رفسنجانی شکست خورد! شکست او بمب خبری خواهد شد. اما من شکست او را نه وقتی که احمدی نژاد حائز اکثریت اعلام شد فهمیدم بلکه وقتی فهمیدم که رفسنجانی گفت به هر خانواده ایرانی ۱۰ میلیون تومان سهام می دهد (یاد معین افتادم با آن وعده های نشدنی! فقط آدمی که می داند انتخاب نمی شود اینطوری حرف می زند یا آدمی که می خواهد به هر قیمتی انتخاب شود.) من وقتی فهمیدم رفسنجانی شکست خود را حس کرده است که موقع رای دادن گفت جبهه اعتدال اسلامی تشکیل خواهد داد.
رفسنجانی باید می دانست که مساله توفیق احمدی نژاد از مانور روی فقر مردم نیست. فقر بهانه و دستاویز نامزد رهبر بود. وانگهی فقرزدایی اگر به احمدی نژاد می آمد، باری، به رفسنجانی نمی آمد. او نباید دنباله رو شعارهای احمدی نژاد ( یا کروبی) می شد. او از توان خود برای خلع سلاح کردن انتخابات از- پیش-انجام-شده استفاده نکرد. سرنوشت صندوق ها از مدتها پیش معلوم شده بود.
رفسنجانی از همانجا شکست خورد که معین. فرصت سوزی برای سیاستمدار بزرگترین آفت است بخصوص وقتی با ارزیابی نادرست از شرایط همراه شود مهلک است. اگر معین به حکم حکومتی نه گفته بود امروز وضع دیگری داشتیم. اگر رفسنجانی هم برای دور دوم شتاب نمی کرد و پای تقلبات انتخاباتی دور اول می ایستاد وضعش این نمی شد که شد.
رفسنجانی باید بهتر می دانست که رهبر تصمیم خود را گرفته است و انتخابات قرار است تنها مهر تایید محکمه پسند بر تصمیم او باشد. نفهمیدن این نکته اگر از معین قابل قبول باشد که از مرکز قدرت دورتر بود اما از رفسنجانی قابل قبول نیست. اما او مغرورتر از این حرفها بود که بداند مساله “انتخاب” مردم نیست. او شاید بر سر همین نکته بود که ماهها تامل می کرد که بیاید یا نیاید. اما آمد و شرایط طوری شد که از آن بهتر تصور نمی کرد و مردم پشت او جمع شدند؛ اما باز هم شکست خورد. او هم به دام وسوسه دوم خرداد افتاد و مثل معین فکر می کرد خاتمی وار به ریاست جمهوری خواهد رسید.
رفسنجانی شکست خورد تا بفهمد که وقتی سیاستمداری دوره اش تمام شد باید برود. یا به هیاتی تازه باید بیاید. او شکست خورد تا یاد بگیرد تکرار تاریخ ناممکن است. حالا برای او و دیگر سیاستمداران ایرانی فقط یک فرصت دیگر باقی است. آنها اگر هنوز می خواهند در صحنه بمانند – که ظاهرا چاره دیگری هم ندارند وگرنه نابود خواهند شد- باید “تغییر نقش” دهند. باید از تکرار خود دست بردارند و موقعیت جدید را با مردم و در کنار ایشان بسنجند. بویژه رفسنجانی که با ائتلاف ملی گروههای وسیع روشنفکران پشت سر او تا حدود زیادی اعاده حیثیت شده است. مردم نشان دادند که می توانند خطاهای رفسنجانی را اگر فراموش نمی کنند اما ببخشند زیرا او به هر تقدیر در کنار مردم قرار گرفت. موافق با ائتلاف باشیم یا مخالف با آن نمی توانیم انکار کنیم که این سرمایه بزرگی است که رفسنجانی حتی بدون رئیس جمهور شدن هم می تواند بر آن تکیه کند. جبهه اعتدال اسلامی می تواند زاده شود و به کودک نیمه جان جبهه دموکراسی و حقوق بشر کمک کند تا آمال اصلی امیدباختگان این انتخابات را نمایندگی کند.
در سوی انتخاب احمدی نژاد هم من شخصا فکر می کنم این بهترین اتفاقی است که می توانست در شرایط اسفناک انتخاباتی اینچنین بیفتد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. تحلیل از موقعیت جدید رهبر و دولت بماند برای کمی بعد تا ببینیم چرا رئیس جمهور شدن احمدی نژاد به شیوه ای که اتفاق افتاد ممکن است بیشتر از هر اتفاق دیگر به نفع جریان تغییرات دموکراتیک باشد؛ اما حالیا باید به دوستانم دست کم بگویم که وقت خواندن شعرهای سوزناک و خودتخریبی و نا امیدی و دامن زدن به نا امیدی نیست. در واقع در این مورد هم دیگر دنیا تغییر کرده است و انتظار رفتار دیگری باید از خودمان داشته باشیم در برابر شکست. آنهم شکستی که هیچ سرشکستگی برای ما ندارد. شما همه بهترین تلاش خود را کردید تا دموکرات باشید. همه جور مصلحت سنجی را هم گردن نهادید. این انتخابات از نظر بحث های فراگیر و اتکا به خرد جمعی بهترین انتخابات در طول عمر انقلاب بود. اما حریف انتخابات شما جوانمردانه بازی نکرد. وگرنه نتیجه بازی چیز دیگری بود. اما اگر بازی انتخابات تمام شده است بازی های دیگر آغاز شده است. در شرایط شکست، نقد و بازسازی اصل است و بازگشت به میدان. راه دیگری نیست.
