۱ نتیجه انتخابات نشان داد که احزاب سایه در ایران چه وزنی دارند. در ایران حزب به آن معنا به چند فقره محدود است و چندان هم بر مرام و اساس حزبی استوار نیست. من یقین دارم که آنچه هم هست به همان شیوه هیئتی که قبلا هم اشاره کرده بودم فعال است. احزاب سایه هم از این حکم مستثنی نیستند. به عبارت دیگر، فعالیت های حزبی به احزاب نام و نشان دار محدود نیست و در واقع احزاب دیگری هستند که بی آنکه تابلوی حزبی داشته باشند در عرصه انتخابات و لابی و تاثیرگذاری و چانه زنی موثرند. بر اساس فرضیه من هر مجموعه ای که از یک شبکه نظام مند و همگن برخوردار است می تواند در نقش حزب ظاهر شود. در این فرض احزاب موجود در ایران یا موثر در صحنه سیاسی ایران اینهایند: شبکه روحانیت، شبکه سپاه و بسیج و نیروهای مسلح و نیروهای امنیتی، شبکه دانشجویی، شبکه بازار، شبکه مدیران اجرایی و اداری، شبکه های قومی، و این اواخر شبکه یا حزب وبلاگستان.
ممکن است در این فهرست شماری از دیگر شبکه های فعال را از قلم انداخته باشم ولی خود فهرست به اندازه کافی گویای نوع برشی که برای شناخت شبکه های اجتماعی در ایران به کار می برم هست. قدرت بسیج هر شبکه و نحوه ائتلاف یا اختلاف آنها یک داستان دیگری است که در اینجا ضرورتی برای بحث از آن نیست.
۲ انتخابات ریاست جمهوری فعلی را من یک انتخابات سه قطبی می بینم. یک قطب رهبر و حزب اش یا شبکه هایش، یک قطب اصلاح طلبان و حزب و شبکه هاشان و سومی آقای رفسنجانی و حزب و شبکه هایش. نتیجه انتخابات نشان می دهد که رهبر سخت کوشیده است با کمک شبکه ای از روحانیت دولتی و عوامل تحت امر خود در نیروهای سپاه و دیگر قوای نظامی و انتظامی و نیز با پشتیبانی بی دریغ عوامل نظارت شورای نگهبان، نماینده مطلوب خود را هر طور شده به دور دوم برساند. در واقع اگر ورود رفسنجانی به صحنه انتخابات نبود ما امروز رئیس جمهور مورد نظر رهبر را انتخاب شده می دیدیم. دور دوم هم تمام آنچه لازم است به کار گرفته خواهد شد تا یا رفسنجانی کنار برود یا کنار زده شود. قواره نظام ولایت فقیه آقای احمدی نژاد است و بس. رهبر با به کار گیری / چیدن افراد غیرروحانی مانند احمد نژاد و حداد عادل در راس قوای مقننه و مجریه ضمنا از شر نیروی معارض روحانیون خلاص می شود. در یک نظام فقهی حضور چند روحانی در راس امور دست رهبر را می بندد اما حضور غیرروحانیون فاصله بعیدی بین رهبر و آنها ایجاد می کند و به اقتدار او در تصمیم گیری ها و پیشبرد امرو به شکل دلخواه او می افزاید.
۳ حتی در این انتخابات سه قطبی، رهبر از دست بالا در چیدن نامزدها برخوردار بوده است. لاریجانی و قالیباف و احمدی نژاد هر یک مهره های شطرنج او بوده اند و نقشی بازی کرده اند تا حرکت کلیدی و تصمیم نهایی از دید پنهان بماند. ارائه نظرسنجی شورای نگهبان به مقامات عالی نظام که در آن گفته شده بود احمدی نژاد صدر نشین است اولین جایی بود که حرکت کلیدی خود را نشان داد و باید هوشمندان را به فکر وامی داشت. رهبر ایران تصمیم گرفته است این بار اشتباه دوره ناطق نوری را نکند و هر طور هست نماینده خود را بر کرسی ریاست قوه مجریه بنشاند.
۴ سیاست تحقیر رقبا که با تایید صلاحیت معین از راه حکم حکومتی انجام شد این بار در قبال رقیب پرمدعای مقابل احمدی نژاد یعنی رفسنجانی انجام شده است و باز هم در هفته آتی خواهد شد. برای رفسنجانی داشتن رقیبی مثل معین یا حتی قالیباف آنقدر افت نداشت که رقابت با احمدی نژاد و محاسبه احتمال شکست در مقابل او. رای اندک رفسنجانی با توجه به تبلیغات عظیمی که انجام داد نیز به اندازه کافی اسباب سرشکستگی هست. او با رقیب مورد نظر رهبر تنها یک میلیون رای فاصله دارد. اما رهبر توانست با به کارگیری تمام ماشین تحت امر خود بدون ادا و اصول و هزینه زیاد احمدی نژاد را تقریبا به اندازه رفسنجانی صاحب رای کند. تحقیر مضاعف اصلاح طلبان هم در جریان است. آنها در وضعیت آچمز قرار گرفته اند و ممکن است ناچار شوند رای دادن به کسی را انتخاب کنند که با هزار زبان و با هزینه سنگین او را طرد کرده اند. این سخت ترین تنبیهی است که از سوی رهبر به آنها داده می شود. بدتر از آن وقتی خواهد بود که اصلاح طلبان از رای به رفسنجانی حمایت کنند و او باز هم در مقابل احمدی نژاد شکست بخورد. آنها برای همیشه از صحنه حذف خواهند شد. دست کم تا زمانی که قدرت در اختیار رهبر است و از آن به نفع خود سود می جوید.
