امسال عاشورا را اصلا باور نکردم! اصلا باور نکردم که مردمی می توانند عاشورا داشته باشند و به آنچه در زندانها می گذرد بی اعتنا باشند. به نظرم کشته شدن آن پسر بالابلند و خوش قیافه سنندجی عاشورا را از رونق انداخته بود. آن مرگ بی دلیل و آن دفن کردن پنهان نشانه شومی است. برای من ریاکاری جامعه ایرانی بیماری بزرگی است. گریستن بر حسین و شانه بالا انداختن در مقابل مرگ جوان سنندجی برای من قابل فهم نیست.
من کسی نیستم که امنیت را ساده بگیرد. ولی کسانی که به حکم ایجاد امینت جوان کشی راه انداخته اند از امنیت هیچ نمی دانند. هیج امنیتی با این مرگهای مشکوک به دست نمی آید. ساده است از دست هم می رود. ادعای دولت امام زمان بودن هم فاجعه بزرگتری است. دولت امام زمان به نیابت از کدام امام بگیر و ببند راه انداخته است؟ کدام امام راضی به این بلاهت است؟ اینها ظلم عریان است. به نام هر امام و آیت اللهی که صورت گیرد.
اگر شیعه بیداری وجود داشت امروز باید به جای ابوالفضل بر ابراهیم و زهرا می گریست. باید روضه از قتل ناجوانمردانه شهروندان مملکت اسلامی می خواند. باید بر خیمه ای که می سوزاند می نوشت: این خانه مادر ابراهیم و پدر زهرا ست.
تکرار بی معنای مراسم، تقلید بی محتوایی است که نه دین می آورد و نه عدالتی را پاسبانی می کند. من هیچ اشکی را که امروز بر ابراهیم و زهرا نریخته باشد باور نمی کنم. دلمان را به شمعی که روشن کردیم خوش نکنیم وقتی شمع وجود جوانان شهر چنین پف می شود چنین هیچ می شود.
زندان جای تبهکاران و ناهنجاران است نه جای جوانان اعلامیه به دست. ما روزگاری همه مان اعلامیه به دست بوده ایم. اعلامیه جرم نیست. جرم باشد هم جزایش شکنجه مرگ آور نیست. باشد هم نامش شیعیگری نیست. این تولای قدرت است و تبرا از عاشورا و تاریخی که مساله اصلی اش تبری از ظلم بوده است. شیعه ای که از ظلم تبری نجوید ولایت اش لقلق زبان است. و هست. می بینید که چقدر حرف هست و هیچ عمل نیست. اسلام را باید از دست این متظاهران اسلام پنهان کرد. شیعه باید ترسا شود تا در شرم این نامردمی ها شریک نباشد.
دلمان به عاشورایی خوش است که دیگر هیج چیزی از پیام حسین در آن نمانده است. جز پوست. جز نذری و ناهار ظهر عاشورا. جز دسته های رنگارنگ خودنمایی. جز روضه خوانی بی خون. جز مداحی های پوچ. اوف بر این شیعیان که زنجیر می زنند و قمه بر می دارند و کلام حقی نمی توانند گفت و سوالی نمی توانند کرد و حقی را پاس نمی توانند داشت و هر غلطی را توجیه می توانند کرد. عاشورای امسال روز شرمندگی بود. آن زیارتنامه خوانی به چه کار می آیدت که لعنت می خوانی بر هر که حسین را کشت و یا شنید که کشته شده و راضی بود وقتی خودت یا چنانی که از دنیا بی خبری و نمی دانی جوان کشی راه انداخته اند و یا می شنوی که جوانی کشته شد به جور و ساکت و راضی می مانی؟ تو چه می دانی شام غریبان چیست اگر شام غریبانه خانه ابراهیم را ندانی؟ خانه زهرا را ندانی؟ یا اصلا قصه را ندانی؟
از نگاه دیگران:
احمد قابل: مرگ جوانان در زندان شرم آور است
یاسر میردامادی: هر کسی باید به اندازه ای که می تواند کاری بکند
درود بر شرفت! لینک دادم بالاترین از زنده بودن خودم و سکوت کردن شرمنده شدم.
https://balatarin.com/permlink/2008/1/20/1214503
راست می گویی آقای جامی. راست می گویی. آه! راست می گویی.
عزاداریهای دورانی که شما دیده اید را من ندیده ام اما فکر هم نمی کنم آن عزاداریها هم چیزی در خود داشته باشند این فرهنگ مرده خوری! یعنی همین نمایش رنگ و نزری! قدرتنمایی …
دوستی چقدر خوب گفته بود :
هر چه دارند و نداریم از محرم و صفر است !
وحشتناک، فقط می تونم بگم وحشتناکه.با اجازتون به این مطلب در وبلاگ خودم لینک دادم.
چقدر دلنشین نوشتی از روزی که این جوون سنندجی رو کشتن و اون قیافه معصومشو دیدم خواب از چشمم رفته نمیدانم چه باید کرد ؟
شرمشان باد! با اجازه لینک دادم. سلام بر جامی عزیز…
دست مریزاد آقای جامی. خیلی زیبا و تاثیرگذار نوشتهاید.اشک چشمانم شاهدم است… دلم برای خودمان میسوزد…
در عجبم از مردمی که خود در زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی میگریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد!!! (دکتر علی شریعتی)
راستی من فکر میکنم عاشورای هر سال روز شرمندگیه نه فقط امسال! سالهای پیش کم زندانی سیاسی و دانشجوی دربند داشتیم…زهرا کاظمی و بقیه زندانی ها که به ناحق و فقط به خاطر عقیده شان زندانند..ولی قبول دارم که امسال دیگر شورش را درآوردهاند.
دوستی می گفت این مردم آن قدر مشغول خودشان شده اند که واقعا این زندانی ها برایشان یک اتفاق عادی ست. شاید این یک نگاه دم دستی کلیشه ای باشد ولی وقتی کمی دقت میکنی می بینی حقیقت همین است!!!
دوست گرامی!
وقتی کشتار زندانیان سیاسی سالهای ۶۰ببعد اتفاق افتاد جای این برخورد شمامی توانست سوال برانگیز و کاملن بجاباشد گورهای دسته جمعی انزمان اگر بسکوت گذشت حالا هم همان دنباله روی ها ادامه دارد! هنوز خیلی توهم دارید دنبال اسلام راستین و شاید اسلام نوع معتدل تر اصلاح طلبان می گردید اما بدان جایی که مذهب با حکومت درآمیزد همین روند ادامه خواهد داشت احمد باطبی را حتمن بیاد داری گناهش چه بود دفاع از آزادی و نشان دادن خون ریخته بقول شما «جوانان اعلامیه به دست»!
لینک دادیم
بی انصافیه آدم این پست رو بخونه و احسنت نگه به نویسندش.. نفست حق که سخن از زبان ما می گویی!
