نه! من هر چه فکر می کنم نمی توانم با آنچه دانشجویان امروز در دانشکده فنی کردند موافق باشم. چه خاتمی بود چه هر کس دیگر این رفتار فقط بازگشت است به سال صفر. بر باد دادن هر آنچه است که دانشگاه را دانشگاه کرده است. هیچ ربطی هم به انقلاب دانشجویی سال ۱۹۶۸ ندارد. از این رفتار های کاریکاتوری هیچ جنبشی پیدا نمی شود. من اگر استاد آن دانشکده بودم از رفتار دانشجویانم شرمنده بودم. اگر دانشجوی آن دانشکده بودم دیگر به روی همدرسانم نگاه هم نمی کردم.
الپر به کوتاهی نوشته است که این هویت یابی است از طریق فحش و فریاد. علیرضا نوشته است که ما مشکل روانی داریم. یک روز با سوت و کف نمی گذاریم خاتمی محبوب مان حرف بزند یک روز با فحش و فریاد توی حرف خاتمی مطرودمان می دویم. کورش متن تکان دهنده ای نوشته است و از دانشجویانی گفته است که تحقیر شدند و شکنجه شدند و مرعوب شدند. دانشجویانی که دهانشان را گرفتند و از مراسمی بیرون بردند تا نتوانند حرف بزنند و از آنها که یک ماه ناپدید شدند و وقتی برگشتند کتک خورده و لاغر و رنگ پریده بودند و می گفتند دستشان که شکسته و بسته است لای در مانده. اما دانشجویان امروز هیچ نسبتی با آن دانشجویان داشتند؟
قوچانی می گوید فکر کنیم که آیا با رئیس جمهور بعدی هم می توانیم چنین کنیم؟ اما من فکر می کنم این شتری است که دم خانه همه خواهد خوابید. دانشجویی که من می بینم فقط عاصی است. هیچ احترامی برای هیچ کس ندارد حتی خودش. این نسل را ما تربیت نکرده ایم. این نسل را بی مرامی و آشفتگی های انقلاب تربیت کرده است. ولی این نسل ناگزیر است خود خود را تربیت کند. احترام به خود و دیگران را بیاموزد. بهانه بی بهانه.
آیا قرار است همین دانشجویان نقش رهبری اصلاحات و اصقلابات را بازی کنند؟ به کجا خواهند رسید؟ شاید هم اصلا قید رهبری را زده اند و بار میراثهای قدیم جنبش دانشجویی بر دوش ضعیف آنها زیادی سنگینی می کند. شاید هم اینها نشانه هایی برای ماست که دیگر روی دانشجویان حساب نکنیم. شاید هم دانشجو اصطلاح سیاسی عهد جنگ سرد بود و ما بیهوده آن را تا زماننا هذا کش داده ایم.
اگر بهانه فشار و ناملایمات سیاسی است این ناملایمات همیشه بوده است. پیش از انقلاب هم بود. از جهاتی سخت تر هم بود. چرا که مبارزه چریکی هم وجود داشت. اما نسلی دیگر بود و جهانی دیگر. هرگز در دانشگاه چنین اتفاقی نیفتاده است. من به صدای بلند می گویم که این نشانه پسرفت و عقبگرد در دانشگاه است. دانشگاه به کودکستان تبدیل شده است. این ماحصل تربیت نسلی است که خانواده های ما در غیاب هر گونه نظام فکری و فرهنگی و عرف پذیرفته و ترقی خواه اجتماعی تربیت کردند. آنها تنها محصول سیاست های غلط نیستند. محصول آشفتگی اجتماعی و ارزشی ما هم هستند.
یک نفر یک بار هم که شده باید دست از نازنازی کردن دانشجو بردارد و بگوید آقا و خانم دانشجو! دانشجو بودن فقط اعتراض آنهم بی در و پیکر نیست، مسئول رفتار خود بودن هم هست. هوش اجتماعی دانشجو که نباید صفر باشد!