۵ من دیروز برای اولین بار در خارج از کشور رای دادم. تب و تاب دوستانم را می فهمیدم و می خواستم آنها را حمایت کنم. اما وبلاگستان فارسی نشان داد که فاقد قدرت بسیج توده ها ست. و از آن مهم تر فاقد اهرم های مناسب برای هر گونه اعتراض به روند رای سازی یا دستکاری در صندوق هاست. یقین دارم که رای سازی و دستکاری بخشی جدایی ناپذیر از روند انتخابات در ایران است و قدرت حاکمه مثل هر نظام اقتدارگرای دیگر نسبت به نتیجه آرا حساس است و از هر کاری برای به دست آوردن نتیجه دلخواه روگردان نیست. اما از طرف دیگر، رای چند میلیونی معین نشان داد که برای رای گرفتن از مردم داشتن یک کاندیدای مردم پسند هم مهم اس
ت. من به هیچ وجه گمان نمی کنم که ما در وبلاگستان اشتباه کرده ایم. بهترین تصمیم ها را در نتیجه بحث های جمعی گرفتیم. اما شکست شبکه پشتیبان معین هم مساله ای نیست که بتوان از آن بی تحلیل و بررسی گذشت. رای اصلاحات حتما بیش از این چند میلیون رایی است که به معین داده شده است. اما دلایل خانه نشستن آنها که به خاتمی رای داده بودند نیازمند تامل دوباره است. انداختن تقصیرها به گردن آنها یا کسانی که رسما انتخابات را تحریم کردند اصلا سزاوار نیست. باید به این اندیشید که آیا نه گفتن معین به حکم حکومتی کمتر از نتیجه ای که از آری گفتن به آن گرفت می توانست موثر باشد؟ شاید بهتر همان بود که به صدای خاموش مردم توجه می کردیم و در کنار آنها می ایستادیم.
۶ در برابر رفسنجانی هم مساله همین است. دعوت از مردم برای رای دادن به رفسنجانی هیچ معلوم نیست که اصلاحات را از وضع نیمه جان فعلی نجات دهد. شاید نه گفتن و تحریم این بار رفتار درست تری باشد. رفتاری که اکثریت مردمی که در خانه نشستند انتخاب کردند. شنیدن پیام آنان هم مهم است. متهم کردن آنها خردمندانه نیست. اگر مردم با رای خاموش خود رای به جدایی از نظام کنونی می دهند حق با مردم است. آنها و آرمانهای لیبرال دموکراسی شان قواره این نظام نیست. قواره این نظام آقای احمدی نژاد است. راه یافتن او به کاخ ریاست جمهوری مهره های رهبر را تکمیل می کند و تکلیف ما را با نظامی که غرقه در غرور قدرت خود دست رد به سینه اصلاحات می زند روشن می سازد. اگر آنهمه شور و هیجان برای دموکراسی نتوانست بیش از چند میلیون رای برای معین به ارمغان بیاورد و آنهمه تبلیغات عجیب و غریب هم بیش از ۶ میلیون رای برای رفسنجانی فراهم نکرد حمایت نه- به-دل-نه-به-خاطر ما از او در دور دوم تغییر چندانی در بازی نخواهد داد. این بازی ما نیست.
در وب:
کودتا و سالهای حرام، محمد حیدری
نیز:
نقد و نظر فرنگوپولیس بر مفهوم حزب وبلاگستان
ای گفتی برادر! دلم سخت گرفته است، دلتنگم.
آن لبخند مهوع حاج آقا در روز انتخابات و به هنگام رای دادن باید همه چیز را روشن می کرد که آقا برای مردم خواب های هولناکی دیده اند. احمدی نژاد و ریاست جمهوری کم از کابوس نیست. لابد بعد از پیروزی قطعی عشرت شائق هم می شود مشاور رییس جمهور در امور بانوان، و احزاب و تشکل های مردمی هم تبدیل می شوند به هیات های سینه زنی حاج منصور و چند تا دراز گوش دیگر. ببخشید که بی ادبی می کنم ولی واقعا از این اتفاق متحیر و عصبانی ام.
عالی بود مهدی خان، تحلیل بسیار دقیق و خوبی بود. لذت بردم رفیق. با اجازه شما به این یادداشت در وبلاگم لینک می دهم.
خامنه ای رادست کم گرفته بودندوبازهم این مارمولک راجدی نخواهندگرفت.بهرحال خامنه ای برنده است و ملت بازنده،تابازی بعد.
سلام
تعدادابلهان و لمپن ها …تعداد افراد عضو طبقه متوسط شهری و روشنفکران و محذوفان…تعداد مرفهین حامی رفسنجانی …بازاری ها و مومنان سنتی طرفدار لاریجانی…همه و همه با یک نظر سنجی مشخص شد.
یک بار قبلا نوشته ام…شکاف عمیق اقتصادی منجر شده است به شکاف عمیق تر فرهنگی…طبقه متوسط شهری از نظر اقتصادی در حال حذف و از نظر فرهنگی نیز مضمحل شده است.برای احیای دوباره آنها رفاه حد اقلی نیاز است که در این مرحله به نظر من با افراد موجود ممکن نیست.
تحریم خطرناک ترین بازی با سرنوشت ملت در مرحله دوم است! تجدید نظر کنید لطفا!!
به عقیده من مهمترین دلیل خروج اصلاح طلبان از صحنه سیاسی ایران، خودشان بودند. اگر سخنان و رفتار آنان را زیر ذره بین بگذارید، می بینید آنها موج سوارانی بودند، که موج ها (شما بخوانید مردم) را فقط برای رسیدن به اهداف (اگر نگوییم شخصی) خصوصی خودشان می خواستند. هیچگاه از خودشان انتقاد نکردند. هیچگاه نخواستند راه مردم را بروند. ظاهرن فقط این ۱۰-۱۵ روز بود که سعی می کردند بفهمند مردم چه می پرسند، و سعی می کردند با جوابهای ازسربازکن به آنها پاسخ بدهند (به گفته های نبوی و خاتمی در این چند روز دقت کنید). گفته های ابطحی هم جالب است، که از رقبا چنان زیرکانه انتقاد می کند، و از خودی ها چنان ساده لوحانه! کسانی که هنوز حاکمیت را در دست نگرفته اند و انتقاد از خود و کشف اشتباهات خود طفره می روند، آیا پس از گرفتن حاکمیت، ناگهان آزاداندیش و انتقادپذیر و مردمسالار می شوند؟
آیا اصلاحات یعنی اینکه نبوی در پشت پرده مذاکره کند، و خاتمی در جلوی پرده شعارهای ماورای بنفش بدهد؟ آیا اصطلاحات قلنبه سلنبه، نتیجه ای بجز گریزاندن مردم کم اطلاع دارد؟
آنها در این ۸ سال، چه برنامه ای برای اصلاحات تدوین کردند؟ فعالیت های آنها همواره به شکل روزانه و پیش بینی نشده بوده است. آنها اگر می خواستند خربزه بفروشند، با حساب و کتاب تر از اینها عمل می کردند!