حسین (ع) سه درد داشت: درد ضربههای نیزه و خنجر، درد تشنگی و درد تنهایی… افسوس که او درد خنجر و تشنگی را نمیفهمید و ما درد او را.
درود بر این شرفتان.
جوان خوبی بود
قبرش را با بتن پر کردند تا آثار شکنجه را کسی نبیند…
کسی با امام حسین هم این کار را نکرد!
سر امام حسین بر سر نیزه ها بود.
قاتلینش به کارشان افتخار می کردند…
ولی قاتلین ابراهیم بعد از ۸ روز از زندانی کردنش به خانواده اش زنگ زدند و گفتند:
پسرتان در زندان خودکشی کرده! جنازه اش را دفن کردیم تا برای شما زحمتی نباشد…
آدرس قطعه قبرش را از قبرستان سنندج بگیرید. در ضمن فقط اجازه ۳ روز عزاداری را دارید…!!!
کنون که شهر دمادم به دست تاراج است
تو جام را بگذار
و تیشه را بردار
چرا؟
که ریشه ی این رشد کرده زهراگین
به تیشه محتاج است….
این مزد گورکن است که از آزادی آدمی افزون شده.
اصل حرف که حق هست اما این سئوال آزار میدهد که امسال باور نکردید؟ یعنی در ۲۸ سال گذشته باور داشتید؟ “کشته شدن ناحق جوان سنندجی عاشورا را از رونق انداخته بود.” در حالیکه بطور معمول در محرم اعدامی صورت نمیگیرد،راستی اهل وبلاگ وقتی در خود روز عاشورا حجت زمانی را در اوین رسما به جوخه اعدام سپردند کجا بودند؟ یا شاید دفاع از برخی که از قضا گناهشان عدم سکوت و بیداری هست جایز نیست. راستی چرا برخی از حلقه دادخواهی ما خارجند. البته شهامت میخواهد که سراغش را نباید اینجاها گرفت، ظاهرا آنها که خود دربندند و زیر تیغ هنوز هم که هنوز هست باشهامت ترند.
http://hra-iran.org/Arshiv_86/578.html
————————-
بدترین کار یقه گیری در مراسم عزا ست برادر – سیب
http://azadkooh.blogspot.com/ سلام مهدی
لینک کردم و گریستم !
راستش من می خواستم اینها را بنویسم دیدم شما این کار را کردید. کاش همه این مطالب را می خوندند.
با سلام
من نمیدانم درمورد چه چیزی صحبت میکنید پیش کشیدن یک موضوع بدون اشاره به ابتدا و انتها به نظر من یک بهرهبرداریست تا طرح یک مسئله.
اگر شما آزادهاید میبایست این موضوع را به جد پیگیری کنید نه اینکه یک موضوع را به صورت یک داستان بیان کنید؟ در ضمن مسئله عاشورا و عزاداری امام حسین در اصل یعنی بیان حقیقت ولو سر شما بالای نیزه رود نه طرح داستان وار یک موضوع آنهم در یک سایت بلکه بیان آن بدون ترس و واهمه؟؟
در ضمن از عزاداری امام حسین ایراد گرفتن آنهم به خاطر بدعتهای بعضی افراد بیانصافی محض است. پوست و گوشت انسانها با این واقعه عجین است. بنابراین خواهشمندم این موضوع را اینگونه مطرح نکنید که جایگاهی ندارد.
با درود های بیکران
حقیقت را بسیار صادقانه و چه صمیمانه تصویر کرده اید.
شهامت و راستگوئی شما را میستایم. همیشه این ناله نی شما، پر آوا باد .
حرف دل من رو زدید.لینک دادم.
دوست گرامی
هزاران درود بر شما.
بسیار بسیار زیبا بود و تامل برانگیز.
درود بر سرزمینی که اندیشمندانی چون شما دارد.
ای کاش مردم ما بیشتر اندیشه کنند.
دمت گرم خیلی مردی
لینک دادم با اجازه! دستت را باید جواهر نشان کرد با این نوشته!
خیلی خوب نوشتی..لینک دادم..
چقدر زیبا نوشتید…متاسفانه مرگ و شکنجه عادی شده؛ کاش به جای شمع روشن کردن برای شام غریبان یک لحظه به رنج زندانیان و محکومان به مرگ و شکنجه فکر می کردیم. کاش…
شما وقتی جوونای سپاهی رو توی کردستان سر می برند هم همینقدر علم خونخواهی بلند می کنید؟
——————–
منظورتان این است که فرضا چون کسی سر کسی را بریده حکومت حق دارد هر ناروایی را انجام دهد؟ ابراهیم سر بریده بود؟ زهرا سر بریده بود؟ – سیب
جناب جامی از عزاداران حسین لطفا ایراد نگیرید این ها تفریح دیگری ندارند درایران دلشان به این نوع تعطیلات خوش است
هزاران زهرا و ابراهیم در این ۳۰سال گذشته کشته شدند که از مجموع لشگریان حسین هم بیشتر است
بر این شهیدان باید افتخار کرد نه عزاداری
برای مغبونین گریه می کنند والابرای شهدا باید تبریک و تسلیت گفت
—————————-
اینها آمار نیستند برادر. آدم اند. هر یک آدم حساب است. – سیب
ممنون
قلمتان پایدار… عین واقعیت است آنچه نگاشته اید .
باور کن امروز می خواستم تقریبا همین چیزا را در وبلاگم بنویسم. ولی اینقدر دلم از این نامردمی ها و از این تظاهر ها، از این بی خیالی ها از این خرافات از این عقب افتادگی ها گرفته بود که نتونستم. فرهنگ تظاهر مردم مون غیر قابل درکه. واقعا سراپا درد میشم وقتی می بینم مردم جامعه ام زمینه مداحی و چاپلوسی و تظاهر را بیشتر از همدردی و همراهی دارند.
مقاله زیبایی بود. مرسی
من با اجازه لینک برای گویا می فرستم
مطلبی در نقد این مطلب شما نوشتم استاد اگرچه رسم شاگردی چنین نیست. اینها را هم به حساب تعارف نگذارید بگذارید به حساب ارادتم به شما و قلم تان .
