به نظرم کشفی اتفاق افتاده است در این حرفهای احمد قابل. واقعا اغراق نیست که بگویم آنچه او در رابطه شریعت و عقلانیت پیدا کرده اگر مهمترین کشف در فلسفه فقه نباشد یکی از مهمترین آنهاست. نمی گویم مهمترین کشف تاریخ فقه است چرا که می دانم فقه ما تا همین قرن چهاردهم هجری هنوز مشکلی را که برای پاسخ به آن احمد قابلی لازم باشد نمی شناخت. در آسودگی سنت غرق بود. نه فقه که همه چیز ما. اما از زمانی که طالقانی ها پیدا شدند و دغدغه نوسازی دینی مطرح شد آنچه احمد قابل طرح کرده است کسی به این روشنی بیان نکرده بود. حتما کوشش های همه نواندیشان دینی از طالقانی تا مجتهد شبستری در کار احمد قابل سهمی دارد و نشانی. اما آن صورت بندی عقل و شرعی که او مطرح می کند کاملا تازه است. به قول مورخان تاریخ معنوی بشر: اندیشه ای آشنا اما متفاوت. آشنایی اش از تاریخ این تلاش می آید. تازگی اش از تفاوتی که در معانی و بیان دارد.
خروج از درماندگی با دلیری اندیشه
احمد قابل چندان شناخته شده نیست. مثلا در حد یک فقیه صاحب کرسی یا یک مرجع یا حتی یک متفکر دین شناس مطرح. می دانم. اما این مهم است؟ فکر نمی کنم. عصر غولها گذشته است. امروز بی مرکزی در همه جا هست. از هر جایی می توان انتظار ایده های درخشان داشت. مهم این است که احمد قابل صلاحیت حرفی را که می زند دارد. او سالها در متون دینی و فقهی غوطه خورده است. بدون چنین غوطه زدن در اعماق این متون تو بر تو امکان هم نداشت که گوهری درخشان مانند این که یافته پیدا کند. این که ایده های بزرگ و بنیادین را حتما باید آدم های بزرگ و سرشناس مطرح کنند کلیشه ای است که محل پذیرش ندارد. شاید احمد قابل دیگر هیچ چیز مهمی هم ننویسد. ممکن هم هست که او نشانگر آغاز عصر تازه ای در ارتباط با رهبران دینی باشد و خود به یکی از چنین رهبرانی تبدیل شود. کسی نمی داند. آنچه می دانیم اندیشه ای است که اکنون در برابر ما گشوده شده است. این فصل مهمی از فقه شیعی را ورق می زند. چیزی پایان یافته است و چیزی تازه در برابر ما ست.
احمد قابل ۲۵ سال درماندگی فقهی را با یک اندیشه دلیرانه حل کرده است. تمام تاریخ انقلاب بویژه پس از پایان عصر غولی مانند آیت الله خمینی، تاریخ اصطکاک احکام ظاهرگرای مستند به شرع با عقل مدیریت اجتماعی و دستاوردهای بالنسبه عمومی و جهانی آن بوده است. ما ایرانیان با گوشت و پوست و استخوان خود این اصطکاک را حس کرده ایم و می شناسیم. تمام عقلا نیز در کار گشودن راه عقل بر شرع و شریعتمداران بوده اند. در این میان همه حیران بوده ایم که آخر این چه ستیزی است با عقل در جامعه ما؟
وارونه کردن هرم عقل و شرع
اجمد قابل یکباره این ستیز را حل کرده است. حتی سروش با تز قبض و بسط نتوانست حوزه را دچار قبض و بسطی در خور کند. شاید چون به اندازه کافی خودی نبود. در حوزه سنتهای دینی ما حرف هیچکس بدون آشنایی دادن معتبر نیست. حوزه نشان داد که مدرن می شود اما مدرنیسم اش نیز در حد چوب و سنگ و سخت افزار است. منهای گروهی از نواندیشان که بر کناره ناچار می رفتند همه نوسازیهای حوزه در قم و مشهد و اصفهان و کجا و کجا ذهن ها را نو نکرد. کتابها از چاپ سنگی به چاپ سربی و حروفچینی گذر کردند اما متن ها همان بود و دست نخورده ماند. حتی مفاهیم کتاب آرایی مدرن هم برای انتشار همان آرای کهن به کار گرفته شد. آن بخشی از تحولات اجتهادی هم که خارج از حوزه اتفاق افتاد به دلایل سیاسی و نیازهای سیاسی بود و از چشم حوزه اصیل تلقی نشد و نمی شود.