در وب:
خوش شانسی های آقای احمدی نژاد، وب نوشت
دوربودن ازایران محاسنی هم دارد. از جمله سلطه احساسات بر عقل را کنترل می کند و از آنجا که شخص ( احتمالا ) اضطراب در ایران زیر سلطه نظامیان و متحجران زندگی کردن را ندارد زودتر به و در آرامش به نتیجه و تحلیل می رسد
نه میلیون نفر به هاشمی و پانزده میلیون نفر به احمدی نژاد رای دادند.
بیش از چهل و شش میلیون واجد شرایط رای دادن بودند و حدود بیست و چهار میلیون نفر رای داده اند.
و حدود بیست و دو میلیون رای نداده اند. با توجه به این مساله جمع تحریمیان و رای دهندگان به هاشمی بیش از سی میلیون نفر می شود.
حتی اگر با بدبینی تمام نگاه کنیم دست کم نیمی از تحریمیان را می توان در زمره اصلاح طلبان بشمار آورد.
به نظرم این تعداد آنقدر هست که بتواند در سیاست های دولت جدید تا حدی تاثیر بگذارد.
متاسفانه در مورد اشتباه معین و هاشمی حق باشماست. ولی فراموش نکنیم که ظاهرا اول و آخر قضیه برای آقایان حفظ نظام به هرقیمت است. و ماهیت و عملکرد آن و رضایت مردم در آن نقش اساسی ندارد.
فکر می کنم همه جناح های سیاسی در این دوره از بازی قدرت اشتباه های فاحشی کردند. به ویژه با سابقه ترهایی مثل مجاهدین انقلاب اسلامی.
به رغم اندوه سنگینی که بر وجودم چیره شده فکر می کنم وارد دوره بسیار مهمی در ایران پس از انقلاب شده ایم. دوره ای بسیار مهم تر از دوران بعد از دوم خرداد. این بار رودررو و مستقیم با اقتدارطلبان مخالف آزادی روبروهستیم.
اول باید این نتیجه تلخ را هضم کنیم و بعد با آرامش به فرداهایی که در پیش روداریم بیندیشیم. و البته این بار هوشیارانه تر از قبل.
من تعجب میکنم که میگویی حریف جوانمردانه بازی نکرد. بحث تحریم و غیر تحریم هم نیست. طبیعی بود که مردم توی دور دوم کمتر شرکت کنند. در دور دوم هر قدر هم تقلب یا نامردی کردهباشند اختلافِ رای اینقدر نمیتواند باشد. هاشمی صاف و ساده باخت، و احمدینژاد هم صاف و ساده ۱۵ میلیون رای آورد. به نظر من باید خودمان را با این حقیقت آشنا کنیم. اصلاحطلبان به نظر من دارند خودشان را فریب میدهند. دور اول هم هرقدر که بسیج و سپاه منظم عمل کردهباشد و با برنامه رای دادهباشد یا کسی را ارعاب کردهباشد، رای پنج میلیونی درست نمیشود. اگر قرار باشد استراتژیهای آینده را ترسیم کنیم به نظرم اول باید واقعیت را بشناسیم.
اصلاحطلبان سالهاست که به خوابِ گرانی فرو رفتهادند، و حالا امیدوارم با این شوک بزرگ بیدار شوند.
خاتمی متشکریم: این نظامی که حفظ کردی مبارکت!
تحلیلها زیاد خواهد بود و مقصران فراوان: تحریمیان (خارجنشینان خارج از گود نشسته٬ دفتر تحکیمیان٬ رفراندمیها٬ شیرین عبادی٬ گنجی …)٬ مشارکتیها و مجاهدین انقلاب٬ مجلس ششمیها٬ مجمع روحانیون٬ مهندس میرحسین موسوی٬ عدم اجماعیها (کارگزاران٬ روحانیون٬ پیشروها!٬ همبستگی٬ و …)٬ بریدههای نیمهخائن به اصلاحات! (شمسالواعظین٬ زیدآبادی٬ و …)٬ مردم میلیونی گرسنه و محتاج ۵۰ هزار تومان!!٬ قهرهای روزانهی دکتر معین٬ سوسولهای هاشمی پسند و قالیباف پسند دور اول!٬ مهرعلیزاده سرخود٬ اصفهانیهای بیوفا!٬ الیگودرزیها و اردبیلیها و رفسنجانیها و مشهدیها و لاریجانیهای وفادار!٬ بیسلیقی مردم ایران!٬ خواب بودن دستگاه اجرایی وزارت کشور٬ و ….