مثل اینکه شما را هم شور حسینی گرفته وگرنه در عین اینکه از قتل مشکوک آن جوان کرد دلگیر باید بود، زدن به صحرای کربلا دوای درد آیینپرستی و خردگریزی تاریخی ما نیست. برای سنت عاشورا احترام قائل هستم اما دلیل نمیشود که آفات عاشورا را ندیده گرفت. متاسفانه حسین اللهی گری چنان در تار و پود ما شیعیان غالی رخنه کرده که تحلیلهایمان هم همپای سینهزنیهایمان پر از غلیان احساسات و شور است. ربط مستقیمی بین فرهنگ عاشورا و ظلم ستیزی مردم (آنچه که شما توقع دارید باید باشد) نمیبینم. باید از است چنان که می دانید برنمیخیزد. تاریخ عاشورا هم همین بوده، نگاه کنید به عصر ناصری یا دوران بعد از شاه سلطان حسین صفوی و حمله افغانها که اوج رونق عاشوراگری بوده، کدام جنبش اجتماعی، سیاسی پا گرفته یا به بیان شما کدام ظلم ستیزی، کدام ایثار و کدام اعتراض شیعی، کدام مبارزه علیه جور در آن اعصار بوده که تاریخ از آن خبر داشته باشد؟ کدام احقاق حقی به کف آمده؟ کاری به این ندارم حتی و نگران این هستم که باز از دل عاشورا بخواهیم عاشورایی دیگر بنا کنیم و تریاک را تبدیل به خون که جسارتاً دخل همهمان باز آمده. بیا از زبان عاشورا دنبال پیگیریهای حقوق بشری نباشیم که خیلی نگران کننده است و به قول شاعر من از چیز دگر میترسم.
———————————–
راههای دفاع از حقوق بشر به عدد انفس خلایق است. هیج راهی که به دهی ختم شود بی اعتبار نیست. من آنچه ظرفیت در فرهنگ خود می بینم برای دفاع از حق مردم پایه استدلال قرار می دهم. راه الترناتیوی نمی شناسم. بدون بنیان کردن از فرهنگ مردم به جایی نمی رسیم. منطق انتزاعی به کار نمی آید. منطق من انضمامی است. – سیب
اهای دوستای عزیزی که دم ازعقیده و آزادی می زدین کدوماتون حاضرین یه صبح سرد زمستونی از لحافای خوشگلتون دل بکنین یا ظهرای تابستون از زیر کولراتون .حسین (ع) اگه هیچی نبود اونقدر مرد بود که از بچه هاش از زندگیش وهمه چیزش بزنه در راه آرمانش . نه عزیزم هیچ دیوانه ای هم نمیره گریه کنه تا تفریح کرده باشه .بعید می دونم این جوونایی که شبا کنار کامپیوترشون خوابشون می بره اینقده سطحی نگر باشن .شما هم میتونی حداقل حرمت اعتقادات دیگرونو نگهداری نه؟ و مگه آخرین حرف حسین (ع) این نبود که اگه دین نداری آزاده باش .
—————————-
ما هم می گوییم دین ندارید ازاده باشید. آزادگی در جوان کشی نیست. حرف عجیبی است؟ حرمت اعتقاد به حرف من ویران می شود به عمل ایشان نمی شود؟ این چه قضاوتی است؟ – سیب
تا قبل از ۱۰بهمن حتمن به بلاگم بیا، بعدش هرگز نیا…
درباره ی این سنت هم اگه خواستی به اینجا سری بزن
http://bamdadi.com/2008/01/18/why-ashura-is-dangerous/#comment-579
چه روزگار تلخ و سیاهی
نان، نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پیغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده گاه های الهی گریختند
و بره های گمشده
دیگر صدای هِی هِی چوپانی را
در بهت دشت ها نشنیدند
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره ی وقیح فواحش
یک هاله ی مقدس نورانی
مانند چتر مشعلی می سوخت
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ کس
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
_فروغ_
به هوش باشی رفیق…..
ازشیعه وعاشورا وکج فهمی این مردمان بیزارم.
——————-
من دوستار شیعه و عاشورا و دشمن کج فهمی ام. از من می شنوی علیه هیچ مذهب نباش. – سیب
آقای جامی عزیز و گرامی
ای کاش بتوانند نبش قبر کنند تا بفهمند چه بلایی اینها به سرش آورده اند
بسیار ازتون سپاسگزارم که از این جوون بیگناه یادکردید.
دیروز مرتب صدای برادرش رو که قصد تماس با صدای امریکا رو داشت قطع کردند. یعنی تلفن از داخل ایران قطع میشد. نمیخواهند هیچکس خبردار بشود که قبر او را باسیمان پوشانده اند. میخواهند جسد بپوسد تا معلوم نشود چه بلایی برسرش آورده اند.
درود بر شما که از او یاد کردید
پاینده باشید
سلام
امیدوارم تصور نکنید که من از مرگ این جوان ها دلم نگرفته است. تأثر من هم کمابیش همانند هر انسان دیگری است که این فاجعه ها را می بیند و یا می شنود. اما به گمانم نحوه ی سخن شما و یا درست تر بگویم چشم اندازی که از آن سخن می گویید، چیزی مثل زاویه ی دید مرحوم شریعتی است. یعنی در واقع شما در بنیان سخنتان دارید به همان گفتاری می پیوندید که عامل این فاجعه هاست. تصور می کنم این که بخواهیم از کشته شدن امام حسین و عزاداری مردم بر او به یک سیستم فکری منسجم و همزمان برحق برسیم که در آن کسی بی گناه کشته نمی شود، رویکردی اشتباه است. حالا فرقی نمی کند که این یک گفتار شورشی باشد ـ مثل گفتار شما ـ و یا یک گفتار مستقر باشد ـ مثل گفتار آقایان ـ در هر حال این گفتاری است که خودش کربلاساز است. تصور می کنم شاید بهتر باشد مردم را و فرهنگ عاشورا و قیمه و نذری هایشان را به حال خود بگذاریم و دوای دردهایمان را در چیزهایی دیگر بجوییم.
————————-
و آن چیزهای دیگر چیست؟ – سیب
من یک سنندجی هستم .از همدردی همه شما سپاسگزارم . از رنج و درد مردم کرد کمتر میشه وقتی می بینیم که هموطنانمون از غم ما باخبرند .
درود بر قلمت که به حق جنبید. درود بر شرف ایرانیت.
اعتراض و خشمی که در این نوشته تان بود دلم را تکان داد. البته که ما و شما و هیچکس نمی توانیم که پاسخگوی همه ظلم ها و قتل های اینها باشیم. نمی توانیم. خیلی وقتها سکوت کرده ایم و سکوت کرده اند آنها که از ما خیلی توانا تر و مصون تر بودند و این است امروز ما. اما راستی را، حسین چه نیاز به عزاداری و شمع دارد وقتی جوان مردم به هیچ و پوچ می گیرند و شکنجه می کنند و می کشند.خیال می کنند هنوز سال ۶۷ است که مردم هیچ راه حرف زدن نمی دانستند و از سایه خودشان هم می ترسیدند. اینها هنوز با همان تصورات و عادات منحوس ۲۰ سال پیش زندگی می کنند و همین دخلشان را می آورد.
جرم باشد هم جزایش شکنجه مرگ آور نیست. باشد هم نامش شیعیگری نیست.
