ریشه مبارزه با پوشش دختران با آن آیین دفن کردن فرزند دختر در عصر جاهلیت یکی است. تعارف نکنیم. همه حرفها بهانه است. نه خدا خواسته نه قرآن نه اسلام نه پیامبر. اصلا گوش ما به کدام حرف قرآن و خدا و پیامبر باز است که به فرض به این یکی باشد. سر تا پامان ضدیت با دین سلام و صلح و آرامش است. کدام شادی را به ارمغان آورده ایم ما عبوسان؟ کدام آرامش را ایجاد کرده ایم ما استیزه جویان؟ نگاه کن و تماشا کن چگونه جامعه بزرگ ایران را در تنش و عصبیت و تندی غرق کرده ایم. نگاه کن به عمرهای کوتاهی که برای مردم ارمغان آورده ایم. این زندگی که ما ساخته ایم نه بهشت اسلامی که جهنم جاهلی است. کفر مردم را درآورده ایم. این دین است؟ دین کجاست؟ دین کیست؟ این محتسب صفتی ریشه اش در جهالتی است که از جهل خود نیز بی خبر است. دین بزرگ است اما از بس کوچک ایم به قامت ما گریه می کند. دینی که مردم را فراری دهد دین نیست راه اهریمن است. اسیر نام نباید بود. ای بسا زنگی که نامش کافور است.
عرب جاهلی دختر را زیر خاک می کرد. نمی کرد در پستو می کرد. نمی کرد در ذهن اش روی او خاک پاشیده بود. این تفکر صورتهای مختلف دارد. بیزاری از فرزند دختر نمونه دیگر آن است. دختر به دنیا نیامده دفن شده است.
حالا دختران تسلیم نیستند. نمی توان دفن شان کرد. نمی توان رویشان خاک پاشید. بر می خیزند و می گریزند. یا می ایستند و خاک به چشم ات می پاشند. یا نگاه ات می کنند عمیق و زهردار که شرمنده شوی. و تو نمی آموزی. نمی بینی. اسیر آن آیین کهن هستی. تسخیر شده شیطان. دختران ما را هرزه می خوانی. هرزه حکم اش در چشم تو معلوم است. تو دختران ما را کشته ای. دفن کرده ای. تو آنها را تحقیر می کنی. تو به آنها اهانت می کنی. تو آنها را آدم نمی بینی. شیطان تصور می کنی. و نمی دانی که پیش چشم ات بود آیینه کبود لاجرم دنیا کبودت می نمود.
ما از زیبایی می ترسیم. زیبایی خطرناک است. زیبایی وسوسه گر است. ما از وسوسه می ترسیم. خودمان دلمان برای زیبارویان غنج می رود. دلمان می خواهد با هر پری رویی بخوابیم. اما برای همان پری رو هم آبرویی قائل نیستیم. زن برای ما مردان ایرانی مظهر عشق است و ترس و نفرت. زن زنی که مهار ناشدنی می نماید. ما زن مهارشده را دوست داریم. وقتی مهارناشدنی شد اژدها جلوه می کند. می گوییم با خود زن و اژدها هر دو در خاک به.
زیبایی قدرت زن است. ما از قدرت زن می ترسیم چون قدرت ما را به خطر می اندازد. پس از زیبایی می ترسیم. می خواهیم به زور هم که شده زیبایی او را پنهان کنیم. ما زیبایی را دفن می کنیم. خودمان ملیشیا راه می اندازیم تا قدرت نمایی کنیم. اما از بروز قدرت زن در کوچه و خیابان وحشت می کنیم. ما زن را با میلی شهوانی سرکوب می کنیم.
مساله جمهوری دینی است؟ نه مساله جمهور است. مادرانی است که دست در دست مردان خانواده دختران را به قربانگاه می برند. مردانی است که به زور ابزار قهریه زیبایی را مقهور می خواهند. برای همین است که پلیس دختران ما را به خانواده تحویل می دهد. خانواده همان پلیس است. تعارف نکنیم. هر کسی که با پلیس موافق است خود پلیس دیگری است. از همان تفکر سیراب می شود. رفتار پلیس بازتاب گرایش خانواده های ما ست. حتی جایی که پلیس نیست برادران و پدران و مردان خانواده هستند تا دختران ما را سرکوب کنند.
