دوستان عزیزی مثل علی اصغر سیدآبادی به من حق بدهید که با توجه به تجربه ناکامی های تاریخ نزدیک در ایران به حرف های خوب و صمیمانه دکتر معین به چشم تردید نگاه کنم. تردید من از بابت حرفهایی که می زند نیست از بابت توان او به فرض انتخاب شدن برای اجرای آنهاست و تناسب ادعا و توان. چند ملاحظه خود را در باره مصاحبه سید عزیز با معین ( دولت بی سانسور) می آورم تا امکان اندیشه بیشتر در باره معین داشته باشیم:
۱ اینکه آقای معین حرفهایی را می زند که پیش از این عادت داشتیم از زبان دوستان کانون نویسندگان بشنویم و کسانی که معمولا مخالفان وضع موجود بودند البته حرفهای او را جالب و به مقدار زیادی دارای نیروی آشنایی زدایی می کند.
۲ اما اگر قرار باشد مرد سیاسی همان حرفهایی را بزند که نویسندگان ضد سانسور می زنند باعث ارج و قربی برای او نیست. مرد سیاسی باید برای آن هدفی که همه از آن صحبت می کنند “راه” نشان دهد. راه سیاسی و قانونی. همسخنی به هیچ وجه کافی نیست گرچه خوب و قابل تقدیر است. اما رای را به سخن کسی نمی دهند. به توان سیاسی برنامه او می دهند.
۳ این بر عهده دکتر معین است که روشن کند او می خواهد رئیس جمهور شود یا رهبر اپوزیسیون. با کمال تاسف آمیختن این دو موضع به هم بیشتر باعث سرگشتگی است تا راهیابی. آیا معین فکر می کند با بالا بردن انتظارات رای دهندگان پشتوانه فشاری برای برنامه ای کردن حرفهای خود به دست می آورد؟ اگر این راه به نتیجه ای می رسید چرا اصلاح طلبان پس از دوره اول خاتمی شروع به انتقاد-از-خود کردند که چرا بیهوده سطح انتظارات را بالا بردیم که حالا زیرش بمانیم و مردم را دلسرد کنیم.
۴ من در این تندتر شدن لحن و مواضع معین و ادعای بهشتی کردن صحنه سیاست ایران ایرادهای بسیار می بینم. در هر برنامه سیاسی فاصله قدم برداشته شده و قدم بعدی یک گام سنجیده است. آقای معین هر هنری هم داشته باشد نمی تواند از آنچه خاتمی کرده است فاصله ای بعید بگیرد. جهش در سیاست غیرممکن است. دست کم از راه اصلاحات ممکن نیست. انقلابی هم که در راه نیست! اگر معین رئیس جمهور است باید به قدم برداشتن و پیش رفتن قانع باشد اما اگر فکر می کند می توان جهش کرد و فواصل بعید را در مدت کوتاه طی کرد بیشتر در قالب یک رهبر آرمانگرای اپوزیسیونی ارزیابی خواهد شد.
۵ دمیدن روز افزون بر دامنه خواست ها و وعده ها از چشم من حتی ممکن است ناشی از نوعی نا امیدی باشد از رای مردم. در واقع چون می دانیم مردم بسیار دلسردند و با وعده ها و حرفهای معمول برانگیخته نمی شوند روز به روز بر سطح وعده ها و حرفهای آشنایی زدا می افزاییم. اما به نظر من با گفتن حرفهایی که تا سالهای اخیر و حتی ماههای اخیر حرف مگو در سطوح رسمی بوده، ممکن است موجب تعجب شنوندگان شویم اما نظر آنها را تغییر چندانی نخواهیم داد.