همه فکر می کنند رئیس جمهور بعدی با چنین دانشجویانی چه خواهد کرد. پستانک تفریحات و آزادی های فردی احتمالا راه حل آن رئیس جمهور خواهد بود که با دیدی ابزاری می نگرد. به قول آن آقا آنقدر خوب می شود که می شود مثل زمان شاه! اما چه کسی کلاس های ما را اداره خواهد کرد؟ چه کسی به ما چیزی بدردبخور خواهد آموخت؟ چه کسی با کدام کیفیت تعلیمی ازدانشگاه ما فارغ التحصیل خواهد شد؟ با این نزول دائمی ما حتی اگر آزادی هایی را که می خواهیم به دست آوردیم بسیار چیزها از دست داده ایم. برگشته ایم به حداکثر ۲۵ سال پیش. به سال صفر. تا باز یکبار دیگر و ده بار دیگر دور بزنیم دور بزنیم دور بزنیم از این طرف صفر به آن طرف صفر.
پیوندها: شکستن اقتدار پدران
اشتیاق به هر آنچه ممنوع است؛ ایدئولوژی نسلی شورشگر
در وب: مخالفت با خاتمی موافقت با لمپنیسم نیست ، گزارش زهرا از مراسم ۱۶ آذر
عزیز سلام . زیاد موافق نیستم ..اما از که باید آموخت ؟…چرا این توقع هنوز هست ؟…..حیف بیمارم و زمین گیر …وگرنه با هم بیشتر درد دل می کردیم.
می بوسمت از دور . شاگرد قدیمی ات : عرفان
سلام. امر شما اطاعت شد. ممنون
سیبستانی عزیز سلام!
من به همان بحث ادامه دادم .هر چند شاید لزومی نداشت چرا که مطلب که منقح می شود دیگر جر الکلام می شود ولی به هر حال تا جایی که میطلبد و اشتیاق آور است قابل قبول است.
شاد کام باشید و سرخ گونه
دخو.
سلام. از دور دستی بر آتش داشتن و تنها از شنیده ها اظهار نظر کردن، ایرادش این میشه که حرفهای آدم و ایرادهایی که می گیره شبیه حرفهای حداد عادل، رئیس مجلس بشه… امروز اون هم از همین حرفها می زد…
مهرنوش خانم عزیز
شما که نزدیک بودین بنویسین که با آن رفتار موافقین؟ و چرا؟ در ضمن اونهایی که نزدیک بودن هم همینو گفتن و تا الان کسی دفاع نکرده. بحث موضع حداد هم جداست. هر گردی گردو نیست که!
فریادها از خشم بود، از خشم… از حسرت فرصتی که از دست رفت. آری، به قول آقای قوچانی شاید دیگر نتوان با هیچ رئیس جمهوری چنین رفتاری کرد، ولی آیا دیگر می توان چنین علاقه ای را نثار شخصی کرد؟ من دانشجوی امروز نیستم، از آنها هستم که برای خاتمی رآی جمع کردند… چنین فرصتی، چنین لحظه تاریخی که آقای خاتمی به باد داد دیگر کی به دست می آید؟ آقای خاتمی در ۴ سال دوم ما را آنقدر لایق ندانست که به جمع های دانشجویی بیاید. نه، من این دانشجویان را تآیید نمی کنم، ولی آنها را می فهمم و با یک چرخش قلم محکوم نمی کنم…
دوست عزیز، خانم مهرنوش،
مسئله تایید و یا محکوم کردن شخص یا اشخاص نیست. مشکل اصلی بینش و اعمال ماست……روزی آنقدر خوشحالیم که از فرط شادی به خطا قیل و قال میکنیم و روزی دیگر از فرط خشم به فحاشی و سنگ پراکنی می پردازیم!
با چشمان بسته تنها به حسی آنی دل سپردن ره به ناکجا آباد دارد عزیز، چه دیروز، چه امروز، چه فردا!