اصلاح طلبان در ۸ سالی که صاحب قدرت بودند، هیچ اقدامی برای روشنگری، آموزش یا حداقل جلب اهالی دورافتاده کشور نکردند. در دوره پیش از انتخابات به بدترین وجهی (چه از نظر کمی چه از نظر کیفی) تبلیغات کردند. آنها می گویند رسانه ملی علیه ما عمل کرد، اگر پس از ۸ سال هنوز نفهمیده اند که رسانه ملی علیه آنها عمل می کند، که قطعن عقب مانده ذهنی هستند! آنها می گویند امکانات مالی نداشتیم، یعنی آنها (با توجه به موقعیت اجتماعی و ارتباطات شخصی و غیر شخصی) نتوانسته اند هزینه تبلیغات را تهیه کنند! البته اینها دخلی به کیفیت پایین تبلیغات ندارد، که لابد برای آن هم پاسخی نامقبول دارند!
هیچ آدم غیرسیاسی ای نمی دانست معین کیست! اصلن انتخاب معین اشتباه بود. برعکس آنچه خودشان می گویند، مردم خاتمی را به خاطر حمایت اصلاح طلبان انتخاب نکردند. بسیاری او را به خاطر خوش قیافگی خنده و نشاطش انتخاب کردند، چنین کسانی آیا می توانستند معین افسرده ای که تنها در یکی دو پوستر (نایاب) می خندید، انتخاب کنند؟
اگر وقتی که معین رد صلاحیت شد، انتخابات را تحریم می کردند، کمترین چیزی که به دست آورده بودند، صلاحیتی بود که اکنون ندارند.
این جبهه اصلاحات نخ نما دیگر نمی تواند کاری از پیش ببرد. تنها انشعاب کسانی که به چیزی جز منافع کوتاه مدت خود فکر می کنند، از این جبهه و انتقاد واقع بینانه از اشتباهات گذشته و برنامه ریزی درست می تواند آینده اصلاحات اینچنینی را روشن نماید.
البته میزان رای احمدی نژاد را جز به حساب تقلب نمی توان گذاشت، چون او را هم بسیاری از مردم نمی شناختند.
اکنون هم با توجه به سابقه ای که رفسنجانی و احمدی نژاد دارند، تبلیغ گسترده برای تحریم انتخابات، مسالمت آمیز ترین راه (البته اصلاح طلبان راهی را مسالمت آمیز می دانند که به تایید رهبر رسیده باشد!) برای زیر سؤال بردن انتخابات جاری است.
روزی که صلاحیت معین تایید نشد و به قول پدرم: «خامنه ای رهبر(!) دُمش را مثل موشی که در خُم شیره افتاده باشد گرفت و بیرونش کشید و یک لیسی هم بر سر و صورت و شیره ها زد و کمی تمیزش کرد و گذاشتش در وسط جمع داوران و بازیگران انتخاباتی و گفت: “این را هم بازی دهید گناه دارد!” » همان-وقت باید منتظر چنین روزی هم می بودیم!
چرا هیچکدام از این اعضا, محترم وبلاگستان که مدافع معین بودند و هوادار حزب لیبرال دموکرات(!) به این فکر نکردند که اگر این کاندیدای(!) محبوب و اصلاح-طلب واقعا بدنبال مقابله با احکام عجیب و غریب قضایی و دولتی و حکم خدایی رهبر است(!) باید از همان ابتدا بایستد و بگوید: “نــــــــه”. آنوقت اکثریت مردم هم با او می ایستادند و از او حمایت می کردند و تحریم انتخابات هم جهتمندتر می شدو فراگیرتر و …!
چرا و چرا و چرا و چرا…؟!!!!!
از ماست که برماست حضرت سیبستان. هرچه که می کشیم خود کرده ایم!
× این را صبح نوشتم اما هرچه که کردم نتوانستم post کنم! حالا می بینم که یک دوست هم تقریبا در جایی از نوشته شان به این نکته اشاره کرده اند!
نوشته بهنود را می خواندم و باز هم تشویق مردم به انتخابات و محکوم کردن تحریم-کنندگان را! کی می خواهیم درست ببینیم و درست عمل کنیم؟! حتی اگر احمدی نژاد هم بیاید چه می شود؟! جز اینکه ماهیت نظام و نمایش بیرونیش یکسان می شود و ظاهر و باطنشان یکی؟! آخر رفسنجانی یا همان عالیجناب خاکستری تابحال چه تاجی بر سر مردم و این مملکت زده که از این به بعد بزند؟! هرچند که مدتهاست برای خود و دار-و-دسته اش تاجگذاری کرده! احمدی نژاد لاشعور است و بدترین اما رفسنجانی هم همین است و بس، آدم را به یاد کرکس و کفتار می اندازند هردو!
روزی که صلاحیت معین تایید نشد و به قول پدرم: «خامنه ای رهبر(!) دُمش را مثل موشی که در خُم شیره افتاده باشد گرفت و بیرونش کشید و یک لیسی هم بر سر و صورت و شیره ها زد و کمی تمیزش کرد و گذاشتش در وسط جمع داوران و بازیگران انتخاباتی و گفت: “این را هم بازی دهید گناه دارد!” » همان-وقت باید منتظر چنین روزی هم می بودیم!