۶ بعد هم فراموش نکنیم که در طول عمر انقلاب گوش مردم پر شده است از حرف های قشنگ خیالبافان از انواع مختلف. چرا هنوز فکر می کنیم با دمیدن حرف و کاشتن خیال در جامعه مشکلات را حل خواهیم کرد یا توان حل آنها را ایجاد خواهیم کرد؟ این کار دست کم برای کسی که می خواهد وارد مدیریت سیاسی شود آفت است. یکی چند سال تجربه کرباسچی و هشت سال تجربه خاتمی باید به ما آرزومندان آزادی و اعتبار و کرامت و مدیریت علمی نشان داده باشد که چقدر عملی کردن فقط بخش هایی از آنچه می خواسته ایم دشوار بوده است. حداکثر طلبی که روح برنامه و بیانیه های معین است گرچه خیلی ایرانی پسند است اما شان مرد سیاسی نیست. می دانم که بازار وعده داغ است و شاید معینیان فکر می کنند صلاح نیست از آن عقب بیفتند اما صمیمیت معین در آن است که در حد توانایی خود بایستد. در سیاست سوپرمن وجود ندارد. ارائه چنین چهره ای هم نه به او – و نه البته به هیچ کدام دیگر از نامزدها!- می آید و نه برای او که قشر تحصیلکرده و کتابخوانده جامعه را مخاطب قرار می دهد باعث اعتبار خواهد شد.
پی نوشت:
به نظر من اگر آقای معین ذره ای هم به عملی بودن حرفهایی که می زند معتقد است باید این پیشنهاد فرخ نگهدار را بپذیرد و برود در مقابل زندان اوین به اعتراض خانواده های زندانیان سیاسی و خانواده ناصر زرافشان بپیوندد. اگر همین حالا کار مبارزه با سانسور را آغاز نکند فردا هم نخواهد کرد. زندان مرکز سانسور است. نقطه مرکزی برای مبارزه با زیرپاگذاشتن حقوق بشر است. آقای معین! حواستان باشد: “گشایش گاه جبهه دموکراسی و حقوق بشر درون حکومت نیست؛ آنجاست که مردم ایستاده اند: مقابل اوین.”
نیز:
جایی که نه خدا هست نه قانون
آن چه نوشتهای درست است. تقریبا همه به آن واقفیم. اما نکتهای که مغفول مانده این است که در این کشور باید از فرصتها برای برداشتن گامی در جهت تحدید و تهدید قدرت بیپاسخ و بیحساب و جایگیر کردن دموکراسی و آزادی استفاده کرد. انتخابات فرصتی است برای افزایش آگاهیهای سیاسی و برداشتن گامهای مثبت. اکنون این گام با شکلگیری جبههی دموکراسیخواهی و حقوق بشر برداشته شده است که مغتنم است و باید آن را پاس داشت. این جبهه پس از انتخابات حتی با شکست معین هم به راه خود ادامه خواهد داد. حال اگر رأی به معین به تقویت این جبهه کمک میکند، باید این گام برداشته شود. اصلاحات در این مملکت استبدادزده بهتر از این نمیشود. اگر گامی برنداشته شده بود، حرف شما درست. اما اکنون نمیتوان در گوشهای نشست و نظاره کرد. جبههی دموکراسیخواهی و حقوق بشر حتی اگر به نتایج زیادی هم نرسد، قدرت غیر پاسخگو را در ایران با چالش جدی مواجه میکند. آیا فکر نمیکنید همین چالشهاست که به احتمال زیاد آن را به سرعقل میآورد. ما نه میخواهیم انقلابی دوباره شود و نه به سرنوشت افغانستان و عراق دچار شویم. تغییر باید آرام و با دست ایرانی باشد
ظاهرن کسانی که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را بااهمیت می دانند، تصور روشنی از جامعه ایران و تاریخ پس از انقلاب ندارند. آیا آنها فکر می کنند تنها محور قدرت در ایران ریاست جمهوری است؟ آیا آنها فکر می کنند رئیس جمهور از رهبر، رئیس قوه قضائیه، شورای نگهبان و … قوی تر است؟ آیا فکر می کنند اگر ریاست جمهوری به دست فردی مردمسالار بیافتد، محورهای دیگر قدرت تغییر می کنند؟ آیا فکر می کنند محورهای دیگر قدرت در دست مردمسالاران است و زورمداران تنها با گرفتن ریاست جمهوری می توانند به قدرت دست بیابند؟ آیا فکر می کنند آقای معین (مانند آقای خاتمی) در خوشبینانه ترین قضاوت، کاری غیر از برملا کردن نامردمی ها می کند؟ آیا این همان کاری نیست که امثال گنجی کرده اند؟ آیا فکر نمی کنند (یک درصد) احتمال داشته باشد کسانی که حفظ اسلام را مهمتر از حفظ ارکان آن می دانند! با دیدن افت شمار رای دهندگان (برای حفظ قدرت) دست به اصلاحات حداقلی بزنند (که قاعدتن کمتر از کاری که اصلاح طلبان می توانند بکنند، نیست).
