بیانیه میرحسین موسوی مرا برد به دوره اوایل انقلاب. یعنی زمانی که فضا هنوز واقعا بوی انقلاب داشت و بوی عفن دیکتاتوری اراذل الناس نگرفته بود. امروز از انقلاب چیزی نمانده است. مردم باورهاشان را از دست داده اند و کاریکاتورهایی مثل احمدی نژاد هم با وجود همه حمایتها که دیدند از پس هیچ کاری بر نیامدند که آلام مردم را کم کند. احمدی نژاد دیر یا زود باید برای حیف و میل امکانات مالی کشور محاکمه شود. کسی که با ادعاهای بزرگ رسوا می کنم افشا می کنم آمده بود خود حالا جزو کسانی است که باید رسوایش کرد و افشایش کرد. سکوت و مجامله و حمایت رهبر از او و ممانعت مجلس و دیگر نهادها برای برخورد با او نیز دست او را باز کرد و ذوق زدگی اش را به نهایت رساند و لافگویی اش را به وقاحت گره زد. به قول آن شعر منسوب به سعدی که انگار در حق احمدی نژاد گفته است و هر که چو اوست:
بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند/ موری نه ای و ملک سلیمان ات آرزوست
موری نه ای و خدمت موری نکرده ای/ و آنگاه صف صفه مردان ات آرزوست
فرعون وارلاف انا الحق همی زنی/ و آنگاه قرب موسی عمران ات آرزوست
چون کودکان که دامن خود اسب کرده اند/ دامن سوار کرده و میدان ات آرزوست
بیانیه موسوی حال و هوایی دارد که انگار در عطردانی تاریخی را باز کرده باشی. این بوی گمشده در بوی پول و آز و باج و رشوه و تهدید و تطمیع و شکمهای برآمده و سنگین شده از خوردن مال مردم و اجحاف در حق ایشان و زیرشکمهای هرجایی که به کثرت و انباشت زن و معشوقه و کارنامه دراز شبخوابی با یک زن تازه می نازد. روزهای سی ساله شدن انقلاب فکر می کردم انقلاب اسلامی خاصه تحت رهبری ۲۰ ساله آقای خامنه ای به زیر پا گذاشتن حق الناس به نام حق الله گذشته است. حق الناسی که دیگر کسی از آن حتی یاد هم نمی کند چندانکه رئیس مجلس نظام مقدس می تواند برود سودان که اضعف و انکر اقالیم قبله است و کنار کسی به حمایت بایستد که از اسب اسلام سواری گرفته تا هزاران مردم را زیرپا بگذارد و کک اش هم نگزد.
حضور موسوی رسواگر انحطاط اخلاقی سیاستمداران جمهوری ما ست. به نظرم این سر و صدا هم که هواداران خاتمی بر پا کرده اند و در روزهای آینده بر گرد و غبارش افزوده خواهد شد نیز از همین انحطاط سرچشمه می گیرد گیرم از نوعی دیگر. رجال ارشدی که دور خاتمی را گرفته اند چه گلی بر سر مملکت زدند وقتی چندین و چند روزنامه و مجله و نهاد داشتند و چه طرحی را به سامان رساندند و پشت کدام حقی را گرفتند؟ اگر چند کار پیش رفت به عوض صد کار زمین ماند و همه فرصتها را سوختند. فقط کافی است به کارنامه مجلس ششم نگاه کنیم. آنچه آنها کردند ما را گرفتار احمدی نژاد کرد. اگر پیران خردمند بودند و جوانان دلیر صحنه سیاست را به اهواء شخصی نمی کاستند تا خودشان و کشور تن به حکومت اراذل الناس بدهد. پوشیده خنده زدن بر احمدی نژاد یا اشکار از او انتقاد کردن چه سود دارد جز اینکه این رجال فکر کنند بگذار این نادان را ببینند تا قدر ما بدانند. بزودی به سوی ما بازخواهند گشت. واقعا ارزش اش را داشت؟ می گویند چرا میرحسین آن زمان که همین رجال رفتند و خواستند نیامد. به نظرم تا بگوید راه من از راه شما جدا ست. یا بگوید از من سواری نمی توانید گرفت. می بینیم که راه او واقعا از راه اینان جدا ست. تاریخ ۲۰ ساله آنها را جدا کرده است.
