از دوستان نازنین که باغ آرایی جدید سیبستان را دوست داشته اند و به کلامی و پیامی و لینکی و ایمیلی مرا و نیز بلاگ آرای چیره دست حسین ستاره را نواخته اند سپاسگزارم. در همینجا نیز برای همه دوستان که پیام های شادباش نوروزی نوشته اند در سیبستان، نوروز هر روزه آرزو می کنم. بادا که زمستان سرشکسته باشد و همه ماههای ما ربیع الاول باشد. از خوابگرد جان عزیر ممنونم که نقد بجای او –گله های وبلاگی– باعث شد در این بلاگ آرایی تازه حرفهایش آویزه گوش باشد و به کار آید. حسین هم پیشنهاد کرد که فهرست مطالب مرتبط نیز به هر صفحه واحد که باز می شود افزوده شود و شد. پس در هر نوشته آنچه در همان موضوع پیشتر نوشته ام نیز بسادگی در دسترس خواهد بود. این در مواردی که یک موضوع از جنبه های مختلف بحث شده به من و هم به خواننده کمک می کند تا از چگونگی رشد و گسترش بحث آگاه شویم و نقد را آسانتر و همه جانبه نگرتر خواهد کرد. به هر روی آنچه می بینید حاصل یک کار جمعی بوده و انباشت تجربه های-تا-اینجا و من وامدار همه کسانی هستم که در بهبود نقشه نهایی نقش داشته اند. لوگوی پیشین سیبستان را هم با اجرای دیگری حفظ کردیم و برای آن سپاسگزار دانیال کشانی ام.
علیرضا نوشته که بلاگ آرایی جدید سیبستان آدم را وسوسه می کند برای وبلاگش پول خرج کند و طرحی تازه بریزد. حتما! به دو معنا. یعنی حتما این کار بکن و حتما برای قدردانی از هنر بلاگ آرایان باید کمی تا قسمتی از خرانه هم خرج کرد. گرچه کار هنر از این بالاتر است. ولی فکر کنم دوره وبلاگ همچون یک رسانه بی خرج و بی زحمت شخصی دیگر سر آمده است! – (قابل توجه بعضی رفقا که طرح جدید طلب می کنند یا حتی سفارش می دهند اما مفت و رایگان!)
روح بلاگر در نظری نوشته است که گویا در آرایش جدید محلی برای نظر خوانندگان نیست. هست! فقط برای دوستانی که ممکن است با نشانه های کناره بالا در سمت راست هر نوشته نا آشنا باشند می گویم که روز اول خودم هم از حسین ستاره باید معنای آنها را می پرسیدم! و بعد هم قرارمان این شد که روی هر کدام از این نشانه ها بتوان معنا و کارکرد آن را مشاهده کرد. کافی است دستک موش را روی آن ببرید تا به این ترتیب آنها را رمزگشایی کنید؛ از بالا: پیوند برای لینک دادن و باز کردن کامل هر نوشته؛ دنبالک؛ نقد و نظر (قابل توجه روح بلاگر و سایر ارواح بلاگستان!)؛ چاپ کن (نسخه بی دردسر نوشته آماده برای چاپ)؛ بفرست (این نشانه به ارواح بلاگی کمک می کند نوشته را به هر طرف دنیا خواستند با ایمیل بفرستند) – تمام شد این راهنمای مینیاتوری به حول و قوه الهی در نیمروز هفتم فرودین ایام نوروزیه ۱۳۸۴ حرره سیبک دبیر
راهنمای گردش در سیبستان
نوشته شده در 27 مارس 2005
دستهبندیها: سيبستانه
سیب سیری چند ؟
سپاس از راهنمایی هایت هم میهن……….
جهت اطلاع: ما سیب را سیری نمی فروشیم دانه ای می فروشیم! گاهی سیبی به مزایده می گذاریم خواهان دارد گاهی ندارد یا کمتر دارد. قیمت گذاری هم به عهده خریداران است. همت عالی است. تا چه قبول افتد و کدامیک چشم شان را بگیرد!
سلام… قالب جدید وبلاگت مبارک باشه… تحلیلت درباره ی مصاخبه ی هاشمی هم جالب بود ولی من در صداقت هاشمی شک دارم… فکر کنم این حرفهاش یه کم بوی انتخابات میده… یا حق!