ما هنوز و همچنان تا سالها با لباس مساله داریم. با لباس شهری. با شیوه تردد. با این ظهور خیابانی. این مساله مدرن ما ست. ما مدرن ایم؟ پوشش و لباس دختران و زنانی که می خواهند به انتخاب خود زندگی کنند برای ما مهمترین مساله اجتماعی است. در جامعه ای که انتخاب معنا ندارد.
در دوبی که بودم می گفتند و می دیدم که هیچ عربی در اتوموبیل خود زن در کنارش نداشت. آنها از زنان عار دارند. آنها زنان را دفن کرده اند. گیرم در خانه هایی که کف شان مرمر است و تمام وسایلش آمریکایی است. آنجا پلیس منع نمی کند. خانواده خود پلیس است. مشکل ما از آنجا ست که دوشقه شده ایم. جامعه نامتوازن است. پلیس را برخی قبول ندارند. ولی بسیاری از ما پلیس هم که نباشد خود برای دختران و زنان شان پلیس اند. مشکل ما با زن، قدیمی است. جمهوری دینی تنها این مشکل را روی دست و دامن ما استفراغ کرده است.
برای ما که متصلب و بی خیال ایستاده ایم شاید همین نهیب ها لازم باشند که یادمان بیافتد چه مدرنی؟ که هنوز متحجریم.
دست مریزاد! به این میگویم نوشتهی زنده، جاندار، صمیمی و در عین حال پر شور و حرارت. نمیدانم صفت وبلاگی هم میتوان به آن افزود یا نه. مهم این است که این حرف، مغز حرف است. بسیار به جا بود.
عجب قشنگ نوشته ای! با تمام احساس.
مهدی، تو در این چهره شاعری. سیب.
عالی بود. جان کلام را گفتید. اما کدام خانواده؟ میدانید چرا برای دختران و پسران جشن تکلیف می گیرند و به آنها میگویند شما از امروز در نه سالگی و چهارده سالگی دیگر زن و مرد شده اید؟ برای اینکه نمیخواهند این بچه ها دیگر برای پدر و مادرانشان تره خرد کنند. میدانید اگر دختر و پسری را بگیرند و دختر بگوید که با اطلاع و اجازه’ پدرش با آن پسر بیرون رفته به او می گویند پدرت گه خورده؟ پدران و مادرانی که با دو سه شیفت کار لقمه را از دهان خود در می آورند و به دهان دلبندانشان می گذارند که زندگی بهتر از آنها داشته باشند، حتی به اندازه’ یک اجازه برای گردش هم اجازه و اعتبار ندارند. هستی زن و مرد و بنیاد خانواده نیز همگی یکسر به باد فنا سپرده شده. همگی یکجا زنده به گور شده ایم.
مرسی. صریح و زیبا بود..
ممنون مطلبت بسیار عالی بود
سیبستان عزیز کاملا موافقم. مسئله ما شرع نیست مسئله ما عرف است. مسئله ما همان نقل “دختر آفتاب مهتاب ندیده” و “دختر نجیب” و صدها مثل دیگر در مورد نجابت و باید نباید های دختر “خوب” است که همانطور که می گویی الزاما شرع و مذهب نیستند. بلکه ریشه در فرهنگ روزمره بسیاری از خانواده های سنتی ایرانی دارد. حالا تصویر قشری از جامعه را در مورد “دختر نجیب” را جمهوری اسلامی دارد به کل جامعه تسری می دهد و از آن الگویی برای تمام اقشار جامعه می سازد. اشکال ما این است که عاشق الگو سازی هستیم و بدون الگو امکان تشخیص مسئله را نداریم.
یکی از الگوهایمان هم این است که بگوییم که زن زیباست که زیبایی زن قدرت اوست. در این مورد با تو اصلا موافق نیستم. مگر زن زشت نداریم؟ آیا زن زشت ضعیف است؟ آیا زن زشت دیگر لزومی ندارد حجاب داشته باشد؟ چون کسی نگاهش نمی کند؟ بعد مگر مرد زیبا نداریم؟ اصلا که گفته که زن زیباست (مردها می گویند) ما زن ها هم می توانیم بگوییم که مرد زیباست. بنابراین مسئله زیبائی نیست (این هم تلطیف کردن مطلب به علت وجود عنصر زن است) بلکه مسئله بر سر کنترل زن و قدرت است. مرد از آن می ترسد که زن اگر حجابش را بردارد در برابرش بایستد که او را دیگر به شاهی و سروری قبول نداشته باشد غافل از این که در دنیای امروز برای ایستادن در برابر مرد داشتن و نداشتن حجاب برای زن چندان تاثیر ندارد. اصل جربزه و آگاهی و شوری است که عده ای دارند و عده ای هم هنوز هرچی آقاشون بگه با حجاب یا بی حجاب
سلام ! به وبلاگتون در رازنو لینک دادم. ممنون میشم در صورت تمایل شما هم به این روزانه ها لینک دهید !!
