دوستان مان را بازداشت می کنند، مردمان مان را از زن و مرد و کوچک و بزرگ لت و کوب می کنند، ملت مان را سوگوار کرده اند، چشم در چشم ما می دوزند و دروغ می گویند، ستمگری را با اوباشیگری آمیخته اند و رجاله ها را به جان مردم انداخته اند. امنیت کار و خانه و زندگی و محله مردم را به بازی گرفته اند. بچه هامان را در سلول انفرادی نگاه می دارند بی انکه جرمی کرده باشند. هر کس را سخنی به اعتراض و مخالفت بگوید سرکوب می کنند. دین محمدی را به گروگان گرفته و مصادره کرده اند. دین محمد امین را به دروغ و وقاحت آلوده اند. خود را اعلم مردم و مجاهد انحصاری دین و قیم عوام و خواص و مجتهد و روشنفکر می دانند. هیچ چیز در چشم ایشان حرمت ندارد و هیچ کس جلودارشان نیست. امام جمعه شان دهان به یاوه و گزافه باز می کند و جان و مال مردمان را مباح می شمارد. کارهامان برای هزارمین بار به تعویق و تعطیل می افتد و عواطف مان زخمی می شود. هیچ کس تمرکز ندارد. هیچ کس باور نمی کند که چنین دیوی در این جماعت اینهمه سال زیسته و اکنون سربرآورده است. مردمان دلشکسته هر گوشه زانوی حیرت به بغل گرفته اند یا آه حسرت برآورده اند. هر جمعی به سنگ و مشت و چماق پراکنده می شود. هیج مامنی باقی نمانده است. همه قانون ها تعطیل شده است. راههای زمین تنگ و دست دعا به آسمان بلند شده است.
برای ما چه مانده است جز کلمات؟ جز صدامان و سخن مان. جز قلبی که نمی خواهد آلوده دروغ شود. آنها همه قدرت مادی خود را به صحنه آورده اند. اما اگر دست و پا و بازوی ما را بشکنند اگر دل ما را بشکنند ما هنوز کلمات مان را داریم. ما آسمان را داریم. ما آن شجره سبز را داریم که زیر آوار زمستان دروغ می ایستد و بهار را انتظار می کشد. بهار نزدیک. بهار در راه.
ما به کلمات طیبه ایمان داریم و به کلمه خبیثه و کلمات بی ریشه خبیثان کافریم. قدرت کلمه طیبه بالاتر از هر قدرتی است. این وعده خداوند است. کلمه طیبه مانند شجره طبیه است. اصل اش در زمین و شاخه هاش در آسمان است (ابراهیم ۲۴). و خداوند به آن اعتبار می بخشد و آن را بلند می دارد. ما را سر آن نیست که در برابر آنان که کلام خداوند را تبدیل می کنند (فتح ۱۵) و تحریف می کنند (بقره ۷۵) تا مردم را بفریبند سر تسلیم فرود اوریم. آنها به چوب و سنگ و حبس و زجر به خیال خود پیش می روند و ما می دانیم که اصل دین و اصل جهان کلمه طیبه است و نمی توان به دروغ کلمه الله را پوشاند. کلمه کسانی که کافر شدند و پا روی حق گذاشتند و آن را پوشاندند به حکم سنت الهی کلمه پست و سفلی است (توبه ۴۰) و برای آنها پیروزی نیست. این کلمه الله است که برترین کلمات است. کلمه الله هی العلیا.
مسیح کلمه طیبه خداوند بود. محمد معجزه اش کلام بود. موسی به تاج تکلیم عزت یافت. اصلا آدم به تلقی کلمات پروردگارش آدم است(بقره ۳۷). و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا(انعام ۱۱۵). کلمه خدا چگونه ممکن است با کذب و جور و فریب پیوند بخورد؟ چگونه می توان به ستم عدالت برقرار کرد؟ و کدام عدالت برتر از تسلیم شدن به پیمان و عهد با جماعت است؟ کدام جفا بزرگتر از ایستادن در برابر مردمی است که امانت به دست تو داده اند و آن را طلب می کنند؟ حاشا کردن امانت ایمان است؟ بکشی و حاشا کنی؟ زندان کنی و حاشا کنی؟ دروغ بگویی و حاشا کنی؟ در دین محمد امین از این جرم بالاتر؟ کدام پیامبر چنین سیره ای داشته است؟ کدام رسول چنین در خدعه و خوارداشت مردم اش غرق بوده است؟ این دین اسلام است یا دین اشرار است؟ از این افترا بالاتر به دین خداوند؟ فمن اظلم ممن افتری علی الله کذبا؟ (کهف ۱۵) از کسی که به دین خدا افترا می بندد ستمکارتر کیست؟ داستان یوسف و گرگ است. پیرهن پاره خونینی آورده اید که هان یوسف را گرگ درید؟ گرگی نبود. شما گرگ بودید. با اینهمه بینه باز هم پای بر دروغ و مشی کذب می فشارید. قتل و حبس و آزار دروغ را حقیقت نمی کند. نمی کند. قرآن ما سراسر بیانیه ستیز با دروغ است. قرآن شما چیست که یکسره کذب و دروغ را تجویز می کند؟ دروغ را چه نسبت است با کلام الله؟ با کلمه حق؟ با کلمه طیبه؟ از طناب دروغ به آسمان نمی توان رفت. آن نردبام شجره طیبه است که بر شاخ آن می توان امید آسمانی شدن بست.
اگر هنوز دل هاتان از سیاهی کبره نبسته است اگر هنوز جایی برای دیدن نور در دلهاتان باقی ست مانند حر ترک سپاه دروغ گویید یا منتظر عذابی بزرگ باشید. این وعده خدایی است که بین ما مشترک است: و یرید الله ان یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین (انفال ۷) و این اراده خداوند است که حق را با کلمات خویش تحقق بخشد و بیخ پوشندگان حقیقت را بکند. شما ممکن است بزرگ باشید و بزرگی بفروشید. اما الله اکبر. خدای مردم بزرگتر است.
سلام آقای جامی
بهترین کاری که در این شرایط میتوان کرد مرتب نوشتن است داخل کشور و در بین قشر روشنتر جامعه جو بسیار سنگینی وجود دارد نمی توان گفت جنبش سرکوب شده است هزاران نیروی سرکوبگر و بسیجی در میادین اصلی مستقر هستند و جو رعب و وحشت ایجاد می کنند هنوز طنین الله اکبر ار پشت بامها برقرار است که البته بزودی با ریختن به خانه های مردم آن را هم سرکوب خواهند کرد من دو هفته است عملا سر کار نمی روم و می ترسم نتوانم جلوی حراستی های رژیم نتوانم جلوی خودم را بگیرم و دردسر بیشتر از این که است برای خودم درست کنم روزی چندین بار به بعضی سایتها از جمله سیبستان سر می زنم و خواندن مطالب آن به من آرامش می دهد بهترین همکاری با نیروهای داخل همین نوشتن و تحلیل دادن است
پاینده باشید
با سلام
یک نکته دیگر که مایلم به آن اشاره ای داشته باشم. به گمان من از آن روزی که آقای رفسنجانی گفت رابطه عاطفی ایشان با آقای خامنه ای مثل رابطه عاشق و معشوق است، صلاحیت خود را برای ریاست مجلس خبرگان از دست داده است.
مجلس خبرگان باید بر کار رهبر نظارت کند. حال این گونه رابطه عاطفی ممکن است در انجام وظیفه ای که طبق قانون به ریاست مجلس خبر گان داده شده ، اثر بگذارد.
ببنید مثلا در یک شرکت مهندسی اگر به طور اتفاقی یک زن و شوهر کارمند آن شرکت باشند ، هیچوقت کار یک همسر را به زوجش برای چک کردن نمی دهند. حتی در کار مهندسی که با عدد و ارقام و استاندارهای مشخص سروکار دارد، استدلال می شود که ممکن است روابط عاطفی یک زوج مانع از دقت لازم شود و اگر اشتباهی در محاسبه بوده دیده نشود.
حال کشور ما و به وِیژه دستگاه دولت شده تیول خانوادگی. همه هم به همدیگه به به و چه چه می گویند. بابا انسان می تواند خطا کند. حال خطا هم نگوییم می توان یک کار را با کیفیت بهتری انجام داد. سیستم نظارت گاهی از سیستمی که کار را انجام می دهد، تعیین کننده تر است!!
سلام
بهترین عبارت رو در این باره موسوی موقع مناظره با کروبی به کار برد. این که با پدیده ای طرفیم که در چشم مردم نگاه میکند و با اعتماد به نفس سیاه را سفید نشان می دهد. ولی کاش موسوی می گفت این اعتماد به نفس از کجا ناشی میشه.
هنوز زمان زیادی برای پیروزی داریم. به قول کروبی تازه بازی شروع شده.
ایمان بیاوریم به قدرت بلوتوث !!!
روزهای زیادیه که از دیدن اینهمه دروغ و وقاحت هر لحظه اشک از چشمان خسته ام جاریست…اما بهار در راه است، ایمان دارم.