چرا هیچکدام از این اعضا, محترم وبلاگستان که مدافع معین بودند و هوادار حزب لیبرال دموکرات(!) به این فکر نکردند که اگر این کاندیدای(!) محبوب و اصلاح-طلب واقعا بدنبال مقابله با احکام عجیب و غریب قضایی و دولتی و حکم خدایی رهبر است(!) باید از همان ابتدا بایستد و بگوید: “نــــــــه”. آنوقت اکثریت مردم هم با او می ایستادند و از او حمایت می کردند و تحریم انتخابات هم جهتمندتر می شدو فراگیرتر و …!
چرا و چرا و چرا و چرا…؟!!!!!
از ماست که برماست حضرت سیبستان. هرچه که می کشیم خود کرده ایم!
× این را صبح نوشتم اما هرچه که کردم نتوانستم post کنم! حالا می بینم که یک دوست هم تقریبا در جایی از نوشته شان به این نکته اشاره کرده اند!
نوشته بهنود را می خواندم و باز هم تشویق مردم به انتخابات دور دوم و محکوم کردن تحریم-کنندگان را! کی می خواهیم درست ببینیم و درست عمل کنیم؟! حتی اگر احمدی نژاد هم بیاید چه می شود؟! جز اینکه ماهیت نظام و نمایش بیرونیش یکسان می شود و ظاهر و باطنشان یکی؟! آخر رفسنجانی یا همان عالیجناب خاکستری تابحال چه تاجی بر سر مردم و این مملکت زده که از این به بعد بزند؟! هرچند که مدتهاست برای خود و دار-و-دسته اش تاجگذاری کرده! احمدی نژاد لاشعور است و بدترین اما فراموش نکنیم رفسنجانی هم همین است و بس، آدم را به یاد کرکس و کفتار می اندازند، هردو!
با درود فراوان، 🙂
بگمانم و تا جایی که این سو آن سو سرک کشیدهام، نوشتهی شما در کنار نوشتهی جنابِ سخن که در گویا نشر یافته، بهترین و شاید تنها نوشتههای ارزشمندِ کنکاش کننده و واقعگرایانهای است که امروز خواندم. دیگر بزرگوارانی که یک جورایی طرفدارِ آنچه راهِ معین یا خط فکری گروهِ وابسته بدان است، بودند و هستند، جز چرند و پرند [به معنی واقعی و بدون قصدِ توهین] چیزی ننوشتهاند.
دست شما درد نکند. پاینده و سربلند باشید.
گیرم که بر سر کار نیامدند. آخر با این تفکرشان چه کنیم آقای جامی:
“این انتخابات برای ما “یوم الفصل” است و بعد از آن خط نیروهای انقلابی و حزب اللهی با دیگر نیروها از هم جدا میشود …. افرادی که تفکر غربی دارند نباید در نظام جایگاهی داشته باشند …. هدف انقلاب اسلامی، صرف استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی … نبود…. به جز مقطع کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام دولتهایی که پس از انقلاب روی کار آمدند ایده ولایت را در کشور پیاده نکردند …. در حال حاضر شبکههای اصلی صداوسیمای ما در دست عناصر غرب زده است …. ما به دنبال تأسیس صداوسیمای امام زمانی نبودیم که اگر این هدف بود، امروز شرایط ما اینگونه نبود. یکی از وظایف و نقشهای اساسی قوه مجریه کشور فرهنگسازی است. این نهاد میتواند با این نقش، مردم را به هر سمتی و سویی که میخواهد سوق دهد …. زمانی اهداف انقلابی محقق میشود که هر چه ولایت فقیه گفت پیاده نماییم …. بعضی مدیران نالایق ما از واژه جهان سومی استفاده میکنند که این تحقیر ملت است. برخی میخواهند مملکت را تقدیم آمریکا کنند.” (محمود احمدی نژاد، ابتکار، ۲۶/۱۰/۸۳ و رسالت، ۲۷/۱۰/۸۳)
نه دیگر. تحریم نه جواب می دهد و نه خواهد داد. هر کس که مهره ها را چید خوب می دانست در کجای این میدان مین پا می گذارد. با این حساب انها یک گام به جلو برداشتند ولی انتخاب دومی هم هست و این ادم کش نباید برود و بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. من از روزهای بگیر به بند می ترسم از روزی می ترسم که هر روز روزنامه های خارجی خبر کشته شدن فلان مخالف حکومت را چاپ کنند. اطرافیان احمدی نزاد در بهترین حالت انصار حزب الله است!
مهدی! به این سخنان کروبی لینک بده که خیلی مهمه. اگر معین خایه داری مثل این آخوند لُر حرفاشو بزنه و با این شجاعت جلو رهبر فاشیست ها خامنه ای بایسته. لینک رو دقیق بخون و هم تو سایت خودت بزار و هم هر جا که توانستی:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=207369&code1=1
یک نامه تاریخی öه تمام موازات را در üمهوری اسلامی به هم خواهد زد.