خوب به هدف زده اید آقای جامی. موقع انتخابات ریاست جمهوری که این آقا برنده شد من همه اش می گفتم شعار حقوق زنان در ایران خریدار ندارد. ما را فضای مجازی و در حقیقت جمعیت مجازی آن گول می زند همیشه. اکثریت خانواده های ایرانی اگر جیبشان خالی نباشد و اوضاع روبراه باشد هیچ بدشان نمی آید یکی توی سر دخترشان بزند که بی آبرویی نکند و با پسر مردم توی خیابان راه نیافتد. این آزار و اذیت جوانها (که پسر ها هم از آن مستثنی نیستند) ریشه خانگی دارد. این تفکری ایست که از داخل می آید، جوان و و به طریق اولی دحتر جوان مایه شرو آبرو ریزی است. باور کنید که حتی مختص مذهبی ها هم نیست. آدمی را می شناختم از نزدیک که یک کمونیست قدیمی و یک مبارز سر سخت بود و از هر نظر دیگر حتی روشنفکر، اما شب عقد کنان دخترش که چقدر به او می بالید وهمیشه می گفت دلش می خواست یک روز رییس جمهور بشود به خانواده داماد می گفت امیدوارم دخترم آبروی ما را پیش شما حفظ کند و کاری نکند که آبروی ما پیش شما برود. اگر دولت می دانست که با این کارش واقعا افکار عمومی به خشم می آید این کار را این همه سال ادامه نمی داد.
تو جامعه ی ما انقدر توی سر زیبایی زدن که آرایش و زیبایی زن ها دیگه اینقدرها هم که تو می گویی لطیف و شاعرانه نیست. بیشتر یه جور اعتراضه. آرایش های خیلی از دخترها جوریه که انگار داره به همه ی آدما فحش میده! البته برخورد نیروی انتظامی واقعا خارج ازین حرفاست. اونا همونجوری که تو گفتی از زیبایی می ترسن.
وضعیتیه والله! حکومت به شدت از مردم می ترسه. مردم هم از حکومت به شدت می ترسن!
ما مردان این روزها غیرتمان را چادر میکنیم بر سر خواهرانمان و با چشمانمان به همخوابگی با دخترک زیباروی میرویم. هر چقدر هم که زن شاهکار خلقت باشد به خاطر کوچکیمان میخواهیم بزرگتر از او باشیم این اسلام ماست رها بودن زن از دید ما اینک برابر با هرزگیست…
آقای جامی عزیز
سخنم فرای این طرح و این گونه طرحهاست و نیازی به بیان کردن دلایلمان برای مخالفت با آن شاید نباشد
اما یک سؤال و ایراد اساسی دارم:
من به این ایراد دارم. مگر زن، انسان نیست؟
به گمان من، این دانایی و توانایی یک انسان است که باید قدرت و سلاحش باشد. چرا که این دانش است که انسان «به دست میآورد» و نماد تلاشهایش است و نه زشتی و زیبایی که امری خدادادی و مقدر است
من با این به اصطلاح «قدرت» زنان مشکل دارم. چرا که هر گونه استفاده از چنین قدرتی را سوءاستفاده از قدرت میدانم.
در همین چند سال اخیر، چه بسیار مورد ظلم واقع شدهام به خاطر همین قدرت. به این خاطر که دیگری مؤنث بوده و من مذکر. به این دلیل که او زیبا و خوشهیکل بوده و من زشت و چاق
آری؛ من مخالفم با همه این کلمات و باورهایی که در شرق و غرب، به زن میآموزند تا عشوه بیاید، دلفریبی کند، زیباییاش را به رخ بکشد و با «ابزارهای زنانه» کار خویش را به پیش ببرد. زن باید یاد بگیرد که انسان است و زیبایی و جاذبه، قدرت و قابلیت نیست. اگر زن این گونه فکر میکرد، نه شرق سعی میکرد که او را پنهان کند و نه غرب، آشکارش میکرد. زن، باید ایمان بیاورد که انسان است و بس
سیبستانِ عزیز!
