اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله کند ما در مقابل چه می توانیم بکنیم؟ اولین پاسخ ها همان پاسخ های نظامی معمول است. ما منطقه را بی ثبات خواهیم کرد. به اسرائیل حمله خواهیم کرد. تنگه هرمز را با غرق کردن کشتی خواهیم بست. احتمالا به پایگاههای آمریکا در کشورهای همسایه صدمه خواهیم زد. مردم را بسیج خواهیم کرد. در جنگ زمینی قدرت خود را نشان خواهیم داد. و اموری قابل پیش بینی از این قبیل که لابد دشمن نیز به آنها و دیگر راههای دفاعی ما می اندیشد و پاتک مناسب را طراحی می کند. هر دشمنی می داند که برای حمله باید هزینه ای بپردازد. بی گدار به آب نمی زند. اما مساله من حالیا ارزیابی نظامی چنان حمله مفروضی و سود و زیان جنگی ما در یک رویارویی نیست؛ چنانکه به تحلیل های کسانی هم که مثل طارق عزیز، قبل از حمله آمریکا به عراق، رجز خوانی می کنند یا اصلا معتقدند خطری در کار نیست کاری ندارم.
بخوبی به یاد می آورم روزهای پر تب و تاب سال ۵۸ را که ما جوانان انقلابی همگی در آرزوی یک جنگ بودیم! بحث حدس و گمان نبود. بحث ارزیابی نظامی نبود. شاید دشمن معینی هم جز آمریکا در ذهن ما نبود. هیچکس هم فکر نمی کرد آنکه سرانجام آرزوی ما را جامه عمل می پوشاند صدام حسین است! ما انقلابی بودیم و جامعه را کند و سنگین و بی اعتنا به تب و تاب خود می دیدیم. یا نبض ما تندتر می زد. از بازرگان خوشمان نمی آمد. و از همه آن اداره جاتی هایی که به نظرمان می آمد دور و بر او را گرفته اند. ما یک انقلاب حسابی می خواستیم. فکر می کردیم جنگ این را به ما می دهد. جنگ ما را تصفیه می کند. جنگ جامعه را چنان تکان می دهد و به حرکت در می آورد که تمام چربی هاش آب شود و پیرایه هاش بریزد و گرانجانی اش به چابکی و نشاط دفاع از میهن و خانمان بدل شود و یکباره همه مشکلات ذهنی مردم را برای تن دادن به یک جراحی اساسی رفع می کند. انقلاب ما نیازمند جنگ بود. هر چه تئوری بود در خدمت جنگ درآورده بودیم. وقتی جنگ شروع شد ما خوشحال بودیم! گرچه از لحاظ نظامی برایش آماده نبودیم!
امروز هم صحنه اصلی مقابله در اذهان شکل می گیرد. بدون زمینه فکری هیچ عملی انجام شدنی نیست. دست کم نه در مقیاسی به بزرگی یک جنگ سرنوشت ساز. اگر آمریکا نتواند دل و دین از ما ببرد قطعا دست به حمله نظامی نخواهد زد. تمام حرفهای امروزه هم بجز افزودن بر فشار سیاسی بر دولت ایران یکی هم برای تست کردن میزان مقبولیت این حرفها ست در نزد جهانیان و مهمتر از آن در نزد ایرانیان. نگرانی و پرسش من این است که آیا ما ایرانیان واقعا می خواهیم که آمریکا حمله نکند؟
تا امروز ندیده ام که بجز مردم بی نام و نشان از نامداران و صاحب قلمان و روشنفکران و آبروداران کسی آشکارا از حمله مفروض آمریکا به ایران دفاع کند. تا اینجا اما مساله خیلی مهم نیست. مساله مهم این است که آیا نخبگان ایرانی و ملوک فکری مردم ما چقدر به این خطر اندیشیده اند و در باره آن به بحث جدی پرداخته اند؟ می گویند الناس علی دین ملوکهم. من بی گمانم که این ملوک تنها ملوک سیاسی نیستند. مردم بر آیین ملوک فکری و معنوی و هنری و دینی خود هستند. فکر و اندیشه و تحلیل آنان را می خوانند و حرفهای منتسب به ایشان آنها را آرام یا ناآرام می کند و برای این یا آن کار اجتماعی آماده یا دلسرد می سازد.
