مطلبی با امضای مریم جعفراقدمی در شرق روز شنبه باعث شد یکبار دیگر پرونده آلن سوکال و شاهکار او را در دست انداختن روشنفکران قلنبه گو مرور کنم. سوکال درس بزرگی به روشنفکران خاصه به روشنفکران فرانسوی داد تا از آلودگی زبانی بپرهیزند و در مقاله ای ۴۰ صفحه ای (بیش از ۱۶ هزار کلمه) صدها نقل قول و منبع از آنها آورد تا نشان دهد چگونه از روی شتاب و کم سوادی و اغراض سیاسی-اجتماعی به متون و مفاهیم ریاضی و فیزیک و فلسفه علم دست اندازی کرده اند و آنها را به نفع قلنبه گویی های شبه فلسفی و یا ایدئولوژی سازی ( مثلا برای فیمینیسم) دست و دلبازانه خرج کرده اند. سال ۱۹۹۷ ساختن برنامه ای [در بی بی سی] در باره حرفهای او یکی از کارهای من بود. حرفهای او بعدا به نوشتن کتاب “روشنفکران طرار” انجامید. یادداشت من در اینجا برای دادن چند منبع اصلی مربوط به این مقاله سوکال در شبکه جهانی است تا راهنمایی باشد برای علاقه مندانی که می خواهند ماجرا را بیشتر پی گیرند. اول نگاهی بیندازیم به مقاله خانم اقدمی که با عنوان فضل فروشی چاپ شده است:
جمله های قلنبه گو یا فضل فروشانه ۱-«باید بگویم که امروزه در آموزش نوین از روش هاى سوپر لرنینگ استفاده مى شود. آموزشى که اکتیو است و همان طور که مى دانید جزیى از برنامه SSQ به حساب مى آید.» ۲- «دانشمندان فهمیده اند که اگر گرادیان دما را در قطب هاى مثبت ماکسیمایز کنند و در این حالت جواب معادله مستقل از زمان را برابر با دماى اتاق قرار دهند تحول عظیمى در رشته ترموالکترودینامیک به وجود مى آید.» ۳- «در اقتصاد پوزیتیو به راحتى مى توان نشان داد که کالاى این کارخانه در میان مصرف کنندگان از کشش قیمتى تقاضاى بیش از عدد ۱ برخوردار است. از طرفى اگر منحنى تقاضاى محصول این کارخانه را رسم کنیم، شیب آن منفى خواهد بود.» ۴-« متاسفانه باید به شما بگویم که شما به سیستوپدیا از نوع حاد آن دچار هستید، فعلاً براى جلوگیرى از پیشرفت بیمارى برایتان سالبومتانوکسید تجویز مى کنم. آزمایش GPS و DDR هم برایتان مى نویسم که مى توانید همین جا آنها را انجام دهید.» حتماً شما هم از این قبیل جملات از زبان کسانى که ادعایى دارند و قصد اثبات آن را دارند زیاد شنیده اید. توسل به واژگان پیچیده و اصطلاحات تخصصى یک رشته خاص، آن هم براى مخاطبانى که چیز زیادى از آن رشته نمى دانند عمل رایجى است. معمولاً هم این افراد براى ادعایشان استدلالى ندارند و براى مستدل جلوه دادن آن این طور حرف مى زنند که مخاطب گمان کند او ادعایى مستدل و درست ارائه داده است. خیلى از اوقات ضعف در استدلال و یا نبودن استدلال با استفاده از کلمات و اصطلاحات سخت و پیچیده پوشانده مى شود. این عمل براى مرعوب کردن مخاطب و با استفاده از ناآگاهى یا کم اطلاعى او از اصطلاحات تکنیکى انجام مى شود. مغالطه اى که در این موارد وجود دارد «فضل فروشى» نامیده مى شود. نقیضه سازی سوکال از قلنبه گویی و فضل فروشی یکى از مثال هاى جالب فضل فروشى کار فیزیکدانى با نام آلن سوکال است. ماجراى سوکال از این قرار است که مقاله اى درباره پست مدرنیسم و مکانیک کوانتومى را براى یک مجله جامعه