۱ مسئله اصلا ربطی به قهرمان سازی ندارد. مسئله این است: یک فرد را به دلیل عقاید و نظرات دگراندیشانه اش سالهاست که حبس کردهاند امّا به این اقدام غیر منصفانه، غیر عادلانه و نامشروع، کفایت نکرده و او را ممنوع از تلفن و ممنوع از درمان بیماری کردهاند، میگویند یا باید توبه نامه بنویسی و تمامی عقاید پیشین خود را نقد و رد کنی یا در شرایط تو نه تنها تحوّلی ایجاد نخواهد شد بلکه پس از پایان محکومیت فعلی سالها تو را از طریق یک محاکمه جدید در زندان نگاه خواهیم داشت. آیا ایستادن در مقابل این فرایند ناجوانمردانه به معنای قهرمان سازی است؟
۲ سرخوردگی، ناامیدی، یأس، عزلت نشینی، فرار از سیاست و عرصه عمومی، به دنبال زندگی و خوشگذرانی رفتن، امروزه در جامعه ما فراگیر شده است.
۳ همان گونه که بسیاری خود را مخیّر میدانند که با خودکامگان همکاری کنند، یا در مقابل نقض حقوق بشر سکوت پیشه نمایند، من هم حق دارم در مقابل خودکامه بایستم و با صدای بلند به او و رفتارش نه بگویم. این حقی است که شریعت محمدی آن را تائید کرده است:
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیما: خدا بلند کردن صدا به بدگویی را دوست ندارد، مگر از آن کس که به او ستمی شده باشد و خدا شنوا و داناست.(سوره النساء، آیه ١۴٨)
۴ سقراط دو چیز را همزمان دنبال میکرد. اول: خودمختاری شخصی در برابر جماعت (حق زیستن به عنوان فرد). دوم: آزادانه اندیشیدن و همه چیز را به پرسش گرفتن. سقراط تردیدی به خود راه نداد که زندگی شخصی اش را به خطر اندازد و مرگ را بپذیرد تا اهمیت و برتری اندیشهی شخصی را نسبت به گروه و جماعت و دولت نشان دهد. او با پذیرش مرگ، خویشتن خود را در برابر شهر در مقام فرد به اثبات رساند.
۵ انسان مدرن فردی است که خود را چون اثر هنری خلق میکند. فرد خودمختار، دگراندیش و دگرباش است. با دیگران «تفاوت» دارد. تک رو است. نه تنها سبک زندگی خود را خلق میکند، بلکه چگونه مردن خود را هم خود انتخاب میکند. آیا مرگ هم خلق نوعی اثر هنری نیست؟ خصوصاً در نظامی که تفرّد و آزادی اندیشه را به رسمیّت نمیشناسد.
۶ خودکامگان اگرچه جسم مرا به استیلای خود درآوردهاند ولی چون نتوانستهاند روح و فکر مرا در انحصار خود بگیرند و برای همیشه از آن خود کنند، اینک به خونم تشنهاند. اخیراً سعید مرتضوی در یک جلسه به مسئولین گفته است «مگر وقتی زهرا کاظمی کشته شد، چه اتفاقی افتاد؟سازمانهای حقوق بشری طی چند اطلاعیه ایران را محکوم کردند و مسئله پایان یافت. زهرا کاظمی الان در دل قبر است. مرگ گنجی هم با صدور چند اطلاعیه پایان خواهد یافت. نبودنش بهتر از بودنش است».
جغد بارون خورده ای، تو کوچه فریاد میزنه / زیر دیوار بلندی یک نفر جون میکنه
کی میدونه تو دلِ تاریک شب، چی میگذره / پای بردههای شب اسیر زنجیرِ غم
دلم از تاریکیها خسته شده / همهی درها به روم بسته شده
من اسیر سایههای شب شدم / شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایهها باید برم / همه شب به شهر تاریک جنون
چراغ ستارهی من رو به خاموشی میره / بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریکی با پنجههای سردش از راه میرسه / توی خاک سرد قلبم … …
۷ من با سکوت چند سال گذشته، جان دادن تدریجی خود را طولانی تر میکردم. انواع و اقسام بیماریهایی که در زندان دچار شدم باعث خوشنودی آنها شد. هرگاه مدارک پزشکی جهت اعزام به مراکز درمانی خارج از زندان ارائه میشد، دادستانی مانع خروج من میشد تا به تدریج در زندان بمیرم. اینک که فریاد برآوردهام مرگ خود را جلو انداختهام، امّا به کل جهانیان نشان دادهام که نظام سلطانیِ حاکم بر ایران چقدر بی رحم و غیر انسانی است و چهها در انبان دارد. هنوز این نظام تمام قوای خودکامه اش را به فعلیّت نرسانده است. بگذار جهانیان بدانند در هتل اوین و سوئیتهایش چه میگذرد.