تمام نوآوری های مراجعی مثل آیت الله منتظری یا صانعی و یا خود آیت الله خمینی هم هنوز در سپهری است که نسبت به نگره بنیادین احمد قابل در فضای همان سنت چند صد ساله نفس می زند. همان که رهبر انقلاب از آن به فقه جواهری یاد می کرد.
احمد قابل مثل هر متفکر اصیل دیگر به وارسی اصول می پردازد و در صورت لزوم به وارونه کردن آنها. گوهر سخن او این است که تا به حال می گفتیم عقل در منطقه آزاد شرع قرار می گیرد و اگر حکم و سخن شرع را نیافتیم به عقل رجوع می کنیم. اما حال باید بگوییم این شرع است که در منطقه آزاد عقل قرار می گیرد. یعنی اگر عقل به حکمی نرسید به شرع مراجعه می کنیم (با تفصیلی که خود او داده و من اینجا تکرار نمی کنم). این یک کشف دگرگون کننده است.
حکم شرع حکم کیمیا
تمام تلاش ما پس از انقلاب برای یافتن حکم شرع بوده است. کافی است به پسوند اسلامی در بسیار امور از جامعه شناسی تا اقتصاد و بانک و مجلس و کجا و کجا بنگرید. یعنی حتی آنجا که ظاهرا شرع حرفی و ادعایی ندارد یا اصولا مساله جدید است ما تلاش کردیم سخن شرع را بیابیم. ادعا کردیم که شرع برای همه چیز حکم دارد. فقط باید آن را پیدا کرد. مجموع استفتاها از مراجع موثر دینی در این ۲۵ ساله شاید برابر ده قرن سوال اجداد ما مسلمین باشد! اما همه بزودی دانستند که این رهبران مذهبی لزوما سر از همه چیز در نمی آورند. از نظرات آنها نه اقتصاد تازه ای در می آید نه سیاست تازه ای نه مدیریت و فرهنگ و تربیت تازه ای. آنها چیزی جز متون شرعی که در اختیار دارند و می شناسند نمی دانند. گناهی هم نبود. اگر بود جای دیگر بود. طلب روزی ننهاده کردن و از حوزه شریعتمدار چیزی خواستن که در انبان او نبود.
احمد قابل این انرژی متراکم را رها کرده است تا همه، و نه تنها حوزویان، در آن سهم گیرند و حوزه را از چیزی که برایش روزی ننهاده بوده نجات داده است (وقتی کسی یا نهادی از عهده کاری بر نمی آید اصرار و تقویت و خواهش و برنامه ریزی بی فایده است. اصل راهنما را باید دیگر کرد و روش کار را). اما مهمترین جنبه از کشف او، آزاد سازی انرژی عظیم مردمی است که بین دین خود و دنیای خود باید معمولا به وانهادن دین تن دهند. او در نتایجی که از کشف خود در احکام می گیرد نیز این انرژی عظیم را رها می کند و ما را به فهم تازه ای از دایره شرع و عقل می رساند. در این فهم تازه ما درکی مطابق با زمان از دین پیدا می کنیم. دینی که سرکوبگر نیست بلکه راهگشا ست. دینی در خدمت انسان. دینی که در آن هیچ امر خلاف عقلی رخ نمی دهد. دینی که در آن کشمکشی عظیم میان انسان و خدا وجود ندارد.