شناسى فرستاد، مقاله اى ظاهراً تخصصى که پر از اصطلاحات فلسفى و فیزیکى بود اما در واقع مهملاتى بیش نبود. آن مقاله در آن مجله چاپ شد و مورد استقبال هم قرار گرفت، اما بعد سوکال مقاله دیگرى نوشت و اعلام کرد که آن مقاله سراسر چرند بوده است. او مى خواست این را ثابت کند که حتى اگر مخاطب داور یک مجله باشد باز هم مرعوب پیچیدگى و به قول معروف قلنبه سلنبه حرف زدن مى شود. به جز این مثال تاریخى، مثال هاى روزمره فراوانند. در خیلى از این موارد هم نه قرار است ادعایى ثابت شود و نه کسى تقاضاى استدلال از گوینده دارد، هدف تنها فضل فروشى به معناى واقعى است. گویا با به کار بردن واژه هاى تخصصى و گاهى معادل انگلیسى کلمات، مخاطب گمان مى کند که گوینده فردى باسواد و اندیشمند است. در این موارد مخاطب احساس حقارت مى کند و اصلاً از فهم و نقد آن گفته منصرف مى شود. گوینده مى پندارد اگر منظورش را با جملات و واژگانى ساده و قابل فهم بیان کند دیگران فکر مى کنند او چیز زیادى نمى داند و در رشته اش تخصص ندارد. قلبنه گویی خلع سلاح کننده است نقد هم ممکن است به این آفت گرفتار شود، نقدى که پر از اصطلاحات و واژه هاى تخصصى و سخت و ثقیل باشد راحت تر از نقدى که ساده و روان بیان شده، پذیرفته مى شود. مخاطب از نقد اول مى ترسد و گمان مى کند شاید نکته اى در آن باشد که او نمى فهمد و نفهمیدن آن باعث شرمندگى شود، پس آن را مى پذیرد حتى اگر حرف بى جایى باشد و اصلاً غلط باشد. فضل فروشى و علم زدگى نسبت نزدیکى با هم دارند. از آنجا که علم و گاهى ادبیات و فلسفه نزد مردم مقام بالایى دارند، خیلى ها مى خواهند با استفاده از کلید واژه هاى این حوزه هاى معرفت و دانش، خود را بزرگ جلوه دهند، ادعایشان را موجه کنند، حرف شان را به کرسى بنشانند و شاید کلاس کارشان را بالا ببرند. ظاهراً موفق هم مى شوند، اگر موفق نمى شدند که این کار را ادامه نمى دادند. (پایان نقل فشرده یادداشت شرق. عنوانها از سیبستان) به سوی هرمنوتیک ترانسفورماتیو جاذبه کوانتومی این عنوان مقاله سوکال است که برای مجله “متن اجتماعی” Social Text فرستاد: فراشدار مرزها: به سوی هرمنوتیک ترانسفورماتیو جاذبه کوانتومی. چنان که پیداست اسم دهان پرکنی دارد! ادیتورهای مجله گول مقاله مفصل و مرعوب کننده او را خوردند و آن را در شماره بهار ۱۹۹۶ به چاپ رساندند. اصل مقاله او را در این نشانی ببینید: Transgressing the Boundaries: Towards a Transformative Hermeneutics of Quantum Gravity پس از چاپ مقاله اش مقاله دیگری نوشت که در آن از نقیضه ( parody ) بودن مقاله پیشین خود پرده بر می داشت و تشریح می کرد که چرا دست به چنین کاری زده است. به گفته خود او، مقاله را برای همان مجله فرستاد ولی آنها ( که سخت رودست خورده بودند) اعلام کردند که از چاپ مقاله او معذورند چون با معیارهای روشنفکرانه مجله همخوانی ندارد! مقاله در مجله دیسنت Dissent چاپ شد و کمی بعد با اندک ویرایش در مجله “فلسفه و ادبیات” بازچاپ شد. متن مقاله این است: Transgressing the Boundaries: An Afterword مقاله او طبعا جنجالی به پا کرد. اما او که معتقد