هر حرکت بزرگ جمعی می ارزد که مورد دقت قرار گیرد. بدیهی انگاشتن حرکتها و رسم های جمعی که خودجوش انجام می شود یا انشا نوشتن در باره آن مفید هیچ بحث هویت شناختی نیست. مطالبی که اینجا و آنجا در باره سیزده بدر می خوانم مرا راضی نمی کند. به نظرم حتی در چند مقاله خوب که دیده ام چیزی کم است و گم است. می کوشم در یک نگاه اجمالی بعضی از مهمترین گم-بوده ها را که به نظر من می رسد یادآوری کنم.
۱ سیزده بدر بیش از آنکه به سیزده مربوط باشد به دوازده مربوط است. دوازده روز نوروز نماینده ۱۲ ماه سال است. بنابرین روز 13 روز خارج از تقویم است. روز بی نظمی است. روز پایان جشن است. روز جشنی خارج از جشن است. جشن بعد از جشن است. بدرقه کردن ارواح و فروهر هاست یا در آمدن نمادین به رستاخیز است. فروردین اصلا ماه فروهر ها ست (رابطه واژه فروردین با فروهر/ فروشی را در نظر بگیرید).
۲ آیین های نوروزی همه با تجدید حیات و بازگشت به زمان ازلی و ترک تاریخ کهنه مربوط است. آغاز دوباره جهان است. در قدیم هر سال شاه را می کشتند و شاهی نو بر می گزیدند. بعدها میرنوروزی رسم شد تا او این بدشگونی را بگرداند. همین میرنوروزی که فردی محکوم به مرگ بود می توانست بر صورت شاه سیلی بنوازد. به معنای آنکه دوره او تمام شده است. نوروز وداع با تاریخ کهن است و تجدید پیمان با تاریخ ازلی. در پایان نوروز بی نظمی حاکم است. کسی کار نمی کند. کسی در خانه نمی ماند. روز سیزدهم روز آشوب جهان است. به همین خاطر است که می توان در آن دروغ گفت. رمز بدشگونی آن نیز از جمله در همین است.
۳ اینکه گفته اند سیزده بدر در متون ما نیامده است به نظرم خطاست. نمی توان ۱۲ روز عید سال نو را از چین و هند تا بابل و اروپا نشان داد -چنانکه میرچا الیاده داده است- اما به روز سیزدهم قائل نبود. من با آنها که در داستان بت شکنی ابراهیم همین سیزده بدر را می بینند همداستان ام. او در روزی که همه به صحرا رفته اند به بتخانه می رود تا شاه اعظم و بت بزرگ را بشکند و دوره ای نو و تقویمی نو آغاز کند و ما را به شاه حقیقی و جاودانی دعوت کند. هر سال باید بت را شکست. روز سیزده نحسی بزرگ از آن بزرگان است.
۴ از آیین های نوروز اگر یکی تجدید شاه است معادل آن اختیار کردن زنی نو است. سعدی گفته است با بهار نو باید زن نو کرد (زن نو کن ای دوست هر نوبهار / که تقویم پاری نیاید به کار). این یکی از مشکل ترین مسائل مربوط به نوروز و سیزده است. به هر حال از ازدواج شاهان قدیم با زنی تازه در آغاز هر سال خبر داریم. در سطح عموم تا دوره صفوی هنوز می توان این رسم را در ایران دید که روز سیزده زنان بی روبند و حجاب ظاهر می شده اند. نوعی عیاشی اجتماعی و خرق عادت. امری که فوق تصور می نماید. این بحث را حالیا نمی توان گشود. اما برای کسانی که به تاریخ اخلاق جنسی ما توجه دارند ارزش همه گونه بررسی تاریخی و تحلیل آیینی دارد.
۵ سیزده بدر اصلا باید جشنی روستایی تلقی شود. تا همین صد سال پیش در ایران و تا همین زمان ما در بسیاری از نقاط افغانستان و تاجیکستان و آسیای میانه و نیز کردستان شهرها نیمه روستایی بوده اند یا شهر-روستا بوده اند و هستند. مفهوم این جشن ها در زندگی کشاورزی و روستایی معنای واقعی خود را داشته و دارد. شهر اسطوره زداست. رفتارهای خارج از مرام در چهارشنبه سوری شهری بخوبی این را نشان می دهد؛ این تهی شدن از معنای اساطیری و آیینی را. برای شهرزدگانی مثل ما حال سیزده بدر نوعی آشتی با طبیعت گمشده ماست. در فردای ما شهری ایرانی خواهد بود که پیوند ما را با طبیعت به بیشترین حد ممکن برساند. بدون آن، شهرهای ما دوزخ هایی بر الگوی بهشت بیگانه خواهد بود.
