آقایان! خانم ها! این عکس ها که از سونامی همه جا پخش شده و ملت خندان را در حال فرار از امواج مرگبار نشان می دهد همه جعلی و قلابی است. هیچ نشریه معتبری هم آنها را به اسم عکس-در-لحظه به خورد خوانندگانش نمی دهد. اول بار در مطلبی از همسایه مان رضا علامه زاده (آوار آب) یکی از این عکس ها را دیدم و گفتم برایش بنویسم. ولی تنبلی کردم و بعد هم فکر کردم لابد برای تزئین گذاشته و می داند که واقعی نیست و کار فتوشاپ حرامزاده است! (با فتوشاپ هیچ مشکلی ندارم اما با گنجشگ را رنگ کردن و جای قناری فروختن خیلی.) اینجور عکس ها پس از ۱۱ سپتامبر هم خیلی رایج شد.
امروز با کمال تعجب دیدم حسن سربخشیان هم در وبلاگ نفیس خود چند تا از این عکس ها را آورده (لحظات اولیه زلزله) و با کمال تعجب تر(!) معصومانه برای حفظ حقوق عکس هم توضیح داده که نام عکاس معلوم نیست (البته محل و زمانش هم معلوم نیست و نمی تواند باشد و اصولا اگر چنین عکس هایی را، همه به یک فرم و شکل و ورزشی وار در-لحظه، عکاسی برداشته بود الان شده بود میلیونر و نامش همه جا می چرخید و عکس هاش هم در همه نشریات معتبر چاپ شده بود!)
تا اینجا خطاها همه انسانی و شخصی است گرچه از یک کارگردان و یک عکاس سرشناس سر زده باشد و گرچه عکس ها از هر نظر رسوا باشد و جعلی بودن خود را داد بزند. اما وقتی شرق را امشب ورق زدم و دیدم دست کم در دو صفحه از این عکس های حرامزاده استفاده کرده ( در ویژه نامه و صفحه آخر)و بدون توضیح گذاشته تا خواننده آنها را به عنوان عکس واقعی تلقی کند واقعا متاسف شدم. این دیگر ضربدر چند صدهزار کردن یک خطاست. آیا ما در بقیه چیزها هم که قیافه حق به جانب بگیرند همین قدر ساده باوریم؟
این عکس ها به اندازه ای ناشیانه و بی هنرانه جعل شده که حتی شاید کودک هم به ریش سازنده اش بخندد. اما آنچه مرا به اندیشه واداشته، منظور آن تقلب کار از این کار مسخره اش است. آیا هیچ موضوع دیگر برای ریشخند کردن پیدا نشد، که یکی از شومترین فجایع جهانی اسباب دلخوشی اش را فراهم کند؟
واقعآ تاسف داره. در جواب داریوش هم باید بگم که هیچ بعید نیست که این تصاویر خیلى پیش ساخته شده باشند و الآن دوباره به تناسب فاجعه ی سونامی رو شده باشند. نمونه ی مشابهش عکسهای قلابی تجاوز جنسی سربازان آمرِِیکایی به دختران عراقی بود که اولین بار درست بعد از شروع جنگ عراق توی اینترنت منتشر شدند و یک سال بعد، بعد از افتضاح ابوغریب، دوباره به عنوان تصاویر جنایات ابوغریب بین مردم دست به دست می شدند.
این وسط من لوحِ ساده ای بودم که بدون اندکی دقت حتی اینارو فوروارد هم کردم. ممنون از روشنگری تون.
می خواهم بدانم واقعا کسی که بیننده این عکسها می شود در همین اولین عکس آورده شده در سیبستان، لبخند را بر روی لب خانم سیاهپوش نمی بیند؟!
و یا اینکه چطور ممکن است کسی تا بدین اندازه به صحنه فاجعه نزدیک باشد و با خیال راحت عکس بگیرد و بعد هم بسادگی جان سالم بدر ببرد و برود سروقت ظهور عکسها!!! احتمالا فرد مورد نظر بال داشته!
به قول آقای داریوش این عکس ها بسیاربدجعل شده اند.
اگرعکس اول را نمونه خروار بگیریم ،دراین صورت میتوان گفت که جاعل اصلا قصد تشویش نداشته ،بلکه گویا می خواسته طبع آزمایی کند.این وبلاگ نویس ها هستندکه بی توجهی می کنند. بالاخره دموکراسی وآزادی
وبلاگی این عوارض راهم دارد.
به قول آقای داریوش این عکس ها بسیاربدجعل شده اند.
اگرعکس اول را نمونه خروار بگیریم ،دراین صورت میتوان گفت که جاعل اصلا قصد تشویش نداشته ،بلکه گویا می خواسته طبع آزمایی کند.این وبلاگ نویس ها هستندکه بی توجهی می کنند. بالاخره دموکراسی وآزادی
وبلاگی این عوارض راهم دارد.