آقای مهدی جامی! من هرگز نتوانسته ام بفهمم پس این همه جنایاتی که در طول تاریخ توسط حکام مسلمان انجام شده به پای چه چیزی باید نوشته شود؟ چرا وقتی پای سوزاندن جیوردانو برونو یا محکوم کردن گالیله به خاطر ادعای گرد بودن زمین یا سوزاندن زنان به اسم جادوگری پیش می آید انگشت اتهام به سوی کلیسای مسیحی نشانه می رود ولی وقتی قرار است گندکاری های اسلامی بررسی شود٬ همیشه اشاره میشود که این اسلام واقعی نیست؟ پس اسلام واقعی چیست؟ این چه مذهبی است که تاحالا هیچ کس واقعی ان را ندیده است؟
———————————
من دیده ام. می شناسم. و چون دیده ام و می شناسم نمی توانم همه را به یک چوب برانم. در همین سی ساله انقلاب صدها نمونه عالی و متعالی داریم. اولیش طالقانی. محمد نقی شریعتی. علامه طباطبایی. مرتضی مطهری. محمدرضا حکیمی. مجتهد شبستری. احمد قابل. آیت الله منتظری. عبدالله نوری. علی طهماسبی. یدالله سحابی. مهدی بازرگان. حبیب الله آشوری. مهندس برازنده. مردان تقوا و پرهیز و مردمگرا. شیعیان اومانیست و انسانگرا. محققان عالی مرتبه دین خدا. علامه فضل الله. آیت الله سیستانی. دکتر فلاطوری. جعفر شهیدی. مدرس طباطبایی. احمد مهدوی دامغانی. رضا علیجانی. ماشاء الله شمس الواعظین. نورعلی تابنده. نصرالله پورجوادی. محمد خاتمی. بهاءالدین خرمشاهی. جلال جلالی زاده. جلال خسروشاهی. رهامی. کدیور. ملکیان. آیت الله شریعتمداری. موسی صدر. محمد جعفر یاحقی. صالحی نجف آبادی. همین حاج قربان نازنین سلیمانی که این روزها درگذشت. دور و برمان را نگاه کنیم. در بین فقها و علما و هنرمندان و نویسندگان و پژوهشیان نامهای نامدار و حق مدار کم نیست. حق مداران گمنام هم بس بسیارند. هر کسی که اخلاصی دارد. سوزی دارد. منشی دارد. دینش را نمی فروشد. بر زمین سبک می رود. حق مردم را زیر پا نمی نهد. همه چیز را در اصحاب قدرت که ولایت قدرت دارند خلاصه نکنیم. خود را از سرمایه بزرگ انسانی که داریم تهی نکنیم. همه چیز را دوباره از صفر شروع نکنیم. مردمداران را در کنار مردمخواران جای ندهیم. – سیب
سلام … اگر در تاریخ ممالک و بخصوص ایران نگاه کنیم میبینیم که اصل مراسم دینی بی اعتنایی و ندیده گرفتن بی عدالتی و در مواردی حتی روای بی عدالتی هست. یعنی ما خیال میکنیم با گرفتن روضه خونی و شرکت در تاسوعا و عاشورا، دین و وضیفه خود انجام دادیم و دیگر نیازی نیست. اگر اشتباه نکنم شازده قاجار ظل السلطان بود که وقتی سعی کردند او را از عاقبتش بترسانند تا دست از ظلم به مردم (حتی از دوستان و نزدیکان نمیگذشت)بطور واضح گفت (چنانکه باور خود او کاملا معلوم بود) که او هرسال این و آن مراسم اجرا و برپا میکند او هرگز دوزخی نخواهد بود. البته یک مثال خوب و جدید هم دارم که چندین بار و چندین جا تکرار کردم: یک اسرائیلی که مدتی هم سرباز بود تا استعفا داد گفت: ما به خیال اینکه گریه میکنیم و از درد و بی عدالتی میگرییم، مجازیم هرکاری بکنیم: بی عدالتی، ظلم، نادیده گرفتن و حتی طرفداری از بی عدالتی و ظلم. اما اگر یکی از درد دیگران نرنجد و یا حتی خوشحال شود مجوز نیست و کارش زشت هست … .
نام خدا را فقط به زمزمه ای که هیچ کس جز خود آدم نشنود می آوریم و این سالم ترین حرکت است. به علاوه، حتا اگر این همه هم اتفاق نیافتاده بود بهتر بود دست از اعدام کردن می کشیدیم.
سپاس استاد. بااجازه لینک دادم.
سلام …
ممنونم که به وبلاگ من لینک داده اید . منتظر راهنمایی های شما هستم …
———————–
خوشحالم که وبلاگ شما را پیدا کرده ام. بسیار انسانی است. کاش همه ما به اندازه شما ایران را دوست داشتیم و مردمانش را. هر کاری خواستی بگو دریغ نخواهم کرد. – سیب
انصاف بدید که ازاین هم بدتر در استان کردستان داشته ایم و اون شهید کردن علما بوده مفتی زاده فاروق فرساد وملا ربیعی
——————–
همه اش بد است. جان انسان باید در آن مملکت حرمت داشته باشد و کلام و عقیده انسان. – سیب
چه انتظار پوچی! دین دار کجا می تواند آزاده باشد؟ مگرنه اینکه دین می گوید هرکه با ما نبود کافر است و باید کشته شود و به جهنم برود؟ این تفکر کجا بویی از آزادگی دارد؟ حال من چطور باور کنم که دین از طرف خداست وقتی دین اسباب ظلم و کشته شدن انسانی گردد؟ مگر خداوند امر به ظلم و کشتن می کند که اگر بکند دیگر خدا نیست. نگویید که آن چیزی که به نظر من ظلم آمده شاید عین حق بوده باشد چرا که هیچ انسانی دلیلی بر این مدعا نتواند آورد و اگر آورد همانا او خود خداست که حکمت کار خدا را می داند.
بزرگی می گوید: “خداوند آزادی را آفرید و بشر بندگی را.” دین دار اگر اهل تفکر بود که برای رسیدن به خداوند یا بهشت! راه حاضر و آماده را انتخاب نمی کرد که همان صراط مستقیم دین باشد. من انکار نمی کنم که دیندار متفکر هم داشته ایم و داریم اما باید دقت کرد که این ها هم کسانی هستند که دنبال ساده ترین راه نبوده اند و مسیر تفکرشان برای یافتن بهترین راه به دین ختم شده است و متاسفانه چه اندکند اینان و بدتر اینکه همین متفکرین دیندار از سوی دین داران بهشت طلب متهم به کفر هستند.
این جنایات همه لکنه های ننگی دیگر است بر دامان انسان که انسانیت خویش را فراموش کرده و به حیوانیت روی آورده است و درطول تاریخ در راه قدرت و ثروت و شهوت و دین و اعتقاد دست به خون همنوع آلوده است.
در آخر این کار انسانی شما را می ستایم و قاطعانه ریختن خون هر انسانی به هر بهانه ای را محکوم می نمایم.