ما دلمان شکسته اما پایمان هنوز در راه آزادیست…آزادی وطنم…
آقای جامی بسیار عالی ست که استنادات و استدلال های مذهبی در مقالاتتان استفاده می کنید. این کار را ادامه بدهید واقعا تاثیر گذار است
سلام جناب جامی؛هنوز باور دارم که می توان سخنی را شنید و خواند و به دل نشاند،وقتی اینهمه از معنا پر است؛ وقتی که چشم واژه واژه ها را دنبال می کند،دمی می ایستد تا جمله ای که زیباست را بیشتر بکاود و بیشتر رفع تشنگی کند.
این نگاره ها را آشنا یافتم،دلی پر درد و ذهنی فکور این واژه ها را کنار هم چیده تا من بخوانم و بخوانم و بخوانم و با خالق آن یکی شوم.
« ما به کلمات طیبه ایمان داریم و به کلمه خبیثه و کلمات بی ریشه خبیثان کافریم».
به گمان من از این بهتر نمی توان از دین رسول الله دفاع کرد. درود بر مهدی عزیز و نثر شاعرانه و زیبایش.
سلام
نمی دونم چی این دود رو از دلت بلندکرده؟
ولی ظاهرا بد جوری مستعد سوختنی!آن هم چه سوختنی!
عزیزی می گفت بعضی از لشگر کشی ها الهی اند.
ولشگر کشی های الهی دارای نشونه های خودشونن .مثلا تو سخت وشاید اصلا نتونی کسی رو پیدا کنی که جزء اون لشگر باشه ولی اون لشگر ترس زیادی رو توی دل بد نهاد ها می اندازه.
تو لشگر این ریختی رو تازگی ها ندیدی؟
بازهم منتظر باش .کافی تسلیم مایا نشیم وهمین خط رو دنبال کنیم .ظاهرا این طور که پیداست قرار نیست ما کاری انجام بدیم باید به خدا سفارش بدیم .با ابزاری که خوب می شناسه وبهش قسم خورده.
کبریت خواستی موجوده.کافیه بگی .لینکت می کنم .چه لینک کردنی!
———————
البته بدون ما خدا هم کاری نخواهد کرد. ما باید آن ایمان به کلام پک و پاک کننده و نجات بخش را حفظ کنیم. – سیب
سخنان امام جمعه ی تهران مرا بیاد سخنان آقای خامنه ای در نماز جمعه ی تهران به هنگام قتلهای زنجیره ای انداخت.
این بقول احمد خاتمی رهبر همیشه در حجله! در آن زمان به هزار و یک دلیل ثابت کرد که قتلها نه به کار جمهوری اسلامی و نه به نفع جمهوری اسلامی است و کار کار صهیونیستها و استکبار جهانی است و اما کمیته ی تحقیق ثابت کرد که قتلها ریشه در وزارت اطلاعات دارد.
حال باید از احمد خاتمی باید پرسید که آیا این بار هم استدلال جانشین امام معصوم و خدا! را بپذیریم یا کمیته ی تحقیقی تشکیل بدهیم که پرده از واقعیت بردارد؟
چند روز بعد انتخابات با یکی از بچه های صیانت از آرا درددل می گفتیم. گفت دعوا دیگر دعوای دو فکر سیاسی یا دو شیوه اداره کشور نیست. مبارزه بین شرافت و وقاحت است. به عمرم انقدر دنیا سیاه و سفید نبوده که الان هست. طرفداران احمدی نژاد راست می گویند که جنگ حق و باطل است.
—————————-
و این موضوع همان تزکیه اخلاقی است که نیکفر در مقاله اخیر خود به ان اشاره دارد. – سیب
دوست عزیز ممنون از استنادات زیباتون به کلام حق
این روزها حرف زیاد زدیم و شنیدیم و نوشتیم وخواندیم ولی این نوع نگاه به جریان حق و باطل کمی آرامم کرد
من هم همانند شما یقین دارم ما و خدا در طول هم در جاری شدن حق بر زمین دخیل و موثریم
به امید آن روز
این جماعت خبیث را با خدا کاری نیست. از خدا و قرآن با آنها مگویی که صم بکم عمی فهم لایرجعون.
دنبال نخود سیاه فرستاده نشویم.
شورای نگهبان پذیرفته است که در ۵۰ حوزه حدود سه میلیون رای اضافی به صندوق ها ریخته شده است. مسلما این نوع تقلب “تصادفی” نبوده است. بلکه “سیستماتیک” بوده که بدون هماهنگی مجری (وزارت کشور) و ناظر (شورای نگهبان) میسر نبوده است.
به گمان من در قدم اول باید بتوان از مسئولین و دست اندرکاران این حوزه ها سایر موارد سیستماتیک تقلب برنامه ریزی شده در مرکز را در آورد. . اول بدنه اصلی درخت تقلب را با اطلاعاتی که با تجسس در این ۵۰ حوزه بدست می آوریم ترسیم، بعد برویم سراغ شاخه های ریزتر و برگ ها.
الان توپ در زمین آن هاست. باید هشیار بود توپ را در زمین معترضین نیندازند و با مشغول کردن آن ها به موارد تصادفی تقلب ، زمان و مشروعیت بخرند و همه چیز را لوث کنند. باید تمام تلاش ها روی تقلبات سیستماتیک متمرکز شود. باید یقه سیستم (مجری-ناظر) را ول نکرد تا از آن ها “انواع” تقلب را در آورد بعد اگر لازم شد به سراغ شمارش رفت.
فراموش نکنیم، مسئله شمارش آرا نیست. مسئله “کشف انواع تقلب های سیستماتیک” است. دنبال نخود سیاه فرستاده نشویم!
دوست عزیز. این کلیپ را برای شهدای تظاهرات ایران ساخته ام. اما با توجه به سرعت در ایران و عدم تسلطم به اینترنت تنها توانستم آپ لود کنم. لطفا مشاهده و در صورت امکان برای انتشار اقدام فرمایید. با تشکر
http://www.4shared.com/file/114445590/75bdfd98/election.html
جستاری درباره نافرمانی مدنی
بهرام محیی
پیشگفتار
با تیره شدن چشم انداز اصلاحات دوم خردادی برای تحقق «مردمسالاری دینی» در ایران و ناکارآمدی استراتژیهای آزمایش شده توسط اصلاح طلبان حکومتی، از چندی پیش موضوع «نافرمانی مدنی» به مثابه رویکردی برای تاکتیکها و اشکال پیکار سیاسی، جهت برون رفت از وضعیت موجود، وارد ارزیابی ها و تحلیل های برخی از دست اندرکاران سیاست شده است.
باید خاطر نشان کنم که من در این نوشته قصد و تمایل پرداختن به بحث های مربوط به سیاست روز و تعیین تاکتیکها و روشهای مبارزه سیاسی در ایران را ندارم. هدف من بیشتر آنست که فارغ از اینگونه تحلیلها، از مفهوم «نافرمانی مدنی» به معنای رایج آن در علوم سیاسی امروزین ـ که فکر می کنم نسبت به آن پیشداوریهای فراوانی وجود دارد ـ رفع ابهام کنم. لذا بحث من در این نوشته، ناظر بر بازشناسی مفهوم «نافرمانی مدنی» از دید سیاست شناسانه و نشان دادن اصول و ارکانی است که این مفهوم بر شالوده آنها استوار می باشد. از همین رو، علاوه بر بحث مفهومی، با نگاهی به تاریخچه «نافرمانی مدنی» و بستر تاریخی ظهور آن و صورتهای گوناگون بروز آن، تلاش خواهم کرد که به سهم خود، درک از این مفهوم را شفاف تر سازم. بنابراین من در این نوشته، اظهار نظری در این مورد که آیا می توان وباید این روش مقاومت و اعتراض را در ایران کنونی به کار برد یا خیر، نخواهم کرد، چرا که وارد شدن در چنین بحثی، مقدمات و مواد دیگری را می طلبد که در چارچوب این نوشته نمی گنجد. اما من در نوشته خود، عمدتا” تلاش خواهم کرد تا نشان دهم که در درک عمومی نسبت به مفهوم «نافرمانی مدنی» در غرب، عنصر خشونت جایگاهی ندارد و این شیوه مبارزه سیاسی در اشکال گوناگون ـ علیرغم بحث انگیز بودن آن در حوزه نظری ـ عموما” شیوه ای از منظر اخلاقی مشروع و از جنبه مردمسالارانه، در راستای ژرفش دمکراسی و لذا «شیوه ای متمدنانه» و نیز «یکی از اجزای جمهوریهای مدرن» به شمار می رود.
تبیین مفهومی
نافرمانی مدنی (آلمانی = Ziviler Ungehorsam) و (انگلیسی = civil disobedience) همانگونه که پیداست، از نظر لغوی مفهومی ترکیبی است. در آناکاوی این مفهوم، می توان خاطر نشان ساخت که «نافرمانی» در نقطه مقابل «اطاعت» یا «فرمانبری» (Gehorsam) که یکی از مفاهیم کلیدی مناسبات قدرت است (۱)، به معنی سرپیچی از دستورات و اطاعت نکردن از فرامین مورد استفاده قرار می گیرد. اصطلاح Zivil از واژه لاتینی civis که در فارسی معادل «مدنی» را برای آن برگزیده اند، به معنای «شهروندی» است و در حالی که این اصطلاح در زبان آلمانی معنای «غیرنظامی» و نیز «آداب دانی» را تداعی می کند، در زبان انگلیسی از چنین چارچوب معنایی فراتر می رود و معنی «متمدنانه» و «مؤدبانه» را نیز می رساند.