مبارک باشه.
قالب نو مبارک! سه منظره تون خلی قشنگ بودند…ببخشید «هستند»!
چهاردیواری را از نو رنگ کردهاید، دست نقاش درد نکند. مبارک باشد.
چهاردیواری را از نو رنگ کردهاید، دست نقاش درد نکند. مبارک باشد.
سلام به وبلاگتان مانند همیشه آمدم و تقریبا ظن قریب به یقین داشتم که در باره استاد آشتیانی مطلب مبسوطی راخواهم یافت ولی دیدم فقط در سیبستانک ازایشان مختصر یادی کرده ایدولینکی هم به مطالب بهنود عزیز و مطلبی از بی بی سی در این باره داده- اید.کمی ملول شدم در این زمانه که سفسطه بازان کم نیستند بزرگداشت امثال ایشان وشناساندشان انها از سوی امثال شما برای ما مبتدیان خیلی لازم است. بقول داریوش شایگان ایشان (استاد آشتیانی)چنان در فلسفه و عرفان نظری اسلامی وارد بو دکه گوئی (قریب به این مضامین)آنهارا خورده بود.
در مورد قالب جدیدتان ضمن تبریک جسارتا عرض کنم که لااقل قسمت نظر خوانندگان را مشخصتر کنید وشاید همان پائین باشد بهتر باشدسیبستان گرامی.
سلام. به نظرم خیلی کارخوبی کردید. انتخاب رنگ واستفاده ازعلائم کنار متن برای ارسال پیام ونظرو ای میل و…..خیلی جالب است. زمان خوبی را هم انتخاب کرده اید برای تعویض قالب. خلاصه مبارک باشد. من همیشه از مطالب خوب شما استفاده می کنم.
سال نو و دکور نو مبارک. نمی دانستم مشهدی هستید، خوشبختم.
یک نکته دربارهی نظری که یکی از خوانندگان بی بی سی در مورد خشونت بعد از فوتبال نوشته: من یادم میآید دههی نود که توی کانادا زندگی میکردم هر وقت تیم هاکی مونترال در یک بازی مهم میباخت یا برنده میشد (هیچ فرقی نمیکرد کدام یک اتفاق میافتاد) طرفداران تیم توی شهر راه میافتادند و تا میتوانستند خرابکاری میکردند. از شکستن شیشهی مغازهها و ماشینها گرفته تا آتشزدن لاستیک و حتی آتشزدن ماشین. مونترال در چند دههی گذشته نه جنگ داشته نه انقلاب، سیستم خدمات اجتماعیاش هم معرکه است. مردم هم اینقدر روش برای شادی دارند که احتمالآ زیر دلشان هم میزند.
من فکر می کنم اگر قرار باشد یک «فرهنگ» خاص را این وسط دارای اصالتِ ماهیت بدانیم، باید فرهنگِ بازی و تماشای فوتبال را مقصر بدانیم، نه چیز عریض و طویلی مثل «فرهنگِ شادی در ایران بعد از انقلاب». در یک کلام (که البته اقرار میکنم که خیلی سادهانگارانه است، ولی خب) بازی فوتبال تمامآ دربارهی «پوززنی»ست و چه جشن پوززنیای بهتر از شیشه شکستن و خرابکاری کردن و آتشزدن؟
پنجره ای که باز کرده اید ، خیلی خوش منظره است … با رنگ پردازی های هماهنگ و مطالب و تصاویر چشمگبر . خانه ی درویشانه ی ما به این با شکوهی نیست ، اگر با شادی اندکی خرسندید به آنجا سری بزنید ، شاید شما که اهل ذوق هستید ، بتوانید چیزی بیابید .
سلام و خسته نباشید تا باشد آدم فرهنگی فقط فرهنگی کار می کند. خیلی دنبال کردم تا بتوانم حرفی با شما بزنم نمی دانم درست آمدم یا نه بهر حال من غلامرضا نوری دانشجوی شما و با عذر دوستتان در سنندج بودم اگر درست آمدم خبرم کنید که دل خیلی تاب ندارد .
نوری عزیز، من به ایمیل همراه این کامنت ایمیلی فرستادم که برگشت. اگر خواستی به من به این آدرس بنویس. خیلی خوشحال می شوم از تو خبری برسد:
mehdijami@hotmail.com