درود به جناب جامی من امروز از طریق وبلاگ زیتون عزیز که مدتهاست خواننده ش هستم با شما آشنا شدم وقتی مقاله شما رو خوندم خیلی لذت بردم اما متاسفانه وقتی به نظر خواهی رسیدم و نام یک شیاد رو که شما به عنوان شیعه برده بودید خواندم نه تنها دلم گرفت بلکه به پهنای صورتم اشکم ریختم شما چطور توانستید؟ جناب جامی ابتدا تحقیق بفرمایید بعد اسم یا نامی را برزبان بیاورید یا یادداشت بفرمایید بنده قصد جسارت ندارم اما خیلی خوب میدانم در مملکتم چه گذشته و چه میگذرد و تنها به یک فرد ایمان راسخ دارم و آن هم علی است و بس مولایم علی را میگویم و نه به بقیه امامنی که شیعیان باور دارند علی نه برای حکومت و نه برای شهرت برای عدالت بر سند نشست و الحق که عدالت را اجرا کرد و جز او هیچیک از فرزندانش پدر نشدند و راه پدر را ادامه ندادند بماند همین بس که علی برای من علی است اما شما تا چه اندازه از سال ۶۷ میدانید؟ منظورم قتل و کشتار و اعدام است؟ اگر نمیدانید تحقیق بفرمایید تا اسم این شخص را بوضوح دریابید ممنون که نوشته ام را میخوانید موفق باشید و پایدار تا درودی دوباره بدرود
——————————
کاش نام را برای من لااقل می نوشتید. ولی اصل سخن با یک نام کم و زیاد فرقی نمی کند. ما مردم آزادیخواه و حق مدار کم نداریم. این سرمایه انسانی و معنوی بزرگی است. – سیب
چقدر به شیعیان توهین کرده اید. مساله عاشورا و امام حسین چند سطح دارد و باید این سطوح از یکدیگر تفکیک شود و الا آدم به گمراهی می افتد. تحلیل روشنفکرانه یک سطح از موضوع است. شما کمی از فضای روشنفکری فاصله بگیرید و نگاهی جامعه شناسانه به موضوع داشته باشید. آن گاه خواهید دید که همین مراسمی که مردم برگزار می کنند چقدر اهمیت دارد. شما باید این را یک مناسک در معنای جامعه شناختی اش ببینید. مطمئنا وقتی وضعیت ظالمانه در آگاهی مردم بازتولید شود خود می دانند چه کنند و از این الگوها و اسطوره ها چگونه استفاده کنند. عزاداری محرم مهمترین مناسک و مراسم تقویت انسجام اجتماعی در ایران که از دل توده مردم جوشیده است و تضعیف این مراسم خیانتی است به این نیاز مهم اجتماعی. البته بحث روشنفکرانه هم باید جای خودش را داشته باشد
—————————–
کاش شما هم که از «توهین» من برآشفته شده اید دست کم می نوشتید که جوان کشی به اسم دین هم ظلم و توهین است. در آن جامعه شناسی که شما خوانده اید در باره این مسالئل چیزی گفته نشده؟ از کی تا به حال اعتراض به جوان کشی و شکنجه بحث روشنفکرانه شده است؟ – سیب
حرفهای دلم که نمی دانستم چگونه بنویسم !
بهروز باشید .
با اجازه به وبلاگتون لینک دادم.
امروزه حسین های زمان را در زاهدان مثله میکنند-گردن میزنند-به رگبار میبندند و حق طلبان؟ خبرندارند
درود فراوان .ایکاش پلوخورها میخواندند
شاید برای یک لحظه کوناه وجدانشان خمیازه ای میکشید.
چرا دوست داری که دین و آیین کماکان به کار کرد اجتماعی اش ادامه دهد؟ این که یک حقی از افراد اجتماع گرفته شده بهتر است که راه احقاق حق را به شیوه ای مدنی ساد بگیریم و ادا کنیم. من راستش رابطه ای میان عاشورا و نقش آن در جلوگیری از این تعدی ها نمی بینم. عاشورا خاستگاه خودش را دارد و سیر تحولی و تکاملی خودش را هم دارد پابه پای زمانه طی می کند. اگر هین بارها که قبلا در اثر نبود کارکردهای منبعث از عقلانیت بر دوش دین و مناسک مذهبی گذاشته شده بود (همانگونه که انقلاب اسلامی ایران را پدید آوردو سر از فاجعه امروز هم در آورد) صبور باشیم و تلاش کنیم تا این بار راه درست برخورد را یاد بگیریم و یاد دهی( بقول حافظ مرغ زیرک گر بدام افتد تحمل بایدش). بگذاریم که دین اندک اندک راه فردی انسانها باشد. و تلاش کنیم بار مسئولیت ها را بر دوش خود انسان بگذاریم و نه آیین و باور اجدادش. من هرچند که از اعدام آن جوان رعنا و صدها مثل او در آشوبم اما میدانم که حال که تیغ اغیار بنام دوست سر می زند لیک رحمت از درگاه آن تیغدار(دین و مذهب) نخواهیم. این نقض قرض است. یادمان باشد همان که سر می زند به نام عاشورا هم می زند.
دوستدار کدام قسمت عاشورایید؟
سندیت تاریخی اش؟ تطابق تقویمی اش؟
مناسکی که یکی یکی سرقت کیچ از بیزانس قرون وسطی است؟ دوستدار کدام عاشورایید ؟ عاشورای کافی یا شریعتی یا هلالی؟ دوستدار کدام عاشورایید؟ قرائت مارکسیست آن که به عاشورای خرداد ۶۰ انجامید؟ قرائت جلال آل احمدی اش که از آستین سعید امامی بیرون آمد – قرائت روح اللهی آهنگرانی اش که جوان روی مین فرستاد؟ دوستدار کدام عاشورایی؟ عاشورایی که اگر به انگلیستی ترجمه شود یکایک کلماتش ترویج نفرت مذهبی است – عاشورایی که گلوی بچه شش ماهه را وسیله ترویج سخیف ترین نوع نفرت کرده در قرن ۲۱- کجای عاشورا سخن از روا داری و صلح دارد؟ شما مشغول دریافت حقوق از جامعه ای هستی که عاشورا بازی کاتولیک و پروتستان را ۵۰۰ سال قبل در وستفالی دفن کردند. این حرفهای زشت را ننویس برادر اینجا – شیفته عاشورایم – شیفته قتل و پیروزی خون بر شمشیرم – شیفته گلوی بریده عباسم!