اینها همه هست اما واقعیت این است که رفسنجانی٬ خاتمی را تحویل مردم ایران داد و خاتمی احمدینژاد را! آقای خاتمی اگر غلبهی گفتمان شما همین است که کاش ما به همان گفتمان هاشمی وفادار میماندیم. راستی آقای خاتمی نتیجهی عقب نشستنها و کوتاه آمدنها و مردم را نامحرم دانستنها برای حفظ همین نظام بود؟ خسته نباشید و حالا میفهمیم که وقتی به خاطر نظام عقبنشینی میکردی و زندانیان و مطبوعات را بیپناه رها میکردی و انتخابات مجلس هفتم را برگزار میکردی برای بدست آمدن این نتیجه گراسنگ و افتخارآمیز بوده است!
دکتر سحابی هم رای نیاورد
مردم ایران به دکتر سحابی رای ندادند. به نظر آنها سعید حجاریان کمکاری کرده بود چون به کمک اقتدارگرایان توانسته بود از سوء قصدی که به جانش شده بود جان سالم به در ببرد. اکبر گنجی در انتخابات ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ از مردم رای اعتماد نگرفت، چون به اندازه کافی در سلول انفرادی نمانده بود.
در ۲۷ خرداد ماه ۱۳۸۴، مردم ایران در یک انتخاب تاریخی به دکتر ناصر زرافشان که به دلیل اعتصاب غذا در حال مرگ بود نه گفتند. مردم هوشیار و همیشه در صحنه ایران به کمک و حمایت روشنفکران، نخبگان، و جامعه دانشجویی فعال و آگاه ایران توانستند مشت محکمی به دهان خانم شیرین عبادی بکوبند که مذبوحانه می خواست برای آقای معین و جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر رای جمع کند.
مردم ایران که همیشه در انتخاب دارای سلیقه و حسن نظر بوده اند و در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نیز شعور سیاسی خود را به همه جهانیان نشان داده بودند، این بار نیز نمونه بارز حسن سلیقه خود را به همگان ثابت کردند و در یک مشارکت چشمگیر به روزنامه های جامعه، نشاط و عصر آزادگان که در طول دوران اصلاحات با نوشته های پوچ و بی مایه افکار عمومی را مسموم می کردند نه گفتند. مردم ایران مسلما چنین فضای مطبوعاتی را بر نمی تابند و یکصدا خواستار همنوایی و یکصدایی با روزنامه وزین کیهان هستند.
گروه بزرگی از مردم هوشیار ایران اعتقاد داشتند که انتخابات ایران دموکراتیک نیست. به همین دلیل انتخابات را تحریم کردند. آنها اعتقاد داشتند در انتخابات ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ هیچ کاندیدایی در بین نامزدهای انتخاباتی حضور نداشت که بخواهد مطالبات مردم را پی گیری کند و صریحا از وضعیت حقوق بشر در ایران بگوید و از کلیه رد صلاحیت شد گان دفاع کند. به همین دلیل با رای ندادن خود و به روشی هوشمندانه و زیرکانه که فقط از ملت باهوش ایران بر می آید، از میان کاندیداهای موجود دموکرات ترین و مترقی ترین را انتخاب کردند. به حدی که جامعه ناظر بین المللی از حسن انتخاب آنها به حیرت افتاد.
در این انتخابات آقایان محمد مختاری و محمد جعفر پوینده هم رای نیاوردند. مشکل آقای مختاری این بود که به اندازه کافی در سراسر ایران تبلیغ نکرده بود و مردم و به خصوص روشنفکران به اندازه کافی او را نمی شناختند تا بتوانند به او رای دهند. همینطور ستاد تبلیغاتی محمد جعفر پوینده در این انتخابات به شدت ضعیف عمل کرده بود و نتوانسته بود حقانیت خود را آنطور که باید نشان دهد. متاسفانه آقای فروهر و همسرش خیلی زود مرده بودند و شایستگی این را نداشتند که دست کم کسی به آنها رای بدهد. مردم ایران و به خصوص روشنفکران تحریم کننده انتخابات یکصدا و یکپارچه با رای خود فریاد زدند که خواستار بازگشت سعید امامی هستند تا بتواند وزارت اطلاعات ناکارآمد و بی کفایت فعلی را وضعیت مطلوب قبل بازگرداند. روشنفکران معترض تحریم کننده انتخابات معتقدند که مدتهاست هیچ اتوبوسی در دره نیافتاده است و به همین دلیل عده زیادی نویسنده قلم به مزد مزدور فاسد فضای جامعه را شدیدا مسموم کرده اند.