متن کامل نامه مهدی کروبی به مقام رهبری به این شرح است:
بسمه تعالی
مقام معظم رهبری
حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی
با سلام و تحیت
روز شنبه پس از آن که اینجانب از عزم برخی از نهادهای قدرت برای تغییر جهت رای مردم اطمینان حاصل کردم، ضمن برگزاری مصاحبه، مطابق رویه معمول خویش و براساس اصل ۵۷ قانون اساسی از حضرتعالی درخواست کردم برای اصلاح انحرافی که در حال انجام بود، دخالت کرده دستور مقتضی صادر فرمایید، اما براساس آنچه دفتر جنابعالی اعلام کرده است پاسخ شما به درخواست اینجانب به شرح ذیل است: “به آقای کروبی بگویید: من رئوس مطالب شما را نگاه کردم. مطالبی که شما گفتید به کلی دور از شأن شما و در جهت ایجاد بحران در کشور است. آیا متوجه هستید که چه کار دارید میکنید؟ آیا متوجه هستید که ایجاد بحران و بدبین کردن مردم کاملاً در جهت خواست دشمنانی است که خیز برداشتهاند برای این که بلایی بر سر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در بیاورند که همه شما را دربرخواهد گرفت. اگر اعتراض به انتخابات دارید مگر راه قانونی وجود ندارد؟ چرا فضا را خراب میکنید؟ ممکن است دیگران نیز اعتراضات مشابه داشته باشند. آیا حق میدهید آنان فردا همه چیز را زیر سوال ببرند؟ من از شما مطلقاً انتظار چنین برخوردی ندارم و من به حول و قوه الهی نخواهم گذاشت افرادی در کشور بحران ایجاد کنند.” ( مطالب عیناً در نامه کروبی ذکر شده است)
مشاهده پیام حضرتعالی اینجانب را وادار کرد که با طرح چند نکته مصدع اوقات شوم:
۱- من در شرایطی وارد عرصه مبارزات انتخاباتی شدم که عزمی یکپارچه را برای منصرف کردن و تغییر دادن تصمیم خود مشاهده میکردم. نهادهای مختلف قدرت با ارائه نظرسازیهای بسیار شبیه به هم اینجانب را فاقد پایگاه مردمی جلوه میدادند و کسانی در دستگاههای مختلف حکومتی برای ایجاد نگرانی در من تلاش میکردند. از عدهای در دفتر ریاستجمهوری تا بعضی از وابستگان به بیت مکرم حضرت امام(ره) تا گروهی در وزارت اطلاعات و وزارت کشور و حتی( به قرار مسموع) برخی از نزدیکان حضرتعالی با تاثیرپذیری از نظرسازیهای قلابی ترجیعبند محافل خاص در مورد عدم اقبال مردم به من تکرار میکردند و حتی متاسفانه تعداد زیادی از استانداران در محافل خصوصی و عمومی از تصمیم من ابراز تعجب میکردند و حتی استاندار لرستان از رای ۷ درصدی من در میان مردم لرستان سخن گفت. صحت و سقم این ادعاها روز جمعه ۲۷ خرداد مشخص شد.
ورود من به عرصه انتخابات با تاکید فراوان بر حفظ اصول و آرمانهای امام(ره) و انقلاب و با نیت تقویت مبانی جمهوریت و اسلامیت با اعتماد به پشتیبانی مردم و هواداران واقعی امام(ره) و انقلاب موجب شد حتی عدهای معدود از افراد نزدیک به مجمع روحانیون به مخالفین ملحق شوند اما در مقابل استقبال و هواداری مردم از گرایشهای گوناگون و به خصوص جوانانی را به دنبال آورد که اشتیاق و شور و حال مبارزات انتخاباتی را به سطحی غیرمنتظره رسانده، فضای یخزده ماههای پایانی سال قبل را شکستند. من در سفرهای متعدد به نقاط مختلف کشور با اقشار مختلف مردم گفتوگو کردم و در جریان مشکلات واقعی و مطالبات حقیقیشان قرار گرفتم و امروز با افتخار اعلام میکنم که مردم نه چنان که عدهای متحجر میگویند، از اصلاحات روگردان شدهاند و نه آن طور که عدهای تازه به دوران رسیده ادعا میکنند از جمهوری اسلامی حقیقی با قرائت امام خمینی(ره) بیزار شدهاند. اجازه دهید به عرض شما برسانم اگر همه نهادهای قدرت، دستگاههای اطلاعاتی و به طور کلی مراکز تصمیمگیری به جای اتکا به گزارشات مشکوک، به روش اینجانب ارتباط مستقیم با مردم را در پیش بگیرند، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. من بسیار متاسفم که یک خبرنگار عربزبان که برای تهیه گزارش از جریان انتخابات بهایران آمده بود، واقعیات جامعه را درک کرد و پیش از انتخابات با اظهار تعجب به تناقض میان نظرسنجیهای قلابی و نظر واقعی مردم اشاره کرد. اما بعضی از دستگاههای مسوول تا آخرین روز بر انتشار نظرسازیهای خویش و آشفته کردن ذهن مسوولان سطح بالای کشور احراز داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای!
من در تمام سفرهای استانی ضمن تبیین برنامههای خود به کرات این نکته را مورد تاکید قرار دادم که پیروزی در انتخابات اولویت دوم من است و حضور پرشکوه مردم در انتخابات برایم اهمیت بیشتری دارد به طوری که شاید بسیاری از مردم تصور کردند اینجانب نه با هدف پیروزی بلکه فقط به عنوان وسیلهای برای گرم کردن تنور انتخابات وارد عرصه شدهام و شاید بعضی از آرای مردم را به دلیل همین افراط در تاکید بر اولویت حضور پرشکوه مردم بیش از رای دادن به شخص خودم از دست دادم.
به هر حال هر چه بود انتخابات برگزار شد و من به خود میبالم که بیش از تمام کاندیداها به میان مردم رفته و آنها را به استفاده از حق انتخاب خود، تشویق کردهام و همین جا از مردم بزرگوار که با ریختن بیشترین آرا به نام من در صندوقهای رای پاسخ مناسبی به اینجانب دادند، سپاسگزاری و در برابر بزرگواریشان سر تعظیم فرود آورده، علاوه بر این مراتب احترام خویش را به کسانی که به سایر کاندیداهای محترم رای دادهاند، به خاطر حضور در انتخابات، تقدیم میدارم.
