زن در سیاست رهبر ایران – بخش یکم
این چند روزه حرفهای آیت الله خامنه ای در باره زنان ذهنم را سخت مشغول کرده بود. کمی دست نگه داشتم به این امید که شاید کسی دیگر حرفهای رهبر ایران را نقد کند و من بیاموزم. اما ظاهرا یا حرفها برای دوستان تکراری بوده یا به نظرشان کم اهمیت آمده که بدان نپرداخته اند. شاید هم فکر کرده باشند که بهتر است کار خود را بکنند و با نقد مستقیم این حرفها برای خود دردسر نخرند. اما من فکر می کنم نقد شفاف و بی تعارف نظرات رهبر ایران اهمیت اساسی دارد. خاصه در موضوعی مانند مساله زن که مهمترین محل نزاع فکری و اجتماعی در ایران امروز است.
آقای خامنه ای می گوید: «بارها من اشاره کردهام، در مسألهى زن از دنیا طلبگاریم؛ ما مدعى دنیائیم. حالا مؤسسات وابسته به سازمان ملل یا غیر آنها یا فلان مجموعهى روزنامهنگار بیایند به اسم حقوق بشر، موضوع حجاب و بعضى از این قبیل چیزها را زیر سؤال بکشند و اظهار طلبگارى کنند، این واقعیت قضیه را عوض نمیکند. ما از دنیا طلبگاریم.»
ایشان تمام مساله زن و حقوق او را به مساله حجاب تقلیل می دهد تا با دفاع از حجاب مساله را حل شده بداند. اما واقعیت این است که مساله زن در ایران حجاب نیست. حقوق اجتماعی برابر با مردان و داشتن پشتوانه قانونی و ساختاری برای دفاع از حق خود است در خانواده و جامعه و رفع تبعیض های بی شمار است در مقابل زنان و پایان دادن به تعیین تکلیف برای زنان از سوی مردان حاکم در خانه و در جامعه. ایشان طلبکار چه چیزی است؟ ظاهرا مساله ایشان عمدتا و اصلا بر سر اخلاق است. اما این نوع نگاه به زن یعنی طفره رفتن از مساله اصلی که همانا حقوق اوست. اخلاق امری است که از دینی به دین دیگر و از جامعه ای به جامعه دیگر متغیر است و اختصاص به مساله زن هم ندارد. اما حقوق امری عمومی و بشری و جهانی است. بهتر است ایشان از کارنامه ایران در دفاع از حقوق زن حرف بزنند تا ببینیم واقعا می توانند از دنیا بابت هموار کردن راه حقوق زنان باز هم طلبکار باشند یا خیر.
نگاه اخلاقی ایشان به دنیای غرب هم بر اساس مدل کلیشه ای مابعد انقلابی است که در آن «با کشاندن زن و مرد به وادى ابتلائات جنسى و برافروختن و دامن زدن به آتش زیادهروىهاى جنسىِ بىقانون و بىنظم در جامعه، با آوردن زن به شکل متبرج به وسط میدان» به زن خیانت شده است. من به محتوای گزاره و صحت و سقم آن کاری ندارم اما ایشان طوری حرف می زنند که انگار تمام آنچه در غرب پذیرفته شده یک نقشه از پیش تعیین شده بوده است. در این نگاه هیچگونه اعتباری برای تحولات تاریخی و فکری غرب دیده نمی شود. ولی اگر این مدل واقعا کارگر است سوال اینجاست که چرا غرب توانسته به مدل دلخواه خود دست بیابد ولی جمهوری غیرغربی ما نمی تواند زنان را چنانکه می خواهد بپروراند؟ و بعد هم اینکه آیا اکنون جامعه ایران جامعه ای است که از آتش زیاده روی های جنسی در امان است؟
ایشان همه تحولات را سیاسی می بیند چنانکه معتقد است «این کار را سیاستهاى غربى کردهاند». امری که بیش از آنکه واگوی واقعیتی در غرب باشد واگوی واقعیتی در مدیریت سیاسی ایران است که تصور می کند همه چیز از راه تصمیم سیاسی حل و فصل می شود. اما خود ناکامی سیاست در ایران برای پرورش زن به صورتی که مایل است باید نشان داده باشد که تحول اجتماعی امری است بزرگتر از تصمیم سیاسی و ندیدن آن و بی اعتبار شمردن آن چیزی از واقعیت را تغییر نمی دهد تنها سیاست را به مقابله با واقعیت اجتماعی سوق می دهد. یعنی همان چیزی که مشخصه اصلی سیاست ورزی در ایران بعد از انقلاب است.