یخرجون من کدام دین الله افواجا
به یک معنا درست است که هر چه از تنش اجتماعی در این سالها تجربه کرده ایم از دین بوده است. دینی که می خواهد بر همه چیز ما مسلط شود. دینی که می خواهد ما را به شکل خود در آورد و اگر نتوانست ما را طرد می کند. ما سالهاست که می بینم به قول مهندس بازرگان مردمان بر خلاف آیه “یدخلون فی دین الله افواجا” به “یخرجون من دین الله افواجا” رو آورده اند. احمد قابل گوهر این خروج فوجافوج را نشان می دهد. هیچ خردمند بیداری این خروج را نتیجه سالمی برای روش دین نمی شمارد. اگر آینده ای برای دین باشد به نظر نمی رسد از راهی جز آنچه او نشان داده است بگذرد: شریعت عقلانی. گستردن دایره مجازها و محدود ساختن دایره دخالت ها و ممنوعیت ها و محرمات. دین حداقلی. دینی که با خرد جمعی ما ستیزه فرو نهاده باشد. احمد قابل امروز صدایی تنهاست. اما صدای او بزودی منتشر خواهد شد.
در وب:
به سر عقل آمدن فقه شیعی، بی بی سی فارسی
نقد نفیس داریوش محمدپور بر نظرات احمد قابل و نیز حرفهای من در این مدخل: تصویر شریعت در قابی از عقل، بر دیوار زمان؟، ملکوت
برخی از دوستان از سوابق علمی و حوزوی اح
مد قابل سوال می کنند. این هم سواد اینترنت در باره احمد قابل (همه چیز ما این روزها باید قابل لینکیدن شده باشد. چه کنم که در باره آقای قابل همین است موجودی قابل ذکر – اگر لینک مفیدی دارید در نظرها معرفی کنید):
آزادی احمد قابل از زندان: بی بی سی شامل مصاحبه ای با او پس از زندان
دریغی بر ولتر ایرانی، بحث کوتاه کتابچه در باره قابل و نظرش در باب حجاب با نظرهای دراز موافقان و مخالفان؛
احمد قابل و آیت الله منتظری، نظر آیت الله در باره آرای او از وبلاگ ایمان؛
فقه ۵۰۰ سال پیش چاره گر مسائل امروز نیست، سخنانی از قابل در سایت اطلاع رسانی قم: نقشینه
شمه ای از نظرات او از جمله در باب حجاب، در سایت زنان ایران
فقه، کارکردها و قابلیت ها در روزنامه شرق ۲۸ آبان تا ۲۳ آذر ۱۳۸۲ در ۱۰ بخش( این قسمتها را تا اینجا بازیافت کرده ام):
عقل مدفون عقل جایگزین
در باره راهکار عرفی و راه شرعی
هدف و مبنای احکام
معنای نسبی عدالت
توصیه به محوریت اصاله الاباحه العقلیه در تنظیم فقه
البته خود وبلاگ آقای قابل یعنی شریعت عقلانی هم بحث های زنده و درخشانی دارد (اگر از نوع بد حروف و صفحه آرایی و نقطه گذاری اغماض کنید جان مطلب را با حوصله پیدا می کنید – در واقع کمی تا قسمتی بدسلیقه عرضه شده) از جمله در باب: بازداشت موقت، رد قتل زن به دست شوهر در هنگام زنا، حدود دینی در نگاه به همجنسگرایی، ادله دینی برای حرمت حقوق انسان، رویت ماه، مفهوم تمکین و خروج زن از خانه، روزه و رمضان مطلوب و مسائلی از این دست که مجموع آنها را در همین آخرین بحث خود به اجمال اشاره کرده است.
زمانی چنگیز پهلوان در کنفرانس برلین گفته بود مقامات جمهوری اسلامی مثل بچه عقب افتاده اند…هر کار غیر اشتباه را هر چند با تاخیر انجام می دهند باید همه تشویقشان کنند.