۶ مرز روستا معمولا رودی جاری است. رود مرکز زندگی روستا ست. چه به صورت آشکار آن جاری بر روی زمین و چه به صورت پنهان آن قنات. اینکه سبزه را به آب می اندازند و رود، نشانه پایان جشن است. جشنی که در مرز روستا یا در مرکز آن پایان می یابد تا دوباره بازگردیم به خانه هامان و از فردا کار را آغاز کنیم به نظم معهود. انسان سیزده بدر انسانی آمیخته با آب و سبزی و زمین و طبیعت و گستاخی و شهوت زندگی است.
۷ هنوز ما ایرانی ها می توانیم دسته جمعی در رسم های بزرگ و فراگیر ملی شرکت کنیم. این خود نشانه ای گویا ست از آنچه ما هستیم. این هویت جمعی در مقابل هویت فردیت گرای مدرن است. این نکته را به اشاره استاد بزرگ مهرداد بهار – که یگانه ای در فهم تاریخ اساطیری ما بود- در جایی از مباحث اش در باب نوروز آورده است. برای کسانی که فکر می کنند مدرنیسم فردیت طلب به همین زودی ها ایران را فتح خواهد این نکته ای قابل تامل است. من بهتر آن می بینم که ایران و ایرانی را در نقشه وجودی خودش ترسیم کنم تا نقشه ای دلخواه خود را از بیرون بر آن بیندازم و از هر سو بکشم تا اندازه آید یا نیاید. نوروز و سیزده بدر با همه کهنگی (چنانکه از برگزاری آن در کاخ پارسه یا تخت جمشید می توان دانست) نشانه ای از هویت اکنونی ما ست. یا نشانه ای از اینکه امرهای کهنه تا چه حد هنوز با ما درآمیخته است. شاید هیچگاه نیز این ویژگی تغییر نکند. این برای هر نوع بحث و مدیریت اجتماعی راهنمای خوبی است.
سیزده بدر، هشتمین روز هفته
نوشته شده در 2 آوریل 2005
دستهبندیها: ايرانشناخت
مهدى عزیز،
ممنون. مطلب جالبى بود. بخصوص نکته چهارم نظرم را جلب کرد. دوست دارم بیشتر در مورد “زنى نو” در سال نو بدانم. اگر کتابى سراغ دارى ممنون مىشوم در جهتش راهنمایى ام کنى.
در مورد نکته هفتم، من معتقدم که مدرنیسم مدتهاست که ایران را “فتح” کرده و ایران خارج از مدرنیته نیست. شاید هم ایران مدرنیته را با ویژگی هاى خودش “فتح” کرده.
نمى دانم اگر از “نقشه وجودى” ایرانى منظورت یک ذات ایستاست، اما با چنین ایده ای هم موافق نیستم چرا که ایرانى بودن همواره به طور پویا در حال تغییر است و مفهومى ذاتگرا از ایرانى بودن چنین پویایى را “گم” مى کند. سنت هایى مثل سیزده بدر (و یا دوازده باضافه یک بدر!) خود سنت هایى مدرن شده اند که به اقتضاى زمان و مکان تغییر شکل داده اند و به قول خودت “نشانه ای از هویت” -من اضافه مى کنم- مدرن کنونی ما هستند. تفکیک دوگانه مدرن و کهن (و به قول کسانی که اصرار به خارج بودن ایران از مدنیته چه به عنوان یک دوره و چه به عنوان فلسفه سیاسى
دارند، “سنت”) از نظر من تاریخ مدرنیته در ایران را از یاد مى برد.
به هر جهت، سیزدهت خوش باد. شما مردان که ماشاالله با این قرار “زنى” نو وضعتان امروز باید خوب باشد، ما هم فکرى مى کنیم و بتى مى شکنیم و سنت هاى خود را از نو مى سازیم! هر جا که هستى شاد باشى.
به نام بهارآفرین
سلام و درود
آقای جامی عزیز امیدوارم ایام نوروزی به بهترین شیوه سپری شده باشد.
من گمان کنم نه تنها سیزده به در که همانطور که فرمودید چهار شنبه سوری و من نیز اضافه می کنم شب یلدا و …
متاسفانه ما جماعت که ادعای سابقه کهن در فرهنگ داریم در زمانه کنونی از این رسوم ناب جز خوراکی ها و امور شکمی و ظاهر این سنت ها چیزی باقی نگذاشته ایم کجاست در شب یلدا حافظ خوانی ها و تفال زدنمان و مرور خاطرات به جا مانده از عهد قدیم
چه مانده جز خریدن آجیل شب یلدا /هندوانه/خرمالوو…….