اینکه ایشان معتقد است «الان مسألهى همجنسگرائى در دنیاى غرب یکى از ابتلائات است. البته به رو نمىآورند؛ اما حقیقت قضیه این است که امروز براى اندیشمندان و آنها یکى از دردهاى بزرگ و غیرقابل علاج شده است» نیز به نظر نمی رسد بر اساس مطالعه ای عمیق باشد. قبول همجنسگرایی بخشی از یک نهضت بزرگتر شفاف سازی و فردگرایی و تزویرگریزی است که در غرب جریان دارد. وگرنه نیم نگاهی به تاریخ ایران نشان می دهد که ما هم از این «ابتلائات» کم نداشته ایم. امروز هم داریم اما ترجیح می دهیم از آن حرف نزنیم و در پرده زندگی دوگانه خودمان آن را «به رو نیاوریم». ایشان برای مستند کردن حرف خود خوب است نام چند تنی از آن اندیشمندانی را که مدعی اند بیاورند تا ما هم بدانیم کدام اندیشمند غربی با قبول همجنسگرایی مشکل دارد. گرچه مفهوم این سخن که «برای اندیشمندان درد بزرگ و غیرقابل علاج شده» این است که همه اندیشمندان در غرب به این درد اذعان دارند. چنین مفهومی حقیقتا هیچ پایه ای ندارد و نتیجه تصورات ایشان است.
«ادبیاتِ پردهدرانه و عریان در زمینهى مسائل جنسى و ارتباط زن و مرد» هم الی ماشاءالله در ادب و عرف دیروز و امروز ایران هست. این دست مسائل اختصاص به غرب ندارد و اختصاصی دیدن آن بخشی از شیطان سازی از غرب است که سه دهه است در ایران دنبال می شود و البته ادبیات مشابهی را هم در آمریکا در قبال ایران ایجاد کرده است تا ایران شیطان دیده شود. شاید شاخه هایی از پورنوگرافی خاص غرب باشد اما حتی پورن هم در تاریخ غیرغربی ما سابقه دراز دارد. گرچه عمدتا در پرده و خفا و برای شاه و وزیر و دربار. اینکه ایشان ایران را مرکز عفاف و نجابت عالم قلمداد کنند و خط روشنی بین غرب و شرق از این بابت بکشند هیچ مستندی ندارد. نقش این دست گزاره ها بر آب است.
ایشان منتقد به میدان آمدن یا آوردن زن «براى شغل، براى تبلیغات، براى کار» است زیرا «از لبخند او، از زیبائىهاى او، از جسم او، از چهرهى او براى ترویج فلان جنس بىارزش و پست، براى به دست آوردن پول استفاده» می شود. من مدافع روشهای کاپیتالیستی در استفاده ابزاری از زن نیستم اما نمی توانم درک کنم که اگر ابزارانگاری محکوم است چرا باید به غرب اختصاص داشته باشد؟ آیا ابزارگرایی دینی ممدوح است؟ کاپیتالیسم هر کار کرده باشد ابزارگرایی اش را تحمیل نکرده است. زنانی که مثلا به عنوان مدل کار می کنند آزادانه شغل خود را انتخاب می کنند. آیا ابزارگرایی دینی جمهوری ما نیز غیرتحمیلی است؟
آقای خامنه ای به جای اینکه دو کلمه در دفاع از حقوق زن در جمهوری اسلامی و از منظر اسلامی و اجتماعی بگوید می کوشد جبهه تبلیغاتی مساله را تقویت کند و می گوید: «ما در تقابل با تبلیغات معارض – از جمله تبلیغات فمینیستى – آنچنان که باید، کار درستى، کار قوىاى، کار پُرحجمى و با کیفیتهاى بالا نکردهایم. من از همینجا به دستگاههاى تحقیقاتى، به پژوهشگاهها، به دانشگاهها، به حوزههاى علمیه و به صاحبنظران توصیه میکنم و از آنها مطالبه میکنم که در این زمینه کار کنند.» ایشان گمان می برد لابد اگر دنیا از حقوق زن حرف می زند و به آن اهتمام دارد صرفا از راه تبلیغات قوی و پرحجم و با کیفیت است. ایشان هیچ محلی برای اینکه واقعا حق زن در جامعه غربی پشتوانه قانونی و ساختاری دارد و تبلیغ محض نیست نمی بیند.