در توضیح واژه نامه ای «نافرمانی مدنی» به فرمولبندی زیر بر می خوریم: «نافرمانی مدنی، اقدامی است که شهروندی با اتکاء بر ابزار مسالمت آمیز، در راستای سرپیچی علنی و اعلام شده از فرامینی که به نام هنجار و یا آموزه ای مافوق صادر شده ولی به نظر نامشروع می آید، در مقابل قانون، حکم یا فرمانی مقتدرانه صورت می دهد» (۲).
به اعتبار بسیاری از پژوهشگران مفهوم نافرمانی مدنی، یکی از بهترین تعریف ها را در مورد این مفهوم، «جان راولز» متفکر آمریکایی و فیلسوف اخلاق و حق، در کتاب معروف خود تحت عنوان «نظریه عدالت» ارائه داده است. «راولز» می نویسد: «نافرمانی مدنی، خود را در کنشی علنی، مسالمت آمیز و وجدانی، اما مغایر قانون و معمولا” با هدف تغییر قوانین و یا تغییر سیاست حکومت متجلی می سازد»(۳). «راولز» برای قابل توجیه بودن نافرمانی مدنی، سه پیش شرط قائل می شود: نخست اینکه اعتراض باید در مقابله با مواردی از بی عدالتی آشکار صورت پذیرد، دیگر اینکه همه امکانات قانونی دیگر که شانس پیروزی دارد، قبلا” به کار گرفته شده باشد و سوم اینکه، اقدامات مربوط به نافرمانی نباید چنان ابعادی به خود گیرد که کارکرد نظم قانون اساسی را به مخاطره اندازد (۴).
چنانکه ملاحظه می شود، هم در تعریف واژه نامه ای و هم در ایضاح «راولز» از نافرمانی مدنی، امر «خشونت پرهیزی»، از عناصر و ارکان اصلی و تعیین کننده است. یکی دیگر از پژوهشگران مفهوم نافرمانی مدنی، برای برجسته ساختن همین ویژگی، حتا از «مسالمت جویی مطلق» در اقدام مربوطه یاد می کند و یادآور می شود که: «نافرمانی مدنی با مردمسالاری (دمکراسی) در تضاد نیست، اما با آن در رابطه ای تنش زا قرار دارد. ولی در هر صورت، مسالمت جویی مطلق، جزء لاینفک نافرمانی مدنی به حساب می آید» (۵).
«تئودور ابرت»، استاد علوم سیاسی دانشگاه برلین، یکی از کسانی است که در مورد نافرمانی مدنی و سایر اشکال اعتراضی جنبشهای مقاومت مردمی، تحقیقات ژرف و گسترده ای صورت داده و آثار و نوشته های گوناگونی منتشر ساخته است. «ابرت» برای نافرمانی مدنی، سه شاخص اساسی قائل می شود: خشونت پرهیزی، مسئولیت پذیری و محدودیت. او بر این نظر است که: «۱ـ اقدام متکی بر نافرمانی مدنی باید در درجه اول غیرخشونت آمیز (non-violent ) باشد. ۲ـ مسئولیت چنین اقدامی باید از طرف اقدام کنندگان بطور فردی و جمعی پذیرفته شود. ۳ـ چنین اقدامی باید محدود باشد و بدیل های سازنده ای ارائه دهد.» (۶). «ابرت» سپس به توضیح اهمیت این شاخص ها می پردازد و در مورد ضرورت خشونت پرهیزی در اقدامات نافرمانی مدنی چنین استدلال می کند که هر انسانی که در نظام دمکراتیک از انسانهای دیگر انتظار دارد برای ندای وجدان خود احترام قائل شوند، باید خود نیز چنان کند، حتا در موارد استثنایی نافرمانی مدنی. چرا که چنین استثنایی معطوف به حقوقی ایجابی است، در حالی که قانون اخلاقی چنانکه کانت تصریح نموده است، بطور ماتقدم یا پرتوم (a priori) وجود دارد و استثناپذیر نیست. این قانون اخلاقی انتظار دارد که ما انسان را همواره به مثابه «غایت بالذات یا فی نفسه» (Zweck an sich selbst) بنگریم و با او چنین رفتار کنیم. درست به همین دلیل، غیرممکن است که بتوانیم انسانی را با اتکاء بر دلایل اخلاقی از بین ببریم، زیرا هر آینه انسانی را بکشیم، از احترام نسبت به او به مثابه «غایت بالذات» دست کشیده ایم. «ابرت» همچنین مسئولیت پذیری را از اجزای مهم نافرمانی مدنی می داند. او در مقایسه اعتراضات و اقدامات خشونت آمیز که به زدو خورد و خسارات مالی و آسیبهای جانی تظاهر کنندگان و افراد پلیس منجر می گردد و نافرمانی مدنی که لزوما” باید مسالمت آمیز باشد، تصریح می کند که در حالی که آشوبگران و بلواکنندگان از پذیرش قانونی مسئولیت اقدامات خویش سر باز می زنند، آکتورهای نافرمانی مدنی، با رفتار مسالمت آمیز خود نشان می دهند که طرفدار قانون و نظم در کل آن می باشند و اعتراض آنان صرفا” متوجه قانون یا قاعده مشخصی است که باید با نقض آن، خطری را که می تواند متوجه جامعه باشد، دفع کرد. نکته دیگری که «ابرت» به آن می پردازد، محدودیت اقدام نافرمانی مدنی است. او نشان می دهد که تفاوت اساسی وجود دارد میان نافرمانی مدنی به مثابه اقدامی مسالمت آمیز که متوجه تغییراتی تدریجی یا ناگهانی در بخشی از نظام موجود و قوانینی معین است و اقداماتی که هدف براندازی و ایجاد نظم جدیدی را در کل آن دنبال می کند (۷). با توجه به این توضیحات، آشکار می گردد که نافرمانی مدنی در درک صاحب نظران غربی، هم اقدامی مسالمت آمیز، هم اصلاح طالبانه و غیر انقلابی و هم متمدنانه و مسئولانه است.
«یورگن هابرماس»، فیلسوف نامی آلمان نیز به کرات خود را با موضوع نافرمانی مدنی مشغول کرده است. شاخص هایی که او از نافرمانی مدنی به دست می دهد، می تواند برای بحث ما حائز اهمیت باشد. به نظر «هابرماس»: «نافرمانی مدنی، اعتراضی از نظر اخلاقی مشروع است که در آن نه فقط باورها و اعتقادات و علایق شخصی، بلکه همچنین منافع جمعی و عمومی مد نظر است. نافرمانی مدنی، به عمد یکی از هنجارهای حقوقی را نقض می کند، بدون آنکه فرمانبری و اطاعت از کل نظم حقوقی را مورد تردید قرار دهد. نافرمانی مدنی، آماده پذیرش پیامدهای خدشه دار کردن هنجار حقوقی می باشد و نقض قانون را اقدامی نمادین (سمبلیک) می فهمد. مسالمت آمیز بودن ابزار اعتراض در نافرمانی مدنی، ناشی از همین واقعیت است» (۸).
«هابرماس» تا آنجا پیش می رود که نافرمانی مدنی را «سنگ محک بلوغ نظام دمکراتیک» ارزیابی می کند. وی در مقابل این پرسش که چرا باید در یک نظام دمکراتیک مبتنی بر حکومت قانون، نافرمانی مدنی امری موجه باشد، پاسخی نه حقوقی، بلکه فلسفی می دهد. به نظر «هابرماس»، یک نظام مدرن دمکراتیک مبتنی بر حکومت قانون، نه فقط از درجه مشروعیت بسیار بالایی برخوردار است، بلکه همچنین به چنین مشروعیتی نیازمند است. دولت دمکراتیک نمی تواند از شهروندان خود انتظار داشته باشد که همواره به دلیل ترس از کیفر، از قوانین موجود تبعیت کنند، بلکه آنان می باید که قوانین را بطور داوطلبانه و در خدمت نفع عمومی رعایت نمایند. از آنجا که حتا در نظام دمکراتیک مبتنی بر حکومت قانون، امکان خطا در تنظیم قواعد مشروع و لذا تبدیل آنها به قواعد نامشروع وجود دارد، باید امکان نافرمانی مدنی نیز وجود داشته باشد. دولت دمکراتیک باید بپذیرد که نافرمانی مدنی، امری خلاف قانون به معنای متعارف کلمه نیست(۹). «هابرماس» تصریح می کند که: « نافرمانی مدنی، از آنجا به جزء غیرقابل اغماض یک فرهنگ سیاسی بالغ تعلق دارد که دولت در تحلیل نهایی باید از این امر صرفنظر کند که شهروندانش، فرمانبری را به دلایلی غیر از مشروعیت آشکار نظم حقوقی بپذیرند» (۱۰). از همین روست که «یورگن هابرماس» امکان بروز «نافرمانی مدنی» را تنها در نظامهای مبتنی بر حکومت قانون ممکن می داند.
