زمانی معمای کوچکی را با دوستان مطرح می کردم در باره اینکه آینده ایران دست چه کسانی خواهد بود. شماری از آنها فکر می کردند منظور اپوزیسیون خارج از کشور است و جوابی در آن راستا می دادند. شماری دیگر اصلاح طلبان را دارای آینده می دیدند. و هر کسی بر اساس تحلیل خود که خارج از عرف سیاسی نبود پیش بینی می کرد. اما سوال بعدی من بی جواب می ماند: نقش نسل دوم نخبگان سیاسی چه خواهد بود؟ جواب آن این روزها روشن تر شده است.
در طول صد ساله گذشته هر نسلی از نخبگان سیاسی که رفته است زمینه را برای نسل دوم آماده کرده است و همیشه در این مسیر بحران به وجود می آمده است. نمونه پیش از انقلاب اش در جابجایی نسل انگلوفن ها با فرانکوفن ها بود. در درون دربار قاجاری هم سلسله بی انقطاعی از نیرنگها و دسته بندی ها دور و بر شازده ها به وجود می امد. نسل سوار که پیر می شد نسل جوان شازده ها می خواستند سوار شوند. طبعا درگیری حاد می شد. هر جابجایی در قدرت چنین است. این طبع قدرت است. مسمومیت و قتل و حبس و عزل شازده ها هم از همین جا بود.
امروز در صحنه سیاسی ایران هم این ماجرا اهمیت فوق العاده دارد. نسل انقلاب پیر شده است و عنقریب از صحنه خارج خواهد شد. پس نوبت جوانان این بیت و آن بیت است و آنچه در عرف ایران امروز آقازاده ها خوانده می شود.
اینکه نام پسران آقای خامنه ای خاصه مجتبی بر سر زبانها افتاده است بی جهت نیست. اما مجتبی با کدام آقازاده ها می جنگد؟ اجازه بدهید از نسل مقابله جویان فائزه را انتخاب کنیم. دختر نام آور آقای رفسنجانی را. در شرحی که به دنبال می آید می کوشم بر خصوصیات این دو تکیه کنم تا ببینیم این خصوصیات چه چیزی از ویژگی های نبرد در جریان را آشکار می کند.
در اینکه نبردی میان فائزه و مجتبی در جریان است می شود اطمینان داشت. توجه دارید که من بر اساس نشانه ها و شوهد قابل دسترس حرف می زنم و بنای تحلیل خود را بر نیمه آشکار می گذارم تا نیمه پنهان را روشن تر سازم. من هم فعال بودن فائزه را در ستاد موسوی و هم سخنرانی او را برای معترضان در برابر صدا و سیما و هم بازداشت شدن او را در تظاهرات ۲۵ خرداد بخشی از نشانه های دلالت کننده بر این می گیرم که او فعالانه با آنچه بیت خامنه ای به رهبری مجتبی در حال طراحی و اجرا ست مقابله می کند.
حالا اجازه بدهید کمی مدل خود را بیشتر مطالعه کنیم. اگر مدل کشمکش قدرت بین رفسنجانی و خامنه ای درست باشد مدل واقعی تر و عینی تر نبرد فائزه و مجتبی است. آن دو پدر پیر و فرتوت اند و در سن بازنشستگی هستند. اما این دو فرزند چند سالی است تمرین می کنند و خود را آماده میدان می کنند. پس نبرد واقعی اینجا ست و به رهبری آن دو. طبعا آنها هر چه در قوا و قدرت دارند برای بیرون کردن یکدیگر از صحنه جمع می کنند و خرج می کنند.
اگر نماد گرفتن فائزه و مجتبی را بپذیریم بررسی بعدی نشانگر این ویژگی هاست:
فائزه زنی است که اهل سیاست و مدیریت و رسانه است و روزنامه راه می اندازد و حرفها و نظرات جنجالی مطرح می کند و ابایی از به خیابان امدن برای پیش بردن حرف خود ندارد. مجتبی مردی است که از رسانه متنفر است و نامی از او در جایی برده نمی شود و کسی او را ندیده و نمی شناسد و تمام قدرت خود را در پشت صحنه سرمایه گذاری کرده است.
