محسن گودرزی که از با صلاحیت ترین افراد برای تحلیل رفتارهای ایرانیان است در مطلبی – در وبلاگ زاویه دید– باور مردم در نقش علی دایی در شکست تیم فوتبال را زیر ذره بین قرار داده است. فوتبال از بهترین نمونه ها برای شناخت روحیات عامه مردم ایران است. محسن گودرزی بدرستی رفتار مردم با علی دایی و نقشی را که به خیالشان او بازی می کند یا باید بکند با رفتاری که از دولت دارند مقایسه کرده است. من می خواهم یکی دو نکته بر گفته او بیفزایم:
رفتار مردم ایران عموما با گرم و سرد شدن های تند آنها شناخته می شود. چه یادآوری زنده باد مرده باد عهد مصدق و کودتا باشد و چه نگاه آنها به خاتمی – و حتی آیت الله خمینی- و چه از چشم افتادن یکروزه علی دایی. من حالیا قصد و حوصله تحلیل همه جانبه موضوعی به این ریشه داری را ندارم. اما توجه دادن به آن را دارای اهمیت می بینم.
این گرم و سرد شدن ها این تب عاشقی و سردی فارغی از کجاست؟ ریشه اش را کجا باید جست؟ آیا ما مردم رمانتیکی هستیم؟ آیا ما مردم پرتوقعی هستیم که روزگار هر قدر هم به ما نشان می دهد توقع زیاده نباید داشت درس نمی گیریم؟ چرا ما اینقدر زود و سریع و عمیق دل می بندیم و اما به همان سرعت و با بی اعتنایی کامل دل می کنیم؟ آن عمق و سوز گذار و اشتیاق چگونه یک شبه به باد فنا می رود؟ چطور حاضریم عمری دوستی و سرسپردگی را به خشمی سودا کنیم و همه چیز را از یاد ببریم؟ آیا ما مشکل حافظه داریم؟ خشم ما یکباره حافظه مان را پاک می کند و انصاف مان را می ستاند و بیگانه مان می کند؟ آیا ما چیزهایی می خواهیم که برایش آماده نشده ایم؟
جواب همه این سوالها به نظرم آری است! اما چرا این خصلت در ما ریشه دوانده است؟ ما از جهان چه می خواهیم که اینسان بی پروا سرمایه های دوست داشته و پرورده خود را می سوزیم؟
من از میان همه جوابهای ممکن بیشتر به این نکته توجه دارم که ما سالهاست می خواهیم یکشبه به جایی برسیم و هزار بار دیده ایم که نمی رسیم اما از شیوه کهنه و مندرس خود دست بر نمی داریم. یک بخش از این اصرار از آن است که جامعه ما پر است از نمونه های یکشبه به جایی رسیدن – از سربازی که سرهنگ شده است تا بقالی که میلیونر شده است و هیچکسی که به عنایتی صاحبنام شده است. اما مساله این است که قواعد داخلی با قواعد جهانی متفاوت است. سرهنگ ما هنوز هم سرباز است اگر در کنار سرهنگان جهان بنشیند و میلیونر ما هنوز اخلاق بقالی دارد اگر در باشگاه میلیونرهای نیویورک عضو شود. فوتبال مشت ما را باز می کند. زیرا فوتبال در برابر رقیب معنا دارد. و این رقیب است که ما را به ما نشان می دهد. نشان می دهد که فوتبال ما کلاس جهانی ندارد. هر چند که تک تک اعضای تیم ما وقتی در ظرف یک تیم فوتبال خارجی قرار می گیرند درست بازی می کنند اما در تیم ملی این هویت ماست که بر روحیه جمعی آنها مسلط است.
فوتبال جنگندگی است. ما برای جنگنده بودن تربیت نمی شویم. ما مرشد و مراد و مرید می سازیم و با قواعد بزرگ-کوچکی رفتار و با هم تعارف می کنیم. روابط معنوی فرهنگ مان و تبلیغ و جنجال بر کار ما بیشتر حاکم است تا قوانین جنگ پیروز. ما می خواهیم پیروز باشیم اما قوانین رایج پیروزی را مدام نقض می کنیم. می خواهیم از نو چرخ بسازیم. همه چیز را نادیده بگیریم و قوانین خودساخته را بنیان نهیم.
از این لحاظ فوتبال ما عین سیاست ماست. سیاستمداران هوشمندی داریم که وقتی در تیم قرار می گیرند شکست می خورند. گاهی هم شکست مان ناشی از سیاستمدارانی است که باید بازنشسته شده باشند اما هنوز راضی به بازنشستگی نیستند. گاهی هم البته فقط به این دلیل شکست می خوریم که سیاست/فوتبال نیاموخته ایم.
مشکل ما این است که مدعی بازی جدیدی هستیم بدون اینکه بازی جهانی را یکبار بتمامه بازی کرده و آموخته باشیم. مشکل علی دایی نیست. مشکل علی-دایی-بودن ما ست.