ما با تعبیرات مشابهی از نافرمانی مدنی، در دیدگاههای نظریه پردازان جنبشها و ابتکارات شهروندی نیز روبرو می شویم. «جو لاینن» از رهبران ابتکار شهروندان برای صلح وحفاظت از محیط زیست در آلمان، نافرمانی مدنی را شکل پیشرفته ای از تظاهرات اعتراضی می داند. وی تصریح می کند که: «نافرمانی مدنی، مانند اعلامیه مطبوعاتی شهروندانی ساده است که صورتی مستمر و جنجالی به خود گرفته است. ما در یک فرهنگ سیاسی مبتنی بر خرد، اجازه نداریم چنین روشی را که به دنبال شکل گیری نظر و تأثیرگذاری بر روی افکار عمومی است، جرم تلقی کنیم» (۱۱). «لاینن» نافرمانی مدنی را مرحله ای از مقاومت مردمی می داند که عمق ژرفش روندی دمکراتیک را که از مراحل گوناگون عبور کرده است، به نمایش می گذارد. او بر این نظر است که ما تا بروز نافرمانی مدنی، اغلب سه مرحله را پشت سر گذاشته ایم: نخست، مرحله بحث ها و گفتگوها و گردهمایی ها برای شکل گیری نظر. دوم، مرحله نامه های اعتراضی سرگشاده خطاب به نهادهای حکومتی و دولت و جمع آوری امضا و طومار از مردم. سوم، مرحله تظاهرات و میتینگهای اعتراضی. و سرانجام در واپسین مرحله، یعنی مرحله چهارم است که نافرمانی مدنی بروز می کند (۱۲).
تلاشهای گوناگون فیلسوفان، سیاست شناسان، عالمان دینی و حقوقدانان، برای اینکه نافرمانی مدنی را به عرفی در روند دمکراتیک اعمال اراده مردم ـ بویژه در سنت انگلیسی و آمریکایی ـ تبدیل کنند، ریشه در این تجربه دردناک نظامهای دمکراتیک دارد که حتا حکومتهای انتخابی متکی بر قانون نیز گاهی مرتکب خطاهای سنگین می شوند و یا به سیاستهای جنایتکارانه روی می آورند. بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی، جنگ ویتنام و غیره، اقدامات تبهکارانه ای بود که توسط حکومتهای دمکراتیک و برگزیده مردم صورت پذیرفت. از همین رو در این کشورها، نافرمانی مدنی به مثابه سازوکاری که کنترل فزاینده شهروندان را بر روند قانونگذاری تأمین و بر سیاست های حکومتی اعمال می کند، مورد توجه جدی قرار دارد.
نگاهی به تاریخچه نافرمانی مدنی
اصطلاح نافرمانی مدنی، با نام هنری دیوید ثورو (Henry David Thoreau) نویسنده و تاریخدان طبیعی آمریکایی پیوند خورده است. «ثورو» در سال ۱۸۱۷ در ایالت ماساچوست آمریکا متولد شد. این ایالت در اوائل قرن نوزدهم یکی از پیشرفته ترین و مترقی ترین ایالت های آمریکا بود. شخصیتهای فکری برجسته ای چون فیلسوف آمریکایی امرسون (Ralph Waldo Emerson) و شاعران و نویسندگان هم عصر او، در همین ایام در محافل روشنفکری درباره اصلاحاتی برای الغاء برده داری و تعطیل انجمن های دولتی به نفع تشکیل کمونهای کوچک برای اعمال اراده شهروندان و ایجاد جامعه ای نوین در آمریکا بحث و گفتگو می کردند. «ثورو» پس از پایان تحصیلات خود در هاروارد (۱۸۳۷)، به یکی از این محافل روشنفکری راه یافت. مقارن همین ایام است که حادثه ای، «ثورو» را وامی دارد تا رساله ای درباره نوعی از مقاومت مسالمت آمیز در مقابل قوانین دولتی به رشته تحریر درآورد که امروزه از آن به عنوان نخستین نوشته در باب «نافرمانی مدنی» یاد می کنند. آن حادثه به این صورت بوده است که در ماه ژوییه سال ۱۸۴۶ روزی «ثورو» در راه منزل، به مامور دولت که مسئول وصول مالیاتها بوده است برخورد می کند. این مأمور به «ثورو» یادآوری می کند که از چهار سال پیش مالیات نپرداخته است. وی همچنین به «ثورو» پیشنهاد می کند که اگر از نظر مالی دچار تنگدستی است، حاضر است به او پول قرض دهد تا مالیات خود را بپردازد. «ثورو» با ابراز مخالفت، هم این پیشنهاد مأمور دولت را رد می کند و هم به او اعلام می کند که مالیات نخواهد پرداخت. به همین دلیل او را بازداشت و برای یک روز در زندان نگاه می دارند. پس از آن به قید ضمانت آزاد می شود. این اولین تجربه «نافرمانی مدنی»، «ثورو» را به تفکر وامی دارد و پس از چندی مقاله ای در این مورد نوشته و منتشر می کند که البته در آن زمان با واکنش چندانی روبرو نمی گردد. (۱۳).
بعدها «ثورو» از نظر فکری به گروههای رادیکالی نزدیک می شود که بطور مسلحانه، علیه برده داری مبارزه می کردند. درگیری مسلحانه در ویرجینیا که به بازداشت و اعدام دوست نزدیک او«جان براون» رهبر عملیات مسلحانه می انجامد، شوک روانی عمیقی به «ثورو» وارد می کند. او در توجیه اقدامات دوستش «جان براون» دست به نوشتن سه مقاله دیگر می زند که به منزله پایان بررسی های او در مورد «نافرمانی مدنی» است. در نوشته های متأخر، «ثورو» تحت تأثیر اعدام دوستش، تا حدود زیادی در ایده های اولیه خود نسبت به نافرمانی مدنی، تجدیدنظر کرده است، به صورتی که برخی کارشناسان، آن دیدگاهها را امروز دیگر در چارچوب نافرمانی مدنی ارزیابی نمی کنند. در هر صورت، «ثورو» بعدها موضوع نافرمانی مدنی را علاوه بر عرصه خودداری از پرداخت مالیات، به حوزه تحریم نشریاتی که از برده داری دفاع می کردند، مخالفت با جنگ علیه مکزیک، تشویق کارمندان دولت برای استعفا دادن و حتا جدایی ماساچوست از ایالات متحده آمریکا نیز کشانید. «ثورو» در سال ۱۸۶۲ بر اثر ابتلا به بیماری سل، در زادگاه خویش درگذشت.
در این نوشته، امکان و فرصت بررسی مبسوط دیدگاههای «ثورو» وجود ندارد. تنها به اشاره ای مؤجز می توان گفت که از نوشته یادشده نمی توان به عنوان رساله ای با یک ساختمان فکری منظم یاد کرد که از آن نظریه ای منسجم قابل استنباط باشد. دیدگاههای «ثورو» را در مورد نافرمانی مدنی می توان بدینگونه خلاصه کرد: نافرمانی مدنی، اقدامی فردی و مسالمت آمیز در شکل خودداری از پرداخت مالیات و سرپیچی از دستورات دولتی در این زمینه است. این امر هنگامی موجه و قابل توصیه است که اطاعت از دستور یادشده، از اطاعت کننده، بی عدالتی نسبت به شخص سومی را بطلبد. معیار قضاوت در چنین موردی، وجدان شخصی است. نافرمانی مدنی، وابسته به شکل مقدم یا ابزار محدودی نیست، ولی افرادی که دست به نافرمانی مدنی می زنند، باید پیامدهای کیفر قانونی آن را پذیرا باشند. اقدام نافرمانی مدنی، فراخوانی خطاب به شهروندان دیگر است. اگر نافرمانی مدنی از طرف اقلیت کوچکی صورت می گیرد، باید دارای فشار تحمل ناپذیری بر روی اکثریت حاکم باشد. تصمیم اکثریت، حتا اگر چنین اکثریتی بطور دمکراتیک تشکیل شده باشد، تنها در صورتی مشروعیت دارد که مورد موافقت تک تک افراد واقع شده باشد (۱۴).
این نکته آخر، روشن می سازد که «ثورو» اهمیت فوق العاده ای برای فردیت قائل بوده است. تا آنجا که او چنین فردیتی را بنیاد توجیه نافرمانی مدنی ارزیابی می کند. فرد از نظر «ثورو»، قدرتی عالی و مستقل است که بطور همزمان، شالوده و مرز همه قدرتهای برتر را می سازد. در آنجا که دستور دولتی با وجدان فرد که از مرتبه ای عالی برخوردار است، در تناقض قرار می گیرد، مقاومت در شکل توصیف شده نافرمانی مدنی، امری موجه است.
نافرمانی مدنی مورد نظر«ثورو»، بعدها به زندگی و آثار مردی راه یافت که ایده مقاومت مسالمت آمیز را در نیمه اول قرن بیستم با اقداماتی در آفریقای جنوبی و مبارزه رهایی بخش در شبه قاره هند گره زد و انظار جهانیان را به خود معطوف ساخت. این مرد، کسی جز مهاتما گاندی، بنیانگذار هند نوین نیست. گاندی در سال ۱۹۴۲ در نامه ای به یک دوست آمریکایی نوشته بود که با خواندن رساله «ثورو» در مورد نافرمانی مدنی، آموزگار خود را یافته است. گاندی در سال ۱۹۰۷ در نشریه ای که خود در آفریقای جنوبی منتشر می ساخت، بخشهایی از رساله «ثورو» را در مقاله ای به قلم خود معرفی و اهمیت آن را مستدل ساخته بود و تدریجا” دیدگاههای مطرح شده در آن را به وظیفه هواداران خود تبدیل نمود. او بعدها در نوشته های دیگر خود، این ایده را گسترش داد و در اشاراتی نظری درباره نافرمانی مدنی، آن را به صورت جستارهایی منظم جمعبندی کرد. البته ما با رساله ای مشخص و تحت همین عنوان در آثار گاندی روبرو نمی شویم، اما دیدگاههای او در مورد نافرمانی مدنی، در اعلامیه ها، قطعنامه ها و فراخوانهای او به کرات مطرح شده و در مجموعه آثار او منعکس است (۱۵).
