Abandoned places – I guess we know the score.
On and on!
Does anybody know what we are looking for?
Another hero – another mindless crime.
Behind the curtain, in the pantomime.
Hold the line!
Does anybody want to take it anymore?
Show must go on!
Inside my heart is breaking,
My make-up may be flaking,
But my smile, still, stays on!
Whatever happens, Ill leave it all to chance.
Another heartache – another failed romance.
On and on!
Does anybody know what we are living for?
I guess im learning’
I must be warmer now..
Ill soon be turning round the corner now.
Outside the dawn is breaking,
But inside in the dark Im aching to be free!
Show must go on! Yeah!
My soul is painted like the wings of butterflies,
Fairy tales of yesterday, will grow but never die,
I can fly, my friends!
Show must go on! Yeah!
Ill face it with a grin!
Im never giving in!
On with the show!
Ill top the bill!
Ill overkill!
I have to find the will to carry on!
On with the show!
Show must go on.
برای خورشید محزون و معصومه دلاور و اختر و چشم ترش
برای افزودی و لوطیگری اش
برای فواد و صداقت اش
برای شهرنوش امیدوار
برای آزاده نگران
برای بهرنگ و مجتبا و پرویز
برای داریوش
برای مینو
برای حسین
برای سبیل طلا
برای جهان
برای لوا
فری
دانیال
شاه
برای آینده ای که در برابر ما ست
جامی عزیز قبول که Show must go on ولی چگونه؟
دوستان شما دارند یکی یکی اززمانه استعفا می دهند.مگراینکه جمع زمانه دوباره جای دیگر کنار هم جمع شوند.
آیا ممکن است؟
—————————–
همیشه زمانه ای دیگر ممکن است. – سیب
Yes we can
مهدی جامی عزیز!
بله، دنیا به آخر نرسیده است.
اوباما با شعار: ( Yes we can)توانست کاری را بکند که درتاریخ امریکا سابقه نداشت.
یک سیاه( هر چند تحت سناریوی ا منیتی جدید) اما با آزاد کردن و مال خود کردن پتانسیل مردمی، توانست بر فضای سپید نام خود را ثبت کند.
چگونه؟ همانطور که در پست قبلی پیشنهاد دادم من فکر میکنم به یکی از طرق مشروحه ذیل:
پیشنهاد:
فکر کنم باز هم یک داستان دارد تعبیر میشود و به بیرون از خودش تلنگر میزند و آدمها را به یک فعالیت جمعی دعوت میکند:
۱-دعوت عمومی از تمام وبلاگستان و نویسندگان و بهوجود آوردندگان آثار فرهنگی در زمانه، به تهیه و تدوین یک اعلامیه به منظور واکنش عمومی(درخواست ابقای مهدی جامی به عنوان سردبیر و یا مدیر) به عنوان بورد(هیئت مدیره) زمانه- بر اساس اجماع یک شورای منتخب-
۲- تحریم و یا حمایت کلیهی امضاءکنندگان اعلامیه از زمانهی هلندی (پس از واکنش بورد زمانهی هلندی)و تصویب شورای نویسندگان و هنرمندان و سیاستمداران ایرانی.
۳- در صورت عقیم ماندن توافقات منطقی با هلندیها، و تحریم و یا حمایت و یا حتی چند دستهگی ایرانیان:
۳-۱)ایجاد یک سایت یا وبلاگ حرفهای به همت مهدی جامی با توجه به برآورد و بضاعت مالی و یاری و همت تمام ایرانیان با نام زمانهی ایرانی و یا زمانهی خودی؛
۳-۲) ایجاد یک زمانهی خودی(ایرانی) با نامی که مقابله با استعمار را نشان دهد.-هر چند با بضاعت کم- لااقل به عنوان یک کار سمبولیک که در تاریخ بماند.
(قبلا شما را به خواندن استعمار خودی یا بیگانه که قبل از این نقطهی عطف عبرت آموز بورد هلندی زمانه که طبیعتا به جای سمت و سوی فرهنگی سمت و سوی سیاسی-اقتصادی( تو بخوان استعمار) دارد و نوشته شده دعوت میکنم:
http://mahgoon.blogfa.com/post-18.aspx
به کجا چنین شتابان؟
زمانه ملک شخصی کسی نیست،
اما بدون کسانی که با عشق برایش کار می کردند
و کسانی که با علاقه مخاطبش هستند و دنبالش می کردند،
دیگر زمانه نیست. حداقل زمانه من نیست.
زمانه تویی، زمانه منم، زمانه ماییم.
زمانه غمگین است،
زمانه دلگیر است،
زمانه را دریابیم،
فقط برای زمانه ما.
آقای جامی چند تا سوال:
۱- در جواب من فرموده اید که:”همیشه زمانه ای دیگر ممکن است” ولی نگفتید چگونه؟
۲- الان توی “سمرقند” خوندم که خانوم زند هم از زمانه جدا شده.تعداد مستعفی ها داره زیادتر میشه.با این حساب زمانه چطور زمانه باقی خواهد ماند؟
———————————–
من مسئول وضع فعلی زمانه نیستم و مدیران موقت و دایمی امروز و آینده آن باید پاسخ شما را بدهند. من از زمانه ای دیگر سخن گفتم. – سیب
جناب جامی عزیز
سلام
من از شما بسیار آموختم و تجربه های ارزشمندی را کسب کردم.
در ابتدای کار در توان خودم نمی دیدم که قادر باشم در کنار شما و دیگر دوستان صاحب قلم و صاحب نام دوام بیاورم اما
شما با سختگیری و مهربانی من را به وسط میدان پرت کردید و گفتید برو می توانی… بابت این از شما ممنونم.
دوران کاری من با شما و دیگر دوستان زمانه از بهترین دوران زندگی ام بود.
امیدوارم به زودی شاهد موفقیت های چشمگیر شما باشم
ممنون برای این ترانه زیبا
با احترام و مهر
مینو صابری
چشم به راه ‘زمانه دیگر’ خواهم ماند.
خیلی خوشحال شدم که بلاخره تصمیم خودتان را گرفتید.
آقای جامی. از رفتار شما بسیار تعجب کردم. شما که ادعای دموکراسی و آزادی بیان دارید حتا تحمل یک انتقاد سادهی من را نداشتید و کامنت من را سانسور کردید؟! برایام واقعن عجیب بود.
——————————-
کامنت شما حاوی ادعایی بود که من هر چه فکر کردم موضوع را به یاد نیاوردم. اگر شرح روشنتری بدهید منتشر خواهم کرد. انتظار نداشته باشید هر ادعایی را منتشر کنم. آنقدر اطلاعات بدهید که بتوان تایید یا تکذیب کرد. گویا موضوع از نظر شما واضح است. از نظر من نه. کسی را هم با نام شما اصلا به یاد نمی اورم. شاید منظورتان کس دیگری است. نمی دانم. – سیب