من دورانِ پیش از انقلاب را در قید و بندِ حیات نبوده ام اما گویا آنزمان برایِ بخش قابل توجهی از طبقه یِ متوسطِ ما، لباس مساله نبوده است. ما دوره ای را در حیاتِ اجتماعی ایرانیان داریم که چادری و بی حجاب در کنار هم زندگی کرده اند. این تجربه یِ بس ارزشمندی بوده که با از میان بردنِ این بختکِ اسلام گرایی، می توان دوباره آنرا زنده ساخت.
اینکه “نه خدا خواسته نه قرآن نه اسلام نه پیامبر” البته جایِ بحث دارد اما بر آفتاب افکندنِ تشابهِ این رفتار متدینانه با رفتار عربِ جاهلی تیز بینانه و تحسین برانگیز است!
جملاتی از این متن شاهکار و درون مایه یِ دردمند، پر نهیب و نافذِ آن نیز شایسته یِ سپاس است!
یادداشتِ شما حکم مرهم داشت.
شرائطِ فعلی مثل یک کابوس باور نکردنی ست که شاید اگر عمیقاً باور شود آنگاه سعی کنیم تا از آن بیدار شویم.
جمهوریِ اسلامی جز “تحقیر ویرانگر” متاعی برایِ شهروندانِ ایرانی به ارمغان نیاورده است.
بسیار نغز اما…اما چرا نگوییم در این مورد شرع به کمک آن عرف آمده؟ و در این مورد این عرف از آن شرع (با هر تفسیری که شده و می شود)چقدر قابل تفکیک است؟ و مگر ایراد شرع را نباید گفت؟ نه آن که عرف بی ایراد باشد. هرگز. اصلن. اما بده و بستان های این شرع و این عرف با هم انکار ناشدنی است.ریشه کدام در کدام است؟ کدام از آن دیگری تغذیه می کند؟ مغز جاهلیت کدام است؟ از عرف ریشه به آن جاهلیت می بریم یا شرع؟ اصلن آیا باید تفکیک شان کرد مهدی عزیز؟ مرز این تفکیک کجاست؟ وقتی که شرع پلیس این عرف می شود، پلیس این جامعه می شود و جامعه هم او را آنقدر می برد بالا، بالا تا ماه، تا حک تصویر شرع بر ماه، آن وقت چه طور تفکیکشان کنیم از هم؟ اگر بگویی این شرع را ابزار ترس و اختناق و تدوام قدرت کرده اند آن وقت چرا نگوییم این چه شرع صلح و سلامی است که می بیند این تاراج را و دم نمی زند؟ و اگر دم نمی زند، لابد نفسی از سر رضایت و ارضاء شهوت از قدرت می زند.لابد؟
این که میگویید خانواده خود پلیس شده چقدر به دل می نشیند آقای جامی عزیز…
میدانید دلم میخواهد بگویم که ناتوانم و ناتوانیم در درک این فرهنگ و خیل آدمهایی که پذیرفته شده اند و شاید بیش از شناخت غرب لازم به شناخت چرایی این فرهنگ است 🙁
لینک دادم
عالی بود
سلام. من به این مطلب شما لینک دادم.
بزرگترین مشکل اینه که در ایران همیشه درون خانواده ها با اجتماع تعارض داره،شاید برای همینه که ما ایرانیها انقدر محافظه کار هستیم و به پنهان کاری و دروغگویی عادت داریم(واقعا باعث تاسف است)
مساله دیگه هم اینه که اینها در پی ایجاد تنش در جامعه هستند؛با افزایش استرس به جوانان و طبعا خانواده های آنان که به دلیل نگرانی دائما به جوانانشان تذکر می دهند و در نتیجه جو خانواده هم متشنج می شود.
خدا همه ما را از شر بندگان mokhless نجات دهد.
