از عکس های مراسم جمعه نیک ( Good Friday ) در بی بی سی
عاشورای مسیحیان
نوشته شده در 25 مارس 2005
دستهبندیها: عکس
خدایی که انسان را ویران می کند خدای ما نیست
اتین ژیلسون (۱۹۷۸–۱۸۸۴)، فیلسوف توماسی و مورخ برجستۀ فلسفه قرون وسطی، کتابی دارد به نام تحقیقی در نقش تفکر قرون وسطی در شکلگیری نظام دکارتی (۱۹۳۰) که ترجمۀ فارسی آن با عنوان نقد تفکر فلسفی غرب (ترجمۀ احمد احمدی، تهران: حکمت، ۱۳۶۰) منتشر شده است و به چاپهای متعدد نیز رسیده است. این کتاب تحلیل درخشانی است از الهیات و فلسفۀ قرون وسطی که فلسفۀ دکارت از آن بیرون آمد. این کتاب را در هنگام دانشجویی بسیار دوست داشتم و چندبار خواندم، تا جایی که تأثیری بسیار ماندگار در ذهنم گذاشت.
تا جایی که به خاطر دارم (اکنون کتاب را در پیش رو ندارم) یکی از نکتههای آموزندهای که ژیلسون در آنجا مطرح میکند این است که تحقیر عقل و دستاوردهای انسانی (از جمله فلسفه و دیگر علوم عقلی و انسانی در قرون وسطی) به نام «الهیات» و «علوم دینی» و برتری دادن آنچه به اصطلاح «الهی» است بر آنچه «انسانی» است تا بدانجا پیش رفت که دست آخر نه تنها خود «انسان» بلکه تمامی آفرینش خدا، یعنی طبیعت، هم خوار و ذلیل شد.
بدین ترتیب، به گفتۀ ژیلسون، جهان به ویرانهای تبدیل شد که «خدا» یگانه موجود آن بود و البته موجودی ناشناختنی و بسیار پرهیبت. اما پرسشی که بعد پیش آمد این بود، این خدای ویرانهها و موجودات حقیر و زبون دیگر چه جای پرستیدن داشت؟ مگر نه اینکه خدا را باید برای آفرینش زیباییها و دانشها و تواناییها ستود و نه زشتیها و جهالتها و ناتوانیها؟ کدام انسان است که بتواند چنین جهانی را تحمل کند؟ و کدام بشری است که بتواند خدایی را بپرستد که چنین آفریدههای بیارزشی دارد؟
اینجاست که ژیلسون هم مانند مارکس و نیچه مدعی میشود که میباید بذر بسیاری از شورشها علیه اندیشۀ دینی را در میان برخی «اصحاب کلیسا» جست که با نگرشهای احمقانهشان به جای بالا بردن خدا او را پایین آوردند (و البته او مدعی است که برخی از آنان زیر تأثیر محمد غزالی مسلمان بودند)، چون بر این گمان بودند که برای «بالا بردن» او باید «مخلوقاتش» را پایین آورد.
اما چگونه میتوان خدا را با پایین آوردن آفریدههایش «بالا» برد، اگر خدایی خداست باید آفریدههایش هم همانقدر ارزشمند باشند، چه چیزی جز عظمت جهان و مخلوقاتی که گویای قدرت خدا در آفرینش است میتواند ما را به پرستش و ستایش او وادارد؟ پس باید به خاطر خداهم که شده به مخلوقاتش احترام بگذاریم. بنابراین، همانطور که مایستر اکهارت یا آکوئیناس گفت: «هر آنچه انسانی است خدایی است و هر آنچه خدایی است انسانی است»، یا به تعبیر شیخ محمود شبستری خودمان در گلشن راز: «جهان انسان شد و انسان جهانی/ از این پاکیزهتر نبود بیانی».
برگرفته از: فل سفه؛ برای خواندن متن کامل کلیک کنید
و شاید هم جمعه ی نیک مسلمانان!سلام و بدرودی دیگر…
این چه آشورایی است که مردم به سروگردن خود نمی زنند، زنجیر نمی زنند، گریه نمی کنند، ضجه نمی زنند، قمه نمی زنند، نوحه سرایی نمی کنند. نجات دهنده شان مصلوب شده و بهش «جمعه نیک» می گویند. چیز غریبی است. غریب تر اینکه بر این باروند که برای رستگاری آنها به صلیب کشیده شده و به همین خاطر بایستی این فداکاری را بزرگداشت ولی نه با ضجه و گریه. در عوض ما چه می کنیم؟ امام حسین و ابوالفضل و قمر بنی هاشم را هر عاشورا صدبار زنده می کنیم و می کشیم که بتوانیم به حالشان گریه کنیم. درست مثل اینکه بخاطر گریه ما شهید شدند.
ای صاحب نگفتنی ها! همه عکسها را دیدی؟ این مسیح که در پس زمینه می بینی با میخ واقعی به صلیب کوبیده شده. قبل از نظر نظر کن اخوی.
جناب سیستان، من بهیچوجه قصد توهین به شما و نوشته های گرانبهایتان را نداشتم. اگر توجه کرده باشید کلام «مصلوب» را در کامنتم بکار گرفتم. چون با همه ساده لوحی ام، می دانم که به صلیب کشیدن اشخاص با میخ چوبی بوده. تنها قصد من معرفی این نکته بود که شاید شیعیان نیز بایستی از عزاداری محض پافرا بگذاراند و به ارزش فداکاری امام حسین و اهل بیت آن بزرگوار بپردازند. من هم در تعزیه های این چنینی اشکالی نمی بینم. با تقدیم ادب.
آقای سیب گلاب:
نادانی، زیاده روی و جهل مسلمان و مسیحی و یهود نمی شناسد، مخصوصاَ وقتی که این جهل رنگ عقیده بخود میگیرد خطرناکتر و نابود کننده تر نیز میشود، از این که این مطلب را دنبال می کنید متشکرم.
دوستدار شما