فائزه با قدرت افکار عمومی کار می کند. به سیاست به معنای شفاف تر آن گرایش دارد. مذهبی است اما مذهب اش دست و پای او را نمی بندد تا اندیشه های لیبرال داشته باشد. خود همین که بیرون می آید و حرف می زند امری کاملا مدرن است. مجتبی با قدرت به معنای شبکه اطلاعاتی و زندان و پنهان پژوهی و فشار بر این و آن سر و کار دارد. هر قدر فائزه اهل نشست و خاست با مردم است و دسترسی به او آسان است، مجتبی مردم گریز است و فقط با محارم سیاسی خود نشست و خاست دارد و دسترسی به او بسیار دشوار است.
فائزه به قدرت به مثابه امری آمیخته با مردم می نگرد اما مجتبی به قدرت به عنوان امری مافیایی نگاه می کند. گروه او باز است و گروه این بسته. این اهل قدرت نهان است و دکترین شوک و او اهل قدرت آشکار است و افکار عمومی. این از افکار عمومی بیزار است و او سازنده افکار عمومی. قدرت برای فائزه در نهادهای پارلمان و جامعه مدنی دیده می شود و قدرت برای مجتبی در حیاط خلوت سرای قدرت. این از نور و نورافکن و سوال می گریزد او اماده است حرف بزند و استدلال کند و لازم شد مردم را برانگیزد.
قدرت برای مجتبی در تصمیم نخبگان سیاسی و جمع بسته محارم خلاصه می شود. او دنبال اقناع نیست. دنبال سلطه است. اما قدرت برای فائزه در رای مردم است و مشروعیت گرفتن نخبگان هم از همان است. این نماینده فکر انتخابات است و او نماینده فکر نصب.
آنچه در باره فائزه روشن است این است که او زنی امروزی و شهرنشین است و به جنبش زنان ایران تعلق دارد. همین ممیزه بزرگی است حتی اگر سایر ممیزه های او را نادیده بگیریم. فائزه گروه نخبگان سیاسی در حاکمیت را به دو گروه تقسیم می کند. کسانی که زنان شان تبرج اجتماعی دارند و کسانی که شما خود انها را هم نمی بیند چه رسد به زنان شان! از این رو عبرت آموز است که در گروه فائزه میرحسین در کنار همسرش دیده می شود ولی آن یکی گروهی را نمایندگی می کند که انتشار عکس همسرش را در روزنامه توهین خانوادگی و ناموسی می پندارد.
فائزه نماینده جریانی از نسل دوم نخبگان سیاسی ایران است که به ارزشهای دموکراتیک شهرنشینان نزدیک ترند و مجتبی نماینده جریانی است که دموکراسی لیبرال را دموکراسی آشغالها و کثافتها می دانند. طبیعی هم هست زیرا این یکی به دنبال تقویت و گسترش مبانی سلطنت مطلقه ولی فقیه است و تعطیل ظرفیت های دموکراتیک قانون اساسی و آن یکی به دنبال تقویت رسانه و رای مردم است و احیای قانون اساسی و اصلاح آن به سوی نوعی درک مشروطه از قدرت.
نگاه به نمایندگان نسل دوم نخبگان سیاسی و نبرد قدرت آنها بار دیگر نشان می دهد که جامعه و نخبگان در ایران حول دو اندیشه مطلقه گرایی و مشروطه گرایی تقسیم شده اند. در یکی هر کاری که حاکم بخواهد مجاز است و قانون همو ست و در یکی حاکم کسی نیست مگر مجری قانونی که نمایندگان مردم بر او نظارت دارند. نیروی آزادی بخش را زنی نمایندگی می کند که یکی از هزاران هزار زن جسور و پیگیر رای و نظر و حق خود اند و نیروی استبدادی را مردی نمایندگی می کند که خود را در قالب هزاران چماقدار و اوباش کودتا این روزها تکثیر کرده است تا مرد و زن را فروکویند و هر «ندا» یی را در گلو خفه کنند. اینکه شهید شاخص این جنبش «ندا» ست بسیار با معنا ست.
پس نوشت:
اول اینکه دوست دانا و مهربانی به من نوشت که نقش مادران این دو تن را نیز باید برجسته کرد: مادر فائزه، عفت هاشمی است که در زمان شاه خطبه ها و تحصن های او در بیت مراجع زبانزد است – برنامه ای که این بار هم می خواستند به ظاهر عمل کنند و نشد. عفت مرعشی (هاشمی) در زمانی که اقای هاشمی و سران مجاهدین در معرض اعدام بودند مدتها در بیت مراجع قم متحصن بود. اما کسی از خانم خجسته (مادر مجتبی خامنه ای) فعالیتی اجتماعی گزارش نکرده است. سپاس بسیار از این نکته ظریف.