حضرتعالی استحضار دارید که در تمام دورههای گذشته از ساعات پایانی رایگیری میتوان جهتگیری رای مردم را تخمین زد و از نخستین ساعات شمارش آرا نتیجه انتخابات برای مجریان و ناظران قابل پیشبینی است. این دوره نیز تابع همین قاعده بوده و از حدود نیمهشب مراجعات حضوری و تماسهای تلفنی حکایت از رای بسیار گسترده مردم به اینجانب بود. گزارشات غیررسمی هم نشان میداد که در حدود نیمی از استانها اینجانب دارای بالاترین رای هستم. حدود ساعت سه بامداد شنبه بیست و هشتم خردادماه که ثبت رسمی آرا در سایت انتخابات آغاز شد، تمام آمارهای رسمی رای اینجانب را بسیار بالاتر از سایر کاندیداهای محترم نشان میداد. ساعت پنج بامداد که اینجانب به استراحت پرداختم، رای بنده حدود ۲۵ درصد و رای سایر کاندیداها کمتر از بیست درصد بود. در همان ساعات بعضی از دوستان با توجه به آرای شصت و هفتاد درصدی در بعضی استانها، معدل بیست و پنج درصدی ثبت شده به نام اینجانب را مشکوک میدانستند اما پس از حدود دو ساعت که از خواب بیدار شدم، مانند بیداری از خواب اصحاب کهف، دریافتم که همه چیز تغییر کرده است. سخنگوی شورای نگهبان در مصاحبهای کودتاگونه در ساعات اولیه صبح با دستپاچگی کامل و برخلاف رویه نشان داد که اعلام آرای مردم از مجرای قانون وزارت کشور مطلوب بعضی از مراکز قدرت و افراد ذینفوذ نیست. اینجانب حدود ساعت هشت و نیم صبح با مسوولان وزارت کشور تماس گرفتم که آنها نیز ازاین حرکت شورای نگهبان و صدا و سیما – که به قرار مسموع بدون اطلاع مدیریت صدا و سیما انجام شد – ابراز تعجب کرده و اعلام کردند براساس اطلاعاتی که بلافاصله از صورتجلسه نهایی اخذ آرا در حوزههای انتخابیه استخراج و مستقیماً وارد سایت کامپیوتری وزارت کشور میشود، اینجانب کماکان در رتبه اول قرار دارم. رای مردم به اینجانب که برخلاف انتظار و بهرغم تلاش گسترده افرادی در نهادهای مختلف برای تخریب پایگاه اجتماعی اینجانب به صندوقها ریخته شد، در حالی بود که بخشهایی از سپاه و بسیج در بسیاری از شهرستانها از طریق پرداخت برخی وجوه به بعضی از مراکز و هیات آنها را به خدمت گرفته بودند و همچنین با حضور غیرطبیعی بر سر صندوقها، به طور غیرقانونی برای فرد دیگری تبلیغ میکردند.
موضوع دخالت احتمالی بخشهایی از سپاه و بسیج را اینجانب قبلاً به صورت حضوری به عرض جنابعالی رسانده بودم و آنگونه که شنیدهام وزرای کشور، اطلاعات و دادگستری نیز طی نامهای آن را به جنابعالی منعکس و خواستار اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از وقوع آن شده بودند.
همچنین برخی دوستان تاکید میکردند بیشترین تقلبها در ساعات پایانی شب انجام میشود و لذا اینجانب به وزیر کشور پیشنهاد کردم ساعات رایگیری بیش از حد ضرورت تمدید نشود که ایشان اعلام کرد ممکن است از برخی مراکز قدرت برای تمدید مکرر ساعات رایگیری فشار وارد شود.
آنچه امروز به عرض حضرتعالی میرسانم برای تاکید بر رای خود نیست زیرا معتقدم ملتایران به خوبی میداند اینجانب منتخب اول آنها هستم و هر چقدر هم که اختیارات نظارتی شورای نگهبان توسط خود آن شورا توسعه یابد، حرکت کودتاگونه آن شورا در اعلام غیرقانونی نتیجهای غیر از نتایج اعلام شده توسط وزارت کشور آن هم در ساعات اولیه بامداد روز بعد از انتخابات، قابل توجیه نخواهد بود و تنها میتوان آن را لطف الهی برای افشای یک برنامه از پیش طراحی شده دانست که قبلاً توسط یکی از روزنامهها زمینهسازی شده بود. اینجانب که این روند را خطرناک میدانستم، ابتدا خبر تصمیم خود برای برگزاری مصاحبه مطبوعاتی و افشاگری نسبت به تحولات مشکوک انتخاباتی را به دفتر جنابعالی اعلام و هفت ساعت پس از آن در مصاحبه خود ضمن تقدیر از حضور پر شور مردم در انتخابات، نگرانی خویش از روند موجود را ابلاغ و در عین حال به صراحت اعلام کردم که در نظام ما رهبری با اختیارات گسترده حضور دارد و اینجانب از ایشان تقاضا میکنم به موضوع وارد شوند و جلوی انحرافی که توسط باند مشخصی از سپاه و برخی مراکز قدرت طراحی و با حمایت شورای نگهبان انجام شده را بگیرند. هم اکنون نیز با تاکید مجدد بر آنچه در مصاحبه گفتهام از حضرتعالی تقاضا دارم برای رسیدگی به دخالتهای غیرقانونی و تلاشهای غیرمجاز بخشهایی از سپاه و بسیج که بر سرنوشت انتخابات تاثیر داشته است، دستور لازم را صادر فرمایید. حضرتعالی استحضار دارید شورای نگهبان در زمان حضرت امام(ره) نیز گام اولیهای برای دخالت فراقانونی در انتخابات برداشت و تلاش کرد انتخاب مردم تهران در مجلس سوم که خلاف دیدگاه سیاسی اکثریت اعضای شورای نگهبان بود را باطل نماید. البته خوشبختانه آن روز شورای نگهبان دراین راه هیچ همراه و همفکری نداشت و نه وزارت کشور مانند امروز بیخاصیت و ناتوان بود و نه صدا و سیما مانند امروز تحت فشار گروههای خاص قرار داشت. در عین حال امام(ره) در برابر نخستین نشانههای دخالت غیرقانونی آن شورا در انتخابات ایستاد و اکنون نیز اینجانب از شما تقاضا دارم برای نجات انقلاب، اسلام و کشور از تبعات دخالتهای غیرقانونی بخشی از سپاه و نیز توقف روشهای بدعتآمیز شورای نگهبان، دستور لازم را صادر فرمایید. امیدوارم همان طور که ورود امام(ره) به موضوع انتخابات مجلس سوم از ایجاد انحراف توسط شورای نگهبان جلوگیری کرد، دستور حضرتعالی به عنوان جانشین امام(ره)، از روند خطرناکی که نتیجه آن بیخاصیت شدن رای مردم است جلوگیری نماید.