خوشبختانه مردم ایران حافظه خیلی خوبی دارند و در روز ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ اصلا از یادشان نرفته بود که در روزهای ۸ سال پیش در دانشگاه ها اگر دختر عمویشان را داخل کلاس می دیدند با ترس و لرز به او سلام می کردند و خوب یادشان مانده بود چند بار در پارک نزدیک منزل به همراه همسرشان توسط دوستان ارشادی بازجویی شدند. حافظه خوب مردم ایران و به خصوص حافظه فوق العاده نخبگان روشنفکر ایران خوشبختانه به آنها اجازه داد که کاندیداهای مناسبی را انتخاب کنند. کسانی که بتوانند به خوبی روزهای خوش گذشته را احیا کنند.
مردم ایران نشان دادند که به هیچ عنوان مرتجعین ملی مذهبی نظیر سروش، کدیور، یوسفی اشکوری و عمادالدین باقی در شان نظرشان نمی باشند. آنها به سایر انواع روشنفکری هم پشت کردند، و صادقانه و محکم رای خود را در صندوق ها ریختند. از این به بعد هیچ روشنفکری حتی روشنفکران مذهبی نمی توانند ادعا کنند که در میان مردم جایی دارند. لازم به ذکر است که روشنفکران غیر مذهبی از مدتها پیش جایگاهی میان مردم نداشتند.
مردم ایران با دوستان قدیمی خود در لباس های جدید پیمان بستند و موفق شدند جبهه منحوس دموکراسی خواهی و حقوق بشر را برای مدت طولانی در ایران شکست دهند. باید از صمیم قلب به ملت هوشیار و همیشه در صحنه ایران به خصوص به روشنفکرانی که با تحریم به موقع و درست خود این موفقیت بزرگ را رقم زدند تبریک گفت. بی تردید این پیروزی تاریخی تا دهها سال دیگر مثل تاج گل افتخار بر سر تمدن و تاریخ ایران زمین خواهد درخشید.
سلام جناب آقای جامی عزیز!
در ناجوانموردی حریف همین بس که ۲۶سال است دارد در مواجهه با مردم سفسطه میکند تا به آنها اقتدار و تمامیتخواهی خویش را حقنه کند.این چیز تازه ای نیست.
و اپوزیسیون هم همان شاگرد بیهوش است که یصورت پراکنده رفتار میکند و هنوز نفهمیده باید یک جبههی متحد عملگرا و منطق مدار بپاکند.
آنچه در این دوره مهم بود عیان شدن رفتارهای احساسی و هیجانزا در تدبیر مردم و روشنفکران بود.
روشنفکرانی که مدام ناله سر میدهند منتظر یک منجی با اسبی سپید نشسته اند و فکر میکنند بعترین رفتار نالیدن و داد زدن و ایراد گرفتن است وبس.
من سیاستمدار نیستم، من از نسل سوختهی انقلابم. از جوانان ۱۸سالهی ۲۲ بهمن ۵۷.
همین را فهمیدهام که براستی خلایق هر چه لایق. و از کوزه همان برون تراود که دراوست.
اط همان اول انتقلاب با پیش آمدن هر شرایط بحرانی طرحهایی به ذهنم خطور میکرد اما همیشه جای شورای اندیشمندی در اپوزیسیون را خالی میدیدم تا همین امروز.
مثل اینکه این شرایط باید همچنان ادامه یابد و بالاخره یک قدرتی از غیب به داد مردم برسد.
بنظر شما آیا طرح رای مخدوش بهترین گزینهی مردم نبود؟ با همان دلایل اثبت عدم مشروعیت رژیم در دفتر تاریخ و تبدیل بازی شطرنجگونه و غیر دموکراتیک انتخابات به رفراندوم.
بقول شما وقت این حرفها برای انتخابات دیروز گذشت.
اما آینده با هزینه های بیشتری پیش روی ماست.
حالا بهتر است تحریمیها بیایند و بیشتر از همه هزینه کنند. اما نه با امر هیجان بلکه با امر عقل و درایت.
اولین گام تشکیل جبههی دموکراسی خواهی و حقوق بشر است با مشارکت همهی اپوزیسیون.
باید مقابل سعید امامیها،سعید عسگرها، سعید حنایی ها،و سعید مرتضویها ومصباحها، جنتی ها، خزعلی ها ایستاد. باید وا نداد…،
من در این باره مفصل در وبلاگم نوشته ام و نیز در روزهای پیش…
موفق باشید.
تفکری که هنوز زنده است
خیلیها هنوز فکر میکنند که نمازهای جمعه با قدرت دوربین و نوع کادربندی، باشکوه میشوند. گمان میکنند که فقط سربازهای پادگانها برای استقبال رهبر در شهرهای مختلف میروند و مردم عادی اصلا تحویلش نمیگیرند. فکر میکنم قدرت نمازهای جمعه و خیلی چیزهای دیگر را در یک ائتلاف دقیقه نودی، همه به وضوح دیدیم. خیلیها فکر میکنند که الان دیگر مردم حقوق بشر و دمکراسی و آزادی بیان را بیشتر از خدا و پیغمبر دوست دارند. خیلیها هنوز فکر میکنند که حرف زدن از اسلام، ضد تبلیغ است. یادتان که میآید. احمدی نژاد فقط از اسلام گفت و بیتالمال.