من نه علاقه ای به موسوی دارم و نه در دوران او کم خون دل خورده ام. اما یک چیز هست که در او می ستایم: او همانی است که می گوید و می بینید. این مهمترین خصلت یک سیاستمدار با اخلاق است یا (به قول عبدی) سیاستمدار با مرام. او واقعا به آنچه می گوید اعتقاد دارد. چون به خلوت می رود کار دیگر نمی کند. حرف و عمل اش یکی است تا مصداق لم تقولون مالاتفعلون نباشد. مرام دارد. حزب باد نیست. از این شمار در آن مملکت زیاد نیستند. اما هر کدام شان ارزش والا دارند چه چپ باشند چه راست یا میانه. این فریبکاری که بر سیاست ایران چیره شده است را باید پایان داد. شرط اصلی و اساسی هر قرارداد اجتماعی اعتماد است مثل هر پیمان دیگر. به میر حسین می شود اعتماد کرد. خوبی و بدی آرایش مساله دوم است. اما حضور او و حرفهای او شلاقی است بر گرده سیاست در ایران که فربه از فریب است. اینکه او موفق شود یا نه را نمی دانم. یعنی می شود بین این همه لشکر جیره خواران و فرمانبرداران بی اخلاق و منحط (و بسا بیدین) آدمی با این خصایل تحمل شود؟ آدمی که خودش است و کاریکاتور نیست. آدمی که خود انقلابی اش را بعد از ۲۰ سال حفظ کرده است در حالی که بیشترینه از دست دادند؛ نواله ای کوچک یا بزرگ گرفتند و فراموش کردند. نمی دانم. امیدوار هم نیستم. اما کلاه ام را به احترام او از سر بر می دارم.
پس نوشت:
در نقد رجال: «میرحسین موسوی … با چنان واکنش هایی از سوی برخی اصلاح طلبان مواجه شده که گویی می خواهند به سرعت مطمئن شوند که حامیان کاندیدای جدید، ورود به صحنه درگیری داخلی را بدون فوت وقت آغاز خواهند کرد. البته واضح است که به محض ورود یک کاندیدا به صحنه، باید از او توقع بیان شفاف مواضع خود را داشت. اما اگر از باب نمونه، حتی برخی طرفداران همسوترین کاندیدا با میرحسین موسوی – آن هم بعد از مدت ها دعوت از نخست وزیر سابق برای ورود به صحنه – به محض جدی شدن ورود او به زیر سوال بردن شخصیت سیاسی او بپردازند، قطعاً رفتار ناپخته ای صورت گرفته است.» – حسین باستانی
مهدی جان نمی دانم متوجه شده ای؟ آنچه بیش از هر چیز برای من در متن اعلامیه موسوی جالب بود اینکه از اول تا انتها نه اسمی از خمینی به میان آورده و نه اسمی از خامنه ای. از انقلاب و انقلابگری هم خبری نیست جز آنجا که به گفتمان انقلاب اشاره ای کرده. فقط ایکاش مسئله تبلیغ با عکس و این حرفها را با این طول و تفصیل نمی آورد. چون مسئله مهمی نیست
——————————
اسم آقای خمینی آمده است: «استقرار یک جامعه ارزشی مبتنی بر آموزههای اسلام ناب محمدی (ص) و متکی بر اندیشههای حضرت امام خمینی» – سیب
یک سیاستمدار واقعی و حرفه ای همیشه در سیاست هست و از آن کنار نمی کشد و حضورش را آن قدر کش نمی دهد که مملکتش از فرط بحران بیشتر به یک منجی احتیاج پیدا کند تا یک رییس جمهور.