در چهارشنبه سوری هم چه مانده از مفهوم بلندی که در سرخی تو از من و زردی من از تو در پریدن از آتش نهفته؟
جز مهیب صدای مواد منفجره … کجاست یادآوری تاریخچه های این آیینها.نسلی فارغ از همه چیز سرگرم هیاهوهای زمانه و روزمرگی .و حالا هم سیزده به در خدارا شکر جماعت عجیب عادت خوردن و فراهم کردن انواع و اقسام خوردنیها فراموششان نمی شود ولی خوب یادمان می رود که این روز روز آشتی با طبیعت است و کجایند آنها که به پاکیزه ماندنش ایمان داشته باشند جمع می شویم گرد هم که سیزده به در کنیم
سبزه های مبارک هف سین چون رانده شدگانی به هر سوی و …/
دریغ از بیان اندیشه های بهاری ؟
این از درگیر شدن ما در دام مدرنیته نیست که ما ظاهر سنت و مدرنیته را گرفته ایم و معلقیم در جهان هر دو!!!!
ایامتان هماره بهاری و سرشت مسیحایی شما سرشار از شمیم بهشت.
سیمای عزیز، کتابی در این خصوص ندیده ام. آنچه می گویم بر اساس شواهدی است که در متون هست. اما از اینکه کسی آنها را جمع کرده و مقاله یا کتابچه ای ساخته باشد یا در کتابی تحقیقی فصلی به آن اختصاص داده باشد خبر ندارم. توجه به این موضوع اصولا جدید است. ولی اگر به متون تاریخی دوره صفویه مراجعه کنی یا سفرنامه های آن دوره، مواد کافی برای کار پیدا می کنی. صفویه از بسیاری جهات مهم اند از جمله به دلیل اطلاعات وسیعی که از روزگار آنها در دست است و می تواند راهنمای ما به سنت های قدیمی تر باشد. در باره زنان یکی دو کتابشناسی به فارسی هم منتشر شده که حالیا در دست ندارم ولی لابد در کتابخانه دانشگاه پیدا می شود. احتمالا در میان انبوه کارهای تکراری کارهای خوبی هم که به این هدف کمک کند پیدا می شود. کارهای اسطوره شناسانی مثل میرچا الیاده هم کاملا در خور توجه است. کارهای کتایون مزداپور هم به طور کلی در شناخت موقعیت اساطیری زن ایرانی خواندنی است.
مهدى عزیز،
ممنون. منظوزم همان متون اصلى در مورد گزیدن زنى نو در سال نو بود. راستى، اگر به دوره صفوى علاقه دارى، کار کاترین بابایان هم در زمینه جنسیت در دوره صفوى خیلى خوب است.
موفق باشى
سیمای عزیز، اگر کار بابایان غیر از یکی دو کاری است که در باره عقاید النسا و کلثوم ننه کرده لطف کن کتابشناسی اش را برایم بنویس. در باره متون هم دنبال متن مشخصی نمی توان بود چون این مطلب را باید ذره ذره از لابلای داستانها و اشعار و فولکلور و کتب دینی قدیم و اساطیر و کتب تاریخی و مانند آن بیرون کشید. دست کم این شیوه ای است که من کار می کنم.
“برای کسانی که فکر می کنند مدرنیسم فردیت طلب به همین زودی ها ایران را فتح خواهد کرد.”
بسیار خوب خواهد بود در مورد فوق که در نوشتهتان هست به تفصیل بیشتری بنویسید.میآموزیم
راستی چرا به شما “شریف” هم می گویند؟
“برای کسانی که فکر می کنند مدرنیسم فردیت طلب به همین زودی ها ایران را فتح خواهد این نکته ای قابل تامل است. من بهتر آن می بینم که ایران و ایرانی را در نقشه وجودی خودش ترسیم کنم تانقشه ای دلخواه خود را از بیرون بر آن بیندازم و از هر سو بکشم تا اندازه آید یا نیاید”
خب این هم از آن جمله های ماندگار بود که در بایگانی ذهنم تا مدتهاذخیره می ماند.من هم به مانند محمد مشتاقم باز هم در این باره بشنوم.
به دوستان عزیزی که خواهان بحث بیشتر در باره سرنوشت مدرنیسم فردیت طلب در ایران اند بگویم که به نظرشان احترام می گذارم و به این موضوع خواهم پرداخت. چشم!