رو آماه کرد
هرچند از نظر من زمان خوبی برای شروع نیست
احتیاج به تبلیغ بیشتر داره.(اصلا برنامه های شما رو نمی دونم چیه).
ولی رسانه های دیگه چی؟
رادیو چی؟
مردم فقیر نشین سریعتر از اونی که تصویر می کنیم به جنبش خواهند پیوست باید این هماهنگی وقبول قشر ثروتمند رو شروع کرد.و اتحاد.
یه سوال کلیدی ومهم:آیا امکان این هست که این شبکه مشخصا فقط یک ویا چند شبکه سالم
با معیار هایی اسلامی بدون شکستن حریم القایی بوجود بیاید؟”فقط برای بالا بردن آگاهی مردم.”
رادیو چی؟
اطلاعاتی راجع به این قضیه ندارم (من پال وسکام ان تی استی رو هنوز درست نفهمیدم)
اگه جواب مثبته تعلل اشتباهه.
سلام
چرا اطلاع رسانی از اعتصاب غذای نیویورک اینقدر کم و دیر و ناقصه؟
ورای همه ی خطوط حزبی این کار بسیار می تواند با پوشش خبری مناسب موثر باشد
اگر جایی که گزارش های کاملی از این تجمع ارایه شده سراغ دارید ممنون می شوم بدانم
————————–
این همان چیزی است که نشان می دهد یک رسانه ملی چه می تواند بکند. – سیب
به نظرم زمان خوبی است که دوستان به جد دست به کار شوند برای راهاندازی یک تلویزیون.
این به نظرم برای جنبش سبز از نان شب واجبتر است،ضمن اینکه نباید گذاشت مشمول مرور زمان شود.میدانم که کار دشواری است از جمیع جهات اما یادمان باشد که جنبش سبز بهترین امکان وفرصت ایرانیان برای گذار به جامعه بالنسبه دموکراتیک است.با یک رسانه آزاد و فراگیر میتوان آنرا زنده نگهداشت و بالندهترش کرد. دستکم تابه حال هیچ جنبش و حرکت اجتماعی در ایران به این گستردگی و فراگیری نبوده و استعداد الهامبخشی نداشته است.
میشه بگین چطوری می تونم امکاناتمو در اختیارتون بذارم؟بابا شما ها واقعا فقط دوست دارین بشینین وحرف بزنین.یه بند می گین یه کسی یه کاری بکنه.اما کسانی که کاری از دستشون بر می آد رو ایگنور می کنین.واسه همینه که وضع اینه.حرف حرف حرف…
——————————-
به نظرم راه درست اش کامنت گذاشتن نیست. می توانید ایمیل بزنید و بنویسید که چه می توانید بکنید. اما خوب است توصیه کنم روحیه طلبکارانه برای همکاری چیزی جز ضرر ندارد. این دست کارها با تلاش صمیمانه و بی منت و بی ناسزا انجام می شود. – سیب
در خصوص رسانه و اطلاع رسانی مطلبی که لازم می دانم به شرح زیر است:
۱- فرهنگ کهن ما همواره بر سکوت به جای فریاد تاکید داشته است. نوشتن و اساسا مستندسازی و به تعبیر مرتبط با این مبحث تولید محتوا در جامعه ما در طول تاریخ دچار نقصان بوده است. نمونه بارز آن اینکه غربی ها بهتر از خودمان مملکتمان را می شناسند.
۲- با مراجعه به قرآن می بینیم یکی از وظائف اصلی پیامبر اطلاع رسانی بوده است. حاکمان موضوع اطلاع رسانی را به خوبی درک کرده اند زیرا تربیت شده های حوزه های علمیه از ایام بسیار دور برای تبلیغ دین به شهرهای مختلف سفر می کرده اند. همواره منبر محلی برای تبلیغ در دست روحانیون بوده است . از همین باب می بینیم مهمترین سنگر حکومتیان موضوع تبلیغات و اطلاع رسانی و صدا و سیماست است.
۲- گستره و Scope رسانه حائز اهمیت فراوان است. متاسفانه می بینم که عدم اطلاع رسانی صحیح باعث شده خیلی از افراد نه تنها در شهرهای کوچک بلکه در همین تهران هم بخشی از دروغ های رسانه انحصاری را باور نموده اند. به همین دلیل رسانه باید فراگیر و سهل الوصول باشد.
۳- هزینه استفاده از رسانه برای بخصوص اقشار کم درآمد که اتفاقا طعمه های خوبی برای حکومتیان می باشند حائز اهمیت فراوان است. بسیاری از اقشار امکان تهیه ماهواره را ندارند. علاوه برا رادیو که کمترین هزینه را شامل می شود راه های دیگری نیز می توان پیشنهاد نمود.
۴- لزوما استفاده از رسانه برخط”Online” ضرورت ندارد. در زمان انقلاب شاهد آن بوده ایم. در همین اواخر CD تحت نام “۹۰ سیاسی” بسیار خوب تکثیر گردید و افراد و خانواده ها بخوبی آن را در بخشی از جامعه و به صورت خود جوش و هزینه شخصی انتشار دادند. در واقع می توان جدای از بحث محتوا و تولید آن که به سازماندهی نیاز دارد و نیز تجهیزات (البته با توجه به نوع رسانه کم و زیاد می شود) ، انتشار در رسانه های Offline از توسط افراد جامعه میسر است.
۵- همین الان بسیاری در تهران خیال می کنند تظاهرات کار اغتشاش گران است. من با برخی دوستان صحبت می کردم باور نمی کردند که پلیس شیشه ها را می شکست و به ماشین ها آسیب می رساند. در واقع تنها تکثیر همین فیلم های موجود در تویتر و یو تیوب نیز حرکتی رسانه ای خواهد بود که جنبش را در شهرهای کوچک تازه آغاز می نماید و تاثیر شگرف آن را در کوتاه مدت (حد اکثر سه ماه) در بسیار نقاط شاهد خواهیم بود.
در خصوص بلندگوی جنبش مطلب بسیار است و انتظارات بسیار بیشتر. همین مساله باعث شده که ایرانیان نتوانند موفق به داشتن رسانه ای در خور باشند.
من یکی از دوستان نزدیک آقای گنجی هستم. ایشان و چند نفر از دوستان والا مقامشان در حرکت دموکراتیک به این موضوع واقف هستند، منتها فقدان توان مالی در غربت مانع اصلی انجام اینکار شده است. اگر تعداد افرادی که با این امر موافق هستند و حاضرند در این مورد کمک تکنیکی و مالی کنند،کافی باشد، میتوان این امر را به اسرع وقت به اجرا در آورد. تماس با خود آقای گنجی در این مورد بسیار مفید خواهد شد.
به نظر من کاملا ضروریه چون ما نیاز به ارتباط بیشتر با افرادی چون آقایان سازگارا گنجی نوری زاده و … هستید.با وجه به اینکه وبسایت شخصی این افراد هم فیلتر است و دسترسی به مصاحبه های انها هم دشوار است نیاز به رسانه ای مستقل است.فقط امیدوترم درحد شعار و حرف باقی نماند.