می شه با آدرس دقیق بفرمایید طرفداران خاتمی کجا این سرو صداها رو هوا کرده اند که ما هم بریم بخونیم؟
——————
دوست عزیز دعوا راه نینداز. اگر وبلاگها و بسایتها را بخوانی و دنبال کنی می بینی. من اگر لازم شد نام می برم. ولی بهتر است دنبال کننده خبرها خودتان باشید. – سیب
اول تعریفتون از اخلاق خیلی محدود است. مثلا همین نوع ورود موسوی خودش به نظر من بی اخلاقی است. یک نوع خودخواهی هم است. موسوی فقط به نگاه خودش به وضعیت کنونی فکر می کند و برایش نظرات جمع فعالین سیاسی مهم نیست. من به این می گم خودخواهی و بی اخلاقی و البته انحطاط. این که رای ها می شکنه و از آخر احمدی نژاد رییس جمهور می شه. و اتفاقا از این جنبه هست که به نظرم خاتمی خیلی بااخلاق تر از موسوی است. یک سری حرف ها هم درباره رجال ارشد دور خاتمی زده اید که خود جای بحث فراوان داره. ولی باید دید این رجال دور موسوی چه می کنن و مجلس مورد دلخواه موسوی چه گلی به سر این مملکت می زند
و این نوشته هم نشانه دیگری است که آقای مهدی جامی اساساً مرام فکری مشخص و منسجمی ندارد.
——————————-
اتفاقا رفیق جان راسکولنیکوف عزیز همین مرام داشتن است که مرام فکری مهدی جامی است و این سیبستان اش پر است از همین حرفها. توجه کن که مهدی جامی از مرام و معرفت و اخلاق حرف زده است و نه از عقاید و مرام اقتصادی و سیاسی میرحسین. مهدی جامی کلا کشته مرده آدمهای بامرام است و تا آنجا که فکرش را می شود خواند مرام را باعث انسجام هم می داند. قربان آقا. – جن سیبستون
با احترام به نظر شما، به نظر من بیانیه آقای موسوی بسیار عوام فریبانه بود و متاسفانه نشان از این داشت که ایشان در پوپولیست بودن دست آقای احمدی نژاد رو هم از پشت بستند. متاسفانه نشان دادند همچنان در حال و هوای دهه شصت به سر می برند. حیف.
——————————-
به نظر من سیاستمدارانه و جامع بود از این بایت که برای هر یک از دیدگاههای اصولی او نشانه و گزاره ای وجود داشت. – سیب
اتفاقا اصلی ترین مشکل آقای موسوی این است که همین اول کاری با عدم صراحت ، پنهان کاری و سیاست بازی ، به شکل غیر اخلاقی آقای خاتمی را در موقعیت ناخواسته ای قرار داد و وفای به عهد را فدای طمع قدرت کرده است. مصداق از پشت خنجر زدن است. چرا آن زمانی که به آقای خاتمی می گویند که با آقای خاتمی هرگز رقابت نمی کنند و اجازه می دهند آقای خاتمی نظر مشترک را اعلام بکنند ، شما دم از گفتمان اخلاق گرایانه خاتمی نزدید؟
میرحسن موسوی با اعلام کاندیداتوری اتفاقا نشان داد راه پشت کردن به منافع ملی در جهت امیال و مقاصد شخصی را خوب بلد است.
————————-
به نظرم به جای خاتمی نباید حرف زد. موسوی هم آدمی نیست که این حرفها که زدید بهش بچسبد و گرنه در این ۲۰ سال آلاف اولوفی به هم زده بود. – سیب
(او همانی است که می گوید و می بینید. این مهمترین خصلت یک سیاستمدار با اخلاق است.)
این را کم و بیش در مورد خمینی خامنه ای و احمدی نژاد هم می توان گفت. اما برایند تفکر عقب مانده و نادرست آنها چون نتیجه دوستی خاله خرسه زیانبار بوده و هست.