اما حرف زدن در این زمینه ها حرف عادی نیست. رفع تکلیف و مشق شب حزبی نیست. نخبگان می توانند ساکت بمانند و یا حرف بزنند اما هیچ تاثیری نداشته باشند یا حرف و سکوت آنان تاثیر مطلوب را فاقد باشد. حرف زدن در اینجا لق لق زبان نیست. آتشی در جان است. آیا آتشی در جان اصحاب تاثیر ما، اصحاب رسانه ای ما در گرفته است؟ آیا کسی به این ماجرا فکر می کند و به تحلیل روانشناختی مردم و افکار عمومی و گرایش های بخرد و نابخرد آن می پردازد؟ آیا ذخیره فکری ما برای یک کارزار اساسی بر ضد جنگ کافی است؟
نگاهی به مواضع روشنفکران سیاسی و اجتماعی ما پشت و دل آدم را به لرزه می اندازد. پراکندگی آنها و پراکنده خاطری آنها و تکروی مزمن آنها و قدری بودن بیشتر آنها و ضربه دیدن قریب به اتفاق آنها از جمهوری اسلامی و افراط گرایی آنها در چپگرایی و راستگرایی شان و ساده گرفتن خطر یک جنگ احتمالی و مانند این خصوصیات آنها را به یک لشکر بی زره و کلاه و بی زین و مرکب شبیه می کند. کجاست آن هوشمندی خدایگانی تا هم خطر را دفع کند و دشمن را بترساند و راه ندهد و راهش سد کند و هم بهترین راه مبارزه با استبدادگرایی داخلی را بشناسد و طی کند؟ کجاست آن کلماتی که زندگی ما را بسازد.*
با این سرمایه ای که از هوش و خرد و کلمات داریم در برابر کدام خطر بزرگ می توانیم بایستیم؟
در آنسوی دیگر هم وضع بهتری نداریم. در شرایطی که دشمن منتظر بهانه است ما همه جور بهانه برایش فراهم کرده ایم. از داستان های راستان دستگاه قضایی مان تا بلندپروازی های سیاسی و هسته ای مان. شاید برای همین است که مردم به غریزه به این گرایش نشان می دهند که زودتر این بمب اتمی را بسازیم تا در شرایطی که خرد اجتماعی مان ما را بی دفاع گذاشته است خرد نظامی مان ما را نجات دهد! اما اگر داستان این بمب افسانه باشد چه می شود؟ اگر پیش از آنکه ما قدم به باشگاه هسته ای بگذاریم آمریکا پیشدستی کند چه می شود؟
آیا به نقشه ای که آمریکا برایمان طراحی می کند تن می دهیم؟ آیا دوباره به جنگی دل می بندیم تا وضع ما را دگرگون کند؟ آیا هیچ از عهد قاجار جلوتر آمده ایم؟ یک روز به روس دل می بندیم و یک روز به انگلیس؟ آیا ساده دلی ما را پایانی هست؟
سوالها بی پایان است. من اما هنوز ناامید نیستم که دایره باطل آزمون-و-خطاهای بزرگ و پر آسیب را به خط پیشرونده تجربه تاریخی تبدیل کنیم. و دست کم -به تعبیر امید معماریان– در فرآیند آگاهی بخشی مداخله موثری داشته باشیم. من هیچ نیازی به یک جنگ دیگر نمی بینم. همان جنگ هشت ساله برای چند نسل ما کافی بود. با دست خود دشمن را دعوت نکنیم. راه جنگ را نرویم. حکم تجربه این است.
*تعبیر از نویسنده وبلاگ فروغ: “کلمات ما زندگی ما را می سازند.”