چادر کثیف ترین پوشش و گور همراه زنان است…
—————————
من تنها با حجاب اجباری و توسری زدن و اهانت به زنان مخالف ام. اما اگر واقعیت را نبینیم که بسیاری از زنان این پوشش را ترجیح می دهند به هر دلیلی که دارند، از آن سوی بام افتاده ایم. مادر من هم چادر سر می کند و زنی دلیر است و سرزنده. خانم اعظم طالقانی هم زنی است بزرگ. چادر سر می کند. بسیاری زنان دیگر هم. آنچه می خواهیم باید شفاف و روشن و با حفظ تمایزها و اصول انسانی باشد. ما به هیچوجه به پوشش کسی که چادر دارد و مشکلی هم با آن ندارد اهانت نمی توانیم کرد وگرنه چه فرقی است بین ما و آنها که به بی-چادرها اهانت می کنند؟ مساله این است که زنان برای خود تصمیم بگیرند. بپوشند یا نپوشند. آنچه من هم نوشته ام تحلیل یک اجبار و فلسفه پنهان آن است. نه فراتر از آن. – سیب.
تمامی جوانان و خانواده های انان از این طرح ناراضی هستند.تو دانشگاه تو جامعه از هر کی میپرسم اعم از پیر و جوان ناراضی هستند.انگار حکومت نظامی بر پا شده.و ما جوانان هم تصمیم گرفتیم برای مقابله با نیروی انتظامی از این به بعد در جمع های خصوصی و خانوادگی نه تنها بی حجابی بلکه سکسی پوشیدن را ترویج کنیم.دیگه تو خونه مردم را که نمیتونن ببینن.۲ سال دیگه ببینید فرزندانتان در محفلهای خصوصی چه میکنند.ای کار را هم فقط برای مقابله با این کار نیروی انتظامی انجام میدهیم وگرنه به این کار معتقد نبودیم.منتظر باشید و ببینید
سلام
واقعا” چی داره به سر ما میاد یا بهتره بگم چی به سر ما اومده؟
نوشته ات خیلی منطقی به قضیه پرداخته بود….
سلام.
این متن بر خلاف نوشته های قبلیتان خیلی شتاب داشت.
من هم در این مورد مطلبی نوشته ام اما بعید می دانم با موفقیت روبرو شود. حتی اگر در ظاهر هم بتواند جلوگیری کند در باطن امر کمک می کند که ما ایرانیها در ظاهر در بیرون در دید دیگران یک جور باشیم و در خلوتمان نوع دیگر. این تصمیمهای دولتی ما را ریاکار بار می آورند.
سلام آقای جامی،
مدّتهاست که وبلاگ شما را میخوانم و هرگز نیازی به کامنت نوشتن حس نکردهبودم.
امّا،
این نوشته با لحن و رویهای که از شما سابقه دارم تفاوت زیادی دارد و من نمیفهمم دلیل این تندی و هیجان چیست. طرح اخیر دولت ایران برای «مبارزه با بدحجابی» هر قدر هم نامعقول باشد، نسنجیدهتر از بسیاری اقدامهای دیگرشان نیست که وقت به وقت انجام میدهند و شما هم گاهی دربارهی آنها قلم میرانید.
برای من عجیب است که شما و بسیاری ایرانیان دیگر خارج از کشور، تندتر به این طرح میتازید و بیشتر عصبی شدهاید تا ایرانیان داخل کشور، در حالی که (لااقل در حریم وبلاگستان) چندان دلیلی برای ترس و ملاحظه وجود ندارد و میبینیم که اعتراضها از سوی جماعت داخل کشور هم ابراز میشوند.
به نظر من اقدام پلیسی جدید دولت برای کنترل پوشش مردم، در ناسازگاری و تناقض درونیاش به همان فیلم ۳۰۰ میماند که شما هم دربارهاش نوشتید. غرض بانیان این طرح هرچه که باشد به هدف خود نمیرسند و کارشان جستن از غیر محل است. در عین حال آسیب و تنشی که با این اقدام نادرست به جامعه وارد میکنند هم آن قدر بزرگ نیست که ما بخواهیم هیجانزده و بیقرار شویم. جهت اطّلاع شما بگویم که مشاهدهی خود من از اجرای این طرح، برخوردی نسبتاً ملایم و به قول خودشان «ارشادی» بوده تا بگیر و ببند و این نوع وقایع، هرچند قبول دارم که حتّی برخورد ملایم هم توجیهکنندهی فکر غلطی نیست که در پس ماجراست.