در کنار طرح این تقاضا، طرح چند نکته را ضروری میدانم:
۱- من در همه صحنهها و فراز و نشیبها نشان دادهام که حراست از اصل انقلاب، نظام، اسلام و حقوق مردم برای اینجانب از هر چیز مهمتر است و نگرانی از تخریبها، حملات و اقدامات احتمالی مرا از انجام وظیفه باز نخواهد داشت. اینجانب همانگونه که بیمهری از نزدیکترین دوستان و برخی متحدان سیاسی را به خاطر تاکید بر حفظ اصول و ارزشها پذیرفتهام، اکنون حاضرم به خاطر دفاع قدرتمندانه از حق انتخاب آزاد مردم نیز تبعات احتمالی را پذیرا شوم.
۲- در طول ماههای گذشته به مناسبتهای مختلف بر بیطرفی رهبری نظام در انتخابات تاکید کردهام اما در عین حال به صور مختلف تلاش کردم از نظر احتمالی جنابعالی نسبت به برخی کاندیداها اطلاع حاصل کنم زیرا عقیده داشتم اگر جنابعالی نسبت به کاندیدای خاص نظر مثبت دارید – اگر چه این کار را مفید نمیدانستم – از کاندیداتوری خودداری کنم زیرا تصور میکردم در آینده مشکلات ایجاد خواهد شد. اما برداشت اینجانب از سخنان و مواضع حضرتعالی این بود که مهمترین نکته برای شما، حضور گسترده مردم در انتخابات است.
۳- بهرغم شفافیت مواضع جنابعالی، اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما – آقا سید مجتبی – از یکی از کاندیداها منتشر شد که پس از به تواتر رسیدن این اخبار نگران شدم که مبادا این موضوع مرتبط با دیدگاه حضرتعالی باشد اما تجربیات سابق و شناختی که از شما داشتم مرا مطمئن کرد که این موضوع نظر شخصی ایشان است. پس از آن هم شنیدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که “آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت میکند و شما فرمودهاید ایشان آقا است نه آقازاده” و به هر حال مشخص شد که آن حمایتها نظر شخصی آقا مجتبی بوده است. در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها – که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایتها به طرف فرد دیگر سرازیر شد – و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد.
حضرتعالی به خوبی واقف هستید که دخالتهای نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سالهای گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است و لذا اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی تقاضا میکنم اجازه ندهید تجربه دیگری به تجربههای تلخ گذشته اضافه شود در عین آنکه اطمینان دارم شخصاً از برخی اقدامات مورد نظر حمایتی نکردهاید و شاید مخالف آنها نیز بودهاید و اکنون نیز با هوشمندی که از حضرتعالی سراغ دارم مطمئنم برای رفع شائبههای احتمالی موجود تدبیری خواهید اندیشید چون جنابعالی جانشین امامی(ره) هستید که وقتی در یک حادثه عدهای مدعی شدند مرحوم آیتالله حاج آقامصطفی خمینی باعث ایجاد محدودیتهایی برای ارتباط مردم با امام(ره) شده است، بهرغم جایگاه فکری و فقهی آن مرحوم دستور داد که “ایشان در کارهایی که مربوط به من است دخالت نکند”.
۴- ضمن تاکید بر تقاضای خود – بازشماری آرا در برخی حوزههای مشکوک، استفاده از روشهای کامپیوتری برای کشف آرای تکراری و نیز شناسایی منبع و مجوز پرداخت بعضی از وجوه در روزهای منتهی به انتخابات – به استحضار حضرتعالی میرسانم، نتیجه انتخابات هرچه باشد دیگر در این باب مصدع حضرتعالی نخواهم شد.
۵- معتقدم سپاه بر خون جوانانی بنا شده است که همه آنها شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند و حفظ سپاه را برای حراست از کشور و انقلاب ضروری میدانم. همچنین یقین دارم اکثریت نیروهای جان بر کف سپاه نیز از برخی مسائل موجود ناراضی هستند. همان طور که اکثر آنها با برخی فعالیتهای اقتصادی که به نام این نهاد مقدس انجام میشد مخالف بودند. خوشبختانه جنابعالی دستوراتی برای جلوگیری از فعالیتهای اقتصادی توسط نیروهای نظامی صادر و از خطرات این کار جلوگیری کردید. اینجانب از شما تقاضا میکنم با رهنمود دیگری بخشی از سپاه و بسیج را که در کارهای سیاسی وارد شدهاند، از این اقدام – که خطر آن به مراتب بیش از اقدامات اقتصادی است – بر حذر دارید. من معتقدم که اگر قرار است عدهای از دوستان در سپاه و بسیج به مراکز قدرت دسترسی پیدا کنند، بهترین کار آن است که این مسوولیتها مستقیماً به آنها محول شود نه آنکه اعتبار سپاه را خرج رساندن عدهای به قدرت نمایند و دراین راه مرتکب اقدامات غیرقانونی شوند. این نکته را از آن جهت عرض میکنم که حضرتعالی در پیام شفاهی خود برای اینجانب اعلام فرمودهاید اجازه بحرانسازی در کشور نخواهید داد و من معتقدم بحران ناشی از دخالتهای نابجا در انتخابات خطرناکترین بحرانی است که امروز و آینده کشور را تهدید میکند.