دوم اینکه از آنچه من خواسته ام بگویم در هر پست تنها بخشی مطرح شده است. مساله کنونی ایران دارای ابعاد مختلف است و طبعا برای رسیدگی به آن به یادداشتهای چندگانه ای هم نیاز هست. من امیدوارم در دو یادداشت بعدی یکی به مساله مصلحت در کانون این رفتارهای ضدمردمی بپردازم و دیگری به مساله اندیشه آخرالزمانی حاکم. جمع بست همه اینها به آن دیدی نزدیک خواهد شد که من فکر می کنم روشنگر وضعیت کنونی و دلیل بحران است.
سوم اینکه به دلیل نزاعی که درون طبقه نخبگان سیاسی در جریان است من فکر می کنم این نزاع لزوما باعث فروپاشی نظام نخواهد شد. بنابرین ایده حل مساله در داخل نظام قابل پیگیری است و می تواند جواب دهد. تنها در صورتی که نظام نتواند در درون خود مساله را حل کند روند فروپاشی آغاز شده است.
نسل دوم نیروهای فعال سیاسی سی سال پیش را نادیده نگیریم
بچه های ما پیروز خواهند شد.
خیلی عالی بود ممنون
کاشکی یه بخشی راه می انداختی تا در اون خودت رو معرفی می کردی
تازه با بلاگت در گیر و دار بعد از انتخابات آشنا شدم و حالا یکی از طرفدارای نوشته هات شده ام و به همه توصیه می کنم برای اینکه اوضاع رو درک کنند و بهتر فکر کنند به بلاگت سر بزنن …
امیدوارم همینطوری ادامه بدی و موفق باشی! البته فیلتر هم نشی!
بالاخره هرچی باشه … هیشکی از این دولت و … بد نمی گه! هرکی هم بد بگه یه مارکی
برچسبی چیزی بهش می چسبونن
————————–
«در باره شناخت نویسنده سیبستان نگاه کنید به نوشته های زیر عنوان «و مثلا شرح حال در بخش موضوعات در ستون سمت چپ وبلاگ. – سیب
سلام
این حرفها را در بارهی مجتبا خامنهای از کجا آوردی؟ به چه مدرکی؟
به یاد دارم هنگامی که در زمانه بودی به صراحت میگفتی که از خبرهای سبک نوریزاده بیزاری و آن را برای نقل مناسب نمیدانی که خبر باید از منبعهای مشخص باشد و …
چیزی تغییر کرده؟
————————-
در وضع نابرابر فعلی که طرف مقابل یک سپاه دروغ پراکن به میدان اورده است اجازه بدهید آنچه را او می خواهد با دروغ پنهان کند آشکار کنیم. به منابع زیاد سخت نگیرید ولی اگر چیزی می خوانید که برایتان تصدیق اش دشوار است تردید خود را هم حفظ کنید. اما کمی جستجو کنید نشانه های زیادی پیدا می کنید. در عین حال خوشحال می شوم به جای طعنه زدن فعالانه نقد کنید و نقض کنید تا بحث کنیم. اگر فضای رسانه ای بسته نبود در همان داخل دهها نفر بهتر از من می توانستند از این مسائل سخن بگویند. اطمینان داشته باشید که دلیل وضع بی سابقه فعلی یک دلیل بی سابقه هم هست. – سیب
aghaye jaami
avval iinke bebakhshid farsi type nemikonam .
webloge shomaa barayee man khandanitariin webloge iin roozhaast…negaahetaan besyaar daghigh va mooshekaafaana ast va be nazar mirese ke dide besyaar jaame’i az ghaziyeye entekhabaate akhire Iran daariid…
baa tashakkore faraavan
Shayesteh.