در وب:
خرازی: آمریکا به ایران حمله نمی کند، بازتاب
خرازی: تهدیدات آمریکا جنگ روانی است، ایرنا
سردار اباذری: ما بیشترین ضربه را در دریا به آنها می زنیم، نقطه
رضا مقدم: آمریکا به ایران لشکرکشی نخواهد کرد، اتحاد سوسیالیستی کارگری
ابطحی: آمریکا برای حمله زمینه سازی می کند، وب نوشت
طارق علی: بوش به ایران حمله نخواهد کرد، گفتگو با ایران دیپلماتیک، نقل شده در گویا
سرنوشت میهن مان با اوضاع کنونی دست نخورده نخواهد ماند، حزب سوسیال دموکرات ایران
سام قندچی: خواهان ایران فدرال هستیم، میدیا
در صورت حمله، مردم ما انگیزه ای برای دفاع از قاتلان فرزندان خود ندارند، حزب میهن
رویارویی قابل پیش بینی ایران و آمریکا، لوموند دیپلماتیک
در دست داشتن عراق بتنهایی کافی نیست، ترجمه از منابع غربی، عصرنو
احمد زیدآبادی: تغییر رژیم، مطلوب آمریکاست اما تهدید به اقدام به آن بلوف است، بی بی سی
ابراهیم یزدی: مدل ایران همان مدل عراق نیست، دویچه وله
موافقان حمله به زبان ساده: استعمار خارجی بهتر از استبداد داخلی است، ملی-مذهبی
حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران جنگی گسترده به دنبال خواهد داشت، ایران سوسیال فوروم
و:
جان کین، مساله گرایش آمریکا به تغییرات ناپلئونی در خاورمیانه، گزارش گفتگوی داریوش محمد پور با او، بی بی سی
پ.ن این سایت هم اخبار ایران را با توجه خاص به مشکلات بین ایران و آمریکا تعقیب می کند. لینک از طریق ایرانیان دات کام که آن را کار پیمان عربشاهی معرفی کرده است: الکترونیک ایران
سلیمان در دست نوشته های پراکنده مطلبی نوشته است در همین زمینه که می گوید ایران با آمریکا و بریتانیا معامله می کند تا از درگیری پرهیز کند:
به جنگ میان ایران و آمریکا در آینده نزدیک اعتقادی ندارم، که این بیشتر خود بر می گردد بر سر همان منافع که در ابتدا گفته بودم. شواهدی به من نشان می دهد که حاکمان فعلی ایران نیز بیش از آنکه، در فکر دمکراسی برای مردم باشند، به منافع خود می اندیشند. اگر به بعضی از قراردادهای نفتی فعلی بین ایران و کمپانی بریتیش پترولیوم در حوزه جنوبی دقت کنیم و یا مهمتر از آن به اولین قراردادی که به تازگی با هالیبرتن امضا شده است، و به نوعی دارد لای آن درز گرفته می شود، نگاه کنیم. کاملا مشهود است که ایران در حال پیمان بستن با دو طرف اصلی در جنگ های افغانستان و عراق است. یعنی همانا دولت انگلستان و نو محافظه کاران آمریکایی به سردمداری پرزیدنت بوش و دیک چنی که دوباره بر سر قدرت آمده اند.
رضا پهلوی، ما به سربازان آمریکایی برای بدست آوردن آزادی نیاز نداریم، دیلی تلگراف
زمانه به معنای واقعی نکبت است. به گمانم در حمله آمریکا به ایران هم نفعی است و هم ضرری. حال کسی نیست که در این میانه راهکاری بدهد. به گمانم در وبلاگ ها می توان راهکارها را نوشت. این ها را که گفتید همه می دانند
دوست عزیز نوشته اید: شاید برای همین است که مردم به غریزه به این گرایش نشان می دهند که زودتر این بمب اتمی را بسازیم تا در شرایطی که خرد اجتماعی مان ما را بی دفاع گذاشته است خرد نظامی مان ما را نجات دهد!» شما از تحلیل افکار عمومی نوشته اید .آیا به نظر شما خط سیر تفکری عقلانی د رجامعه ما و در نزد مردم وجود دارد که بتوان آن را بازشناخت؟حکومت و طیف اپوزیسیون ما آیا آینه تمام نمای این خط سیر تفکر اجتماعی نیستند؟آیا روشنفکران و تحلیل گران ما از متن اجتماعی ما جدا هستند؟د رواقع این وسالها رو برای این مطرح می کنم تا بگویم که به نظر من حرکتهای ما بر اساس تفکر و ذخیره فکری نیست بل که بر اساس هیجانات و انگیزه های آنی است که د رنبود همان تفکر عقلانی نهادینه شده د رمردم به واسطه تلاش نخبگان، قابلیت پیش بینی را از هر تحلیل گری می گیرد.