بود تنها بخش کوچکی از مزخرف گویی ( nonsense ) های مدشده و رایج روشنفکران فرانسوی را در آن مقاله برملا کرده است کار خود را رها نکرد و سال بعد پرونده گزاره های بی معنای روشنفکران مشهور را در کتاب روشنفکران طرار مطرح ساخت. او را به فرانسه-ستیزی متهم کردند و کسانی مانند جولیا کریستوا او را محتاج پزشک روانی دانستند. برخی دیگر گفتند حرفهای او مانند آن است که کسی غلط های دستوری در نامه های عاشقانه را به رخ نویسندگانش بکشد. ولی به هرحال کسی نتوانست از پس او بر آید و نشان دهد که حرفهای او نادرست است یا آن گزاره های بی معنا معنایی داشته است! توضیح او و همکارش در تالیف کتاب روشنفکران طرار ( با عنوان فرعی: بی معناگویی های مد شده) که در ضمیمه ادبی تایمز در اکتبر ۱۹۹۷ چاپ شد روشنگر است: The Furor over Impostures Intellectuelles کتاب سوکال به زبانهای مختلف از جمله آلمانی، ایتالیایی، لهستانی، ژاپنی و پرتقالی چاپ شده است اما هنوز به فارسی در نیامده است! شاید هم من بی خبرم. فهرست مباحثی که پس از انتشار مقاله به وجود آمد (از لوموند و لیبراسیون تا مجله های آکادمیک) و نیز بیش از ۳۰ نقدی که بر کتاب نوشته شده (از نقدهای عصبی سیاسی تا نقدهای دانشورانه) و مصاحبه هایی که سوکال در این باره داشته را می توانید در این صفحه از سایت دپارتمان فیزیک دانشگاه نیویورک که به معرفی کار سوکال و اثرات آن می پردازد پیدا کنید (اگر چیزی از آنها به فارسی در آمده باشد مرا هم بی خبر نگذارید. گرچه بعید می دانم که عالم روشنفکری ایرانی به دلیل علاقه عجیبی که به روشنفکران فرانسه دارد تا حال چیزی از این مباحث را در بازار نشر ایران مطرح کرده باشد!): Alan Sokal در سال ۲۰۰۰ هم انتشارات آکسفورد بر پایه مباحث انتقادی بر دریافت پست مدرنیستها از علوم جدید مجموعه مقاله ای منتشر کرد با عنوان: خانه ای بر روی شن: آشکارسازی اسطوره های پست مدرنیستی ازعلوم با مقاله ویژه ای در باره پیشگامی سوکال در طرح مساله بینش های اسطوره ای از علوم جدید: سوکال مهمترین آکادمیسین غربی است که در باب ابهام زدایی و واکاوی گزاره های بی معنا کار کرده است. او متواضعانه می گوید من کاری به همه آثاری که این روشنفکران پدید آورده اند ندارم اما نشان داده ام که در حوزه دانشی من چقدر پرت و پلا گفته اند (نام های روشنفکران مورد اشاره را در این یادداشت سیبستان عمدا نیاوردم تا به جای توجه دادن به نام ها به اصل مساله توجه دهم). به نظرم باید گفت او ستایشگر سادگی و روشنی کلام است. یعنی همان چیزی که در گرایش هایی که هر از چندی مد می شود بشدت غایب است. فکر می کنم ما هم به یکی چند سوکال ایرانی نیاز داریم! A House Built on Sand: Exposing Postmodernist Myths About Science پ.ن به قول قدما شاهد از غیب رسید. امروز در سایت دوات مقاله ای دیدم تازه-انتشار- یافته که نمونه مبهم گویی و قلنبه گویی ایرانی است و با آن نحو نادرست فارسی و جملات بیهوده-درازی که سرو ته مطلب را گم می کند معجونی شده است نخواندنی! نام مقاله هم جالب است: برگذشتن از روایتی پارودیک (شما را یاد مقاله پارودیک سوکال نمی اندازد؟ شاید هم نوشته یک سوکال ایرانی است که همین دیشب آرزویش را کردیم!) باری اگر مقاله خودش پارودی نباشد سرشار از گزاره های عجیب از جمله در باب روشنفکری دینی و سکولار است. نمونه خوبی از عجز در استدلال با چسبیدن به اصطلاحات ناروشن و ثابت-شده-فرض-کردن بسیاری از فرض ها که در آن دست در آغوش هم انداخته اند. (می خواستم جملات این مقاله را در یادداشت تازه ای تحلیل کنم. ولی سرمقاله یکشنبه شرق را دیده ام باید در آن باب چیزی قلمی کنم!) محض اکمال تفریح خاطر هم متذکر می گردیم که این مقاله با ستایش از روشنی و وضوح شروع گردیده است: من فقط یک سودا در سر دارم: سودای وضوح و روشنایی (امیل زولا، من متهم می کنم) جالب است، نه؟ پ. ن ۲: امشب از طریق لینکی در وبلاگ راز این مقاله را در شرق یافتم که ترجمه نقدی بر کتاب روشنفکران طرار است: چرندیات پست مدرن، نقدی بر کتاب شیادی های روشنفکری و مهملات مد روز (۵ اردیبشت ۸۳). نام مترجم متاسفانه ذکر نشده است (شاید هم از عواقبش بیم داشته خواسته بی اسم چاپ شود!) ولی ترجمه اش عالی است و با فارسی مناسب موضوع بحث. اطلاعات خوبی می دهد که یادداشت بالا را تکمیل می کند و نیز ترجمه بهتری هم از نام مقاله و کتاب سوکال به دست می دهد. در واقع اگر این مقاله را قبلا دیده بودم این یاددشت را طور دیگری می نوشتم. به هر حال خوشحالم که کسانی به این موضوع فکر کرده و زحمت ترجمه ای را هم بر خود هموار کرده اند. اما خود وبلاگ پویان (راز) که از طریق آن این لینک را یافتم بحث کودکانه ای را مطرح کرده است؛ از این بابت کودکانه که واقعا با بحث بازی کرده است! مقایسه زبان مدرن ها و پست مدرن ها به فرانسوی و چینی از آن جمله است. با اینهمه، توصیه ای که می شود به این دوستان کرد این است که نشان دهند مفاهیم ریاضی و فیزیکی که پست مدرن ها استفاده کرده اند واقعا در ریاضی (ولو از نوع چینی و پست مدرن آن) دارای “معنا” هست. راه دور هم نروند همین مثال های نقد مورد اشاره را معنایابی کنند کافی است!خدایی که انسان را ویران می کند خدای ما نیست
اتین ژیلسون (۱۹۷۸–۱۸۸۴)، فیلسوف توماسی و مورخ برجستۀ فلسفه قرون وسطی، کتابی دارد به نام تحقیقی در نقش تفکر قرون وسطی در شکلگیری نظام دکارتی (۱۹۳۰) که ترجمۀ فارسی آن با عنوان نقد تفکر فلسفی غرب (ترجمۀ احمد احمدی، تهران: حکمت، ۱۳۶۰) منتشر شده است و به چاپهای متعدد نیز رسیده است. این کتاب تحلیل درخشانی است از الهیات و فلسفۀ قرون وسطی که فلسفۀ دکارت از آن بیرون آمد. این کتاب را در هنگام دانشجویی بسیار دوست داشتم و چندبار خواندم، تا جایی که تأثیری بسیار ماندگار در ذهنم گذاشت.
تا جایی که به خاطر دارم (اکنون کتاب را در پیش رو ندارم) یکی از نکتههای آموزندهای که ژیلسون در آنجا مطرح میکند این است که تحقیر عقل و دستاوردهای انسانی (از جمله فلسفه و دیگر علوم عقلی و انسانی در قرون وسطی) به نام «الهیات» و «علوم دینی» و برتری دادن آنچه به اصطلاح «الهی» است بر آنچه «انسانی» است تا بدانجا پیش رفت که دست آخر نه تنها خود «انسان» بلکه تمامی آفرینش خدا، یعنی طبیعت، هم خوار و ذلیل شد.