دوستان عزیزی که تو کار ریاضیات، منطق، اقتصاد، علوم کامپیوتر، فیزیک، و غیره هستید. لطفا فکر کنید و سریعا یک راه حل برای مشکل تجمعات داخل ایران پیدا کنید. این موضوع رو جدی بگیرین لطفا. این مساله شماست، نشون بدید که چیزهایی به درد بخور هم بلدید! لطفا این مطلب رو تو بالاترین بزارید
یکی از مشکلات بسیار جدی که در راه راهپیمایهای مسالمت آمیز مردم وجود دارد این است که ماموران مسلح دولتی همزمان با دیگران از مکان و زمان راهپیماییها خبر دار میشوند و با حضور زود هنگام در محل مورد نظر از تشکیل هسته اولیه این تجمعات جلوگیری میکنند. سوالی که مطرح میشود این است که چه راه حلی برای این مشکل وجود دارد. من متخصص نظریه بازیها نیستم اما فکر میکنم که بشود یک استراتژی پیدا کرد که امکان تشکیل تجماتی با تعداد قابل توجهی از مردم رو بده. صورت مساله اینه: فرض کنید پانصد هزار نفر میخواند در جائی، مهم نیست کجا مثلا در یکی از میادین تهران، تجمع کنند. فرض کنید صد هزار نفر نیروی ضد شورش هم وجود داره. مردم چه جوری رفتار کنند که در یکی از میادین حدود صد هزار نفر بتونند تجمع کنند؟ برای اینکه موضوع روشن بشه استراتژی زیر رو در نظر بگیریید:
فرض کنید که مردم قرار است ساعت ۴ بعد از ظهر در میدان انقلاب جمع بشن. حالا قرار میزاریم که هرکسی بره در اولین میدونی که در فاصله حد اکثر ۵ کیلومتری میدون انقلاب است تجمع کنه و وقتی که تعداد تجمع کنندگان به مثلا ۱۰۰ نفر رسید به میدون نزدیکتر حرکت کنند. و قرار میزاریم که اگر کسی به مانع برخورد کرد(مثلا پلیس ضد شورش یا…) راهش رو جمع کنه ولی عقب نره. در این صورت چه اتفاقی میافتد؟ به نظر من امکان اینکه تعداد قابل توجهی از مردم بتونن در یک جا همدیگر رو پیدا کنند بسیار زیاد است. شما فکر کنید چرا و ببینین آیا استراتژیهای بهتری پیدا میکنید؟
راستی نگارنده مطالب بالا خود فائزه بود یا پسر کنیز خانگی وی؟!!!!!! این سوال بنده را چاپ مکنی؟!!!! لابد برای این هم خزعبلاتی در آستین داری؟راستی آزادی بیان یعنی همین اراجیف بالا.
———————–
شما به همان خبرهای صدا و سیمای متین و امین و راستگوتان بسنده کنید و کیهانی که نماینده ولی فقیه اداره می کند و رجانیوزی که احمدی نژاد را می پرستد. خداوند رسواکننده دروغگویان است. – سیب
آقای جامی عزیز
برخی از نوشته های شما بدون اغراق نشان از عمق اندیشه ی شما دارد – خصوصا دو ، سه پست قبل که بسیار دقیق و موشکافانه نوشته شده بود. اما این مطلب شما را به سادگی نمی توان پذیرفت. به نطر من موضوع بسیار پیچیده تر از این است که بخواهیم این جریان را به دعوای دو تن از مراکز قدرت تقلیل دهیم. دوآلیسمی که قبل از انتخابات شکل گرفت و احساس خطری که میرحسین کرد و همه آن را شعاری پنداشتند و تازه الان است که آن را درک می کنیم به همراه برخی شایعات و فاکت های دیگر از قبیل کودتای روسی و مجتبی خامنه ای و نسل جوانی که تغییر را با تمام وجود می خواهد،داده هایی هستند که مطمئنم شخصی مانند شما با وقت گذاشتن بیشتر می تواند تجزیه تحیلی دقیق تر از ماجرا ارائه دهد. به هرحال فروکاستن موضوع به این شکل کمی بعید به نطر می رسد. امیدوارم همانند مطالب قبلی که بسیار اندیشمندانه نوشته شده بود باز هم شاهد مطالب عمیق و آموزنده شما باشیم.