—————————-
برادر مثل بازجوهای اداره اطلاعات و برادران گزینش سین جیم می کنی. اینکه من چه اعتقادی دارم فکر نمی کنم مسئول اش شما باشید که به شما پاسخگو باشم. این چه رفتاری است که یقه هم را می چسبیم که اعتقاد تو چیست و چرا. مهم این است که من اعتقادم را بر ضد مردم استفاده نکنم و توجیه گر مردمخواری نکنم. باقی اش فکر نمی کنم به کسی مربوط باشد. گیرم در دنیا یک نفر هست که به عاشورا معتقد است و آن را پیامی انسانی می بیند و همان را برای نقد مردمخواری پایه می کند. اینکه بیاییم بگوییم ننویس و نگو هم شد کار؟ ما را به همین ای خدایی که شوم من چاکرت رها کنید. ضمنا من حقوق ام را برای کارم می گیرم که مدیریت رسانه است نه برای اعتقادم. تا به حال هم کسی از اعتقادات من نپرسیده است. در کشور شما برای اعتقادتان به شما پول می دهند؟ در باره اعتقادات دفن شده هم من خبر ندارم ولی این کلیسایی که در صد متری خانه من است ۲۴ ساعت شبانه روز بیدار است. گرچه دفن شده باشد هم به من ربطی ندارد. ولی جهت اطلاعتان بزرگترین سازمان کمک های جهانی در این مملکت با بودجه نیم میلیاردی همچنان سازمانی مسیحی است. – سیب
سلام اقای جامی
کاملا اتفاقی این مطلب زیبای شما زدیم. هرچه گشتم جای دیگری جز این ای میل برای تماس باشماپیدا نکردم که برای گذاشتن این مطلب در روز اجازه بگیرم
———————–
آقای اسدی عزیز این ایمیل من هم دردسری شده است برای دوستان. یک بار هم به طراح سیبستان گفتم و گفت یک جایی می گنجاند آن را . حتما باید پیگیری کنم. ولی مانعی ندارد. با نقل منبع آزادید. ارادتمند.- سیب
آقای سیبِ عزیز، صرف نظر از اشاره ی صریحی که کرده اید به شکاف بین شعارهای شیعه و وقایعی که این روزها و روزهای پیش در کشور شیعیان، توسط دولت شیعیان و در مقابل چشم مردم شیعه روی می دهد و تصور من این است که اشاره ایست به جا، دلالتی دیگر هم به طور ضمنی در متن شما هست. مثلا وقتی که عاشورا را با یای نکره به کار برده اید “دلمان به عاشورایی خوش است که دیگر هیج چیزی از پیام حسین در آن نمانده است” که یعنی عاشورایِ اصلی که پیام حسین در آن است چیز دیگری ست. یا وقتی گفته اید “تکرار بی معنای مراسم” که یعنی تکرار بامعنایی هم از این مراسم متصور است. و به خصوص آن جا که نوشته اید “اسلام را باید از دست این متظاهران اسلام پنهان کرد” که یعنی اسلام اصلی چیز دیگری ست و این تنها تظاهر به اسلام است و آن اصل را باید از دست این متظاهران پنهان کرد. خلاصه کنم انگار “چیزی اصلی” در نظر شما وجود دارد که با این “چیزهای ظاهری و تهی از معنا و تحریف شده” متفاوت است و شما در این میانه – اگرچه ظاهرا نگران “پسر بالابلند و خوش قیافه سنندجی هستید، همچنین نگران آن “چیز اصلی” هستید و می خواهید آن را نجات بدهید. هیچ آگاهانه به این دلالت ضمنی فکر می کنید؟
——————-
حتما. وقتی می نوشتم متاسف بودم و هستم که چطور عاشورایی که ما شناختیم به عاشورای نذری و دختربازی تبدیل شد و لاقیدی اهل ایمان. عاشورا همان سرنوشتی را پیدا کرده که دین در جمهوری اسلامی. به ظواهر تقلیل یافته است. بی آنکه باطنی را آباد کند. – سیب
مبادا آن پیام بزرگتان (بهایی بیکران به جان آدمی دادن) در این میانه گم شود.
http://tamishe.persianblog.ir/
۱۳۸۶_۱۱_tamishe_archive.html#7602858
آری . اینچنین بود برادر.
جناب جامی
سلام.
بنظرم می آید که کلام “نیما” شایسته ی تشبیه به بازجویی نباشد. او حق دارد با همان انرژی ای که شما دیگران را محکوم کرده اید و حکم داده اید( و البته بنظر خودتان، به حق نیز حکم داده اید)، در مورد اعتقادات شما نیز سخن براند.
و اما چند نکته:
۱- دوست گرامی، چه خوش یاد کرده اید از آن مظلومان (ابراهیم و زهرا) و این بلاهت ملی. دمتان گرم باد. اما مگر تازه از خواب بیدار شده اید؟ جوانی تان را در ۲۲ بهمن طی کردید، اما یادتان رفته آن ۴ بیگناه را که در جنگل گلستان سلاخی کردند (پس از جنگ گنبد) و در تلویزیون در حضور رییس جمهور مجبور شدند آن را بپذیرند؟ یادتان رفته … و … را و سالهای ۶۰ تا ۶۷ را و تا سال های بعد را و حتی حبیب الله آشوری با جوراب های پاره را؟ حقیقتی را که می فهمیم نمی توانیم تقسیم کنیم.
از همان روز ها بود که انسان پارسا، می شایست که خدایش را در پستوی خانه نهان سازد، و نه امروز این چنین دیر (هر چند، هر گاه دیگر نیز مبارک است). دوست عزیز، چه ملاحظه ای شما را به حذف ویاد نکردن از این همه رنج می کشاند؟
۲- من هم عاشورا های از نوع دیگر و عاشوراهای سنتی پیش از انقلاب و ۴۰ سال قبل را درک کرده ام. از هیچ کدامشان( چه از نوع انقلابی اش و چه از نوع سنتی اش) قرار نبوده که رشد وترقی و مدارا (آن مدارایی که خوشبختانه شما بخوبی می توانید در محل اقامت فعلی تان حس کنید) و مسئولیت سازنده ی شهروندی بیرون بیاید.از سنتی اش حداکثر، بیل و کلنگ و تخریب و بلوا و جنگ حیدری- نعمتی بیرون زده و از نوع انقلابی اش، ثار (مرحوم شریعتی) ، راه حسین (زنده یاد احمد رضایی)، و ۲۲بهمن، و دیگر هیچ. پیامی هم اگر می خواست داشته باشد همان پیام خون وشمشیر و ثار وثارالله و قبیله و انتقام و… است که پیامد هایش را ۳۰ سال است که به خوبی داریم لمس می کنیم. عاشورا باید تحلیل مردم شناسانه و جامعه شناسانه و روان شناسانه شود، آن هم در سایه ی تئوری ی قدرت. اما نمی توان با آن نوستالژیک برخورد کرد.