بدین ترتیب، به گفتۀ ژیلسون، جهان به ویرانهای تبدیل شد که «خدا» یگانه موجود آن بود و البته موجودی ناشناختنی و بسیار پرهیبت. اما پرسشی که بعد پیش آمد این بود، این خدای ویرانهها و موجودات حقیر و زبون دیگر چه جای پرستیدن داشت؟ مگر نه اینکه خدا را باید برای آفرینش زیباییها و دانشها و تواناییها ستود و نه زشتیها و جهالتها و ناتوانیها؟ کدام انسان است که بتواند چنین جهانی را تحمل کند؟ و کدام بشری است که بتواند خدایی را بپرستد که چنین آفریدههای بیارزشی دارد؟
اینجاست که ژیلسون هم مانند مارکس و نیچه مدعی میشود که میباید بذر بسیاری از شورشها علیه اندیشۀ دینی را در میان برخی «اصحاب کلیسا» جست که با نگرشهای احمقانهشان به جای بالا بردن خدا او را پایین آوردند (و البته او مدعی است که برخی از آنان زیر تأثیر محمد غزالی مسلمان بودند)، چون بر این گمان بودند که برای «بالا بردن» او باید «مخلوقاتش» را پایین آورد.
اما چگونه میتوان خدا را با پایین آوردن آفریدههایش «بالا» برد، اگر خدایی خداست باید آفریدههایش هم همانقدر ارزشمند باشند، چه چیزی جز عظمت جهان و مخلوقاتی که گویای قدرت خدا در آفرینش است میتواند ما را به پرستش و ستایش او وادارد؟ پس باید به خاطر خداهم که شده به مخلوقاتش احترام بگذاریم. بنابراین، همانطور که مایستر اکهارت یا آکوئیناس گفت: «هر آنچه انسانی است خدایی است و هر آنچه خدایی است انسانی است»، یا به تعبیر شیخ محمود شبستری خودمان در گلشن راز: «جهان انسان شد و انسان جهانی/ از این پاکیزهتر نبود بیانی».
برگرفته از: فل سفه؛ برای خواندن متن کامل کلیک کنید
منم یه سیستانی هستم و خیلی خوشحال شدم از دیدن ای سایت یه لینک بهتون دادم
آقا لذت بردیم
دخو
بسیار لذت بردم از مطلب ارائه شده. وبسیار ناراحتم از تعداد افرادی که با این مقالات اجتماعی یا ادبی برخورد دارند واین چیزی نیست جز نشان از کهولت و نقص بلوغ فکری و اجتماعی ما که وای مصیبتها/همیشه پاینده باشی
سلام، خوشحال شدم که حداقل یکی به جز خودم این ها را می خواند!
آقا مهدی.
آقای خشایار دیهیمی و هومن پناهنده هم دغدغه های جدی در این زمینه دارند. به خصوص آقای پناهنده. ایشون در یک سخنرانی مفصل به این مساله پرداختند و گفتند که پیش شرط گفتگو اینه که دو طرف حرفشون رو روشن و ساده بیان کنند. توی اون سخنرانی شون تیکه هایی از محمدرضا تاجیک -مشاور رئیس جمهور- و همین طور کتاب جدید آقای سید جواد طباطبایی رو هم خوندن.