اگر این تحلیل سیاسی شماست واقعا که وضع افتضاحی است.یعنی کشور و ملت ایران انقدر بدبخت و ترسو شده اند که سرنوشتشان به دست دو جوجه آخوند به قول شما اصلاح طلب و افراطی دست به دست شود…نخیر مثل اینکه بدون رستم و اسفندیار ایرانی وجود ندارد.به قول حکیم بزرگمون فردوسی پاکزاد:چنین است رسم سرای درشت گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
جالب بود
من ذاتا حوصله خوندن ندارم ولی این رو تا ته خوندم
من با نظر شما و تحلیلتون موافقم
میشه تو فیس بوکم بذارم؟
———————-
نقل با ذکر منبع نیاز به اجازه ندارد. شما آزادید برای نقل و تکثیر و توزیع و غیره! – سیب
آقای موسوی، چرا با مشارکت کلیه نیروهای دموکراسی خواه به تاسیس یک جبهه ملی فراگیر اقدام نمیکنید؟
هادی زمانی
۲۴ جون ۲٠٠۹
اکنون در خیابانهای ایران و در قلبها و دستهای به هم پیوسته مردم ما یک جبهه فراگیر برای مبارزه با استبداد ولایت مطلقه فقیه، به اجرا گذاشتن منشور حقوق بشر و استقرار دموکراسی شکل گرفته است. اما این جبهه مردمی هنوز فاقد یک تشکیلات کارآمد برای سازماندهی و رهبری موثر مبارزات غرورآفرین مردم ایران است. مبارزه با استبداد دینی، که با یاری درآمد سرشار نفت خود را تا دندان مسلح کرده و با تمام نیرو در برابر خواست مردم ایستاده، دشوار و پر هزینه است. نبود تشکیلات موثر برای سازماندهی و رهبری جنبش این هزینه را سد چندان خواهد کرد و نهایتا میتواند به شکست مردم بیانجامد. اکنون رفع این کاستی بیش از هر زمان دیگر ضروری و عاجل است.
مردم ایران از استبداد دینی، گسترش فساد و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی به ستوه آمده، عزم خود را برای تغییر شرایط جزم ساخته اند. نارضایتی از حکومت در اقصی نقاط کشور و در بین کلیه طبقات و اقشار جامعه گسترده است. مبارزه مردم اکنون چنان گسترش یافته و به چنان کمیت و کیفیتی فرا روئیده که سرکوب آن دیگر برای رژیم تمامیت خواه آسان نیست. در درون حاکمیت شکافهای عمیقی پدیدار گشته و نیروهای سیاسی و انتظامی آن در حال ریزش اند. تقلب شگفت آور حکومت در انتخاباتی که در چارچوبهای تنگ آن برگزار شد، اقدام آن به کودتا برای تحمیل کاندیدای مورد نظر خود و سرکوب وحشیانه و خونین مقاومت واعتراض مسالمت جویانه مردم، نقاب هرگونه مشروعیت را از چهره نظام دریده است. افزون بر این، مبارزه مردم ایران علیه استبداد دینی از حمایت گسترده جهانیان برخوردار است.
کلیه شرایط برای عقب نشاندن وشکست استبداد دینی و پیروزی مردم فراهم است، به جز وجود یک تشکیلات کارآمد که بتواند مبارزه مردم را به نحوی موثر سازماندهی و رهبری کند.
اما واقعا” در این اوضاع به هم ریخته تکلیف مردم چیست ؟ ظاهرا تمام تلاش مردم و خون های ریخته شده بدون رهبری و هدایت است (خود جوش)و این اصلا به نظر من خوب نیست چون نتیجه ای در بر نخواهد داشت . واقعا تکلیف مردم چیست و چه کار باید کرد .
من بی نهایت نگرانم .
(اگر این تحلیل سیاسی شماست واقعا که وضع افتضاحی است.یعنی کشور و ملت ایران انقدر بدبخت و ترسو شده اند که سرنوشتشان به دست دو جوجه آخوند به قول شما اصلاح طلب و افراطی دست به دست شود…)
می خواستم ب این آقای مسعود بگم که کجای کاری وضع مملکت از اینیم که اینجا گفته شده خراب تره
شاشیده شده تو مملکت ، رفسنجانی هر چی باشه یه سیاستی داره نفهم نیست قد اینا
تحلیلتان بسیار فروکاهنده و سیاه و سفید بود. مثل نوشته پیشینتان در مقایسه دوران کنونی با روزگار استبداد صغیر. شخصاً فکر می کنم قیاس بر مبنای نمونه های تاریخی از ارزش تحلیل کم می کند، چون تحلیلگر خواسته یا ناخواسته سعی در تطبیق کامل موقعیت حال و گذشته می کند و ویژگی های اکنون را به نفع گذشته نادیده می دهد.