حالا اگر احمدینژاد مثلا در فلان ده و فلان شهرستان رای آورده بود، میگفتیم ناآگاهی بوده. احمدینژاد در پایتخت اول شده و این تذکر جدی است برای ما که حواسمان باشد، فقط خودمان را نبینیم.
چرا اقای خامنه ای از پیروزی احمدی نژاد وحشت کرده است
آقای خامنه ای پیام مهمی صادر کرد که بیانگوی حقیقت است و ترس از مردم شریف ایران و ازادیخواه است.
شورش و مخالفت مردم امروز شروع شده است و همگی مشروعیت این رژیم زورگو را زیر سئوال می برند. دیگر هیچ کسی نمی تواند از این رژیم مستبد و خائن ( خائن حتی به رای مردم) طرفداری کند. چهره کثیف رژیم با انتخاب و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری باعث شد حجت بر همه اتمام شود و هرگونه طرفداری از این رژیم ضد اسلام و ضد حقوق انسانی حرام شرعی و حرام حقوق انسانی است. خون جوانان در ۸ سال جنگ و نبرد برای دموکراسی فقط با انقلاب مردمی علیه مستبدان صورت می گیرد. شاید تا دیروز بنده و امثال بنده شک داشتند و سازش می کردند ولی با خیانت به رای و انتخاب مردم بر همگی لازم است با این نوع حکومت مبارزه کنیم.
آقای خامنه ای نوشتند:
کشاندن مردم به خیابانها از هر طرف و به هر عنوان خلاف مصالح قطعی کشور است.
این یک دروغ است و برای مصالح کشور باید روزانه به خیابان آمد و به مستبدان نشان داد که اینچنین نمی توانند با رای مردم بازی کنند. امروز مذهب و دین ما در خطر است. تخریب کامل حرکت انقلاب به پایان رسید و دیگر انتخابات نیز در این رژیم مفهومی ندارد.
از تمام افرادی که به ایران، به انسانیت، به جمهوری و به اسلام اعتقاد دارند، لازم است علیه دیکاتور زمان اقای خامنه ای قیام کنند. وبلاگ ها بنویسید، سخنرانان بگوید، مردم قیام کنند. بنده نمی خواهم تکلیف برای مردم تعیین کنم و می دانم مردم ایران این انتخابات را نامشروع و ظلم و ستم تفسیر می کنند. این حکومت رفتنی است و ظلم با هیچ حکومتی نمی ماند.
بنده برای این نوشتار کتاب خدا قران کریم را باز کردم و این آیه آمد
سوره النحل آیه ۲۸
آنها را فرشتگان جانشانرا میگیرند در حالیکه در دنیا بنفس خود ستم کرده و آنجا مجبورا سر تسلیم پیش دارند و گویند ما کار بد نکرده ایم، آری خدا بهرچه کرده اند آگاهست.
انشاءالله خبر مرگ مستبدان به گوش برسد و مطمئن هستم در همین ریاست جمهوری احمدی نژاد، شاهد پایان استبداد اقای خامنه ای خواهیم بود.
بله ظلم با هیچ حکومتی ماندگار نیست
حسین خداداد
همشهری! زنده باشی. حالم خیلی خراب بود. دنبال چیزی می گشتم که بخوانم شاید حالم بهتر شود. بعد از کلی گشت و گذار این جا کمی حالم جا آمد با این دستنوشته ها که از فکری باز و روشن برآمده. پایدار باشی. باز هم ممنون.
رئیس جمهور شدن احمدی نژاد برای من هم غم انگیز است، زیرا طرز فکرم با او بسیار فرق دارد. اما احمدی نژاد واقعیت دارد، برخاسته از بطن این جامعه است (نمی خواهم چیزهایی مثل تقلب انتخاباتی را انکار کنم ولی به قول بهنود اگر اختلاف آرای احمدی نژاد و رقبایش خیلی زیاد بود تقلب هم نمی توانست کاری بکند).
برای تحلیل پیروزی احمدی نژاد (و اساسن هر پدیده اجتماعی) دو شیوه وجود دارد. یکی رویکرد سیاست شناختی و دیگری رویکرد جامعه شناختی (و معمولن این دو دیدگاه با هم آمیخته می شوند تا تولید سفسطه نمایند). در رویکرد جامعه شناختی مسائل از دیدگاه علمی نگریسته می شوند. مثلن شکاف توسعه یافتگی بین پایتخت و شهرهای کوچک یک مسئله جامعه شناختی امروز ایران است. در رویکرد سیاست شناختی مسائل از دیدگاه عملی نگریسته می شوند. مثلن اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات فعلی چه کار باید می کردند.
حال ببینیم راه های پیش روی اصلاح طلبان در این انتخابات (که یک مسئله سیاست شناختی است) چه بود.
۱ تحریم انتخابات پس از رد صلاحیت معین.
۲ مشروط کردن شرکت خود در انتخابات به (دست کم) اعلام اشتباه شورای نگهبان.
