آیا روشنفکری یعنی تحقیر مخاطب؟
این روزها با این وضع بلاگ چرخان شده ایم مثل دوره ای که تلفن نبود! باید برای هر کاری شخصا مراجعه می کردی. اگر خانه دوستی فامیلی می خواستی سر بزنی الله بختکی می رفتی که ببینی هست یا نیست. اغلب هم نبود! پس یادداشت می گذاشتی: آمدیم عرض ادب تشریف نداشتید. ندیدم هیچکس هم از فامیل و دوستان چیزی در باره بلای نبود بلاگ چرخان یا فی الواقع نچرخیدنش اشاره ای بیاورد – دست کم آشناهایی که ما سر زدیم!
اما در میان آنها که سرزده سری به ایشان زدیم یکی خانه بود و بحثی درانداخته بود. محمد تهرانی با این یادداشت خود موضوع مهمی را برجسته می کند: بالاخره برای مخاطب وطنی باید تولید کرد که ظاهرا چندان هم دنبال اصالت نیست یا برای دنیای ارزش ها و اصالت های روشنفکرانه ولو بی مخاطب در وطن؟ بخوانید:
به نظرم وحید نیکخواه آزاد نگاه شدیدا کاسبکارانهای به مقولهی هنر دارد.خبرگزاری فارس از قول او مینویسد:
“ما باید آثار هنری خود را مبتنی بر یک رابطه عرضه و تقاضا تولید کنیم.”
در همین خبر میخوانیم:
“رئیس مجمع سینمای کودک [ وحید نیکخواه آزاد] با رد این فرضیه که عنوان میشود، کتابخوانی در ایران وجود ندارد خاطر نشان ساخت: اتفاقا پدیده هری پاتر و برخی از کتابهای ملودرام خانوادگی خط بطلانی بر این فرضیه کشید و استقبال از این کتابها نشان داد که مشکل از مردم نیست که کتاب نمیخوانند بلکه مشکل از جایی است که کتاب مورد علاقه وجود ندارد که آنان مطالعه کنند.”
بعد محمد تهرانی مثالی می آورد که باید گفت مثالی اکستریم است ولی خب می خواهد ارزش عرضه و تقاضا را در عالم تولید هنری و روشنفکرانه نفی کند:
“من همین دیروز به خیابان مولوی رفته بودم و آنجا با چشم خود حداقل دو بساط فروش دیدم که عکسهای بزرگ خوانندگان زن لوسانجلسی را عرضه کرده بودند و در کنار آن ها توی کارتنهایی که کنار بساط اصلیشان بود تعداد زیادی عکس در ابعاد حدود ۱۳×۱۸ ازهنرپیشههای نیمه عریان خارجی وجود داشت و عدهای هم در میان عکسها به دنبال تقاضاشان میگشتند. خیلی چیزهای دیگر هم دیدهام و دیدهایم.
بحثی که آقای نیکخواه آزاد مطرح کرده از جوانب گوناگون قابل بررسی است.من فقط خواستم به نسخهی جدیدی که برای هنرمند نوشته میشود اشاره کنم: توجه به تقاضا” (پایان نقل)
برای کسانی که به مسائل تئوری هنر و ادبیات و پراتیک روشنفکرانه می اندیشند این موضوع خوبی است. راست اش را بخواهید از نظر من موضوعی مرکزی است: ما برای کدام مخاطب می نویسیم و تولید می کنیم؟ مردم ما همین مردم کوچه و بازار که محور دموکراسی خواهی روشنفکران اند در تولیدات روشنفکری ما کجا به حساب می آیند؟ و ما چگونه می توانیم بین نخبه گرایی ذاتی شده روشنفکری و این مردم سر-به-هوا و هوس پل بزنیم؟ آیا روشنفکران تولید کتتدگان اقلیت اند؟
– کوتاه نوشتم تا دوستان دراز-نخوان هم بخوانند و محمد تهرانی هم نگوید از این شاخه به آن شاخه پریده ام!
نیز:
اکستریم از آن طرف:
وحید نیکخواه آزاد: هر اثر هنری که دیده نشود، بیارزش خواهد بود؛ همان خبر
aafarin be shomaa!
kam gooy o gozide gooy chon dorr!
alalkhosoos dar weblog
درباره پاراگراف اول و توضیح ماقبل آخر:
-من فکر کردم اشکال از من و کامپیوتر عقب افتاده است. دست آخر هم ربطش دادم به خطوط اینترنت ایران و گفتم لابد فیلتر همگانی درحال تست است که بلاگ چرخان را از کار انداخته!