این پرسش و حیرت شما به حق است . اما پاسخ را نمی توان در عاشورای حقیقی و اسلام حقیقی جست. حقیقت مراسم همان است که در هر زمان جاری در حال اجراست. باید دید که چگونه است که یک ملت آنقدر سست ولخت می شود که به شئونات اساسی ی خود این همه بی اعتنا می ماند. وگرنه، این مراسم چه در گذشته و چه امروز ، راه حل های غریزی ی جمعی ی یک ملت است برای “جلوه” و نمایش “خود”، باقی ی تفسیرهای عالمانه ازین مراسم یا “واقعه!” را باید فقط در حلقه ی کتاب خوانان جست ، نه در بطن یک ملت ِ به قول”خواص”:عوام کالانعام.
دین عامه ی مردم، با دین اهل کتاب بسیار متفاوت است. مردم عاشورای واقعی را هر ساله به راهی می برند که غریزه و شعور جمعی شان حکم می کند، می بینید که: هر ساله به رنگ ها و تمهیداتی “نو” تر، آن چنان که هر ساله، بزرگان مجبورند سر ریسمان را بکشند و تذکر دهند و حرام کنند و ممنوع کنند علامت و قمه و آکاردئون و ارگ و موسیقی لس آنجلسی و تصاویر چند متری ی هالیوودی و بالیوودی ی شخصیت های کربلا را و در ضمن مراقب باشند که نکند بلوایی ازین میان بپاخیزد.
این مردم به حرف من و تو هم گوش نمی دهند که مثلا: پیام عاشورا! داستان، داستان ملتی است که هزار کار زمین مانده دارد و فرصتی چند روزه هم برای ارائه و جلوه ی عمومی خود. پس خود را به این شکل ارائه می دهد و دغدغه ای هم بیش ازین ندارد. در “روز ملی- جهانیی قیمه”اش، اسراف می کند؛ اسرافی کریمانه تر از آتش بازی ی سال نوی آمستردام و سایر ملت های برخوردار.
۳- بنظرم می آید این که حقیقتی را در این حرکات می جوییم (و البته که نمی یابیم)، بیشترناشی از نوستالژی های بازمانده از دوران کودکی باشد.
۴- اگر بخواهید پای امثال زنده یاد طالقانی را به میان بکشید، بهتر است به خاطر بیاورید که ایشان فقط بخاطر لمس بهتر دنیای معاصر از طریق برخورد با دنیا های آدم های دیگر و نیز وجدان پاک تر خود، توانسته بودند به مفهوم مدارا گرانه تری از عمل اخلاقی دست بیازد. اگر ایشان می خواستند به مُرّ آموزه ها عمل کنند، می شدند همان هایی که فرمان “آتش زدن شهر نو” را صادر کردند. امثال ایشان به نسبت تخطی از “نصّ ” و مُرّ آموزه هاست که به انسانیت و اخلاق مندی ی نسبی دست می یابند. هر قدر فراموش کنند و پشت گوش بیاندازند، اخلاقی تر رفتار می کنند. لطفا این بزرگان را مصادره به مطلوب نکنید. امثال باغچه بان هم کم نیستند. اتفاقا توهّم دست یابی به رضوان الهی، بهتر می تواند انسان را از فروتنی دور سازد، چیزی که در یک انسان اخلاق مند بی دین، مثل باغچه بان ناممکن و ممتنع است.
عزت تان زیاده باد، قلم تان حق گو تر.
————————————-
دوست عزیز کاش می دانستم اسم ات چیست بوی آشنایی می دهد. اما باور ندارم که مردم به حرف من و شما گوش نمی دهند. می دهند. کمی فکر کنی رابطه را کشف می کنی. رابطه پیام و گیرنده را باید دوباره وارسی کنی. همیشه مستقیم همیشه آنی نیست. گرچه کامنتهای خود این مطلب هم اصلا ناامیدکننده نیست. بماند. – سیب
فوق العاده بود آقای جامی.
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
جناب جامی،
باز هم سلام.
سپاس گزارم از نشر کامل درد دل این هم نوع سراپاتقصیر
سرافراز تر باشید و
فروتن تر
ba arze salam peyam hosein in bod ke yazid zamane ra beshenasid inha ke javanha ra dar zendan mikoshand khod az yazidian hastand.neveshteh shoma vaghan bar hagh bode ast
حسین فقط میخواست زندگی کند .باور کنید میگفت: نمی خواهم آنطور که تو میخواهی زندگی کنم من و تو و آن جوان سنندجی هم حق داریم آنطور که میخواهیم زندگی کنیم.
آقای جامی من توی یه وبلاگی یه بحثی دیدم که یه عده می گفتن هدف بحث شما توجه دادن به مرگ جوان رعنا بوده یه عده دیگه ای صرفا توجه به معنی عاشورا…به نظر شما کدوم درسته؟
—————————-
مگر حتما باید یا این یا ان باشد؟ نمی شود هم این هم آن باشد؟ این منطق ارسطویی کشته ما را – سیب
در این روزگار وانفسا فقط می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج
جناب جامی! کار به دست هیچ کس درست نمی شود مگر آن یگانه موعود! مهدی آل محمد (ع)
خیلی خوب بود
البته اگر اخراش زیاد تند نمی رفتی بهتر می شد
ولی خیلی عالی نوشتی
ممنون از نوشته خوبت
همه چی داره بی محتوا میشه
لینکیدم مطلبتو
حسین را به نام دین و با تکبیر و الله و اکبر کشتند ، علی را با الحکم لله خلع سلاح کردند ، معاویه را با قرآن و حدیث خلیفه کردند و حالا ما در همان سطح فهم از دین هستیم نه بیشتر .
بنام خدا
آقای جامی! اینکه گفته اید تکرار بی معنای مراسم عاشورا، تقلید بی محتوایی است که نه دین می آورد و نه عدالتی را برقرار می سازد، خود سخنی است که از بی اعتنایی نسبت به ادیان الهی نشأت می گیرد. زیرا اگر ما قرآن را به عنوان کتابی آسمانی پذیرفته باشیم، باید بدانیم که خداوند در طول آن فرموده است: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون – ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای آنکه عبادت کنند.» و عبادت نیز معنا نمی یابد مگر در سایه پیروی بی چون و چرا از دستورات حضرت حق، و البته راهی به این بندگی وجود ندارد مگر از طریق پیروی از دستورات کسانی که خود از جانب پروردگار آمده اند. همانگونه که پروردگار متعال می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم – ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولیای امر (که همان جانشینان پیامبرند) پیروی کنید.» و زمانی که به اولیای الهی رجوع می کنیم، می بینیم همان کسانی که از جانب خدا آمده اند _و به فرموده خود خداوند: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی – و از جانب خود چیزی نمی گوید مگر آنکه وحیی از جانب پروردگار آمده است.»_ دستور به اقامه عزای حضرت سیدالشهدا حسین بن علی بن ابیطالب (ع) داده اند. مثلاً امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) می فرماید: «هرگاه بر چیزی خواستید گریه کنید، بر حسین بن علی بگریید.» و البته این گریستن و اقامه عزای حضرت سیدالشهدا و دیگر امامان معصوم (ع) از سوی شیعیان، تنها به خاطر کسب ثواب و پاداش اخروی نیست؛ بلکه اگر به فضل الهی محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در قلب کسی جاری شود، بدون احتیاج به دستوری و یا چشم داشتن به پاداشی، ناخودآگاه بر مظلومیت آل الله (ع) می گرید. زیرا این اولین نشانه محبت و ولایت است. همانطور که امام رضا (ع) فرموده اند: «کمال دین در پذیرش ولایت و محبت ما و برائت جستن از دشمنان ماست.»