——————–
پس هنوز باید بر سر این موضوع صحبت کرد تا طبیب و مدعی و دوغ و دوشاب به هم نیامیزد و معیار سخن روشن باشد. به قول حافظ:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کلاه کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
– سیب
قرار دادن آقای موسوی در مقابل آقای خاتمی بدترین اتفاقی است که جنابعالی دارید به آن دامن می زنید. من نمی دانم شما دارای چه خط فکری و سیاسی هستید، ولی این را می توان از نوشته شما برداشت کرد که به هیچ عنوان اصلاح طلب نیستید و بنده از این بابت به عنوان یک اصلاح طلب بسیار خوشحالم.
—————-
من موسوی و خاتمی را روبروی هم نمی گذارم. من رجال خاتمی را موثرتر از خود خاتمی می بینم و همانها را مقابل موسوی می گذارم. بعد هم اصلاح طلب به «کدام معنا» نیستم؟ – سیب
به نظر من باید فعلا محتاط بود و منتظر سخنرانی های بعدی میر حسین بود تا هر چه بیشتر با میرحسین۸۸ آشنا شد. اما اینکه با انگ کاندیدای رهبری عده ای به استقبال او آمده اند برای من تعجب اور بود.
مطلبی در این باره نوشته ام ، خوشحال می شوم نظرتان را بدانم.
————————-
مطلب شما را خواندم. به نظرم خیلی خوب است که رابطه آقای خامنه ای و میرحسین را با دقت و مستند شرح کرده اید. اینکه جهتگیری سیاسی میرحسین همچنان بر خلاف رهبری باشد باورش مشکل است چون این دو در فرض انتخاب میرحسین باید با هم کار کنند ولی اینکه رهبر او را به میدان فرستاده باشد مشکل تر! – سیب
تمام این سروصداهااز سوی برخی روشنفکران بر علیه موسوی، پیش از دوم خرداد علیه خاتمی هم بود و برخی روشنفکران ما همچنان کاری جز نبش قبر و کوباندن این و آن بلد نیستند و کاری بیشتر از دستشان برنمیآید. حالا نکته عجیب هیاهوها و بعضی مطالب عجیب از همین دوم خردادیهاست. مثلا میگویند به استناد نظرسنجی، محبوبیت خاتمی بیشتر است. گیرم که این توهم آنها نباشد و الان واقعا اینطور باشد؛ چه ربطی به زمان انتخابات دارد؟
—————————–
به نظرم این اختلافی که الان پیدا شده شبیه اختلاف در حزب دموکرات بین اوباما و هیلاری است. نهایتا ممکن است یکی باقی بماند و از هواداران خود بخواهد به دیگری رای دهند. همکاری هر دو در دولت اینده هم کاملا ممکن است. – سیب
سلام
جایی یادداشتی خواندم که متاسفانه آدرس آن یادم نیست به این مضمون که خاتمی تنهاست حتی بین طرفداران خودش هم خاتمی تنهاست و این از گردوخاکهایی که بقول شما با اعلام کاندیداتوری موسوی می کنند کاملاً معلوم است ۲۴ساعت از دادن بیانیه موسوی نگذشته اعلام می کنند که در نظر سنجی کمپین ها ۹۴در صد شدیداً مخالف کنار کشیدن خاتمی و آمدن موسوی هستند معلوم نیست در این مملکت بی حساب و کتاب این آمار با این سرعت چگونه بدست آمده است؟ …
موسوی چنانکه می دانیم از با اخلاق ترین مردان سیاسی ایران است و سکوت او در این سالها حتماً دلایل و نا گفته هایی دارد …و موافقم که با آمدن هر کاندیدایی باید به تحلیل مواضع و ظرفیت برنامه های او پرداخت نه اینکه آمدنش را زیر سوال برد و این اولین مشق دموکراسی است که بسیاری از ما هنوز آن را نیاموخته ایم
سلام آقای جامی
امیدوارم بتوانم افکارم را در قواره ی یک کامنت منسجم کنم٬ جوری که به درو دیوار نزده باشم!