-دراز نوشت داریم تا دراز نوشت!
گاه بعضی از دراز نوشته شده ها، دراز نخوان ها را نیز وسوسه می کنند.:)
با ارادت
با سلام! حالا مثل این که منم هی باید بپرم وسط و… افاضه کلام با حرفای اکستریم عجیب غریت… 🙂
من فکر می کنم حرف ایشان به نوعی درسته:
۱) روشنفکر و هنرمند هم زندگی داره و اجاره خانه و شکم و سایر هزینه ها. پس “تفاضا” به زندگی او زندگی می بخشد.
۲) رابطه او و مخاطب بک پروسه دو طرفه است… از مردم می آموزد و به مردم می آموزد… و هر زاویه انعکاس نگاه این دو به یکدیکر نسبت به انعکاس قبلی چند درجه بالاتر (متعالی تر) خواهد بود (امیدواریم).
۳) بطور کلی هم باید تحقق این جامعه آرمانی پر از عشق و عدالت و آزادی را از دستور کار خارج کرد!! باید آن را تجسم کرد ولی عملا برای “رنج کمتر” خود و دیگر انسان ها فکر وبرنامه ریزی کرد که این میسر است!!! همانطور که پروفسور ملکیان هم دل نگران آن است! پیامبران که خود با منبع وحی در تماس بودند موفق نشدند جامعه آرمانی را ایجاد کنند.
۴) ببینید خدا هم که این همه از بندگانش خواسته کارهای “معنوی” بکنند.. جهاد و شهادت و ایثار و راستی و … در آخر توی بهشت چیزی غیر از مه پیکران و شراب و باغ و نهر آب … نداره که پاداش بده. چون خودش مخلوق خودش را خوب می شناسه!
بشر زیبایی را دوست داره… حالا اگر این جوانان محروم ما یه پوستر ستاره محبوشان را بخرند و رو دیوار نگاهش کنند فکر نکنم خیلی چیزی را عوض کنه!
دوست عزیز مهدی جامی ،
ابتدا به بخش آخر نوشتهات اشارهای میکنم:
من با دراز نویسی و درازخوانی چندان بیگانه نیستم اما فعلا و تاکید میکنم فعلا دراز نویسی را برای وبلاگ مناسب نمیدانم. یا باید مختصر و مفید نوشت یا حسابی به همه جوانب پرداخت. بینابین نمیشود. ضمن اینکه من و شاید بسیاری دیگر به خواندن نوشتههای طولانی در اینترنت عادت نداریم و ترجیح میدهیم روی کاغذ بخوانیم و من هنوز فرصت پرینت گرفتن از نوشتههایت را که مایل بودم دقیقتر بخوانم نداشتهام.
دیگر اینکه باید تفاوت قایل شد بین تولید هنری و روشنفکرانه. هنرمند در معنایی که من میشناسم از خودش سوال نمیکند : من برای چه کسی دارم تولید میکنم؟ خیلی ها البته چنین میکنند یعنی چه به تقاضای داخلی و چه خارجی به تولید اثر هنری میپردازند. من ایشان را شبه هنرمند میخوانم. هنرمند از محیط میگیرد از صافی درون میگذراند و در زمانی که معلوم نیست کی باشد ، دور باشد یا نزدیک ، اثر هنری ازو میجوشد. یک اثر آبستره هم میتواند جوشش درون باشد و معناهایی در آن نهفته باشد. مشکلی که اینجا هست تولید آثار شبه هنری است که بازار آشفتهای ایجاد کرده است.
همین چند خط که نوشتم میتواند به سوالاتی دامن بزند و من وبلاگ نویسی را هم اینگونه میپسندم اگر سوال ایجاد شد باز مینویسم . دراز نویسی در وبلاگ یک بدی اش این است که هر کسی از ظن خود یار یا احیانا دشمن قسمتی از نوشته میشود و بحث به انجام نمیرسد.