«توماس لاکر» که در مورد نافرمانی مدنی و دیدگاههای گاندی در زمینه آن، دست به پژوهشهای مفصلی زده است، تصریح می کند که ما در اظهارات گاندی در این مورد، با موضوعی دارای دقت مفهومی روبرو نمی شویم. اکثر مطالبی که او در این رابطه نگاشته، در کوران مبارزه، در حالت تعجیل و مسافرت با قطار و یا در فاصله کوتاه استراحت میان دو آکسیون به رشته تحریر درآمده است. «خشونت پرهیزی» در دیدگاه گاندی نسبت به نافرمانی مدنی، جایگاهی مرکزی دارد. بارها پیش آمده بود که او اقدامی مبتنی بر نافرمانی مدنی را که بطور ناخواسته به خشونت کشیده، زودتر از موعد مقرر قطع کرده بود. گاندی «نافرمانی مدنی تام» را گونه ای شورش مسالمت آمیز می فهمید ولی اذعان می نمود که پرهیز از خشونت در هر اقدامی تضمین شده نیست. بنابراین ما در دیدگاه گاندی نسبت به نافرمانی مدنی، با توجه به دریافتی که امروز از این مفهوم وجود دارد، با گونه ای از التقاط روبرو هستیم، بویژه در آنجا که گاندی این مفهوم را به معنای «مقاومتی انقلابی» به کار می گیرد. اما اهمیت گاندی در آن است که نافرمانی مدنی را برای نخستین بار در مقابله با یک قدرت استعماری به کار گرفته و در قلمروی عمل، تجربیات گرانبهایی در این زمینه به دست آورده است. در عین حال تبیین مفهومی نافرمانی مدنی در نزد گاندی نسبت به «ثورو» پیشرفت نشان می دهد، اگر چه خود او کار در این زمینه را ناچیز می شمارد.(۱۶).
گاندی معتقد بود که: «نافرمانی مدنی، حق فطری هر شهروند است. شهروندی که از چنین حقی صرفنظر کند، از حق انسانی خود صرفنظر کرده است. آمادگی نافرمانی مدنی را در خود کشتن، به منزله در زنجیر کردن وجدان خود است». (۱۷). گاندی همچنین برای نقش گسترده مردم در نافرمانی مدنی اهمیت ویژه ای قائل بود. او آن اقدام نافرمانی مدنی را که بدون پشتیبانی توده های میلیونی و توسط گروهی کوچک صورت تحقق می پذیرد، ماجراجویی صرف و بی ثمر می دانست. اهمیت آموزه های گاندی برای نسلهای پس از او را می توان در دو نمونه نشان داد: مارتین لوتر کینگ یکی از برجسته ترین رهبران جنبش حق شهروندی آمریکا در دهه شصت قرن بیستم، اندیشه های گاندی را تکانه ای مهم برای مبارزات خود ارزیابی می کرد. مقاومت مسالمت آمیز حدود سی هزار زن انگلیسی که در ماه دسامبر سال ۱۹۸۲ به اقدامی اعتراضی در مقابل ایجاد پایگاه اتمی در «برکشایر» دست یازیدند، به گفته یکی از رهبران این جنبش، یادآور اقدامات نافرمانی مدنی توسط مهاتما گاندی بود. اشکال بروز و صورتهای گوناگون نافرمانی مدنی، موضوع بخش بعدی این مقاله است.
صورتهای گوناگون بروز نافرمانی مدنی
ما در آمریکا، طی دهه پنجاه قرن بیستم، با اشکال مختلفی از بروز نافرمانی مدنی روبرو می شویم. در دوره مک کارتیسم که دوره فشار بر دگراندیشان چپ و بویژه کمونیستها در آمریکا بود، مقاله ای از طرف سیاست شناس آمریکایی «دیوید اسپیتز» تحت عنوان «دمکراسی و مشکل نافرمانی مدنی» منتشر شد که سرو صدای زیادی به پا کرد. این مقاله در کوران بازجویی های کمیسیونهای دو مجلس آمریکا از دگراندیشان چپ، از آنان خواسته بود که در چارچوب نافرمانی مدنی، از فاش کردن نام دوستان خود که عضو و یا هوادار حزب کمونیست هستند و در صورت لو رفتن شغل خود را از دست می دهند، در مقابل کمیسیونهای بازرسی خودداری کنند. جنبش سیاهپوستان آمریکایی برای تساوی حقوق و علیه سیاست تبعیض نژادی در این کشور، سابقه ای طولانی دارد. در تاریخ اول دسامبر ۱۹۵۵ حادثه ای در شهر مونتگمری ایالت آلاباما، به جرقه ای برای ایجاد یک جنبش گسترده نافرمانی مدنی تبدیل شد. در این روز خانمی سیاهپوست به نام «رزا پارکز» که در اتوبوس بر روی صندلی ای که برای سفیدپوستان در نظر گرفته شده بود نشسته و علیرغم اخطار راننده حاضر به ترک آن نشده بود، بازداشت شد. این حادثه به جنبش اعتراضی گسترده ای در آلاباما منجر گردید. کشیش جوانی به نام مارتین لوتر کینگ که در رأس این جنبش قرار گرفته بود، از همه سیاهپوستان خواست که تا لغو قانون مربوطه، از سوار شدن به اتوبوسها خودداری کنند. این جنبش پس از یک سال تحریم اتوبوسها از طرف سیاهپوستان، نتیجه مثبت داد. مارتین لوتر کینگ بعدها به یکی از رهبران برجسته جنبش مقاومت شهروندی در آمریکا تبدیل شد و سرانجام توسط نیروهای افراطی و نژادپرست به قتل رسید.
تشکیل گروههای مخالف با آزمایشهای هسته ای در آمریکا و انگلستان در دهه پنجاه و تلاشهای گوناگون آنان برای جلوگیری از آزمایشات هسته ای در مناطق مختلف، از طریق تحصن و بلوکه کردن راههای عبور و مرور و یا راندن قایقهای کوچک به مناطقی در اقیانوس که در آن آزمایشهای اتمی زیرآبی صورت می گرفت، از دیگر اشکال نافرمانی مدنی بود.
در ماه فوریه سال ۱۹۶۰، در شهر کوچکی در ایالت کارولاینای شمالی، چهار دانشجوی سیاهپوست آمریکایی وارد فروشگاهی شدند و سفارش قهوه دادند. گارسون متذکر شد که از دادن سرویس به آنان به دلیل رنگین پوست بودنشان خودداری خواهد کرد. آنان نیز علیرغم اصرار، از ترک محل خودداری کردند و سرانجام بازداشت شدند. این روش اعتراضی که به نام «Sit-ins» معروف شد، بعدها ابعاد گسترده ای به خود گرفت، بطوریکه مقامات انتظامی در کارولاینای شمالی ناچار شدند حدود ۷۰ هزار نفر را به جرم تبعیت از این روش نافرمانی مدنی بازداشت کنند.
جنبش دانشجویی نیمه اول دهه شصت در آمریکا علیه سیاست نظامیگری دولت این کشور را که بعدها به جنبش اعتراضی گسترده علیه جنگ ویتنام فرارویید، یکی دیگر از جنبشهای نافرمانی مدنی می دانند. این جنبش نخست از دانشگاههای مشهور کشور چون برکلی آغاز شد و سپس با روش نافرمانی مدنی تحصن نشسته Sit-ins به سایر دانشگاهها نیز تعمیم یافت و به بازداشت انبوهی از دانشجویان انجامید. تحت فشار نیروهای محافظه کار و از ترس جنبش دانشجویی، مقامات آمریکا در ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۴ قانونی در منع فعالیتهای سیاسی در محیط دانشگاهها وضع کردند. متعاقب این اقدام، گروههای دانشجویی در جبهه ای متحد شدند. در اعتراض به قانون یادشده، چند تن از دانشجویان در صحن دانشگاه برکلی اقدام به گذاشتن میز کتاب و پخش اعلامیه کردند و در نتیجه به دفتر دانشگاه احظار شدند. صدها تن از دانشجویان در مقابل دفتر دانشگاه گردآمدند و خواستار رفتاری مشابه با دوستان خود شدند. مخالفت مقامات دانشگاه سرانجام باعث شد که دانشجویان در راهروها دست به تحصن نشسته بزنند و اداره امور دانشگاه را مختل سازند. با وارد شدن پلیس به معرکه، اقدامات مسالمت آمیز دیگری از قبیل ایجاد مانع در برابر حرکت اتومبیلهای پلیس و غیره نیز به کار گرفته شد. این جنبش سرانجام به پیروزی مقطعی دانشجویان و لغو قانون یادشده انجامید.