۶- امروز مشخص شد روش اعتدالگونه و همراه با حفظ اصول و آرمانها که همواره مورد توجه اینجانب بوده و اتفاقاً منجر به دشمنتراشیهای فراوان برای اینجانب در میان صاحبان سلایق مختلف شده است، با مقاومتهای فراوانی روبهرو است و لذا به نظر میرسد راحتترین کار برای اینجانب آن است که از همه فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کنم اما وفاداری به راه امام(ره)، دین نسبت به اسلام و انقلاب و قدرشناسی نسبت به مردم، حقیر را از عافیتجویی بر حذر میدارد. لذا تصمیم به تشکیل حزبی فراگیر و غیرحکومتی گرفتهام. خوشبختانه سفرهای چهار ماه اخیر، اینجانب را با میلیونها ایرانی متدین، خالص و دلسوز آشنا کرد که دغدغه اصلی آنها حفظ اصول و در عین حال رفع مشکلات فراوان جامعه است و اکنون مطمئن هستم اکثر آنها آمادگی دارند در تشکیل حزبی فراگیر با اینجانب همکاری نمایند. حزبی که اینجانب تشکیل میدهم – و هر کس که اکثریت اعضا خواستند دبیرکل آن خواهد بود – هم از حیثیت ملت بزرگ و شریف ایران دفاع خواهد کرد و هم برای شفاف شدن مواضع و تقویت مبانی تحزب اقدام مینماید و هم به شدت با دو گروه که دشمنان اصلی انقلاب و کشور هستند، یعنی اقتدارگرایان متحجر و سکولارهای مخالف نظام، مرزبندی خواهد داشت. حزب مورد نظر اینجانب به شدت در برابر کسانی که با رای مردم مخالف هستند – و حتی از ابراز این عقیده متحجرانه ابا ندارند -ایستادگی خواهد کرد و اگر لازم باشد آنها را به مردم معرفی میکند.
۷- اینجانب بارها در سالهای گذشته از اینکه تعدادی از احزاب توسط قدرتمندان درست شده و رقابت را در سایر احزاب و گروهها سخت کردهاند، انتقاد کردهام. امروز برای آنکه خودم مشمول این انتقاد نباشم و شائبه هرگونه سوءاستفاده از قدرت سیاسی و اجرایی در تشکیل و ادامه فعالیت حزب منتفی شود، ضمن تشکر از ابراز اعتماد جنابعالی، از این لحظه از کلیه مسئولیتهای سیاسی از جمله مشاورت حضرتعالی و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا میدهم.
قاعدتاً با شناختی که از اینجانب در بین همه دوستان از جمله حضرتعالی وجود دارد، همگان مطمئن خواهند بود که اینجانب کماکان بر اصول و آرمانهای خود پافشاری خواهم کرد و اجازه نخواهم داد مرزهای ضروری با افرادی که مبانی اصلی نظام یعنی جمهوریت و اسلامیت را قبول ندارند شکسته شود. اگرچه در هر شرایطی حتی دفاع از حقوق شهروندی کسانی که با آنها اختلاف عقیده دارم – چه متحجران و چه سکولارهای مخالف حکومت دینی – را فراموش نخواهم کرد و به عنوان یک وظیفه بر آن پافشاری مینمایم.
سلامتی جنابعالی، آبادانی ایران و سربلندی نظام جمهوری اسلامی را از درگاه حضرت احدیت مسألت مینمایم.
مهدی کروبی
به گزارش “ایلنا”
پیشنهاد: با این نامه ای که کروبی به رهبری نوشته الان موقع آن است که دکتر معین اعلام «ابطال انتخابات» کند.
عده ای از افراد و اشخاص ناهمگون راه افتاده اند و دارند وب سایت امضا برای رأی دادن به هاشمی جمع می کنند.این کاری که نه تنها غیر دمکراتیک بلکه مذبوحانه است. پیشنهاد من: با این نامه ای که کروبی به رهبری نوشته و نشان داده است که صحبت از یک چند صد رأی نیست بلکه تقلب انتخاباتی گسترده ای صورت گرفته است. بنابراین الان موقع آن است که اگر خاتمی زورش می رسد و مثل کروبی خایه دار است اعلام «ابطال انتخابات» کند وگرنه دکتر معین شجاعت به خرج دهد و اعلام «ابطال انتخابات» کند.
مهدى جامى عزیز، خردمندانه نوشتید. متاسفانه موفق به فرستادن دنبالک نشدم. گویا دادستانى تهران بزرگ در این سوى دنیا دنبالکها را هم دنبال مىکند!! به هر حال مطلبى نوشتهام. پاینده باشید.
ترس بیدلیلی که در مردم از ظهور فاشیسم ایجاد کرده اند کاملا بیجاست. زیرا حکومت فاشیستی دیگر مثبت و منفی ندارد که احمدی نژاد بشود منفی اش و هاشمی بشود مثبتش
تمام آرای احمدی نژاد ایدئولوژیک و یا سازمان دهی شده و یا صورتی از احزابی که شما تصویر کرده اید نیستند . چرا که این رای ها از کمیت بالایی برخوردار نیستند . یعنی حدود ۶ میلیون و این رای نمیتواند اورا در دور دوم موفق کند اما واقعیت غیر از این است شما توره های مردم را نادیده میگرید . خوابگرد اشاره خوبی داشته است.
باید ترسید . باید بیم داشت .همه هستند . جز یکنفر. همه هستند تمام روشنفکران تمام روزنامه نگاران کارگردانان هنرمندان فوتبالیست ها همه آنهایی که قرار است منتقد باشند روشنگری کنند مصالح و معایب را ببینند از آزادی بنویسند .از مشکلات عدم توسعه و پیشرفت و گره های کور این ملت را نشان دهند. دیگر که می ماند از این طبقه ؟ لابد ده نمکی ها !!! اما یکنفر نیست که متعلق به این جمع محسوب نمیشود و از آن غفلت شده است .غایب است.محسوب نشده است.ترس از آن است که همو همه را با انتخابش متحیرکند . همان که نادیده گرفته شد توسط همه .
همین که می بینی همه یکصدا شده اند همه هستند همه داد میزنند وتقلا میکنند و او نیست کمی ترس برت میدارد….
نواندیش را ادد کنید.ممنون