با سلام خدمت دوست ارجمند
فکر می کنم نمی شود کار روشنفکر را مثل کار هنرمند بر مبنای عرضه و تقاضا دانست . به نظر من گستره ی تاثیر گذاری کار روشنفکر را در نظر گرفت . شاید کار یک روشنفکر در نظر مخاطب عام جلوه ای نداشته باشد اما اگر کار او در نوشته های داستان نویسان موثر بیفتد و رساندن مفاهیم عمیقی را که روشنفکر به انها نظر دارد مثلا داستان نویسان و هنرمندان در کارهایشان مد نظر داشته باشند آن وقت هدف روشنفکر به ثمر رسیده است . می بخشی که اینقدر بد این مطلب را ادا کردم پیرامونش چیزی خواهم نوشت .
مع الحق
محمد عزیز،
همه چیز به همین تعریف های ما بر می گردد. من مثلا از “شبه هنر” چیزی نمی فهمم. این اصطلاح که مثالهای زیادی مانند خود دارد -از شبه روشنفکر تا روحانی نما – تنها برای تقسیمبندی های جهتداری در جامعه و بین طبقات به کار می رود که من نمی توانم ارزشی هنری یا روشنفکرانه برایش قائل باشم ولی می دانم که در تعیین روابط بالادست و زیردست و عامیانه و نخبه و اصیل و غیر اصیل و خوب و بد خلاصه کاربرد دارد.
می گویی “هنرمند در معنایی که من میشناسم از خودش سوال نمیکند : من برای چه کسی دارم تولید میکنم؟” من نمی دانم از کدام معنای شخصی حرف می زنی چون تعریف هنرمند نمی تواند یک امر شخصی باشد و هنرمند همچون یک پدیدآورنده همیشه به مخاطب خود فکر می کند حتی وقتی می گوید برای هیچکس تولید نمی کند.
این که هنر چگونه تولید می شود ربطی تام به مخاطب دارد. راستش من از این حذف مخاطب که دوستانی مثل تو بر آن اصرار دارند سر در نمی آورم.
به نظر من شبه هنر برچسبی است برای اینکه مخاطبان معینی را از دایره هنر بیرون بگذاریم. برای همین هم هست که بازار را آشفته می بینیم. ولی آنچه واقعا وجود دارد مخاطبان متفاوت اند که به هیچ وجه حق یکی از دیگری کمتر نیست. همه مردم حق دارند تولیدات هنری مورد پسند خود را داشته باشند و تحقیر گروههایی از آنها اگر در ایران روشنفکری است در غرب کفر است!
دوست عزیز مهدی جامی
من از شبه روشنفکر و اصطلاحات مشابه چیزی نمیدانم و نمینویسم،آنها که بهکار میبرند در این زمینه توضیح خواهند داد.اما در مورد شبه هنرمند:
ابتدا باید دید در این تعریف اشتراک نظر داریم یا نه :
هنرمند از محیط میگیرد و از صافی درون میگذراند. و نیز این که هنر حاصل جوشش درونی است . با این توضیح که حتی یک مجسمه ساز هم که مثلا شش ماه روی اثرش کار میکند باز هم جوشش درون را منتقل میکند.
زنده یاد اخوان ثالث در مورد شعر تعبیری داشت که از حافظه مینویسم: شعر محصول بیتابی آدمی است ، هنگامی که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد. یا مولانا که میگوید : خون چو میجوشد منش از شعر رنگی میِزنم.
اگر بپذیریم که هنرمند از محیط تاثیر میگیرد و این تاثیرات با تفکرات و تجربیات و مطالعاتش آمیخته می شود و اثر هنری از این طریق شکل میگیرد انگاه انچه ازغیر از این طریق ساخته و پرداخته شود مشمول هنر نیست. میتواند تقلید باشد و تفکر و اندیشه ای پشتش نباشد و برای نا آشنایان ، اثری هنری جلوه کند و عدهای را گول بزند. اگر اسم این را شبه هنر یا برای این که با اصطلاحات دیگر همسان نشود ، یک کار صنعتی بگذاریم برچسب نزده ایم.
اگر گفتهام :”هنرمند در معنایی که من میشناسم” از معنای شخصی حرف نزدهام، از شناختم حرف زدهام ، حال اگر کسی بیاید و جور دیگری هنر را به من بشناساند راجع به آن فکر میکنم.و شاید تعریف او را درست یافته و بپذیرم.