نکته ای که باید اضافه کنم این است که با توجه به تبلیغات نسبتن ضعیفی که برای آقای معین می شود، خود اصلاح طلبان (یا دست کم بخشی از آنان) هم انتخابات را (یا دست کم انتخاب آقای معین را) جدی نگرفته اند.
به نظر من حرفهایی که تنها در روزهای نزدیک به انتخابات زده می شود، به همان سرعت هم به زودی تغییر خواهد کرد، چرا که از آن جایی این حرفها زده شده است، که رأی بیشتری جذب شود، همچنین در مورد ائتلاف هایی که در استانه انتخابات شکل می گیرد، و جبهه ای که تشکیل شده است، اگر آقایان می خواستند الان موفق باشند، بایستی از دو سال پیش این حرفها را می زدند، و برای نشان دادن اعتقاد خود کارهایی انجام می دادند، ولی طرز بودنِ این آقایان با این حرفها مغایر است..
سلام
جناب مهدی خان این فایل را گوش کنید. مصاحبه عرفان قانعی فر با دکتر محمد برقعی است.
http://www.cyrusnews.com/news/media/?type=wma&file=37.wma&journalist=erfan
یک روزی یک نوشته درباره دکتر نوشته بودید گفتم شاید برایتان جالب باشد. جایی از مصاحبه بحث خوبی در می گیرد.
موفق باشید
سلام… دوست عزیز! دغدغه ی شما، دغدغه ی من و بسیاری چون من و شماست. اما من به قضیه جور دیگه ای نگاه می کنم.رأی ما در این انتخابات به یک فرد یا یک گروه و حتی یک جناح نیست. ما باید در این انتخابات به یک اندیشه رأی بدیم و هر کس رو که در راه این اندیشه کوتاهی یا سنگاندازی کرد٬ قویآ مورد انتقاد قرار بدیم (حتی اگه خود معین باشه). من شخصآ معتقدم که شکست در این انتخابات٬ شکست معین یا مشارکت و سازمان مجاهدین نیست. شکست اندیشهایه که همهی ما بهاش معتقدیم و اون آزادی در سایهی دموکراسیه. من روز جمعه به این اندیشه رأی خواهم داد؛ نه به شخص معین و نه به حزب مشارکت. من هم مثل خیلی های دیگه می دونم که از رییس جمهور کارچندانی بر نخواهد اومد (هرچند او رو هیچکاره هم نمیدونم) بنابراین باید به اندیشه ی برتر رأی داد و در راه احقاق اون تلاش کرد؛ نه این که به دنبال کسی بگردیم که بار گناهمون (گناه انفعالمون) به دوش بکشه. من به معین رأی میدم و از روزی که رأیم رو به صندوق انداختم، از بیرحم ترین منتقدین و در عین حال، از محکم ترین حامیانش خواهم بود
شما با من هم عقیده نیستید؟
سلام
خوشحال و سپاسگزار خواهم شد چنانچه مطلب مرا تحت عنوان “نتایج محتمل بازی ریاست جمهوری!” مطالعه فرمایید.
با تشکر
گوشزد
سلام
سپاسگزار خواهم شد چنانچه مطلب مرا تحت عنوان “نتایج محتمل بازی ریاست جمهوری!” در وبلاگم مطالعه کنید.