آقای خامنه ای افزایش شمار نخبگان زن را در ایران «نشاندهندهى موفقیت نگاه نظام اسلامى و نگاه اسلام به زن» می داند زیرا «ما این همه زن نخبه در دورهى حاکمیت طاغوت نداشتیم.» ایشان تمام «محققین زن، اساتید زن، دانشمندان زن در رشتههاى مختلف، متفکرین و نویسندگان زن که در رشتههاى گوناگون فکر مىکنند، صاحبنظرند و قلم میزنند، ادباى زن، شعراى زن، هنرمندان زن – قصهنویسها، شاعرها، نقاشها» را در رده محصولات موفق جمهوری اسلامی می شمارد و ناشی از اینکه جمهوری ما «حجاب و عفاف و وجود فاصلهى بین زن و مرد» را رعایت کرده است: «امروز ما در نظام جمهورى اسلامى و زیر پوشش حجاب، زیر چادر، زیر مقنعه، این تعداد عظیم نخبهى فکرى، علمى، عملى، فعال سیاسى، صاحبنظران فرهنگى و هنرى داریم». آیا واقعا چنین است؟ آیا زنان نخبه امروز ایران بجز بخشی از آن گروه که در سازمانهای دولتی مشغول اند واقعا محصول فکری جمهوری اسلامی اند؟ خوب است مثلا نگاهی به سینماگران زن ایران بیندازیم. و یا قصه نویسان و نقاشان. آیا همین ها نیستند که در معرض سانسور مداوم اند؟
به نظر ایشان و با این تحلیل که نکاتی از آن را آوردم و معلوم نیست چه درصدی از خود غربی ها با آن موافق باشند «دنیاى غرب باید پاسخگو باشد؛ چون به زن ضربه زدهاند؛ به حقوق زن تجاوز کردهاند؛ ارزش زن را تنزل دادهاند؛ به اسم طرفدارى، به او خیانت کردهاند.» اما من فرض می کنم حرف ایشان درست. آیا اگر غرب از این راه به حقوق زن تجاوز کرده است و شما نکرده اید هیچ راه دیگری غرب رفته است که احتمالا به ارتقای حقوق زن انجامیده باشد و شما نیاز ببینید از آن پیروی کنید؟ آیا در غرب هر چه هست تجاوز به حقوق زن است واقعا؟ و آیا در ایران هر چه بر سر زن می رود حق ایشان است؟ آیا آنچه ایشان می کند و می گوید سیاسی کردن مساله زن و حل آن در حملات و مدافعات سیاسی نیست؟ آیا این گزاره ها کوچکترین تغییری در وضع زنان ایران ایجاد می کند؟ البته وضع را برای فعالان حقوق زن دشوارتر خواهد کرد و ظاهرا قدرت قاهره دولت را استحکام خواهد بخشید اما آنچه وضع زنان را تغییر می دهد تغییر تناسبات اجتماعی و قوانین و پشتوانه دولتی و قضایی از حق زن است در خانواده و انتخاب شریک و در آموزش و کار و امور مالی و سفر و پوشش. تعیین تکلیف برای زنان به نفع حکومت است نه به نفع زنان.
————————————————————-
*نیم بعدی حرفهای رهبر ایران را در یادداشتی دیگر بررسی می کنم
لذت بردم
سلام
من از طرفداران وبلاگ بسیار زیبای شما هستم و کلا با نوع نگارش و مطالب شما خیلی حال می کنم. بسیار خوشحال شدم وقتی شنیدم یکی از مقامهای برتر وبلاگهای فارسی شدید. مطمئن هستم شایستگی وبلاگ شما فراتر از این ها بوده است.
به ویژه، از پست مربوط به سخنان رهبری و کنسرت شجریان لذت فراوان بردم. من هم با شما در فقره استاد شجریان و کنسرت های ایشان موافقم و با همه احترامی که برای حضرت ایشان قائلم عقیده دارم کنسرتهایشان فاقد جذابیت های حداقلی یک برنامه هنری است.
من در حوزه مدیریت بازاریابی و تبلیغات کار می کنم و به دلیل علاقه ای که به کارهای هنری دارم معمولا نحوه برگزاری کنسرتها و مراسم هنری را دنبال می کنم. برای مثال برنامه سلین دیون در سال ۹۹ در استاد دو فرانس و یا تور اروپایی فیل کالینز نمونه های شگفت انگیزی از هماهنگی و هارمونی اجرایی به شمار می روند.