۸ در دورهی رهبری آقای خامنه ای، به دلیل بیان اعتقادات و نظرات دگراندیشانه، مجبور به تحمل دو هزار روز زندان شدهام. امّا دو هزار روز حبس برای دگربودگی، عرف شکنی و دگر اندیشی در نظام سلطانیسم کفایت نمیکند، مجازات «تفاوت» بسیار سنگین است. مدارا با تفاوت مؤلفهی اصلی و جدایی ناپذیرِ سیاست دموکراتیک است. ناشکیبایی و سرکوب، مؤلفهی اصلی رژیمهای اقتدارگرا است.
۹ این شمع در حال خاموش شدن است. ولی این صدا خاموش نخواهد شد. این صدا، صدای زندگی مسالمت آمیز، تحمل دیگری، عشق به انسانیت، ایثار برای مردم، حقیقت طلبی، آزادیخواهی، دموکراسی خواهی، احترام گذاردن به مخالفان، پذیرش سبکهای مختلف زندگی، تفکیک دولت از جامعهی مدنی، تفکیک سپهر خصوصی از سپهر عمومی، ت
مایزِ نهاد دین از نهاد دولت، برابری تمامی انسانها، عقلانیت، فدرالیسم در چارچوب ایران دموکرات، نفی خشونت و… است.
این شمع در حال خاموش شدن است امّا این صدا، صداهای بلندتری به دنبال خواهد آورد:
شب با تابوت سیاه،
نشست توی چشمهاش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
از نامه اکبر گنجی
یکشنبه ۱۹ تیر ۸۴ زندان اوین
سلام!
اینها برای برقرار ماندن حاضرند به هر رذالتی تن در دهند. مردن گنجی که عروسیشان است.
مشکلشان هم نه مشروعیت است نه حضور مردم در صحنه. اینها بی حیاتر از آنند که به این دلایل میدان را خالی کنند.
وقتی رهبر در روز روشن جلوی ۶۰ میلیون ایرانی سر دانشجویان را با حرفهای صدتایک غاز شیره میمالد و کار خودش را میکند و دست آخر فقط دانشجویانند که دچار زندان و آسیبهای جبران ناپذیر شدهاند و حتی یک تن از متعرضین به مجازات نمیرسند دیگر امثال گنجی باید حساب کار خود را بکنند.
در این لحظات این خاتمی است که با سکوت رهبرگونهاش دارد به مردم علنا خیانت میکند.
او میتواند درخواست آزادی گنجی را از رهبر بکند، او میتواند حتی تحصن کند مقابل اوین. اما ظاهرا او جاهطلبتر از اینهاست.
او برای شهوت بیان ایدههایش و برای حرافی از دیوار مردم بالا رفت و بس.
حالا این آخرین فرصت جبران مافات است.
وقتی می بینم که خاتمی اینهمه از وضعیت گنجی بیخبر است و در مقابل بوش اینهمه به وضعیت گنجی توجه دارد، دچار سردرگمی می شوم. یا تمام مسئولین جمهوری اسلامی از وضعیت مردم (و بخصوص کسانی مثل گنجی) بیخبرند که در این صورت این دلیل خوبی برای برکناری آنهاست، یا باخبرند و کاری نمی کنند که باز شایستگی مقامی را که دارند ندارند.
نزدیک ۳۰ سال از انقلاب گذشته است. آیا این فرصت کمی است؟ مگر محمدرضا پهلوی چند سال فرصت داشت؟ چرا هنوز با وجود این همه نهاد مثل بنیاد مستضعفان و این همه مراسم مثل جشن عاطفه ها باید شاهد فقر در گوشه گوشه شهرها باشیم؟ و هزار سؤال دیگر.
صداقتی که در چهره زجرکشیده گنجی است، همان صداقت چهره گلسرخی است. تنها یک چنین صداقتی است که می تواند ادعاهای مسئولان به ظاهر صادق را زیر سؤال ببرد.
تاریخ می گوید سربداران قدرت را که تصاحب کردند کاری کردند که مردم شبها به بیابانهای اطراف سبزوار می رفتند که مغولها را بیابند و بازگردانند!
تعجب اینجاست هر کاهی در ایرلن توسط تیم گوبلزیه اصلاح طلبها بکوهی بدل
میشود که کاخ سفید و جامعه اروپا را هم در خود میپیچد . ولی روشنفکرانی
چون سیبستان چرا گول میخورند جای حرف دارد.گنجی چند سالست در زندانست
اما اصلاح طلب های شکست خورده با بامبول کردن گنجی و حمایت کاخ سفید
و سازمان ملل در چه فکریه زمینه سازی برای انقلاب نارنجی-مخملی؟؟؟چرا گه
در خبر بود وزیر کشور اماده بر رسی شکایت کروبیست ایا این وصل حاقه
ها و این سرو صدای عظیم غلطاندن گلوله برفی نیست؟ که بهمنی در بهمن ماه
جاری درست شود؟؟چون کامپیوترم را سیبستان بلاک کرده٬ چاره این دیدم
از کافی نت سر کوچه استفاده کنم .حس مسیولیت برای ایرانم مجبور میکندم
کمی از جیب بپردازم اما بخاطر ایران میلیونها جان عزیزشان را دادند و من
چند دلاری . خدا همه ما را از بیوطن شدن در امان دارد