در نبود فردیت شکل گرفته ،آیا می توان از افکار عمومی صحبت کرد؟تعیین سمت و سوی تفکر روشنفکر جامعه ما بسیار سخت است چه برسد به توده مردم.برای همین خود من جرات پیش بینی حتی بر اساس آمار و نظر سنجی را هم ندارم.سیبستان عزیز به نظر من آمریکا نقشه را برای ما طراحی نمی کند برای کسب حداکثر منافع ملی و بین المللی و هم چنین گسترش حوزه امنیت ملی اش طراحی میکند.د راین میانه باید پرسید که آیا ما توان طراحی طرحی در راستای منافع ملی و امنیت ملی مان را داریم؟به نظر می رسه چهارچوب تحلیلی حمله آمریکا به ایران و واکنش« مردم- حکومت » ایران باید منظری عمل گرایانه تری را باید در نظر بگیرد که از حوزه تعاریف مستعمل و فرسوده مفاهیمی چون استقلال ملی ایران و ناسیونالیسم ایرانی و همچنین توطئه آمریکا فراتر رفته و به منافع واقعا موجود ملت ایران که هر روزه نقض می شود وتحلیل می رود اندیشید.ناچاریم چهارچوبی جدید را طراحی کنیم.شخص خود من هنوز درگیر تفکرات متناقض بر اساس مفاهیم قدیم و ناکارآی علوم سیاسی وروابط بین الملل و به همچنیم واقعیات جدید این عرصه هستم ؛دارم دست و پا می زنم. ما به یاری همدیگر برای پالایش تفکراتمان نیاز داریم تا بتوانیم نه بر اساس توهمات بل که بر اساس واقعیات تحیلی کنیم و تصمیم بگیریم.ببخشید طولانی شد
امید به روشنفکران؟!!…من دنبال یک جای نسبتا امن می گردم …برای یکی دو ماه آینده هم گوشهایم را خوب نیز می کنم. از روشنفکران هم اصلا هیچ انتظاری ندارم. بگذار در فضای فانتزیشان حالشان را بکنند.بیخود برای فحش دادن به حمله کننده هم گلویم را پاره نمی کنم هر چند برایش هورا هم نمی کشم… در هر دو سوی این معادله هیچم.
قاجار عزیز،
نمی دانم نفع حمله آمریکا چیست! ترازوی من نفع چندانی در آن نمی سنجد. مضار یقینی بعدی اش آنقدر هست که مرا از نفع مشکوک احتمالی اش منصرف کند. آنچه من نوشتم هم البته بر کسی پوشیده نبوده است. اما یادآوردن است و گفتن که محوریت قائل شدن به این بحث اهمیت دارد. راهکار پیدا شود یا نشود مساله اصلی نقد و تحلیل است. تا فروتن شویم و از خود ارزیابی های عجیب و غریب نداشته باشیم. خطر می تواند ما را با خود روبرو کند. اگر هنرش را داشته باشیم.
نی لبک عزیز،
تاملات و تردیدهای تو را می فهمم گرچه بسط و شرح و استدلال دقیقتری لازم دارد که لابد به دلیل تنگی جا از آن تن زده ای در اینجا. ولی به نظر من با وجود همه آن مسائل تئوریک در عمل افکار عمومی ایرانی وجود دارد و اینجا و آنجا هم عمل کرده و می کند. شاید ما مطالعه منظمی از آن نکرده ایم ولی مشاهده ناقص نشان می دهد که وجود دارد: از واکنش به یک بازی فوتبال تا استقبال از فیلمی مثل مارمولک یا مقابله با نامیدن خلیج فارس به خلیج دیگران. حتی دوم خرداد به یک معنا جنبش افکار عمومی بود.
نفع حمله آمریکا در مقاله امروز دکتر دهشیار در شرق به خوبی تبیین شده است
دخو جان کاش اقلا عنوان مقاله را می نوشتی. من فقط مقاله ای از او در باره دموکراسی یافتم که درخشان است و در سیبستانک نقل می کنم. اما ربطی به نفع حمله آمریکا ندارد! در واقع دارد می گوید با حمله نمی توان دموکراسی به جایی ارمغان کرد.
با سلام خدمت دوست عزیزم با تشکر از جنابعالی به جهت اینکه از بیاض دیدن نموده ولینک آنرا در سبستان نیز گذاشته اید و تشکر به خاطر تذکر شما به جهت اشکال لینک آرشیو فصلنامه میراث شهاب که البته مشکل آن رفع شد با تشکر فراوان به امید موفقیت بیشتر شما
کل مقاله در قسمت حدیث دیگران وبلاگم آورده ام و مطلبکی هم در مورد سوال شما نوشتم. ولی قسمت ما نحن فیه را نقل می کنم.