دربارهی این که نوشتهاید زیبایی زن قدرت اوست با شما موافقم. امّا این که ترس ما (=مردان؟) از قدرت (زیبایی) زن را ظاهراً نامشروع میدانید، مطمئن نیستم ماجرا به همین سادگی باشد. زن زنانگی خود را به هر حال بروز میدهد. مرد چه؟ فکر نمیکنید نگرش شما در این مورد اقتدار مردانه را کلّاً نفی میکند؟ قبول که حکومت قیّم مردان در برابر زنان نیست. امّا من مطمئن نیستم که مجال دادن بیمنتها به ابراز زنانگی زن (یا مردانگی مرد) برای جامعه مفید باشد، چه برای مردان و چه نهایتاً برای خود زنان.
تأکید میکنم که موافق این بند و بساط جدید پلیسی نیستم، و این شاید نقطهی اشتراک نظر من با شما است، امّا دلایل شما در ردّ این مسأله را (بر خلاف معمول) چندان قوی نمیدانم.
———————————–
دوست عزیز، باید توجه کرد که ملایمت پلیس هم دلیل خوبی برای دخالت در مساله پوشش نیست. ملایمت در این زمینه مثل مودبانه و با لبخند توهین کردن است. اصل ماجرا را عوض نمی کند. ضمن آنکه ملایمت مردم هم دلیل خوبی برای پذیرش دخالت پلیس و تحمل پذیر بودن آن نیست. مردم هزار دلیل دارند برای اینکه این برخوردها را فراموش کنند یا نادیده بگیرند. اما جامعه ای که به خود اجازه دهد برای زنان تعیین تکلیف در پوشش کند فقط اسباب حیرت است چه ایران دینی باشد چه فرانسه سکولار. به نظرم روشهای ایرانی با هم سازگاری دارند. سوی دیگر این حجاب اجباری سکوت اجباری است. دیدید که آقای وزیر ارشاد چگونه روزنامه ها را تهدید کردند که زیادی حرف نزنید وگرنه با اقتدار با شما برخورد خواهیم کرد؟ مساله زور است برادر. چه زور ملایم چه زور قانونی چه زور آشکار. – سیب
یه روزی دخترا و پسرایی که با هم دوست بودن به قدم زدن در پارک راضی بودن. وقتی نیروی انتظامی شروع به گرفتن دخترا و پسرا کرد. همه به خانهها رفتند و این سرآغاز شکلگیری رابطهای دیگر شد…. نمیددانم کی میخواهند بفهمند با زور نمیشود چیزی را درست کرد.
سلام
می دونی مشکل همینجاست که همین ما که می نویسیم , نمی دونم از ترس , از تنبلی ذهن یا هرچیزی که الان به ذهن من نمی رسه حاضر نیستیم بپذیریم که این ها همه بازی دینه. دینی که ارث من رو نصف تو فرض کرده ارزش وجودی من رو نصف تو فرض کرده بچه من رو مال پدر تو می دونه تو رو مالک من و سه تای دیگه مثل من می دونه و الی آخر. تا کی باید خودمونو گول بزنیم و بگیم نه این دین نیست, دین رویای قشنگیه که شریعتی از علی ساخته و… بگذریم. تنها چاره ما مطالعه اس. کمی تاریخ بخونیم بد نیست. بدونیم که اعراب جاهلیت! بزرگترین شاعرشون (اشرف) زن بود یکی از تجار بزرگشون خدیجه بود و … 🙂
——————————–
اشرف؟! – سیب
اول با یک مثال شروع می کنم. فرض کنید شما با سرمربی تیم فوتبال مورد علاقه تان مشکل دارید و می خواهید تا او برکنار شود. اما می دانید که او مشروعیت کافی برای نشستن روی نیمکت تیم را دارد (مثلا تخصص کافی دارد، افراد زیادی از او حمایت می کنند و …). کاری که شما می کنید این است که به مظاهر مربیگری او اعتراض می کنید: مثلا نتایج بدی که تیم می گیرد. و میدانید که قدرت مستقیم حمله کردن به او را ندارید. نمی توانید به هدفتان برسید مگر از طریق غیر مستقیم. نمی گویید که او مربی بدیست می گویید او نتایج بدی می گیرد. نمی گویید او را برکنار کنید، می گویید از وضع فعلی راضی نیستید.