جنبش مخالفت با جنگ ویتنام نیز یکی دیگر از اشکال نافرمانی مدنی بود. در تظاهراتی که علیه این جنگ در تاریخ ۱۶ اکتبر ۱۹۶۷ در بوستون برگزار و به Boston Five معروف شد و در پایان به مراسمی مذهبی در مقابل یکی از کلیساها ختم گردید، پنجاه نفر از جوانان آمریکایی که به خدمت زیر پرچم فراخوانده شده بودند، در حرکتی سمبلیک برگهای دعوت به خدمت سربازی خود را در مقابل کلیسا به آتش کشیدند و از رفتن به جبهه های جنگ خودداری کردند. دادگاههای آمریکا طی آن سالها، صدها نفر از صلحدوستان آمریکایی را به جرم نافرمانی مدنی و امتناع از خدمت سربازی، روانه زندانها نمودند.
نافرمانی مدنی در کشورهای اروپایی نیز سابقه ای طولانی دارد. یکی از جالب ترین اشکال نافرمانی مدنی در انگلستان، موضوع ممنوعیت انتشار بیرونی بحث های پارلمان بود که به تصویب قانونی در قرن هفدهم این کشور بازمی گشت. از اواخر قرن هیجدهم، این قانون مکررا” و بطور هدفمند از طرف برخی ارباب مطبوعات نقض می شد و در نتیجه بسیاری از فعالین مطبوعاتی به دلیل این قانونشکنی بازداشت و راهی زندانها می شدند. با تظاهرات بزرگی که در حمایت از آنان برگزار می شد، سرانجام پارلمان انگلیس مجبور شد، سیاست خود را در این زمینه تغییر دهد.
در جمهوری فدرال آلمان، طی دهه های ۷۰ و ۸۰ قرن بیستم، جنبشهای حفاظت از محیط زیست و نیز جنبش صلح در مخالفت با مسابقه تسلیحاتی میان غرب و شرق، بارها با موفقیت اشکال مختلف نافرمانی مدنی را به کار گرفتند. در این کشور، مبارزه با انرژی اتمی و دعوت دولت به استفاده از منابع بدیل انرژی با اقدامات گوناگونی همراه بود. از سال ۱۹۷۷ هزاران نفر در اعتراض به استفاده از انرژی اتمی دولت، از پرداخت صورتحساب مصرف برق خانگی خودداری کردند و اکثرا” بعدها از طرف دادگاهها به پرداخت جرائم نقدی محکوم شدند.
تحصن نشسته در مناطقی که نیروگاههای اتمی وجود داشت و نیز زنجیر کردن خود به ریلهای خط آهنی که قطار قرار بود زباله های اتمی را از طریق آن به مناطق دیگر منتقل کند، از دیگر اشکال نافرمانی مدنی در آلمان بود که هنوز نیز گاهی بروز می کند. در ماه اوت سال ۱۹۸۲ بیش از ۷۰۰ تن به مدت یک هفته در مقابل نیروگاه اتمی «گروس انگستیگن» سد معبر نمودند.
اعتراض علیه سیاستهای ناتو در اکتبر ۱۹۸۳ در آلمان که با تظاهرات پرشکوه صدهاهزار تن در شهرهای این کشور همراه بود، بزرگترین تجلی نافرمانی مدنی در یک کشور اروپایی است. در جریان این اعتراضات، دهها اقدام مسالمت آمیز در بلوکه کردن و اشغال سمبلیک تأسیسات نظامی در این کشور صورت گرفت که اکثرا” بدون خشونت و خونریزی پایان یافت. مقارن همین ایام، نمونه جالب دیگری در همین رابطه بروز می کند. دولت آلمان پزشگان این کشور را فراخوانده بود که در دوره های فشرده آموزشی، شیوه رفتار پزشگی در زمان «فاجعه اتمی» را بیاموزند. اکثر قریب به اتفاق پزشگان از شرکت در این دوره ها به دلایل اخلاقی خودداری کردند. استدلال آنان چنین بود که با شرکت در این آموزشها، نباید به این توهم در میان مردم دامن زد که در صورت بروز یک «فاجعه اتمی»، علم پزشگی واقعا” قادر است به یاری آنان بشتابد.
امروزه سازمانی که برای حفاظت از محیط زیست، تحت نام «صلح سبز» (Green Peace) در سراسر جهان فعالیت می کند، در بسیاری موارد با نقض تعمدی ولی مسالمت آمیز یک قانون و یا سرپیچی از یک دستور مشخص، اشکال گوناگونی از نافرمانی مدنی را به نمایش می گذارد.
دشواریهای نافرمانی مدنی
در گفتار بالا نشان دادیم که دولتهای دمکراتیک و پارلمانهای برگزیده مردم نیز می توانند در تصمیم گیریها و سیاست های خود مرتکب خطاهای فاحش شوند. در اینجا باید متذکر شد که اگر آنان خطاپذیرند، پس باید این خطاپذیری را در مورد اقدام کنندگان نافرمانی مدنی نیز قائل شد. باید در نظر داشت که میدان بازی نافرمانی مدنی، بویژه از منظر رعایت قانون، گسترده نیست و بدون تردید، بزرگترین دشواری نافرمانی مدنی را می باید در اقدام قانونشکنانه آن دید. این امر با توجه به اهمیت قانون در کشورهای غربی و نیز مشروعیت تصمیمات قانونی در آنجا، در بحث های نظری مربوط به نافرمانی مدنی، از موضوعات محوری است. برخی از صاحب نظران، تناقض اصلی را به هنگام بروز نافرمانی مدنی، تناقض میان اخلاقیت و قانونیت می دانند. پروفسور «نیکل» استاد علوم سیاسی دانشگاههای آلمان تصریح می کند که استدلال اخلاقی نافرمانی مدنی، عاملی مرکزی در چنین رفتاری است. شهروندی که دست به نافرمانی مدنی می زند، با دریافتی اخلاقی و از روی وجدان، نقض قانون را پذیرا می شود، چرا که به عقیده او از راه دیگری نمی توان علیه یک بی عدالتی و خطری سنگین که متوجه منافع عمومی است، اعتراض کرد و قانونی را تغییر داد. به عقیده «نیکل» ما در جریان نافرمانی مدنی، شاهد تجلی جدالی میان اخلاق و قانون در رفتار شهروندان هستیم. (۱۸).
بحث در این زمینه، ریشه های خود را در فلسفه روشنگری و بویژه اندیشه های ایمانوئل کانت در مورد اخلاق و قانون دارد، که پرداختن به آن در اینجا، ما را از هدفی که این مقاله دنبال می کند، تا حدودی دور خواهد ساخت و لذا باید آن را به فرصتهای دیگری واگذاشت. تنها به اختصار می توان اشاره کرد که کانت در «بنیاد متافیزیک اخلاق»، یک رفتار را تنها هنگامی اخلاقی می داند که برخاسته از انگیزه شناخته شده ناشی از احساس یا عاطفه ای اخلاقی (Sitte) باشد و آن را هنگامی قانونی (legal) می داند که مستقل از انگیزش رفتاری، با ملزومات قانون سازگار باشد. اندیشه حکومت قانون به مفهوم دقیق کانتی آن، تدریجا” آنچنان تکوین یافت که امروزه دولت مدرن از شهروندان خود، پیش از آنکه رفتاری اخلاقی انتظار داشته باشد، رفتاری قانونمدار می طلبد.
اما همانگونه که اشاره شد، ما در نافرمانی مدنی، با جدالی میان الزامات قانونی از یکطرف و آیین اخلاقی از طرف دیگر روبرو هستیم. چنین تناقضی بویژه در آنجا بروز می کند که قانون مشخصی، حقوق بشر را نقض می کند و یا جامعه ای را با خطر فاجعه جنگ روبرو می سازد. به عقیده «نیکل»، در چنین مواردی، شهروندان بسیاری، وظیفه ناشی از هنجار اخلاقی و وجدان شخصی را، پایین تر از رعایت هنجار حقوقی نمی دانند و دقیقا” بر پایه این آموزه مسیحیت رفتار می کنند که: «باید از خدا بیشتر فرمانبری کرد تا از انسان». (۱۹).
«توماس لاکر» در بررسی همین تناقض است که لازمه نافرمانی مدنی را هم توجیه اخلاقی و هم توجیه حقوقی آن می داند. او دشواری کار را در آنجا می بیند که تعیین رابطه میان توجیه اخلاقی و توجیه حقوقی بسیار پیچیده است. آنچه که در یک منظومه اخلاقی مورد نظر است، لزوما” نباید با قوانین جاری نیز همساز باشد و در نقطه مقابل، هر چه را که نظم حقوقی ایجابی معین کرده است، لزوما” به توجیه اخلاقی نیازمند نیست. «لاکر» اگر چه جایگاه قابل توجهی برای توجیه اخلاقی نافرمانی مدنی قائل است، اما زمینه توجیه قانونی آن را محدود ارزیابی می کند. او خواهان برداشتی متعادل در این زمینه است. چرا که خالی کردن یکسره زمینه توجیه قانونی از زیر پای نافرمانی مدنی، جبهه ها را سخت تر و مشروعیت دولت را آسیب پذیر می سازد و از طرف دیگر پر بها دادن به آن، تشویق به نافرمانی مدنی را دامن می زند و می تواند کل نظم حقوقی را با دشواریهای دیدناپذیر روبرو سازد. (۲۰).