راستی. آیا شما در مورد اولین اجرای اپرای ایتالیایی در تهران چیزی شنیده اید؟
اپرای مکبث براساس شاهکار ویلیام شکسپیر – ساخته نابغه شهیر اپرای جهان جوزپه وردی – به صورت اپرای عروسکی توسط بهروز غریب پور از اواخر تیرماه قرار است روی صحنه باشد.
برای خود من جای بسی خوشحالی و شعف دارد که پس از مدتهای مدیدی می توانیم شاهد اجرای یکی از زیباترین انواع هنر یعنی اپرا آن هم به زبان ایتالیایی باشیم.
دوست داشتم از شما خواهش کنم خوانندگان وبلاگتان را که حتما از قشر فرهنگ دوست و هنرشناس و هنردوست هستند را از این رویداد فوق العاده هنری فرهنگی مطلع کنید تا حمایت و پشتیبانی خودمان را از روندهای فرهنگ سازی از این دست اعلام کرده باشیم.
من نشانی سایت رسمی اپرا را هم برایتان می گذارم تا اطلاعات بیشتر را از آنجا بگیرید.
www.macbethopera.ir
خیلی از شما ممنونم و بابت اینکه وقت می گذارید و وبلاگی به این قشنگی ایجاد می کنید بسیار سپاسگزارم. فقط بدانید که ما ملت خیلی وقت کامنت گذاشتن نداریم ولی به طور جدی وبلاگها را دنبال می کنیم. خسته نباشید و هیچگاه دست از تلاش برندارید.
سرفراز و پاینده بمانی
مصطفی
تا وقتی ایشان کلا در مورد زنان که حرف میزنند میگویند «مساله» ی زنان، یعنی ایشان زنان را یک مساله و مشکل میبینند، نه انسان. چرا هیچگاه نمیگویند مسالهی مردان؟
با سلام
نگاه بسیار روشنگری بود به صحبت های اقای خامنه ای و باید در نشان دادن ضعفهای ان به شما تبریک گفت.
اما شخصا یک سئوال از شما دارم. ایا همانطور که شما نوشته اید
حقوق امری عمومی و بشری و جهانی است
ایا میتوان تصور کرد که حقوق بشر امروزی را ۲۰۰ سال پیش در همان امریکا به اجرا دراورد. امریکایی که تا ۶۰ سال پیش رفتاری دیگر با سیاهان داشت.
ایا میتوانید تصور کنید که همین حقوق بشر امروز در پاکستان اجرا شود؟
حقوق امری بشری است اما باید تاکید کرد زمانی و مکانی هم هست و با رشد عامل انسانی رشد میکند و تحول میابد.
به یقیین برداشت های اقای خامنه ای از حقوق زن عقب مانده اند و جا دارد همانطور که شما ضعفهای انرا بر شمردید مورد نقد قرار گیرند. اما به باور من مشکل اصلی در انجاست که این نگاه به زن هنوز در ایران خریداران بسیاری دارد. گوشهای زیادی شنوای این سخنان هستند. تا زمانی که گوشها این سخنان را میشنوند و در ان ایرادی نمی بینند ویا از کنار ان میگذرند, گویندگان انان به سخنوری ادامه میدهند. باید ذهن مخاطبان تحول یابد. ایراد اصلی در سخنور نیست در فهم شنوندگان است. در اینده نیز چنین سخنورانی خواهند بود اما روزی خواهد اما که دیگر گوشی شنوای انان نخواهد بود. و باید یاداوری کنم مقاله شما گامی است به سمت انروز.
پیروز باشید
مهدیِ جامی عزیز!
در نقد از منظر سیاسی – اجتماعی چیره دست هستید و چند نمونه یِ اخیر این را بخوبی نشان داد.
به یادِ مقاله یِ بی نظیرتان در وبلاگِ زمانه در موردِ تحلیل رابطه یِ پلیس و حکومت با زنانِ شهروندِ جمهوریِ اسلامی افتادم.
رهبر ایران سرافرازانه از آپارتایدِ مذهبی حاکم بر ایران حمایت می کند و از تمدنِ جدید هم طلبکار است.
در سخنانِ خامنه ای نکته یِ جالبِ دیگری هم بود. اینکه جامعه حق ندارد حقوق زنان را جدا از نظر دین مطالبه کند و باید صبر کند تا فقیهانِ شیعه دست و رویی بر سر این دینِ پوسیده بکشند بلکه آینده آبستن تحولی در احکام اسلام نسبت به زن گردد و تا آن زایمانِ نامعلوم، جامعه همچنان باید در زیر یوغِ احکام دینی که اینک جنبه یِ قانون ملک و کشور را نیز یافته است، درد و تحقیر اسلامی را تحمل کنند.