اینکه آمریکا دیگر «سرکوب مردم را نادیده نمى گیرد» و «توجیه سرکوب را پذیرا نمى شود» بیانگر این هستند که آمریکا در محورى ترین جغرافیاى جهان در هزاره سوم، منافع خود را در چارچوبى بسیار متمایز از پنجاه سال دوران جنگ سرد به تصویر کشیده است. آمریکا که هیچ کشور توازن گرى را در برابر خود نمى یابد و با وقوف به ماهیت قدرت خود پرواضح است که سیاستى بسیار تهاجمى و توجیهات به شدت ارزشى و آرمانى را مبناى دست یابى به منافع خود قرار دهد.
خب پس بگو بحث از منافع حمله برای آمریکا بوده است! نه جدی که بگویم مساله تحمل نکردن استبداد به دلیل حفظ ثبات مساله دیگری است. منافع ما اما اگر به رفع استبداد گره خورده باشد به حمله آمریکا حتما گره نخورده است. حمله آمریکا ممکن است استبداد موجود را بر هم بزند اما به چه قیمت؟ آیا ما به هر قیمتی که شده می خواهیم از استبداد نجات یابیم؟ اگر مقاله دیگر دهشیار را که من در سیبستانک آورده ام ملاک بگیریم به اعتقاد من فقط از چاله به چاه خواهیم افتاد. ساختار اجتماعی ما این را می گوید. روز از نو روزی از نو.
من ادامه بحث مقدمه ای بر روانشناسی فردی و ضمیر ناخود آگاه را گذاشتم روی وبلاگم.
در ضمن یک نیمچه تست روانشناسی هم هست که هر کس دوست داشت نظرش رو بنویسه.
بعدا تحلیلش می کنم.
مرسی
دکترین نظامی بوش و همکارانش برای جهان و کشور ما بسیار خطرناک تر از سلطه روحانیت است. ملت ما هم اکنون بر روی مشکل تاریخی “همه چیز از دیدگاه مذهبش” دارد کار می کند. روحانیت هم با گندهای روزانه اش در تجاوز به حریم خصوصی و اجتماعی مردم حلال و سریع کننده این فرآیند است. شکی نیست که این قضیه طول خواهد کشید اما پروسه ای برگشت ناپذیر است. حمله آمریکا علاوه بر ضررهای بی حساب مادی به کشور این کلاس درس ملت ما را ناتمام خواهد گذاشت و بعید نخواهد بود که توده ملت ما سالها بعد از سر کار آمدن حکومت دست نشانده آمریکا هنوز آن بخواهند که افغانیها خواستند و عراقیها هم مبخواهند “برگشت به حکومت مذهبی”.
به نظر من حمله نظامی آمریکا به ایران (که قطعا رخ خواهد داد) یک عیب عمده دارد و آن این است که روحانیون حاکم را به چهره ای مظلوم و ضد استعماری بدل می کند که سالها بعد نوادگانشان برای نوادگانمان خواهند گفت که حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت مردمی بود که به دلیل آنکه تن به خواست های آمریکا نداد آنرا ساقط کرد.
من فکر می کنم جماعت فعال اینترنتی می تونند یک کارایی بکنند.
این دفعه مثل قضیه خلیج فارس، می تونیم توجه جهانی رو به این قضیه جلب کنیم. یک بمب گوگی شاید، یا یک روش دیگه که به همه دنیا اعلام کنه که ما دوست نداریم آمریکا به کشورمون حمله کنه.
من یک وبلاگ خیلی کوچیک یک جای این دنیا ی اینترنتی دارم که شاید فقط دوستام می بینندش. شما ها که بلاگ های پر بیننده دارید می تونید توجه همه رو جذب کنید.
یک طومار آنلاین هم هست که داره برای سازمان ملل پر میشه. آدرسش هست: http://www.petitiononline.com/NWinIran/petition.html
من چشمم از مملکت داران باهوش و سیاستمدار آب نمی خوره. اونا اگه کار رو خراب نکنند بهتر نمی کنند. هر چی هست خودمونیم. شاید یک موقعی هم واسه هوش اونا یک کاری کردیم.