در این زمینه می توان به استدلالات و دیدگاههای دیگری نیز پرداخت که طبعا” این بحث را به درازا می کشاند. اما اشاره به موضوعات مطروحه در این بخش، از آن جنبه ضروری بود که نشان دهد، بحث های حقوقی و اخلاقی بسیاری در مورد نافرمانی مدنی در میان صاحب نظران غربی وجود دارد و باید مورد توجه قرار گیرد.
نتیجه گیری
از گفتار بالا می توان نتیجه گرفت که نافرمانی مدنی، مفهومی پیچیده و چند سویه در فرهنگ سیاسی غرب است. در تبیین مفهومی این پدیده می توان یکبار دیگر تصریح نمود که: نافرمانی مدنی اقدامی با انگیزه سیاسی ـ اخلاقی، علنی و مسالمت آمیز برای اعتراض نسبت به رفتار قوای دولتی است که حداقل از منظر چگونگی امر، نقض قانون مشخصی را به همراه دارد. با چنین ترکیبی از سنجیدارهای گوناگون نافرمانی مدنی، می توان مرز روشنی میان آن با سایر اقدامات قانونشکنانه عادی، پنهانکارانه، خشونت آمیز، انقلابی و براندازانه کشید. فرمول «نافرمانی مدنی»، از نظر زبانی گویا و از منظر مفهومی، ریشه های محکمی در تاریخچه تکوین این مفهوم دارد. از آنجا که نافرمانی مدنی به دلیل انگیزه های سیاسی ـ اخلاقی صورت می گیرد، حامل باری از عناصر هنجاری است، امری که بررسی رابطه متقابل میان این مفهوم و توجیه آن را طلب می کند.. s
ـــــــــــــــــــــــــــــ
۱) Vgl. Max Weber, Wirtschaft und Gesellschaft, Grundriss der verstehenden Soziologie, Tübingen 1976, S. 122-144
۲) Manfred G. Schmidt, Wörterbuch zur Politik, Stuttgart 1995, S. 1096
۳) John Rawls, Theorie der Gerechtigkeit, Frankfurt/M. 1975, S. 401
۴) Ebd. S. 401
۵) Martin Stöhr, Ziviler Ungehorsam und rechtstaatliche Demokratie, Frankfurt/M. 1986, S. 1
۶) Theodor Ebert, Ziviler Ungehorsam in parlamentarischen Demokratien, in Martin Stöhr (Hrsg.), Ziviler Ungehorsam und rechtstaatliche Demokratie, Frankfurt/M. 1986, S. 121
۷) Theodor Ebert, a.a.O., S. 122-131
۸) Jürgen Habermas, Ziviler Ungehorsam – Testfall für den demokratischen Rechtsstaat. Wider den autoritären Legalismus in der Bundesrepublik, in Peter Glotz (Hrsg.), Ziviler Ungehorsam im Rechtsstaat, Frankfurt/M. 1983, S. 35
۹) Jürgen Habermas, a.a.O., S. 36-39
۱۰) Jürgen Habermas, a.a.O., S. 43
۱۱) Jo Leinen, Ziviler Ungehorsam als fortgeschrittene Form der Demonstration, in Peter Glotz (Hrsg.), Ziviler Ungehorsam im Rechtsstaat, Frankfurt/M. 1983, S. 24
۱۲) Jo Leinen, a.a.O., S. 23
۱۳ ـ عنوان اصلی این مقاله On the Relation of the Individual to the State می باشد که برای نخستین بار در تاریخ ۱۴ مه ۱۸۴۹ تحت عنوان Resistance to Civil Government در مجله Aesthetic Papers در بوستون به چاپ رسید.
۱۴) Vgl. Thomas Laker, Ziviler Ungehorsam, Geschichte-Begriff-Rechtfertigung, Baden-Baden 1986, S. 24-25
۱۵) Vgl. Thomas Laker, a.a.O., S. 28-38
۱۶) Thomas Laker, a.a.O., S. 39-51
۱۷) Zitiert nach: Jo Leinen, a.a.O., S. 24
۱۸) Egbert Nickel, Legalität und Moralität staatsbürgerlichen Handelns als Überlebensbedingungen, in Martin Stöhr (Hrsg.), Ziviler Ungehorsam und rechtsstaatliche Demokratie, Frankfurt/M. 1986, S. 93
۱۹) Egbert Nickel, a.a.O., S. 95
۲۰) Thomas Laker, a.a.O., S. 189-313
Source:
http://www.falsafeh.com/mohii_Ziviler_Ungehorsam.htm
به نظرم الان فرصت خوبیه که وبلاگ نویس هایى مثل شما که مخاطب دارن روى اصلاحاتى که میشه خارج از چهارچوب قدرت بهشون پرداخت تمرکز کنن. ما یه جمیت چند ۱۰ میلیونى داریم که دوست دارن وضع موجود تغییر کنه و دستشون هم از قدرت کوتاهه خب فکر کنیم که بدون توسل به دولت براى بهبود جامعه چکار میشه کرد. مثلن چطور میشه ارزشهایى مثل مدارا و گفتگو رو ارتقا داد و خشونت، بنیادگریى و سطحى نگرى رو کم کرد. چطور میشه مردم رو نسبت به مشکلات اقتصادى آگاه کرد و NGO ها رو به عنوان مسیر مطمین براى توسعه مناطق محروم جا انداخت.
قشنگترین صحنه اى که من تو تمام این وقایع دیدم دفاع اون دختر از اون بسیجى بود. چطور میشه این نگاهو به هر دو طرف جا انداخت که ما یه ملتیم و بى هم به جایى نمیرسیم. میدونم که اینها حرفاى ساده اى نیستن و شاید بعضیاشم خیلى نپختن اما الان که ملت به جنب و جوش افتادن دنبال جهتن و اگه بشه یه منشوره اصلاحات مردمى تدوین کرد فکر میکنم حرکت خوبى باشه. رسانمون هم همین اینترنت و P2P میتونه باشه. ما میتونیم با یه بدون مشارکت دولت، ایران بهترى بسازیم. ممنون.
سلام
در روزهای تلخی که کلمات هم جیره بندی شده برایمان مقاله ها و تحلیل های شما بسیار کمک کننده و آگاهی بخش بوده است
باز هم بنویسید که هم نسلان من به خواندن بیشتر از گذشته نیاز مندند
سلام
در روزهای تلخی که کلمات هم جیره بندی شده برایمان مقاله ها و تحلیل های شما بسیار کمک کننده و آگاهی بخش بوده است
باز هم بنویسید که هم نسلان من به خواندن بیشتر از گذشته نیاز مندند
یک لحظه تصورش را بکنید .////////////
/صبح وقتی پاسدار ها و بسیجی ها وملاها / وحشت زده /با کوچه وخیابان ها وبیابانها ی مملو از کاغذ های ریز وخرد شده مواجه شوند>؟؟؟ ( الله اکبر های شبانه فقط چند ساعتی دوام داشت ) با این دریای کاغذ چه کنیم ؟؟؟؟؟ با کدام جارو میتوان انرا پاک کرد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر هر شب تکرار شود چطور .؟؟؟ چه خاکی بر سرمان بریزم اگر مردم هر شب انرا تکرار کنند. چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر مردم در شهرها وروستاها خبر دار شوند وهمین کار را بکنند چی.؟؟؟؟؟ با فیلم های ارسالی از این کاغذ ها چه کنیم.؟؟؟ نکنه goole earth بتونه از اون بالا بالاهاگزارش تصویری بده.؟؟؟؟؟؟ چه میکنه این بمب کاغذی….؟؟؟؟؟
(( ایا ایرانیان برای بار دیگر با این تاکتیک مبارزاتی اعتراضی مسالمت امیز چشم جهانیان را حیرت زده
خواهند کرد.؟؟؟؟ // هذ اگوی و هذا میدان //)) …ایران وجهان منتظر ست………….
با سلام
آن چه از شواهد و قرائن بر می آید، استراتژی مجریان انتخابات برای تقلب کلان و برنده اعلام کردن احمدی نژاد چنین می نماید:
– کمتر رای دادن مردم در شهرهای بزرگ (با ابزار تکنیکی مانند پایین آوردن سرعت رای گیری، نرسانیدن تعرفه، تمدید نکردن ساعت رای گیری علیرغم حضور مردم منتطر در صف ها و موارد دیگر…)
– پر کردن تعرفه های اضافی چاپ شده رای به اسم احمدی نژاد و ریختن آن در صندوق ها (۱۴۷ حوزه رای های تعداد رای احمدی نژاد ۹۰ تا ۱۵۰ در صد افراد واجد شرایط بوده است. بعضی موارد که تا ۲۰۰ در صد هم بوده است).
البته موارد دیگر تخلفات و تقلباتی که محلی انجام شده، جدای از این برنامه ریزی کلان است. صندوق ها هم که این دو هفته دست آقای محصولی بوده و هر بلایی که می خواسته سرشان آورده).
