اظهار نظر اندرو سولیوان جالب است. می دانم وبلاگ ایرانی سرشت و سرنوشت دیگری دارد. اما این به آن معنا نیست که به تحولات عالم وبلاگی و نتایج آن بی اعتنا باشد. سولیوان می گوید اینکه رسانه ها نقش احزاب را بازی کرده اند (در ایران که رسانه های متنوع خصوصی وسعتی ندارد روزنامه ها همین وظیفه را داشته و دارند) به این معنا نیست که وبلاگ ها نیز باید نقش مشابهی بر عهده بگیرند. قرار نیست وبلاگ جانشین رسانه های سیاسی با گرایش های حزبی شود. نگرانی سولیوان به نظرم بجاست که می گوید گرچه تا حدودی سیاسی شدن گریز ناپذیر است اما سیاسی شدن بی قواره می تواند آسیب رسان باشد. ارزش و قدرت سپهر وبلاگی در این است که از نظر سیاسی متنوع باشد. من این نکته را نکته دقیقی می بینم. همه تلاش هایی که در وبلاگ ایرانی در جریان است نیز از این بابت که ممکن است سمت و سوی واحد سیاسی به وبلاگ ها بدهد و آنها را در خدمت این یا آن جریان سیاسی به حرکت در آورد می تواند به نقض غرض بینجامد. فکر می کنم من می توانم با شکل گیری لیدرشیپ وبلاگی مخالف باشم. می گویم فکر می کنم برای اینکه واقعا هنوز جوابی روشن برای این پرسش که نظر سولیوان ایجاد می کند ندارم. ولی می دانم که حفظ محیط زیست وبلاگی به عنوان رسانه ای برای تنفس آرا و عقاید و بازیگوشی های ما مهمتر است. این رسانه را برای خودمان نگاه داریم. از تن دادن وبلاگ ها به این یا آن موج سیاسی و وحدت بخشیدن به رنگارنگی موجود بیمناک می شوم.
‘BLOGGER NATION’: Are we now the establishment? Fineman says we are. His admission that the mainstream media have acted as a de facto political party for three decades strikes me as a big deal – the first crack of self-awareness in the MSM. But I truly hope the blogosphere doesn’t become its replacement. Blogs are strongest when they are politically diverse, when they are committed to insurgency rather than power, when they belong to no party. I’m particularly worried that the blogosphere has become far more knee-jerk, shrill and partisan since the days when I first started blogging. Some of that’s healthy and inevitable; but too much is damaging. In challenging the MSM, we should resist the temptation to become like them.
بدون لحظه ای درنگ در فکر می گویم که با یکرنگ شدن سیاسی یا هر جور دیگر یکرنگ شدن وبلاگها مخالفم.این نظری کاملا بجاست .وبلاگ به نظرم یک زمینه برای بروز و از پرده برون افتادن است و این البته می تواند در سیاست هم موثر باشد یا نباشد…
من اسمش را می گذارم یلورالیسم وبلاگی! حق با شماست!این که در سیاست دخالت کنیم و موثر باشیم به جاست،اما نقش حزب و جبهه سیاسی و … را داشتن؟!لااقل باید مطالعه شود! اگر بخواهم مثل جناب دخو بی درنگ اظهار نظر کنم می گویم بگذارید بیرون از گود سیاست به اوضاع نگاه کنیم و نقش ارشادی داشته باشیم!
توضیح این که ترکیب یلورالیسم وبلاگی برای وضعیت مقبولش انتخاب شد به معنای تکثردر آرای آن…و این که بگذاریم این تنوع و تکثر باقی بماند و نخواهیم به آن وحدتی مجازی و فانتزی بدهیم ،آن هم از نوع شکننده اش!
http://www.maniha.com/hooman.pasokh.ebtezal.htm
آقا خدا قوت! هومن جان عزیزی که پاسخی به مطلب سیبستان مهدی موذن جامی نوشته ای ممنون. فعلا نگاهی کردم و پرینت می گیرم و می خوانم. خوشحال شدم نظراتت را نوشته ای. آن بحث مهم ته ذهن من هنوز هست گرچه فرصتی نشد که دوباره به آن بازگردم. باز می گردم. شاید هم به بهانه خواندن متن تو. فعلا باز هم خدا قوت. عجب متن طولانی یی نوشته ای برادر!
آقا هومن، برادر ما را پاک ناامید اگر نگویم متحیر کردی! آخر چطور متوجه نشده ای که حرفهایی که من در آن دو مدخل آورده ام در باره ابتذال عمدتا نقل قول است. بخش اول که مصاحبه خود تو و مریم است با نیلوفر بیضایی. بخش دوم هم حرفهای ملازاده است! تو مدام حرفهای او را به حساب اینکه حرف من است نقد کرده ای و از من سوالات پرسیده ای! ضمنا من علاقه ای ندارم میر شکاک بشوم چون یکی هست و کافی است! به هر حال بنویس به کجای حرف من اعتراض داری تا شاید جوابی برای روشن شدن بحث و نه مشهور شدن خودم – بقول تو- بدهم!