۳ کم کردن تعداد نامزدها و حتی خارج شدن از انتخابات به نفع کروبی (که قاعدتن هم هوادارن بیشتری داشت و هم از رفسنجانی قابل قبول تر بود).
۴ حمایت قاطع از کروبی و تلاش برای توقف انتخابات تا زمان روشن شدن وضعیت تخلفات.
۵ حمایت نکردن از رفسنجانی در دور دوم (دست کم به دلیل مسئولیت ناپذیری او. او تنها مسئولیت کارهای خوبی را که می دانیم نکرده می پذیرد، مثلن می گوید او بنیان گذار اصلاحات است!)
در اینجا به مسائلی مثل کم کاری در تبلیغات، انتخاب فرد شناخته شده تر، مردم پسندتر و … کار نداریم.
اما گزینه اصلاح طلبان چیز دیگری بود. آیا گزینه های دیگر را دیدند؟ اگر دیدند دقیقن به چه دلایلی کنار گذاشتند؟
اما از دیدگاه جامعه شناختی اصلاح طلبان در فرصت ۸ ساله خود چه کردند؟ ایجاد کمی رفاه اقتصادی و کمی آزادی فرهنگی. آنها هیچگاه نخواستند کادر سیاسی باشند، تلاش آنها این بود که کارمند حکومتی باشند. بسیاری از کارها را نکردند چون بر این باور بودند که جامعه به سطحی نرسیده که بتوان این کارها را کرد، فارغ از اینکه وظیفه دارند جامعه را به آن سطح نزدیک کنند. و خنده دار اینکه سخن از چیزهایی گفتند که خودشان هم می دانستند عملی نیست!
به عقیده من موفق ترین اصلاح طلب هشت ساله اخیر رئیس جمهور بود که سعی کرد صادقانه و معتدلانه عمل کند.
به هر حال رای مردم به احمدی نژاد، یعنی رای به سنگواره یکی از انقلابیون ۳۰ سال پیش. یعنی به عمل کار براید به سخندانی نیست. یعنی کاش جامعه هم دکمه undo داشت. یعنی اینجا آنجایی نیست که می خواستیم بیاییم، اما چگونه به آنجا برویم؟
به عقیده من رای به احمدی نژاد یعنی احتمال تغییرات اجتماعی ناگهانی. اکنون مهمترین وظیفه روشنفکران آموزش اصول مدنیت است. اکنون شناساندن دیدگاه های ژان ژاک روسو، مونتسکیو و … به گروه های مختلف مردم، می تواند مؤثرترین شیوه برای پیشگیری از انحرافات پس از تغییرات ناگهانی باشد.
Salam
Aghaye Jami, shoma hamash ye joori ezhre naza rmikonid ke engar hame chiro midoonestid az ghabl va hala darin hamaro tanbih mikonin! inke nashod kar akhe. vaghti moein bakht, shoma farmoodin ke man midoonestam, aslan az aval maloom bood! hala ham ke rafsanjani! chera ye rooz ghabl az entekhabat pishbinihastoono nanveshtid? yade baba bozorgam miyofyam ke hamash migoft man az avalam midoonestam!!
آقای جامی میخواهم با پررویی از شما بخواهم که به مطلب جدید من لینک بدهید… وبلاگستان حال و هوای مادرمردهها را دارد، به مطالبی که کمی امید ایجاد کنند شدیداً نیاز هست. شما یکی نوشتید، دستتان درد نکند. من هم یکی نوشتهام.
حال و روزم به آن بدی که فکر می کردم نیست. شاید از آن رو که قابل پیش بینی بود و می شد فهمید که مردمی که به جای روزنامه مزخرف نامه می خوانند، مردمی که بغض هاشمی را به حب وطن ترجیح می دهند، مردمی که به تحلیل های تحلیل گران سیاسی بی اعتنایند و … جز این عمل نمی کردند، از سوی دیگر در این بازی یکی از طرفین منصفانه و اخلاقی، وارد میدان نشد. حالا که فاجعه رخ داده باید به فکر راهی بود و کاری کرد. در این شرایط حتی کوشش بیهوده به از خفتگی است. حداقل در این میان شمار حقیقی ایرانیان طالب دموکراسی مشخص شد. با این پتانسیل کارها می توان کرد، باید امیدوار بود.
احمدی نژاد را خیلی خوب می شناسم چون دو سال در یک دانشکده با او بوده ام. چندین واحد درسی را با او گذرانده ام و خاطرات چند اردو و کنفرانس را با او دارم. از علم عمران که چیز زیادی نمی دانست.انصار حزب الله هم تا اندازه ای مورد تاییدش بود. بسیج دانشجویی هم که رهایش نمی کرد.دو ماه قبل از اینکه شهردار شود سراغش رفتم. گفتم استاد کاری پروژه ای چیزی برای ما داری؟ خیلی فکر کرد. خیلی به مغزش فشار آورد. اما چیزی نبود. گفت هرچه فکر می کنم الان دوستان ما هیچ کجا نیستند… و دروغ نمی گفت. بازی سیاست را ببین که از آن روز کمتر از دو سال می گذرد.