بهمن عزیز،
من متاسفانه آقای پناهنده را نمی شناسم گرچه خوشحال می شوم رفرنسی به من بدهی تا از ایشان بیشتر بخوانم ولی به خشایار دیهیمی ارادت بسیار دارم. آخرین مطلبی که از او خواندم در همین شرق بود و در ویژه نامه ۱۶ آذر و در باره دانشگاه. حتی می خواستم در باره اشاره های او چیزی بنویسم که نشد. محمد رضا تاجیک هم از خوشفکرهای کم کو و گزیده نویس است. شاید سالهای آغاز انقلاب را که با هم در دانشگاه می گذراندیم هنوز یادش بیاید. ولی اشاره ات را به کتاب او یا کتابی از استاد طباطبایی نگرفتم. کاش ذکر نام کنی تا بفهمم نمونه مغلق گویی بوده اند یا دفاع از روشنی بیان! من فکر می کنم شاید دوستان شرق بتوانند ویژه نامه ای در این باب منتشر کنند. این آفت یا بلای عظیم تنها با هدف قرار گرفتن صریح و مستقیم می تواند در میان ما تضعیف شود. از بین رفتنی که نیست این میل شگرف در بعضی از ما جماعت برای ابهام دوستی های فراپست مدرنیستی!
هومن پناهنده مترجم است و با موسسه معرفت و پژوهش هم همکاری می کند. در آن سخنرانی هم بخشهایی از نوشته های محمدرضا تاجیک و سید جواد طباطبایی را هم به عنوان نمونه مغلق و نامفهوم نوشتن خوانده بود. وقتی نوشتید ما هم به سکال های ایرانی نیاز داریم یاد آقای پناهنده افتادم. یادم افتاد که در جلسه ای خصوصی می گفت باید چند نفر مدتی همه نیرویشان را بگذارند برای تشویق به روشن نویسی و تقبیح مغلق نویسی. حتی می گفت می شود مجله ای تخصصی هم برایش راه انداخت. البته طبیعتا همه اینها در حد حرف باقی ماند ولی منظورم این بود که این دغدغه برای ایشان هم جدیست. متاسفانه متن آن سخنرانی ایشان در اینترنت وجود ندارد (شرق گزارش خیلی خلاصه ای از آن چاپ کرد که عملا اصل حرفش در آن گزارش نیامده بود). در مورد ویژه نامه هم بعید می دانم عملی شود.
ما بجه های جنوب شهر وقتی که از یک موضوع خیلی حال می کنیم به طرف می گوییم دمت گرم! کوتاه است اما ساده و البته پرمعنی. و می گویم: آقا دمت گرم.
من متوجه نکته شما هستم. خودم چند وقت پیش یادداشتی در نقد روشنفکران چپ و از فریبندگی زبانشان گله کرده بودم. ولی به نظرم در مورد آثار فکری نمی توان با صفر و یک (سادگی و مهمل گویی) قضاوت نمود. حداقل سه گزینه به نظرم می رسد :
۱- نوشته های ساده و دارای منطق درست و روشن
۲- نوشته های مغلق دارای بار اطلاعاتی موثر
۳- نوشته های مغلق بی معنی و فریبنده
شاید بهتر باشد به جای چوب زدن به همه نوشته های مغلق به مردم بگوییم موقع خواندن با حوصله تر و نقادانه تر رفتار کنند. و گرنه اگر روشنفکران مجبور شوند همه نوشته هایشان را ساده بنویسند انرژی زیادی برای گفتگو باید صرف شود.
حامد عزیز،
یادآوری بجایی است. می کوشم در بازگشت بعدی به این موضوع، نگاهی بیندازم به انواع مغلق های مفید و ساده های سطحی. اما در اینجا روشن است که هدف نقد روندی ناسالم است: فروختن و جلوه دادن کم سوادی به اسم سواد و دانشوری زیر پوشش قلنبه گویی.
در دفاع از زبانِ پستمدرن:
http://www.pouyan.ws/archives/001107.html
“ We need to make the things simple but not simpler.” Einstein
Dear Mojtaba: I read Amir Pouyan’s article and had read pervious one on Luce Irigaray and the one in Sharghmagazine.