از سویی دیگر کسانی که هر ساله بر مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع) می گریند، هیچ گاه از آن خسته و بیزار نمی شوند، و درک این مطلب، تنها وسیله اش ایمان به ولایت پروردگار و رسول الله و اوصیاء رسول الله است. زیرا «غم برادر مرده را برادر مرده می داند.» و این شوق بر عزاداری چنان با گوشت و خون مؤمنان عجین گشته است که مانند مادری فرزند مرده، هرگز مصائب وارده بر اهل بیت رسول خدا (ص) را از یاد نمی برند. و مگر می شود مادری مرگ عزیز خود را فراموش کند؟ پس این را بدانید کسانی که قلبهایشان از محبت آل الله (ع) آکنده است، هیچگاه به تمسخر دیگران وقعی نمی نهند. و مگر می شود بر گریه ها و اندوههای مادری فرزند مرده خرده گرفت؟ و مگر تمسخر دیگران، او را از عزای بر فرزندش بازمی دارد؟ هرگز.
پس اگر عزاداران حسینی در برابر قتل آن جوان سنندجی شانه بالا می اندازند، این نشانه سنگدلی ایشان نیست، بلکه اعتقاد راستین شیعیان بر این پایه استوار است که هرکس در راه بندگی پروردگارش و کسب رضایت و خشنودی او به قتل برسد، قابل احترام است و لاغیر. همانگونه که شما کشته شدن در راه آرمانهای ذهنی خویش را محترم می دانید. لذا باید گفت که این خرده گرفتنها بر آداب و رسوم و رفتارها و گفتارهای شیعیان، تنها نشان از خصومت ذاتی با این گروه خداپرست است. همانطور که هرگاه هر غیر مسلمانی در هر زمینه ای که بخواهد اظهار نظر کند، حتما کنایه ای هم به شیعیان می زند. با آنکه این همه ادیان و مذاهب و فرق ساختگی و مسخره در تمام ممالک دنیا وجود دارد. مثلا هیچ کس از مسیحیان نمی پرسد که چرا در انجیل، کشتی گرفتن پدر (خدا) و پسر (حضرت عیسی علیه السلام) ذکر گردیده است. و یا هیچ کس نمی گوید که چرا سنی های حنفی معتقدند که خداوند در هر شب جمعه با الاغش به پشت بام مساجد می آید و رکوع و سجود نمازگزاران را می نگرد. و یا هیچ کس نمی پرسد که چرا پیروان بودا در پیشگاه مجسمه ای خنده دار که خود با دستان خویش تراشیده اند سجده می کنند. و متأسفانه باید گفت که در این دنیای به هم ریخته، نوک تمام خدنگها به سمت تشیع نشانه رفته است. و این در حالی است که هیچ کس را در برابر منطق محکم و راستین شیعیان _که البته نتیجه الهی بودن آموزه های رهبران آسمانی ایشان است_ توانایی هیچ گونه انکار و تکذیبی نیست. و بر همین اساس است که بسیاری از اندیشمندان و مردمان دنیا دیده غرب، در برابر عظمت آیین تشیع سر تسلیم فرود می آورند و روز به روز بر شمار ایمان آوردندگان به مکتب راستین تشیع در سرتاسر عالم افزوده می گردد. و باز بر همین اساس است که باید گفت تنها کسانی به رد و انکار معتقدات شیعیان می پردازند که در راه بندگی پروردگارشان، و درک هدف از خلقت عالم امکان دچار سرگردانی و تردید شده اند و به عبارتی دیگر: خداوند بر قلوبشان مهر زده است. (البته امیدورام که شما در زمره این گروه سرگردان نباشید و اعتقاد قلبی تان خلاف آن چیزی باشد که احتمالا از روی عصبانیت و یا دلسوزی! ثبت کرده اید.)
اما اینکه گفتهاید: شیعه ای که از ظلم تبری نجوید، ولایتش لقلق زبان است، و هست! گفتاری است که از روی ناآگاهی نسبت به معقتدات شیعیان نشأت می گیرد. و این تندروی شما نیز دلیل غیر شیعه بودن شماست. زیرا: برائت جستن از ظالمان و جفاپیشگان و ابراز تنفر از ستمهای ایشان _همانگونه که پیش از این هم ذکر کردیم_ کمال دین شیعیان محسوب می شود. اما هر شیعه ای به خوبی می داند که در هر زمان باید طرفدار بی چون و چرای امام همان زمان بود. مثلاً در دوران امام حسین (ع) همه می باید در برابر لشکر عمر بن سعد شمشیر می کشیدند و از جانشین و خلیفه پروردگارشان دفاع می کردند؛ در زمان ائمه بعد (ع) همه می باید در خفا و تقیه به سر می بردند؛ و امروز نیز که زمان حضور آخرین پیشوای کائنات است، همه باید به آن سرور گرامی اقتدا کرده و تا زمان ظهورش از هر گونه شورش و بلوا و انقلابی پرهیز نمایند. و این پیروی از اراده پروردگار متعال، و درنتیجه فرمانبرداری از اراده جانشینش حضرت مهدی (ع) بهترین دلیل بر پذیرش ولایت از سوی شیعیان است. هرچند که برخی از شیعیان در انتخاب مسیر زندگیشان، تنها به واقعه عاشورا استناد کرده و تا مرحله کشته شدن پیش می روند. (البته اگر خواسته باشید بعدها در مورد چگونگی وقوع عاشورا بحث خواهیم کرد) و ما انکار نمی کنیم این حقیقت را که در میان پیروان تمام ادیان، همیشه گروهی یافت می شوند که بر خلاف آموخته های دینی خود، و یا به سبب غفلت از آنها، مسیر زندگیشان را انتخاب می کنند.
البته برای تک تک سخنان شما، پاسخی درخور باید داد. اما در این نوشتار مجال بحثی بیش از این نیست. «در خانه گر کس است، یک حرف بس است.»
پس اف بر کسانی باد که بدون ارائه هیچ منطق و استدلال صحیحی، نه تنها در پی درک حقیقت نیستند، بلکه با علم کردن پیراهن عثمان، چشمهای کورشان را به روی نور حقیقت می بندند، و همانطور که خود را در غفلت و سرگردانی می بینند، دیگران را نیز غافل و سرگردان می پندارند.