سلام. مطلب جالبی بود هرچند که زیاد اهل فوتبال و علی دایی نیستم، به گمانم حتی ممکن است چیزی بالاتر از این باشد. مردم ما، به جایی نرسیده اند، دلشان می خواهد عقب نمانند حالا به هر طریقی که شد، ابراز وجود کنند. فوتبال با این تبی که دارد و این بار سیاسی عجیبش، سوای هر سخن دیگری، شاید تنها سلاحی باشد که ایران را ممکن است به جایی برساند که مورد توجه دنیا قرار بگیرد. گمان می کنم حتی مردم علی رغم خوب کار نکردن دایی، با علم به اینکه دارند روی هیچ شرط می بندند اما، چاره ی دیگری ندارند. فوتبال جلوه ای خوب و بار سیاسی سیف دارد، ایجاد بدبینی و تنش نمیکند، ایران را مدتی سر زبانها می اندازد. کاری که دیگر ورزش ها قادر نیستند انجامش بدهند. برای همین است که تمرکز روی مسئله فوتبال اینطور ذهن همه را درگیر کرده است و علی دایی … من کارشناس فوتبال نیستم و در عمرم یکبار هم یک بازی فوتبال را کامل ندیده ام. در مورد شخص مورد نظر هیچ قضاوتی ندارم.تنها می توانم بگویم ما در بالا رفتن حسابی زور می زنیم. بالا که رسیدیم … گند می زنیم.
لذت بردم. شفاف و صریح و منطقی بود و شیوا.
سلام
ما به تکامل عقلی نرسیده ایم
عقلمان عقل یک جوان ۱۶ ساله است
باز هم باید پرسید چرا ؟
چرا اکثر ما رفتار عوامانه و بدوی داریم ؟
سلام آقای جامی عزیز
به نظر من فقدان عقلانیت “نهادینه” ای که مبتنی بر ایده های جاه طلبانه پیشرفت و همچنین نقادی منصفانه باشه موجب چنین وضعیتی میشه.به نظر من پایداری ،قوام یافتگی و پردازش احساسات و عواطف انسان یا جامعه در حضور و کارکرد عقل است که سمت و سوی نهادینه می یابد.
گرچه از این موضوع هم نمی شه گذشت که علی دایی واقعا کارکرد خود را به لحاظ سن بالا از دست داده است.در واقع اعتراض مردم ناحق نیست ولی محتوای مطلق انگارانه اعتراض ،یعنی اینکه صرفا و صرفا علی دایی موجب شکست “تیم” ایران شده است جای بررسی دارد.
بد نیست به این موضوع هم بپردازید که چرا نخبگان ما در همه زمینه ها و در اینجا علی دایی در ورزش به موقع حاضر به ترک صحنه نیستند و خود را نخبه مادام العمر فرض گرفته اند؟
————
مادام العمر که می گویید چه چیزی را تداعی می کند؟ سلطنت. ما همه سلطان ایم. خوی ما هنوز و همچنان سلطانی است. باید تا آخر عمر بر تخت پادشاهی بمانیم. – سیبستان
راستی آقای جامی الان خوندم که سرمربی تیم ایران عوض شد.خب اینهم یکی از اجزای این سیستم غیر عقلانی برای خنک کردن دل مردم،همان سیستمی که برای آرام کردن همزبانان آذری من در ماجرای کاریکاتورها،نه به حل منصفانه و مدنی موضوع بل که به محدود کردن آزادی بیان با دستگیری یک کاریکاتوریست می پردازد.
————–
ما همیشه دنبال مقصر می گردیم نی لبک جان تا خود را از مسئولیتهایی که متوجه ماست سبکدوش کنیم. سلطانها هیچوقت مسئولیت قبول نمی کنند بلکه دیگران را مجازات می کنند ولو اینکه آن دیگران بی گناه باشند. باید زهر چشم گرفت! پس باید یکی را دراز کرد. نه اینکه تعویض مربی نادرست باشد اما مهم انگیزه های ماست. مقایسه کن با شکست در انتخابات. چرا در آنجا رهبران حزب ناکام را عوض نمی کنیم؟! – سیبستان
سلام آقای جامی.بودنم دراینحاونظردادنم برا خودش جریاناتی داره راستش اول مطلبو تو چلچراغ خوندم وبعد هم اینجا.درمورد فوتبال وسیاست وسیاست فوتبال جزو اوندسته از آدمهایی هستم که فقط به واسطه در جریان بودن (یا بهتر بگم بخوام ونخوام در جریان قرار می گیرم)اونو دنبال میکنم یا بهتر بگم اون منو دنبال می کنه واینهم طبیعیه چون زندگی ما جدا از رسانه و اینترنت و … نیست.شیوه نگارش شما واقعا خاصه اینو جدی میگم و همین نگارشه شماست که من الان اینجام . موضوع فوتبال و علی دایی و …نیست .شما به طور ظریفی مطلبهای زیادی رو در قالب چند جمله بیان کردید باور کنید که مطلب رو تا حالا بارها خوندم و شمارو تحسین کردم شاید به خاطر اینکه شیوه نگارش شما به شیوه من خیلی نزدیکه . به قول شما موضوع فوتبال ونگاه تحلیلی به اون نیست موضوع تحلیلی فوتبال نوشتنه ماست