اما در مورد این که من اصرار به حذف مخاطب داشته باشم ، حاشا و کلا ! گمان نمیکنم چنین چیزی گفته باشم . یا جملاتم چنین معنایی را برساند. هر هنرمندی دنبال مخاطب میگردد. برای همین کتاب چاپ میکند نمایشگاه میگذارد و غیره. اما در هنگام خلق اثر مخاطب جلوی چشمانش نیست. و این تحقیر مخاطب نیست. اصولا فکر میکنم هنرمند اهل تحقیر کردن نیست. اتفاقا من هم تحقیر را به قول شما کفر میدانم.
این بحثی است که بیشتر میشود به آن پرداخت اما اگر کم کم پیش برویم شاید بتوان نتیجه گرفت.
با سلام مجدد!
حالا اگر نخواهیم در گیر تعریفی ناب برای روشنفکر بشویم و از نظر کاربردی از روشنفکر انتظار استفاده آگاهانه و خودجوشانه از فکرش در جهت خیری برای انسان ها داشته باشیم- و اگاهی را دارای لایه هایی- روشنفکر هم با لایه های بالاتر و هم پایین تر مدام در رابطه است. لایه های بالاتر برای ارتقا خودش، و لایه های پایین تر جایی که امکان منشا اثر بودنش بیشتر است . در رابطه با لایه های پایین تر حتی ناگزیر به ایجاد یک رابطه عرضی است: بلحاظ بهروری بیشتر از تلاش هایش و همچنین اندازه گیری دست آوردهایش! با تجسم این مدل می توان گفت آنهایی که آگاهانه و خودجوشانه از فکرشان در جهت خیری برای انسان استفاده می کنند، در یک رابطه شبکه ای با لایه های مختلف و عناصر آن ها هستند و دایم بطور داینامیک در راه پیشرفت خودشان و اثر بر عناصر لایه های پایین تر … همراه با لوپ feedback & control!
خوبی این مدل این است که دیگر از روشنفکر انتظار نداریم کاری کارستان “پیامبرانه” بکند. و هم این که هر کس در هر لایه معرفت و اگاهی می تواند یه روشنفکر باشد… و یک اثر دیگر آن این است که دیگر آدم های باد به غبغب و از خود ممنون کمتر می بینیم!
مسئله مهمی که از منظر این دوست مورد کم توجهی قرار گرفته است فرهنگ سازس است مگر نه آن است که در هر جامعه عقب افتاده و نارس فرهنگی دغدغه نویسنده و ورشنفکر یکی همین فرهنگ سازی و تغییز مذاق عوام است و اگر چنین که آن دوست می گوید کنیم و سعی در همسازی با جمع کنیم نه فرهنگ به دست بیاوریم و هم آنچه باعث رشدش می دانیم همه را باید گسیل ذهن مغشوش و درهم غیر کنیم
روزبه عزیز،
نکته خیلی خوبی است. یا در واقع یک بحث کلیدی. باید ببینیم روشنفکران از چه جایگاهی باید به خود حق فرهنگ سازی بدهند. من بیم آن دارم که رفتار روشنفکران کمابیش شبیه روحانیان است و مردم را فقط دنباله رو خود می خواهند و اگر دنبال آنها نیامدند آنها را گمراه خواهند خواند! به این بحث باز خواهم گشت.
سلام. مشتاقم نظرتان را درباره مطالبی که از آقای سیف زاده در ۲ شماره اخیر روزنامه شرق چاپ شده بدانم.
من ندیده ام؛ اگر بنویسید که در کدام صفحه بوده کمک می کند راست بروم سراغ مطلب و مطلب یک سیف زاده دیگر را به جای آن نخوانم!
موضوع بحث جالبه به شرطی که بهانه اش دراز کردن وحید نیکخواه نباشد . . وقتی تهیه کننده ای که فقط چرتکه را می بیند و همه اش دنبال اعتبار و خدمات فارابی و وغیره است . . . معلومه که تقاضا برایش مهم می شود.
اگر گیشه را بخواهد که کار سختی هست می رود سراغ خواست مخاطب عام و عوام. اگر جایزه بخواهد که راحت تر است چون می رود سراغ چند تا آدم که هنرمند نیستند فقط مدیریت هنری می کنند . . .منظورم برای وحید نیست .. حکایت مدیریت هنری یا به عبارتی تجارت هنری امروزه همینه . . متاسفانه