این عقاید جدید آقای قابل هر چند در سطح حوزه ها سوپر متجددانه محسوب می شود ولی حتی در سطح زندگی روزمره مردم عادی سالهاست که رعایت می شود.
مثلا زنها در خانه ها بی حجاب هستند و با مردها دست می دهند و نمازشان را هم می خوانند.
ازشون که دلیلش را بپرسی نمی توانند به روشنی توضیح بدهند ولی به سختی حالی آدم می کنند که این مسائل به دین مربوط نیست.
یافته های آقای قابل برای دبستان حوزه حکم دروس راهنمایی را دارد ثقیل و دشوار ولی برای دبیرستان اجتماع قبلا مرور شده است و برای دانشگاه روشنفکران لائیک خسته کننده و کسالت بار است.
به نظرم مشکل هنوز حل نشده . رهیافت آقای قابل رادیکال نیست یعنی مشکل را به صورت ریشه ای حل نکرده . معضل حوزه _ به عنوان نهادی در جامعه ی ایرانی _ به بحران عقلانیت در جامعه ی ایرانی برمی گردد . به عبارت دیگر مسئله بر سر چگونگی رابطه ی عقل و شرع نیست بلکه باید چیستی عقل و وضعیت تاریخی عقل در تاریخ ایران را بررسی نمود . بنده به عنوان کسی که مدتی از عمرم را در حوزه گذرانده ام این را با تمام وجود دریافته ام که آنچه به صورت بی خردی آقایان جلوه می کند در واقع ریشه در خرد ساخته شده در دستگاه فلسفه ی اولی دارد ، شما ابتدا تحولی در فلسفه ی سنتی ما به وجود آورید آنگاه مطمئن باشید که تضاد بین عقل ! و شرع هم حل خواهد شد . موفق باشید .
در ارتباط با کامنت قبلی، پاییز، که وبلاگشان را تازه دیدم و مختصری مرور کردم، بدون اینکه بخواهم وارد بحث شوم (که با این بضاعت قلیل دور از عقل است!) عرض می کنم که بهرحال آنچه امروز مهار را تا حدودی در دست دارد و چه بخواهیم و چه نخواهیم سکاندار است به معنائی، همان دبستان حوزه (به مفهوم کلی) است که خواه ناخواه بالقوه می تواند از این قبیل “صدا” ها (تعبیر نویسنده مطلب) تاثیر بپذیرد.
از این نقطه نظر است، مطلب قابل توجه و دقت است به نظرم. هر تغییر محتمل در “واتیکانی” که سفت و سخت به تولیدات چند صد سال اخیرش چنگ زده و علی رغم تحول عظیم دنیای پیرامون، در تار و پود آن اسیر است، قدمی در “جهت” خواهد بود.
سلام سیبستان عزیز.از اینکه نتونستم مطالبتان را بخونم از خودم گلایه دارم.مدتیه که ایرانم و فرصت برای اینترنت کم دارم ولی همینکه برگشتم پی گیر مطالبتون خواهم بود.راستش دچار شک هم شده ام ، شک ناشی از مسوولیت نوشتن…،دارم این مساله را نیز نزد خودم واشکافی می کنم.از لینک بسیار ممنونم.
نوشته های قابل، حتما برای اهل امور حوزوی قابل تامل است، اما همچنان که خود اشاره دارد، از تقیه زیاد، همراه کم دارد.
مهدی جان این نشان از ان دارد که دین براه خود می رود و متصرفین دین براه خود و قطعا آن جان سالم بدر می برد که اصالت بیشتری دارد.
ممنونم از لطفت. سعادت و خوشحالی حضور شما رو هم دارم.
سلام.