در مورد فائزه و پدرش نگاهتان بیش از حد خوش بینانه و اغراق آمیز نیست؟ تمام خصایص مثبت یک سیاستمدار مدرن را برای فائزه به کار برده اید. چند سوال:
آیا شفافیت و پاسخگویی که باید از خصایص یک سیاستمدار دمکرات باشند جزو ویژگی های خاندان رفسنجانی هستند؟
آیا رفسنجانی ها خود را از جنس مردم می پندارند؟ نظرتان راجع به صندلی اشرافی ای که هاشمی رفسنجانی سالهاست نشسته بر روی آن برای مردم سخنرانی می کند چیست؟
مگر امیرکبیر دست شاهزاده های قجری را از خزانه سلطنت کوتاه نکرد؟ شباهت رفسنجانی با امیرکبیر در این مورد تا چه حد است؟
———————————
در این مورد من قبلا نظرم را گفته ام که اشرافیت بخودی خود هیچ مشکلی ندارد. اما شهادت آقای خامنه ای در باره آقای رفسنجانی هم باید به شما نشان دهد که داستانی که شما باور کرده اید می تواند طور دیگری باشد. ضمنا آنچه در باره مدرن بودن در ایران بعد از انقلاب داریم در دوره کرباسچی و با حمایت رفسنجانی اتفاق افتاده یا پایه گذاشته شده است. از آسمان که نمی توان آدم مدرن برای ایران آورد. به طور نسبی که نگاه کنیم هر یک از افراد موثر جمهوری اسلامی در سوی طبقه متوسط بایستد باید به او به چشم اعتبار نگریست. – سیب
در روزنوشت های هاشمی مربوط به سال های اول انقلاب او هر روز دخترش فاطمه را که سن اش هم کم است و در آغاز جوانی، به جای خودش میفرستد به جلسات حزب جمهوری که فضایی کاملا مردانه و حتی ضد زن داشته!
از آن طرف پسران آقای خامنه ای همه معمم اند و پسران هاشمی مهندس و فائزه دکترای حقوق بشر و فاطمه دکترای حقوق بین الملل!
البته امیدوارم برخلاف انچه گفته اید کشور همچنان بتواند از ظرفیت های کم نظیر خود هاشمی هم استفاده کند هر چند عرصه روز به روز بر او تنگتر میشود
من شما را نمیشناسم ولی فکر میکنم نظرتان جالب و بکر است ،اما به نظرم در این میان نقش وبینش مردم کمرنگ شده، راهپیمایی میلیونی آن هم در پایتخت و زیر پای چکمه پوشان رعب ووحشت کار بسیار بزرگی است که مدیریت آن از عهده سیاسیون تازه بدوران رسیده بعید مینماید .
علی
در ادامه نظر قبلی ام در نقد نوشته شما.
آقای جامی من خود برخاسته از طبقه متوسط (و به نوعی مرفه) هستم. در انتخابات چهار سال پیش به معین و در انتخابات امسال به کروبی رای دادم. اما حقیقت این است که در این دوره انتخابات میان شعارهای کروبی نه حجاب اختیاری و حقوق اقلیت ها بلکه هر ایرانی ۷۰ هزار تومان و مثلث طلایی تأمین اجتماعی، و از اندیشه های موسوی نه اصرار به بازگشت به قانون، بلکه پشتیبانی از از حقوق مستضعفین را پسندیدم. به نظرم رئیس جمهور ایران در درجه اول باید توجه خود را نه معطوف طبقه متوسط، بلکه طبقه محروم کند. این حرف را از سر دلسوزی برای این قشر نمی زنم، بلکه بیشتر از آینده خودمان می ترسم. آینده ای که در آن باز هم امثال هاشمی ها و خاتمی ها (و حتی موسوی ها) طبقه فقیر را فراموش کنند (یا حتی اگر به غلط چنین تصویری از آنان در جامعه ترویج شده است برای اصلاح آن نکوشند) و نتیجه جبری آن روی کار آمدن پوپولیستی ضدنخبه و بی اعتنا به طبقه متوسط مثل احمدی نژاد شود.