انتخابات تمام شد ولی بررسی علمی این پروسه بزرگ اجتماعی درسهای ناگفته بیشماری در پی دارد
۱) مردم سالاری یا دموکراسی رویکرد درستی است که مانع انباشت قدرت و به تبع آن ثروت یا اطلاعات در انحصار گروه یا رانتی خاص خواهد شد.
۲) اشکالاتی از قبیل تاثیر مخرب تبلیغات مغرضانه در رویکردهای مردم سالار اگر چه بعنوان عاملی مخرب قابل بررسی است اما در نتیجه آن تاثیرگذار نیست.
۳) صداقت و راستی از چشمان تیزبین خرد جمعی پنهان نمی ماند.
۴) استقلال مراکز علمی و نظرگاه کارشناسان در حوزه های نوین علوم انسانی اعم از اقتصاد و سیاست و یا حوزه های سنتی چون مراجع دینی از حوزه های قدرت و ثروت سیاسی شرط لازم صحت اظهار نظر هاست چه در غیر این صورت تضمینی بر صحت تشخیصشان وجود ندارد.
۵) تاثیر منفی یا حداقل بی حاصل تغییر جهت ها و وعده های انتخاباتی بجهت حافظه ماندگار و انتگرالی خرد جمعی از رویکردهای گذشته احزاب و نامزدهای انتخاباتی.
۶) تبیین دقیق و موشکافانه احزاب از رویکردها در عرصه های مختلف اجتماعی اقتصادی و سیاسی بجهت عدم بهره گیری اردوگاه مقابل از ناگفته ها و پارامترهای نامتعین.
۷) استفاده صحیح از رویکردهای ائتلافی بر مبنای آنچه که در دنیای مدرن امروز میگذرد در غیر اینصورت شاهد پناه گیری غلط جریانهای اجتماعی سیاسی و اجماع نا صحیح جریانهای اصلاح طلب جامعه با مجموعه هایی خواهیم بود که اساس اصلاح طلبی در تعریف مقابله با آنها شکل گرفته بود.
۸) ثبات و تعمیق نظرگاه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی بنحویکه برای خرد جمعی لنگرگاه هایی در این حوزه ها وجود داشته باشد و پرهیز از تغییر جهتهای سطحی در حوزه های مذکور که نزد خرد جمعی معنایی غیر از عدم اصالت و طمع قدرت نخواهد داشت.
نتیجه) حاصل اینکه پارادایم اصلاح طلبی به دلیل عدم رعایت بهداشت در بندهای فوقانی حداکثر لطمه رادید که جبران آن تنها با دوری از کانونهای قدرت – ثروت میسر است .
لطفا این دو جمله:”در سوی انتخاب احمدی نژاد هم من شخصا فکر می کنم این بهترین اتفاقی است که می توانست در شرایط اسفناک انتخاباتی اینچنین بیفتد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. ” “رفسنجانی باید بهتر می دانست که رهبر تصمیم خود را گرفته است “رو باید اونهایی بخونند که فکر می کنن اونهایی که رای ندادن باعث چنین اتفاقی شدند!!!!!!!!
جناب سیبستان، من هنوز برایم مشخص نشده که این «ما» که در نوشته هایتان می آورید چه اشخاصی هستند: اشخاص فرهیخته از طبقه متوسط و وبلاگ نویس هستند که شب ها در کافه ها جمع می شوند، کاپوچینو می نوشند و درباره مسائل سیاسی صحبت می کنند. یا اینکه همه ملت ایرانند. منهم انتظارات دیگری از نتایج این انتخابات داشتم. انتظار داشتم که معین برنده شود که نشد. آخرین نتایج دور دوم انتخابات را که نگاه می کردم فاصله بین احمدی نژاد و هاشمی هفت میلیون بود! حالا بگیریم یک میلیون آن هم تقلب باشد. باقی چی؟ اینها کی هستند که در چهره کریه احمدی نژاد چیزی را دیدند که ما ندیدیم. حکومت یک دست شده، ولی نه به خاطر اینکه رهبری این طور می خواست. به خاطر اینکه جبهه اصلاح طلب با شعارهای دموکراسی و آزادی و شیک و پیک شان، با آن سخنرانی های دو آتشه شان نتوانستند حرف طبقه محروم جامعه را بفهمند. حالا هم مردم احمدی نژاد را انتخاب کرده اند. اگر ما دموکرات هستیم بایستی این را بپذیریم. بفهمیم که همین طبقه «امل» انتظارات و خواسته هایی دارد که کسانی مثل معین و مشارکتی ها و گنجی و همه آن سلحشوران راه دموکراسی و آزادی جوابگو نبودند.