این فراز از سخنانِ خامنه ای من را به یادِ مصاحبه یِ زمانه با دایوش همایون انداخت که او همین معضل را در قبالِ سیاستمدارانِ اصلاح طلبِ مدافعِ رژیم بیان کرده بود.
نخبگانِ جامعه یِ ایران (همان ها که داریوش همایون مدعی است در بهترین شرائطِ فرهیختگی و اندیشه ورزی طی صد ساله اخیر قرار دارند) حق ندارند منتظر تحولِ نو در دین نوستیز یا گشایش احتمالی فضا به دستِ آقازادگانِ اصلاح طلب باشند.
معنایِ دقیق سکولاریزم همین است که جدا از اینکه دین چه نظری در بابِ روابطِ اجتماعی و سیاستِ جمعی دارد، باید از این حیطه ها به حوزه یِ شخصی و فردیِ متدینان عقب نشینی کند.
ورژنِ روشنفکریِ دینی این سکولاریزم به سببِ گرفتاری در چرخه یِ احتجاجاتِ دینی (که همیشه این تفاسیر نواندیشانه در مصاف با تفاسیر راست کیشانه شکست خورده عرصه را واگذار کرده است) و تلاش جهتِ دست و پا کردنِ مشروعیتِ دینی برایِ جهان بینی سکولار، هم ناصادقانه است و هم ناکام.
با سلام و احترام
وقتی همین صفحه باز شد و به جای عنوان نظر خواهی کلمات “نقد و نظر” را دیدم دلگرم تر شدم تا به قسمتی از متن شما نقدی وارد کنم.
نوشته اید :
ظاهرا مساله ایشان عمدتا و اصلا بر سر اخلاق است. اما این نوع نگاه به زن یعنی طفره رفتن از مساله اصلی که همانا حقوق اوست. اخلاق امری است که از دینی به دین دیگر و از جامعه ای به جامعه دیگر متغیر است و اختصاص به مساله زن هم ندارد. اما حقوق امری عمومی و بشری و جهانی است.
به نظر میرسد که در این قسمت کمی دچار مشکل شده اید ، در این پاراگراف یقینا منظور و نظر شما اخلاق نبوده بلکه تعریفی همانند قانون یا فرمان دولتی بیشتر با مصادیق ذکر شده و معنای احتمالی مورد نظر سازگار است. رابطه دو سویه و متقابل حق و تکلیف در بستر اخلاق متبلور است. پس هنگامی که اخلاق از دینی به دین دیگر و از جامعه ای به جامعه دیگر فتاوت می کند یقین داشته باشید که حقوق هم نسبی اند و تغییر خواهند کرد. اما به صورت مطلق می توانیم ثابت کنیم که حقوقی حداقلی در جهان وجود دارد که در هر جایی از این کره خاکی برقرار است و این حقوق برای دیگرانی تکلیف ایجاد می کند که مثلا در این جا و در این کشور این حقوق نقض می شود . مثلا آزادی یا حقوق زنان نادیده انگاشته می شود.
پس پیشنهاد میکنم در متن فوق به جای واژه اخلاق از قوانین حکومتی یا چیزی شبیه به قانون دولتی و به جای حقوق از مصادیق حقوق اولیه بشر استفاده کنید تا در این صورت مفاهمه در اضطراب نیفتد و نیت خیر شما صائب تر گردد و صاحب نتیجه ای بهتر باشید.
اما کمی درد دل:
در قسمتی از مقاله تان در مورد سخنان اخیر آقای خامنه ای و جملات او در باب تنزل ارزش زن در غرب خواندم که عمیقا احساس میکنم واقعیات موجود کاملا بر عکس سخنان اویند. ایدئولوژی جامعه ما ایدئولوژی با ویژگیهای مرد سالار است این مرد سالاری را در اخلاق جامعه میشود دید که مردها به زن به شکل یه ابژه جنسی نگاه میکنند(کافیست به سر مردان در خیابان توجه کنید تا حدس بزنید که زنی در حال عبور است ) و شعارات دولتی هم دست کمی از این نگاه مادی و بی ارزش انگار نداره. در یکی از خیابانهای میدانهای اصفهان تابلویی نصب شده بود با این نوشته که : خواهرم هر چه محفوظ تر نایاب تر. واقعا تاسف بار است.
با تشکر از شما
عجیب است که تمام اظهار دهندگان مردها هستند که از حقوق زنان دفاع نموده اند!!!!
—————-
کجاش عجیب است؟ – سیب