شناختی که من از شما دارم مرا به این نتیجه میرساند که شما بیشتر به یک روشنفکر دینی نزدیک هستید تا به یک روشنفکر سکولار/ اگر اینطور نیست بقیهی کامنتم بلاموضوع میشود/ که معتقدید جمهوری اسلامی اجرای درستی از سناریوی اسلام برای حکومت دینی نداشته است و برای همین هم بیانیهی آقای موسوی خصوصا اخلاقگرایی آن قند توی دل شما آب کرده است.
من هم با شما همعقیده هستم که میشد اسلام را بهتر از این اجرا کرد ولی به هرحال آنچه که ما امروز داریم همین است که میبینید.
و لابد پس از آقای موسوی مبسوطالید٬ نوبت سیاستمداری با عقاید سروش است که سکان کشتی را مدتی هم دست او بدهیم. این گزارهها تازه با فرض مبسوطالید بودن آنهاست. یعنی بهترین اتفاقی که میتواند بیفتد.
من سوالم این است شما کی به سکولاریزم خواهید رسید؟ چه شرایطی باید فراهم شود که متوجه شوید روشنفکری دینی به بنبست رسیده است؟
این واقعا سوالی است که مدام در ذهن من حضور دارد و وقتی پافشاری شما را و دیگرانی را که مانند شما می اندیشند میبینم٬ احساس میکنم پاسخ آن میتواند بسیار تعیین کننده باشد.حتی شاید مرا هم مجاب کند.
این سوال را شاید دقیقتر بود از دوست شما در ملکوت بپرسم ولی ایشان به این گونه سوالها پاسخ نمیدهند.
درضمن من اصراری به انتشار کامنتم ندارم. شاید بیریط باشد به متن. هرطور که مایلید.
با احترام
————————————–
من قبلا در پست اصلاح طلب و محافطه کار و دیگر(ان) هیچ نشان داده ام که عقاید سیاسی ام چگونه است. ولی در پست های بعدی سعی می کنم این وجهه نظر خود را روشن تر کنم که چرا می توانم از میرحسین دل خوشی نداشته باشم اما به او احترام بگذارم و او را گزینه بهتری از خاتمی بدانم. در این میان شما هم بنویسید که بختهای سکولارها در انتخابات فعلی کجاست و نامزد مطلوب شان چه کسی می تواند باشد. – سیب
سلام جناب جامی
در ارتباط با آمدن موسوی و پستی که راجع به تکثر جناح های سیاسی ایران بود، گفتم شاید بد نباشد این مطلب (ها) را هم ببینید.
http://www.bahmanhatefi.blogfa.com/post-82.aspx
جناب جامی همانطور که می دانید من اهل سیاست نیستم ولی این نوشته شما در باب مرام ومعرفت باعث شد برای بار دوم از شما سوالی بپرسم.
من قبلا یکبار پرسیده بودم که “ادب پهلوانی” را از کجا می شود تهیه کرد که گفتید خود شما هم دسترسی به کتاب ندارید.می خواستم خواهش کنم اگر هنوز هم این کتاب نایاب است حداقل در همین وبلاگ کتابهای مربوط به پهلوانی را(که منبع کتاب شما بوده) معرفی کنید.
فکر میکنم پهلوانی خیلی خیلی مهمتر از سیاست باشد!