قبل از همه اینا، یک حرکت گسترده هم لازم هست که عواقب همچین حمله ای به ملت واضح تر بشه. بعضی ها فکر می کنند که اگه آمریکا حمله کنه، همه چیز درست می شه. توصیه می کنم یک سری به این سایت بزنید. کمک کنه تصور کنید که چی می شه اگه تو ایران جنگ بشه چی پیش میاد: http://www.iranian.com/Kasraie/2005/January/Invasion/index.html
مردم ایران باید منتظر پرداخت هزینه ای باشند. اگر آمریکا دست به اقدام عملی بزند هزینه به گونه ای خواهد بود و با ادامه روال فعلی نیز شاهد مرگ تدریجی اقتصاد-بروز بحران پیاپی عوارض پی در پی برای ایران خواهد داشت.در حال حاظر خرد رونشفکران ایرانی به بن بست رسیده و هیچ ایده جدیدی از سوی آنان ارائه نمیگردد. خرد جمعی بر خرد خواص پیشی گرفته است.
برای روشنفکر موقعیت دشواریه، نه این که خودش موضع مشخصی نداشته باشه، ولی اینکه این رو بتونه توی این موقعیت علنی ادا بکنه و متهم به جانبداری از این و یا اون نشه و یا حتی نظراتش مورد سواستفاده سیاسی این طرف و یا طرف مقابل قرار نگیره…
ولی روشنفکر مگر وظیفهاش سروکله زدن با همین دشواریها نیست؟
منم یک چیزیی نوشته بودم، ولی زیاد مورد توجه قرار نگرفت 🙁
سلام دوست عزیز خاطرت جمع باشد اینها زرنگ تر ازین حرفهایند حمله امریکا به ایران فقط یه جنگ روانی است اب از اب تکان نخواهد خورد حالا ازین حرفها کی سود می بره الله و علم گمانم دوطرفه باشه / جنگ زرگری
کشور ما امکان نظامی و سیاسی برای مقابله با حمله امریکا رادارد-اما اینکه چکام شایستگی و توان استفاده از این امکانات را داشته باشند-جای سوال است–اینکه تهدیدات امریکا جدی گرفته نمی شود جای تاسف است-خیلی احمقانه است که ایران مثل عراق و مانند خر در گل گیر کرده دست روی دست بگزارد که دشمن حلقه محاصره را تنگ و تنگ تر کند-بلکه در صورت لزوم باید پیش دستی کند-بعید می دانم که ایرانی داخل ایران موافق جنگ باشد-یعنی حمله امریکا-فقط اشخاصی که در خارج بسر می برند -البته بعضیهاشون-برای نیل به اهداف-خنده دار خودشون با این حمله موافقند و به فکر این نیستند که چقدر ایرانی کشته میشه و چقدر سرمایه کشور به هدر میره-حالا چه برای امریکا توفیقی داشته باشه چه نه-در هر صورت برای کشور زیانه–
آمریکا بهترین و بدترین گزینه اش شاید حمله به ایران باشد شما رفقا جوری حرف میزنید انگار آمریکا غولی است که هر موقع اراده کند به ما حمله خواهد کرد و ما فقط باید باید مواظب باشیم جا خالی بدهیم نه داداش این خبر ها هم نیست اولا گردن کلفتها مثل آمریکا عموما با شلوغ بازی کارشان پیش میرود هنر بزرگ آنها تبلیغات و دروغ گفتن است برای آنهایی که سنشان قد نمیدهد توصیه میکنم تاریخ آمریکا را مطالعه کنند ببینند آیا آمریکا در قرن حاضر کشورها را با شلوغ بازی گرفته است یا واقعا جنگیده است آنجایی که واقعا مجبور شده برود داخل گود همان داخل زائیده و آمده بیرون. آخرین نمونه برای
تصرف کشورها بوسیله تبلیغات عراق است.آیا واقعا صدام با آمریکا جنگید
یا همه اش یک فیلم بود؟ اگر شما شک دارید من خیالتان را راحت کنم که هیچ جنگ واقعی اتفاق نیفتاد. بروبچه ها مملکت را دادند تحویل و رفتند گردش این برای آنهایی که میگویند ما با عراق فرق میکنیم.یه چیز دیگه …ولش کن باور نمیکنید