من کار احمد قابل را مهم میدانم و جدّی میگیرم، امّا از نگاهی متفاوت.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه اسلام را هویت مردم بدانیم و چه ندانیم، وجود و فراگیری اسلام در ایران را نمیتوانیم انکار کنیم. این نیز انکارناشدنیست که نمایندگان اسلام در ایران، آنهایی که بر اریکهی قدرت تکیه زدهاند، متعلق به عصر ما نیستند. چنین است که این دین باید با حال و هوای دنیای امروز همخوان شود، همانطور که مسیحیت شد. دلیلش امّا حفظ خود دین است و صد البته کمک به دنیای معنوی مردمی که به اسلام باور دارند.
همهی اینها را قبول دارم. ولی آنچه را که میخواهم بگویم این است که بیش و پیش از هر کس، خود حوزویان ملزم به ایجاد تحوّل در اسلام هستند. این مسئولیت و رسالتی مهم است که بر دوش دارند، امّا بسیاریشان یا به این مهم واقف نیستند، و یا خود را به ناآگاهی میزنند. از این روست که کار احمد قابل را بایستی به فال نیک گرفت و مهم شمارد.
آقای زهری گرامی،
جهت یاددآوری شما: “تحول در اسلام” معنی ندارد. تحول در دین همان تحریف و ارتداد است (البته اگر وجدان خود را گول نزنیم).
اگر واقعاَ اسلام متحول شود بطوری که با پیشرفت و علم ناسازگاری نداشته باشد دیگر اسمش اسلام نیست ! اسمش “اسلام مدل زهری” میباشد و حکم ارتداد آن از هم اکنون صادر شده !
در غرب مسیحیت به هیچ عنوان متحول نگشت بلکه فقط مسیحیون افراطی بعد از آنکه در اقلیت واقع شدند, توسط جو روشنفکر, محدود و کنترل شدند اما در جامعه ما هنوز این افراطیون کوته فکر در اکثریتند.
پس بهتر است بگوییم:
“اسلام (و خرافات) را نمیشود دود کرد و به آسمان فرستاد, بلکه باید آنرا کنترل کرد”
که من هم موافقم.
پیروز باشید.
سلام … به هر حال این نظرات شایدراه را برای گفتمانی جدید در جامعه باز کند که فکر کنم مفید واقع شود.
فهرست مطالب جدید : ( http://mobahesat.persianblog.com)
جلسه پنجم ( دین و روحانیت ) بخش۲ : کلمات خوب خوب! ــ تخریب مسجد بابری ــ ابراهیم بت شکن ــ شیعه و سنی در قطار هندوها! ــ ــ تحریف قرآن؟ ــ ذکر علی عباده ــ آخر الدواء! ــ سنت الهی امتحان بشر
جلسه پنجم ( دین و روحانیت ) بخش۱ : امکان نظرخواهی ــ بمب گذاری یا رقاصی؟! ــ شیر گاز و صادق هدایت! ــ بی بی سی و بیرق کفر ــ هزار و یک شب یا بستر سازی؟ ــ اشتهای گوسفند و چاقوی قصاب!
جلسه چهارم ( حلقه مفقوده ) بخش۵ : تصور و تصدیق ــ هدف های رفتاری ــ دین کامل و همگانی یا قرائت های مختلف؟ ــ خواجه مرد! ــ کربلایی کاظم و دکتر ۵ ساله ــ چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام ــ استخاره ها و خوابها؛ ماتر یالیستها!
این جناب ملا “خیالباف” که اینجا تبلیغ کرده یک سوال ساده من را بدون پاسخ حذف کرد. بعد اسم بلاگ خودش را گذاشته “مباحثه دانشجو و طلبه !!!”. بهتر بود میگذاشت “سفسطه طلبه و طلبه !”.
سوال من این بود: “بنا بر عقل اینجانب منطقاً ادعای علی در روز غدیر دروغ است. تکلیف چیست ؟”
خوب ملا جان نمیتونی جواب بدی مثل آدم بگو ! (شوخی کردم. من خیلی پرتوقع هستم. هر کس را با توجه با ظرفیتش باید سنجید.)