با تشکر
—————————-
دوست عزیز، اگر اوضاع و احوال خوب پیش برود و مشکلی پیش نیاید امیدوارم تجدید چاپ کتاب بزودی انجام شود. دست کم ناشر که قول داده است. اما به نظرم می توانید نسخه ای از کتاب را اگر در ایران هستید از کتابخانه ملی پیدا کنید. اگر در اروپا باشید البته مشکل است ولی باز هم باید کتابخانه های ایرانشناسی کتاب را داشته باشند. اگر به هر دلیلی منتشر نشد قول می دهم یا به صورت آنلاین یا از طریق ناشری در اروپا چند صد نسخه ای از آن منتشر کنم. – سیب
فکر نمیکنید یکمقداری بیش از حد به موسوی بها, دادید .رهبر ریس جمهوری میخواهد که مطیع و فرمانبردار باشد . حال چه خاتمی باشد و چه موسوی یا احمدی نزاد.بنابرین اقای موسوی هم باید یک خصوصیاتی شبیه به آندو داشته باشد تا رهبر راضی به امدنش باشد .۴ سال پیش اما از رهبر نقل قول شده بود که درین مملکت یا من باشم یا تو. خطاب به موسوی . حالا موسوی حتما باید تقییرات منظور رهبر را کرده باشد تا رهبر به ایشان بعله را کفته باشد برای نامزدی
شاید مفهوم عطر برای تو متفاوت باشد ولی از این «عطر دان تاریخی»که نام برده ای جیزی جز بوی تعفن به مشام نمی رسد .با این نوستالژی بعید نمی دانم که بزودی دلت برای شهید رجائی تنگ شود . خوشبختانه در اینجا کلینیکهای خوبی برای درمان ناهنجاریهای روحی وجود دارد . چرا سری به آنها نمی زنی ؟
————————–
برای ما که در انقلاب شرکت کردیم و آن سالها را دیدیم تفاوت بزرگی هست میان آن دوره شور و شتاب و ایمان با اکنون. عطر آن دوره در حرفهای میرحسین هست. اما اینکه ما به آن دوره هنوز نیاز داریم یا اصلا او و تفکراتش شانسی دارد من چیزی نمی گویم. ولی آنچه گفته ام عین واقعیتی است که کسانی مانند من و از نسل من درک می کنند. بهتر است بگذارید ما با همین نوستالژی ها دلمان خوش باشد. آزاری که به شما ندارد. دارد؟ – سیب
با درود
با نوشته ای با عنوان (خاتمی را با احترام بدرقه کنیم) به روز هستم .
ممنونم از پاسختان.مطلبی در وبلاگم نوشتهام که مقدمهای است برای پاسخ به سوال شما.
———————
خب جالب است این دو پرده ای که نشان داده اید. منتظر می مانم برای پرده های بعدی! و متن فکرهایی که کرده اید. – سیب
سلام.چهار سال دیگر و چهار سال دیگر و چهار سال دیگر. انضمامی است دیگر.
شاد و تن درست باشی سیب عزیز.
——————-
ارادتمندیم اخوی. نیستی کم پیدایی؟ دست و دامن ات پر گل باد و مجلس ات با نوشانوش قرین باد. – سیب
هر دولتی که حاضر شد جوونهاش تلف باشند ، خودش تلف خواهد شد. ببینید شاه چی شد اینها هم همین سرنوشت رو خواهند داشت.خدا از ظلم اینها نخواهد گذشت.لطفا این قطعهٔ غمناک رو نگاه کنین و
خواستین با معین در تماس باشین.من فقط آیندهٔ جوان هارو نگرانم حالا هر کی میخواد رئئس جمهور باشه.
http://www.youtube.com/watch?v=us9PHHzf3_Y
aazadeh.a@googlemail.com
چه استعارهی زیبایی:
«…انگار در عطردانی تاریخی را باز کرده باشی…»
امروز هم دختران و پسران صبورمان، بهروی آسفالت خیابان «آزادی» در خون علتیدند…
آزادی،
در دامن اسارت میزاید،
در زنجیر رشد میکند،
از ستم تغذیه میکند،
با غصب بیدار میشود…
هان؛ این سرنوشت آزادی است!
علی شریعتی
چشمانم هنوز خیس است؛باور کنید.