در واقع فاصله ی ظریفی بین این دو شق وجود دارد که همه ی مطالب ( در این سطح) در همین فاصله ی کوتاه می گنجد. سوال اصلا این نیست که چرا ما پسران با دختران همراه نمی شویم و به این مسائل اعتراض نمی کنیم. این سوال ما از مسئله ی اصلی منحرف می کند. سوال اصلی این است که چرا دختران خود به وضع موجود اعتراض نمی کنند؟
از سوال فاصله بگیریم و فرض کنیم که این اعتراض از سوی دختران انجام گرفت. تجمعی شکل می گیرد و دختران پلاکاردهایی را بر سر دست می گیرند تا مواضع خود را روشن کنند. روی آنها چه می نویسند؟ آیا می نویسند که “ما حجاب نمی خواهیم”؟ ما ” بی حجابی را ترجیح می دهیم”؟ آیا اساسا ضد حجاب اعتراضی می کنند؟ مسلما نه. بلکه آن چیزی که به آن اعتراض می کنند، این خود طرح مقابله با بدحجابی است، نحوه برخورد و مطرح شدن این قضایاست.
حال بر میگردیم به سوال اصلی: چرا دختران خود به وضع موجود اعتراض نمی کنند؟ آنچه باعث این انفعال شده است باور نداشتن به درستی امریست که به آن اعتراض می کنند. دختران در این جامعه حتی اگر به حجاب هم اعتقادی نداشته باشند نمی توانند به صورت علنی به آن اعتراض کنند. آنها مجبورند به مظاهر باورهای جاری در جامعه اعتراض کنند.
ریشه اینها اصلا مردسالاری نیست. مردسالاری کلمه ی ساده ایست که ما را از ریشه یابی اصلی غافل می کند. در اینجا هنوز مسایلی از قبیل حقوق فردی و احترام به اختلاف سلیقه جای نیفتاده است. هنوز می گویند چون دستور اسلام این چنین است باید در اجرای آن سختگیری نمود، دیگر نمی گویند خب اگر کسی به اسلام اعتقاد نداشته باشد چه؟ و البته در این راه به انواع دلیل تراشی مثل حفظ حریم جامعه و … روی می آورند.
بر می گردیم به آن دو شق اول که بر شمردیم. چون اعتراض به مظاهر در واقع اعتراض به اصل قضیه تلقی می شود (به علت عدم احترام به وجود تکثر آرا) پس معترضان حتی نسبت به اعتراض به مسایل سطحی هم سست می شوند.
————————–
از کجا می گویید دختران اعتراض نمی کنند؟ این حکم ها را همینطوری بلاسند نمی شود صادر کرد اخوی! – سیب
اون خانمی که گفته بزرگترین شاعر عرب زن بوده (اشرف) نمی دانند که اشرف صفت تفضیلی مذکر است و در عرب نمی تواند اسم زن باشد؟
در ضمن آخرش هم نفهمیدیم که بالاخره دین خوب است یا بد؟
آخه ما خیلی چیزها مون مثل عرب هاست سنت های غلط و فرهنگ های جاهل مابانمون اینها رو می دونیم اما بازم به روی خودمون نمی یاریم. دولت با این کارش فرهنگ و اندیشه و تفکر رو قربانی کرد .
واقعا از خواندن مطلب شما لذت بردم، از دیدگاهی به قضیه نگاه کردید که فعلا کمتر یافت می شود.یک نکته هم راجع به نظرات خوانندگان:آیا همه آنها مربوط به همین مقاله هستند؟ شاید اشتباهی شده!
“غم همچو ابر است.
چون برآید ببارد پاره ای ،
و برود.” بهاء ولد
یکی از بهترین دیدگاها را داشتی دست مریزا
ادامه بده
امیر ونکور کانادا
دوست عزیز با نظر شما موافق هستم.وضعیت فعلی زنها در ایران ناشی از ورود قوم وحشی عرب در ۱۴۰۰ سال پیش است.بحث در باره این موضوع وقت زیادی می طلبد .واما شما هم بهتر است به عنوان یک ایرانی با فرهنگ از به کار بردن واژه های رکیک خودداری کنید.در برخورد با انسانهای بی منطق و بی فرهنگ نیازی به فحاشی مانند خود آنها نیست.