کاش در مواضعتان اگر دین ندارید حداقل آزادگی به خرج میدادید. شما خواسته یا ناخواسته در پیروی از شعارهای ظاهرفریب افرادی که تا کنون از این نمد کلاهی برای خود دوخته اند سرکار رفته اید. حالا نیز شستشوی مغزی آنقدر در اذهان شما اثر گذاشته که گویی در دنیایی متفاوت زندگی میکنید و گویی همچون کبک سر به زیر برف فرو برده اید تا واقعیات را نبینید و نشنوید. عزیزان! همه برد تشکیلات عریض و طویل تحزب و دموکراسی غربی شما که سالهاست برای آن از بیت المال هزینه شده است همان ۴میلیون رایی بود که به جناب معین داده شد و چه بزرگ رفراندومی بود این انتخابات. معین کسی است که ابتدا نمی خواست در دور دوم رای دهد اما در طی دو روز بنا به دستور حزب از هاشمی دفاع کرد و چه زیبا شخصیت متزلزل خود را به نمایش گذاشت. این انتخابات وزنه سیاسی همه جناحهای سیاسی از چپ تا راست را به جهانیان نشان داد. این انتخابات نه بزرگ به همه سیاسیونی بود که با شعارهای عوامفریبانه خود در مسند قدرت روزگار را به خوشی میگذراندند و پشت پرده هم به من و شما میخندیدند.
کوتاه سخن اینکه اصولا برای شما عزیزان دموکراسی تا زمانی خوب است که به نفع شما باشد و در غیر اینصورت همه چیز تقلب است.
بیدار شو عزیز! به فرض وجود تقلب مگه همش چند تا رای می شه اینور و اونور کرد؟ خودت هم که می گی از کوزه همان برون تراود که در اوست. تو کوزه چیز زیادی هم نبوده! حماقتی بوده که تو این ۸ سال ارضا یا اصلاح نشده و باید کار خودشو می کرد. اگه رییس جمهور یا کاندیداهای اصلاح طلب به جای فقط برای دانشجوها و روشن فکرا حرف زدن، عوامفریبی هم می کردن اینجوری نمی شد. بدی رییس جمهور روشن فکر همینه! مسئله سیری و گشنگی نیست. مسئله اینه که ما ملت عوام از اینکه یه رییس جمهور داشته باشیم که فقط واسه شما حرف بزنه و فقط خودتون حرف همو بفهمین خسته شدیم. مسئله اینه که کاندیدای شما فکر می کرد همه مثه شما هستن که هی آزادی زندونی سیاسی کردو دموکراسی! یه ذزه حرفای قشنگ قشنگ نگفت که ما ها رو هم که از این چیزا سر در نمی آریم خر کنه. فکر کردین حالا بعد از هشت سال ماها می فهمیم دموکراسی چیه و خوشمون می آد؟ نچ! آدمایی مثه من از دموکراسی و قلمبه سلمبه خسته شدن و یه یکی رای دادن که علنی می گه دموکراسی سیخی چند! بله برادر! درد فراموش شدگی سخت ترین درداست! حالا شاید ما ملت لمپن پرور یه چند سالی دیگه باز هوس رییس جمهور خوشتیپ با حرفای قلمبه سلمبه کنیم. دوری و دوستیه دیگه.
اقای سر دبیر نوشته ها در زمینه سیاه قابل خواندن نیست
سلام . با اجازه به بخشی از مطلبتون لینک دادم.
آقای جامی نمی دانم متوجه شده اید که از دیروز که رهبر انقلاب به آقای رفسنجانی «حجت الاسلام» خطاب کرد و نه «آیت الله» خبرگزاری های ایران هم دیگر به ایشان «آیت الله» نمی گویند. برای مثال:
http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-546231
درود مهدی خان! تاکید بر مشکلات درونی ما اصلاح طلبان چاره سازتر است تا تعقیب ماجرای تقلب!
بذارین چند وقت هم دنیا به کام اینا بچرخه… تا شاید مردم یه کم به خودشون بیان و بفهمن چه اشتباهی کردن
اقای جامی اشتباه میکنید وقتی حریف قدر شد مثل تیم برزیل شما از ایستادگی
و مقاومت تیم افغانستان دم میزنید!!!انموقع اگر خمینی پشت بنی صدر نبود ایشان
رایشان از قطب زاده هم کمتر میشد خاتمی انچه خوبان داشتند همه یکجا داشت
فرض کنید در بدرقه پاپ جان پل دوم که سران ۱۵۰ کشور حضور داشتند
سی ان ان امریکایی خاتمی را دها بار نشان داد بیشتر از بوش چرایش را در هیبت
ایشان و کاریسمای بیحدش و ان جذبه صوریش وووباید جست صد البته احمدی نجات
یک دهم انرا ندارد اما تا خمینی بود انتخاب ایشان مهم بود بعد از فوتش هنوز
ایران عادت کرده به بت!!!در راس امور ایران دلنگرانست فکر کنم اگر خامنه ای
نبود هرگز مردم ایران ریسک نمیکردند و جوان بی تجربه را بهاشمی پخته ترجیح
بدهند