از نگرانی های طبقاتی هم که بگذریم، طبقه متوسط ایرانی (با استانداردهای جهانی) حجم چندانی ندارد. آیا می خواهیم تنها به این طبقه لاغر برسیم و جماعت کثیری را که جزو طبقه متوسط پایین یا فقیرند به حال خود وابگذاریم؟ و آیا ارتقاء سطح زندگی طبقه فقیر و رها کردن آنها از دغدغه های معیشتی که منجر به فربه شدن طبقه متوسط خواهد شد در درازمدت برای کشور فایده بیشتری ندارد؟
ناراحت نمی شوید اگر بگویم خارج نشینی و رصد کردن مسائل داخل از طریق وبسایت ها و وبلاگ ها بعضی از مشکلات واقعی ایران را از چشم شما دور نگه می دارد؟
————————–
نه اصلا ناراحت نمی شوم. اینکه بگوییم آنها که در داخل اند همیشه بهتر از آنها که در خارج اند می فهمند امری نیست که قابل دفاع منطقی باشد. امروز جهان تغییر کرده است و مرزهای مختلف در نوردیده شده است. اگر فکر می کنید مشکلی در نظر من هست مستدل بحث کنید اما اینکه صرفا بگویید چون در خارج هستی حرف ات مسموع
نیست مغالطه است. – سیب
قصد مناظره در بخش کامنت ها را ندارم اما: مغالطه ای در کار نیست دوست عزیز. من نگفته ام چون شما خارج نشینید صلاحیت صحبت در مورد مسائل داخل کشور را ندارید. صرفاً «این» نظر شما را به صورت خاص به دلیل دوری از مسائل کشور دانستم و اتفاقاً معتقدم نگاه از بیرون به قضایا در بسیاری از موارد می تواند آگاهانه تر و جامع تر باشد. به هر حال احمدی نژاد برای گروهی از ایرانیان (که تعداد آنها قابل توجه است) نماد مبارزه با فساد مالی و هاشمی برای بسیاری از آنها نماد فساد حکومتی است. احمدی نژاد امید بسیاری از روستانشینان، ساکنان شهرهای کوچک، و حاشیه نشینان شهرهاست. آن کارگر ساندویچی آذری که به من می گفت به احمدی نژاد رأی می دهم چون …های بزرگی دارد، یا آن یکی که می گفت بعد از مناظره تصمیم گرفته ام به او رأی بدهم چون دست هاشمی را رو کرده است یا تاکسی موتوری ای که می گفت دوستش دارد چون این هوا (!) جیگر دارد برای خودشان وبلاگ شخصی یا صفحه فیس بوک (که گمان می کنم راه مطلع شدن شما از اخبار درون کشور است) ندارند و صدای آنها در این محیط شنیده نمی شود تا وزن شان مشخص شود.
——————————-
من اصلا منکر رای واقعی احمدی نژاد نیستم. مساله این است که او را در اقلیت می بینم. خودش هم می بیند و گرنه دست به تقلب نمی زد. در دولت او جایی برای کس دیگر نیست. در دولت مطلوب من جای هر کسی به اندازه رای اوست. راه های اطلاع من نیز از همه راههای موجود است و محدود به دو سه مسیر خاص نمی شود. – سیب
متاسفانه تحلیل شما دور از واقعیت است
دوست عزیز امروز مجتبی و فائزه و غیره نمادند اینجا در ایران دعوای دو تفسیر از حکومت و ولایت اسلامی است
تفسیر خشک و تحجری آقای رهبر و مصباح(دارای ارکان نظامی و نفوذ سیاسی و قدرت غیبی و جو سازی مسموم)
و در مقابل تفسیر بازتر بعضی آقایان متنفذ اول انقلاب(هاشمی -کروبی -موسوی-موسوی خوئینی ها-عبدالله نوری و..)
انهایی که فکر میکندد این مطلب دور از واقعیت است بروند کمی تاریخ بخوانند وببینند تا چه اندازه نزاعهای تاریخی از دعواهای درون حاکمیت بوده است؟حتی در اروپا تاریخ پیدایش جنگ ه تا جنگ اول را مطالعه کنید.!
بیانیه رهبر بعد از اعلام نتایج کاملا واضح است که کسانی دارند او را پیش میبرند واورا از خیلی چیزها دور داشته اند.
هیچ کدام از روحانیون مهم از احمدی نژاد حمایت نمیکنند زیرا همه انها در صورت تداوم اوحذف خواهند شد.ایا انها هم باید ساکت باشند؟
اسم وب لاگ شما در لیست منتخب های من قرار داشت ( یک بار ثبت کرده بودم) بنابر این سری زدم ببینم اوضاع و احوال چه جور است. شما را نمی شناسم. ولی از نوع نوشته هایتان فهمیدم چه جور آدمی هستید. متوجه شدم ظاهرا در “زمانه” می نوشته اید که هیچ کس از وابستگی اش به دولت پول دوست هلند ( با خصلت های یهودی گری) بی خبر نیست. ظاهرا فامیلتان هم _ درست یا نادرست – جامی است.