موفق باشی
———————————
دوست عزیز، بحث مرا تقلیل ندهید به مقابله عجم و عرب. اگر هم عرب وحشی بود حالا دیگر نمی شود مساله روزمان را به ۱۴۰۰ سال پیش ارجاع بدهیم. مساله این است که امروز مشکل از کجا آب می خورد و امروز چه باید کرد. برگرداندن دعوا به ۱۴۰۰ سال پیش مشکل را حل نمی کند. تنها ما را از دیدن واقعیتی که ما هستیم محروم می کند. عزیز مشکل در بیگانه نیست مشکل در خود ماست. گیرم آنها ۱۴۰۰ سال پیش آمدند در این ۱۴۰۰ سال ما چه می کردیم به عنوان قوم غیروحشی که هنوز داریم از آنها می نالیم و کار آنها را تکرار می کنیم؟ متاسفم که بگویم هیچکدام از این دست راه حل ها و تحلیل ها به نتیجه ای نمی رسد. چون تا به امروز هم نرسیده است. بهتر است فکر نو کنیم و خودمان را در آینه واقعیت ها مان ببینیم. این یکی ممکن است به نتیجه ای برسد. راه های رفته و بن بست را رفتن و بازرفتن و بحثهای هزار بار شده را دوباره پیش کشیدن راه آینده ما نیست. با نفرت از عرب یا غرب و با عرب ستیزی یا غرب ستیزی مشکل ما حل نمی شود. – سیب
زیبایی قدرت زن است؟!
هرجا دفنمان کنند جوانه می زنیم .
خیلی جالب بود ممنون
سلام.خوشحال میشم در مسابقه نامه میترا شرکت کنید.که دیگران از مطالبتون بیشتر استفاده کنند.متشکرم
سلام. خیلی زیبا نوشته بودید… حس همه ما را به خوبی منتقل کردید… زمانه بدی است… همه خسته ایم… ای کاش راه فراری پیدا می شد…
خیلی جالب بود . از مطالبت با ذکر منبع استفاده کردم .
نه چیزی به اسم دین معنی داره نه وجودی به اسم انسان ،حالم از همه چیز به هم می خوره
از نوشته ات با ذکر منبع استفاده کردم …ممنونم
بیچاره زنی که قدرتش زیباییش است.
———————
زن چه بخواهی یا نخواهی زیبایی قدرتش است و داشتن قدرت توانایی است نه بیچارگی! – سیب
به نظرم اینکه شما زیبایی زن را قدرتش و وسیله احترامش میدانید کمی کم لطفی به او باشد. زن و مرد هر دو باید از قدرتهای اکتسابی مثل علم و معرفت و هنر و … که با تلاش و زحمت به دست آورده اند کسب قدرت و مشروعیت کنند. اینگونه استفاده از زیبایی آدم را یاد چیزهای خوبی نمی اندازد…
———————————-
دوست عزیز فرق است بین آنچه هست و آنچه ما می خواهیم باشد. من سعی می کنم خواسته هایم را بر اساس واقعیت شکل دهم و واقعیت تاریخی زن می گوید او همیشه از زیبایی اش چونان قدرت برتر استفاده کرده است. – سیب
سلام
کاش میشد مطمئن بود که همان مرد هایی که گفتین پلیس یا پلیس نما
ارزش واقعی خودشونو فهمیده بودن
اون وقت شاید ما هم رسیدیم که قبل از یک زن یک انسانیم مشکل مال ۱۴۰۰یا ۲۰۰۰سال یا هر چیز دیگه ای نیست
مشکل خود ماییم با دیدمون به زندگی ……
در جامعه ای که زنان خود به همدیگر احترام نمی گذارند- چه توقعی از مردان می توانیم داشته باشیم؟
خانمی تحصیلکرده با من صبحت می کرد. می گفت فلان مرکز خرید رفته بودیم- خانمی ایستاد بود با لباس بنفش و.. معلوم بود چه کارست..
گفتم چه کارست…؟ بجز اینکه جسارت داره که رنگی رو که دوست داره بپوشه!!
ما می ترسیم خودمان باشیم – چه زن چه مرد. از حرف دیگران -قبل از اینکه از پلیس بترسیم.
مطلبتان خیلی جالب بود. ممنون و امیدوار شدم.
با سلام. از چند جمله از نوشته تون با ذکر منبع استفاده کردم. حقیقتش و دیدگاهش نسبت به این حقیقت تکان دهنده بود.
گیرم که در باورتان به خاک افتاده ام
و ساقه های جوانم به ضرب تبرهاتان زخمی است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر هر بام
بنشسته پرنده ای در کمین
پرواز را علامت ممنوع می زند
با جوجه نشسته در آشیان چه می کنید؟
گیرم که می زنید گیرم که می برید گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