First time when I heard about Alan Socal’s trick was at the following address
http://think.iran-emrooz.de/more.php?id=955_0_12_0_M
Second time I read it in Martin Gardner’s book “ Did Adam and Eve Have Navels” In first article, Alan Socal had repeatedly admitted that he is not a competent person in certain subject such as psychoanalysis. This article was translated by Ali-Mohammd Taba tabaei which some of them does not make sense at all, for example according to this translation Alan Socal had said that: I do not understand the differences between “Jouissance “(a Lacanian term) and: differences” There is no doubt in my mind that Mr. Taba tabei had made a big mistake— as he usually does—because people may find hard to understand the differences between common English term “ pleasure “ and French term “ Jouissance “ and not between “ difference” and “ Jouissance” In dou term hatta ba yeh man serish be ham ne mi chasbeh
First :To best of my knowledge he wanted to make fun of certain media and their editors, and that does not mean that all so-called “ post modernists “ are that stupid. J. Bricmont is a physicist at Louvain University in Belgium and if they would have sent their book and article to its Lacanian psychoanalyst in the campus, they will got their sweet answer. After all Louvain have the best Lacanian psychoanalysts. People like Alphonse De Waelhens, Wilfred Ver Eecke, Paul Verhaeghe, Philippe Van Haute and other are giants that would swallow them up. Second putting Lacan and people like Luce Irigaray in the same basket and calling them both post modernists is totally wrong. Lacan first of all is a Freudian and his style looks more like Zen Buddhism and he is more look like a Zen master. His ideas have nothing in common with most of these days post modernist thinkers. He deals with structure of unconscious and according to him, it’s content is nothing but a linguistic discourse. The core of his theory is based on scientific linguistics of both de Saussure and Roman Jakobson. Alan Socal is a physicist and not a linguist and no wonder he does not understand Lacan. Unlike some postmodern thinkers, which in my opinion have nothing to say but playing word games and their ideas do not have too much application, Lacan’s four fundamental concepts, unconscious, repetition, the transference and the drive are the most apparent phenomenon in the science of mind. Lacan uses certain mathematical formula which he calls them “ matheme “—- by analogy with the term “ mytheme “ coined by Claude-Levi –Strauss. —- To make them unchanged in translation. “They are constructed to resist any attempt to reduce them to one univocal signification and to prevent the reader from an intuitive or imaginary understand of psychoanalytic concepts: the mathemes are not to be understood but to be used.”
Lacan was very well aware that how some of key concepts of Freud were mistranslated and he gives the example of word “ Trieb “ which was translated by James Strachey as instinct and not as drive (pulsion) There is a big differences between drive and instinct. Instincts are pre wired fixed and biological and applies only to animals and drives applies to human. Lacan wanted certain concepts to be understood universally the way the mathematical and physical formula can be understood across the world, without confusion. He did these with the help of a mathematician friend and mostly was in topology and is around ten in total. Instead of writing signifier over the signified he designate them with “ S” and “ s” and writes their relation S/ s . What is wrong with this?
Richard Dawkins have jumped to bandwagon to attack the things that he just does not understand. I admire Dawkins 1: for his enormous effort in popularizing science 2: His firm stand against anti male, anti science radical feminists 3: His stand in pushing back the creationist theory of evolution but I do not appreciate his dogmatism. Unlike the Sharghmagazine’s article Richard Dawkins is not one of the best in biology field and as a matter of fact his ideas are all but dead. — He is a Neo Darwinist and believes that evolution had happened by gene mutation. He opposes to professor Lynn Margulis— in my opinion the best accurate scientific evolutionary theory of these days– — poetic and beautiful “ symbiosis” theory— Symbiosis means prolonged physical association between two or more “ differently names” organisms, generally from two or more different specious. — Lynn Margulis and other symbiosisist do not deny the fact that the single gene mutation had contributed to evolution but they do not consider it the main factor. According to Symbiosis theory the Eukaryotic cells, common in human and other high organized species — have evolved by cell acquiring the entire sets of genes from totally different species, bacteria. For example they say that male sperm’s tail once was a free-living bacterium called spirochetes, which is fast swimming and propels itself. That make sense even in today’s manufacturing we see that for example Boeing does not make every part of its aircrafts, they buy pre made parts by other manufacturer – that are specialized at certain part—and put them together to make a Boeing 747. To best of my knowledge Richard Dawkins have not responded to this theory even once, also Lynn Margulis have written more than 7 books in the subject. Dawkins sustain his Neo Darwinism theory the way the doctors sustain a crack baby’s — a baby borne to a crack addict mother— life by attaching hundred of electrode into his body and monitoring it round the clock. I do not blame Dawkins, he is fanatic scientist, which have invested a lot into this field and cannot accept to file a bankruptcy.