خب راستش برایتان متاسفم. البته می دانم خودتان نیستید. ما در دو سوی اختلافات سیاسی قرار داریم و هرچه شما بگویید من دقیقا نقطه مقابلش هستم. مهم هم نیست. اما اینکه چرا خواندن نوشته هایتان را و همفکرانتان را? دوست دارم بدانم کسانی که نظراتشان با من ۱۸۰ درجه فرق دارد چه فکری می کنند و نظراتشان چیست؟ خوبست آدم بداند دشمنانش چه فکری دارند.
ببخشید که شما را دشمن می نامم ولی نمی توانم شما را منتقد بدانم چون منتقد همیشه هم مثبت می بیند و هم منفی. نه مثل شما که هرچی صفت و فعل های با بار معنایی مثبت بوده برای فائزه بکار می برید و هرچه صفت منفی است و بار معنایی منفی برای آقا مجتبی( که خودتان ظاهرا مدعی هستید می شناسیدش ) ولی مطمئنم تا بحال حتی او را ندیده اید ولی راحت درباره او قضاوت می کنید. مهم نیست. راستی از کجا می دانید مادر او چه جور آدمی است ؟ چون ازش صدایی شنیده نشده پس مرموز است و معلوم است چه پسری بزرگ کرده است ؟ از حضرت زهرا هم در تاریخ چیز چندانی نمی دانیم. از مادر امام رضا هم همین طور . پس لابد آنها هم ؟…
متاسفم واقعا براdتان چون احساس می کنم دیگر راه برگشت هم ندارید. البته سعی می کنم بازهم گهگاه نوشته هایتان را بخوانم. بدانم دشمنانم چه نظراتی دارند . فعلا که حرف هاتان در لفافه فرقی با مال سی ان ان ندارند.
——————————
معیار صحت انعکاس آن در سی ان ان نیست و اگر سخنی در سی ان ان آمد ناصحیح و نادقیق نمی شود. من از اینکه حرف ام با سی ان ان و هرجای دیگری مشابه شود هم پروایی ندارم. اعتنایی هم ندارم. ولی در شرایط حاضر و در انعکاس بحران ایران صد در صد من خود را به سی ان ان نزدیکتر از صدا و سیما می بینم. و سی ان ان را هم به مردم ایران نزدیکتر می بینم از صدا و سیمایی که از بام تا شام به اسم دین دارد دروغ تحویل خلق الله می دهد. در باب قضاوت مثبت و منفی هم این کار که شما می گویید و مطلوب می دانید در محبوب خود احمدی نژاد بجویید. هر وقت او توانست مثبت های جهان پیرامون اش یا رقبایش را ببیند بعد از دیگران یا منتقدان او و ناقدان فرقه احمدی نژادی انتقاد کنید. – سیب
گزینه ی اصلی برای رهبری در آینده همین مجتبی است
وای به روزگار ما که از کورش و داریوش به …….رسیدیم
وای برما که طالبان جدید از کشور آریاییمان بدتر از افغانستان خواهند ساخت
وای برما
من با هر دوشون مخالفم.ببخشید طبق نظر اقای گنجی عامل ترور سعید حجاریان کی بود؟چرا باید از دخترش دفاع کنم.هاشمی اگه مرد بود تا الان که این بلاها رو دارن سرمون در میارن سکوت نمی کرد تا ببینه اوضاع رو چه جوری به نفع خودش برگردونه.
————————-
فکر نمی کنم گنجی عامل ترور حجاریان را هاشمی معرفی کرده باشد. – سیب
سلام من علی هستم وتوی همه چیز موندم اصلا نمیدونم چی بگم چون همشون بیشینه درخشانی داشتن چه اقای خامنه ای چه اقای رفسنجانی چه اقای موسوی چه اقای کروبی.
ولی الان با هم اختلاف دارن و این اختلاف هم به خاطر یه نفری بوجود اومده.
ولی من کلا با اقای موسوی بیشتر راضی بودم چون ایشون یک نخبه بودن در همه زمینه ها من کاری به صحبت کردن ایشون ندارم چون ایشون بعد از ۳۰ سال اومده بود روبروی تلوزیون وباید حول میشدن ولی اگه ایشون میومدن خیلی بهتر بود.ولی حاللا که کس دیگه ای اومده باید تا۴ سال دیگه سوخت و ساخت