بعد از تایید انتخابات توسط شورای نگهبان
خب حالا “ما که گفته بودیم” ها شروع میشه… تحریمی، مشارکتی، برانداز، داخلی، خارجی…
حرف هیچکس نشد جز حرف مردم ایران: یک راهبرد مسالمت آمیز برای “اتحاد” و “نه” گفتن به این نکبت ولایت فقیه. راهکاری که بتواند “جریان اصلی” مردم (نه تنها نخبگان) را به میدان آورد تا بتوانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند.
به گمان من همراه با ادامه اعتراضات و به رسمیت نشناختن احمدی نژاد، ضرورت دارد یک کنگره ملی برای برگزاری “انتخابات آزاد” تشکلیل شود تا بتواند ادامه جنبش آزادیخواهی ملت ایران را “رهبری” کند.
چون در این رویکرد، ولایت فقیه و تمامی ارگان های منصوبش باید مورد بازنگری قرار گیرد؛ علت العلل به طور غیر مستقیم هدف قرار می گیرد. اما این خواست برگزاری انتخابات آزاد، می تواند تمامی نیروها چه در داخل و چه در خارج از کشور را متحد و همراه جریان اصلی مردم کند تا موفق شوند این نکبت را برای همیشه از ایران پاک کنند.
تنها ولی فقیه و جیره خوارانش ضد این خواست هستند که آنرا در انتخابات اخیر با قتل و خونریزی و ضرب و شتم های وحشیانه و دستگیری و شکنجه، آن هم با کمک خارج، نشان دادند.
. آقای موسوی و کروبی با حمایت ملت توی دهان این دولت بزنید.
متاسفانه مردان سیاست پیشه ما (آنهایی که به صفت اصلاح طلب متصف هستند) نشان دادهند که نه موقعیت شناس هستند و نه مرد میدانهای دشوار. آقای موسوی آنقدر صبر کرد که بالاخره شورای نگهبان نتایج انتخابات را تأیید کرد و گرهی دیگر بر قفل ابطال انتخابات زده شد. دارم فکر میکنم که آیا اصلا آقای موسوی و کروبی تصور روشنی از خواسته مردمان پر شماری که به آنها رای داده اند دارند یا خیر؟ به نظر میرسد آقایان هم بدشون نمیاد که اراده مردم رو برای احقاق حقوق خود با اطناب وقت فرسوده کنند. متاسفانه اینهم از بد شانسی مردم ایران است که آن دسته از رهبران اصلاح طلب که به خاطر بازی روزگار، و البته با سیاست شورای نگهبان، در جایگاه رهبری مردم قرار میگیرند لیاقت و شهامت چنین نقش آفرینیهای بزرگی را ندارند. آقای موسوی خیلی زود فراموش کردهاند، یا خودشون رو به فراموشی زده اند، که دولت فعلی ایران دولت کودتاست (راستی ایشون هرگز در مکاتبات تکراریشون چنین واژهای را برای توصیف دولت بکار نبرده اند) و بنابر این نبایستی انتظار رعایت قانون را از چنین دولتی داشت. ایشون با درخواستهای مکرر برای تجمعات قانونی عملا به این دولت نامشروع اعتبار میبخشند و این در حالی است که مردم را به نافرمانی مدنی بدون ترسیم استرتژی مشخص دعوت میکنند. آقای موسوی بارها گفتهاند که به نظام جمهوری اسلامی علاقمند هستند و شاید به همین دلیل است که صراحت لازم را در مخاطب قرار دادن و متهم کردن سر این فتنه ها، یعنی آقای خامنه ای، ندارند. بایستی به ایشان و تمام کسانی که چنینند گفت که از آن چیزی که رهبر فقید انقلاب به نام جمهوری اسلامی تاسیس نمود چیزی باقی نمانده که اینان دلسوزانه میخواهند حفظ کنند و ولی فقیه زمان تنها اشتراکش با آن سفر کرده جامهای است که میپوشند و این جان خودکامه سزاور چنان جامهای نیست. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. آقای کروبی و موسوی میتوانستند روز شنبه ۲۵ خرداد با تعیین ضرب الا عجلی برای آقای خامنه ای، با پشتوانه مردمی که در خیابان بودند، کودتا را با شکست مواجه کنند و آب رفته را به جو باز گردانند. افسوس که این فرصت از دست رفت. اکنون اما آقایان کروبی و موسوی برای برای حفظ ابرو هم که شده بایستی به تندی و با صراحت تمام در مقابل کودتای رهبر این ” نظام جبار جبون پرور” علیه ملت ایران تمام قد و تا پای جان با یستند. آقای موسوی، روز شنبه گفتند که با غسل شهادت به راهپیمای آمده اند، اما عملکرد ایشان در هفته گذشته نشان از چنین از خود گذشتگی ندارد. اگر نمیتوانند این حرکت را رهبری کنید بایستی صادقانه از مردم طلب عفو کنند و اجازه بدهند که آنها رهبر خود را پیدا کنند و راه خود را بروند در غیر این صورت مطمئن باشند که فردا ایشان را به خاطر فریب دادن و به بازی گرفتن جان و اعتمادشان نخواهند بخشید. آقای موسوی و کروبی ! توکل به خدای بزرگ کنید و با حمایت ملت توی دهان این دولت (و هر کسی که از اون حمایت میکنه)بزنید. نترسید از این پهلوان پنبه ها. اینها مثل برف در مقابل آفتاب حضور مردم آب میشوند، امتحان کنید تا ببینید. رئیس جمهور موسوی فرمان بده!
راستی اگه احمدی نژاد رای طبقه محروم رو داره این هوا(
)پس این چی می گه؟احمد جنتی: از نامزدهای محترم که با حضور خود « گرمی و رونق» عرصه رقابت را فراهم آورده اند قدردانی می نمایم!
توی همین جا فساد غوغا می کنه نه دنیا براشون مونده نه آخرت.
یه مسئله مهم .چرا می خواهیم این قدر سریع به نتیجه برسیم؟ البته ایران باید به خودش بجنبه! این جنبش یعنی وحدت.معنای دیگری بجز تغییر حکومت داره؟ “تغییر حاکمان” .باید فاکتور دین رو در رابطه با ایران در نظر گرفت از نظر من شیعه اسلام زرتشتی شده است.(کسایی که مخالفن حتما اطلاعات کمی از جزییات دین زرتشت دارن- من یکی که اگه قرار انتخاب بین زرتشت واسلام باشه با سر اسلام رو قبول می کنم والبته دل من یه دین دیگه رو می خواد).
در کل ما هنوز وقت داریم ولی نه خیلی زیاد.(حداقل ۲-۳ ماه شاید بیشتر)نباید نا امید بشیم وفکر کنیم تموم شد.نه این طور نیست.
باید یه فکر اساسی برای رسانه های(مخصوصا صدا وسیما )کرد. یه اتفاق خوب داشت دم انتخابات می افتاد چی شد که ادامه پیدا نکرد من نمی دونم؟(بازی پارازیت های وردی جام جم ).
من فکر می کنم سرمایه گذاری برای این قضیه یکی از مهم ترین کارهایی که باید کرد. ابزار تبلغی نباید در دست دشمن باشه تمام رشته هار و پنبه می کنه.
ساندویچی سر آذری که اینترنت نداره که بفهمه روز به روز باید ساندویچش رو کوجکتر کنه وگرونتر بفروشه وشبها بیشتر وایسه وباز هشتش گرو نهش باشه تقصیر کیه؟
باید مادر های رباط کریمی بدونن که بچه های دبستانی رو نمی تونن صبحونه بدن وگشنه می فرستن سر کلاس ،به خاطر چیه. کار کیه؟
ما ابزار تبلغی قوی تر می خواهیم.
البته این جوری که من می بینم با همین اینترنت هم خیلها هنوز پرتن. ولی میشه که درست بشه .باید به یک نتیجه واحد رسید.
راستی سهام عدالت شکم دبستانی ها صبونه نخورده رو سیر کرده؟
هر کی قبول نداره آدرس میدم بره ببینه
نیم ساعت با کمری یک ساعت با پراید تا تهران فاصله داره.
مجتمع آموزشی امام رضا.دبستان مهاجر.(خیابون اصلی رباط کریم)
دلیل اینکه اسمش مهاجر اینه که معمولا پدراشون برای کار می آن اونجا ولی چون کار گیر نمی آرن . زن وبچه ها رو بر می دارن و دوباره کوچ می کنن!
نه دین مونده براشون نه دنیا.فساد غوغا می کنه!
اگه می بینی که کسی اون پایینا پیداش نیست به این خاطر که توی ادارات دولتی با یه نون بخور نمیر جون می کنن یا نعشه ان یا خمار.
خارج نشینا با یه آمار دم دستی از داروای مثلا ترک اعتیاد می تون بفهمن که چی می گم .
درد زیاده زیاد .اون قدر که اگه زمین دهنشو باز کنه وجیغ بکشه دیگه من نیستم بی جا نکرده! خاک این سر زمین نجس شده!
سلام از الان بیاید تا جایی که میتونیم برای ۱۸ تیر یک حرکت یکپارچه را ایجاد کنیم،۱۸ تیر جنبش سبز به حرکت میاید،تظاهرات مردم در ایران و سر تا سر جهان در مقابل سفارتها برای اعلام به جهانیان
آقای جامی نوشته تان بسیار دلنشین بود. شفا دهنده بود. مرهمی به قلب شکسته ما بود. با اجازه شما در وبلاگم نقل میکنم.