His attack on anti scientists feminists such as Luce Irigaray and Sandra Harding and other mentally derailed radical feminist— you read lesbians— are wonderful. According Irigaray and Helen Cixous, the language in patriarchal culture originate with man, who locates himself a discursive subject and positive reference point of thought. According to these feminists science is also patriarchal and must be changed. While these morons are chasing wild goose and lecturing in worm, well paid universities, trying to” free women from male dominate societies “, every minute thousands of women join to stripe tease clubs, prostitution rings or call girl service.
Irigaray’ problem with Phallus and Dawkins problem with Unconscious:
In my opinion Irigaray is barking at wrong tree. She and others accuses Lacan to be a phallocentrist and male chauvinist. One after the other, Lacan had emphasized that Phallus is not the same as penis. According to Lacan phallus is a privileged master signifier and can only be defined in linguistic discourse and not as a male sex organ. Lacan says every body want to have the phallus but no body can have it. Irigaray think that the phallus is the column of the patriarchy and if she gets rid of it, she could demolish the patriarchal system. She is chasing a wild goose.
Richard Dawkins in other hand—most probably, as some of his colleagues— does not believe in unconscious. He and some other scientists believe in solid evidence and for them unconscious do not make sense. I am not sure what will they say to a psychosis when he says he is hearing voices. Most probably they will try to look for a “ noisy gene” I call these people WYSIWYG (What You See Is What You Get), so if they cannot grasp unconscious it must not exist.
Professor Gerald Edelman, a Neuroscientist and Noble prizewinner in his book “ Bright Air, Brilliant Fire “ mentions a discussion with Jacques Monod, French molecular biologist and also a Noble prizewinner.
According to Edelman, Monod had said that Freud was unscientific and quite possible a charlatan. Monod had said, “ I am entirely aware of my motives and entirely responsible for my actions. They are all conscious.” In exasperation, I once said, “ Jacques let’s put it this way. Everything Freud said applies to me and none of it to you.” He replied “ Exactly my dear fellow.”
Jacques Monod a great scientist was sort of ignorant on the subject that was out of his own field.
Note 1: as usual there are some mistakes in this article in Sharghmagazine. For example it says Cambridge University wanted to grant an honorary degree to Derrida. It is not true. On 21 March 1992, senior members of the University of Cambridge gathered to decide its annual awards. Derrida’s name was in the list and four of the dons declared non placet (not contented) they were Dr. Henry Erskine, Ian Lack, David Hugh Mello and Raymond Ian Page. They saw Derrida’s thinking as deeply improper, offensive and subversive so Derrida was not granted the degree. Sharghmagazine unfortunately runs like a rabbit before
Note 2: Ali Mohammed Taba tabaei, himself does not believe in unconscious and always translates from those that share his ideas. Most of these people are ardent believers in free will and in USA mostly are right wing religious people.
مطلب بسیار جالبی بود. لذت بردم. به فکرم رسیده یک کم سوکالبازی دربیاورم!
cam adult – sexcams livecamgirls free webcams – free live nude web cam pensacola webcams – free live web cam sexcam virus – free porn cam satellite webcam – free home web cam adult webcam chatrooms – free xxx cam web cam chat software – asian sex chat adult chat rooms xxx – adult taxi cams – free cam chat adult java chat – free live adult web cam adult webcam free – free live sex web cam yahoo adult chat rooms – live web cam video chat adult sex cam – free live nude cam web cam chat rooms – free web cam video adult cams sites – adult web cam chat rooms adult cam software – sex chat line adult chat pad – local sex chat adult toy chat – free xxx web cam free adult web cam chat rooms – free web cam hosting
۶o41Zs-Hello, guys!-6o41Zs