سلام دوست عزیز . شما بسیار بهداشتی و مودبانه می نویسید . آخ از دست این بچه های بی ادب . قدر این خاتمی نجیب و مودب را نمی دانند !!!!! چشم شان کور این دفعه هاشمی یا لاریجانی یا اصلا احمدی نژاد رئیس جمهور میشود ان وقت می بینند که چی به روزشان می اورد زبانشان را از پس گردنشان بیرون می کشد و آدم شان می کند . فقط جناب سیبستان عزیز فقط یک چیز می ماند که این جوانان و این دانشجویان حاصل یک نسل کشی فیزیکی و فرهنگی در دهه ۶۰ هست یک نسل کشی کامل فیزیکی که نسل طبقه متوسط فرهنگی و شهری را از زمین کند بیش از صدها هزار نفر از انان دستگیر اعدام زندانی یا متواری شدند تقریبا یک پاکسازی کامل و البته به دنبال ان یک نسل کشی کامل در دانشگاه یعنی تقریبا در دانشگاه چنان حذف و نسل کشی وسیعی انجام شد که کسی تقریبا نماند . دوست خوبم ان نسل کشی وسیع حاصل اش همین است که می بینید آیا خاتمی یکی از مسئولان ان نسل کشی نیود ؟؟؟
مسئله محکوم کردن اشخاص نیست؟ پس یک بار دیگر نوشته خود زا بخوانید! و به میزان تحقیر موجود در آن هم توجه کنید… من در تمام سخنرانی های آقای خاتمی برای دانشجویان حضور داشتم و فکر می کنم منظور آن دوست را از این غلو می فهمم، همان که گفته بود آن موقع کف زدنها نمی گذاشت آقای خاتمی حرف بزند و حالا… ببینید، من، به شخصه، رفتار روز ۱۶ آذر را با آقای خاتمی تایید نمی کنم ولی تا حدی می شود گفت که این یک جور صاف کردن یک خرده حساب شخصی بود… در ضمن شما این زا هم گفته بودید که فعالیتهای قبل از انقلاب خیلی جدی تر بوده و نسل جوان امروز برود و پستانکش را بمکد! ( با احمد باطبی که گویا اصلا شوخی کرده بودند!) در مورد تفاوت سطح درک شعور سیاسی قبل از انقلاب با امروز که حتما مزاح می فرمایید، نمی گویم ار آنچه خوانده و شنیده ام، ولی لااقل از نام خانوادگی من می نوانید پی ببرید که در چه جور خانواده ای بزرگ شده ام و تا چه حد می دانم که قبل از انقلاب چه خبر بوده است… این دو سطح تفکر اصلا قابل مقایسه نیستند… میزان تحمل دیگران هم همینطور… اصلا همین که فعالیتهای چریکی تا این حد دور از ذهن شده یک پیشرفت است…
خرس مهربان،
من با تو موافقم که دانشگاه پاک شد و چیزی از آن فرهنگ قدیم درش نماند آدمها و استادها و فعالان قلع و قمع شدند و پر داده شدند و منزوی شدند و همه اینها درست. اما آنچه درست نیست این است که هر نسلی فقط تابع بلایایی که سرش آمده نیست. وگرنه چیزی از پدران ما باقی نمی ماند تا به ما برسد! همیشه امکان خلق و تغییر و تربیت و تعیین جهت و تصحیح آن با وجود همه ناملایمات هست. اگر نه پس از جنگ جهانی اروپا نباید پیش می رفت یا نسلی که با فرهنگ خشن پدرسالار ۳۰ یا ۴۰ سال پیش بار آمد نباید جز همان شیوه راه دیگری می رفت. همه اینها عوض شد چون انسان اسیر شرایط نیست. وانگهی بی معرفتی و لمپنیسم ربطی به شرایط سخت ندارد. همین اروپا هم پر است از هولیگان. بعضی چیزها نشانه فقدان انضباط درونی و پرنسیب است. باطبی نمونه این دانشجویان نیست. زبان و لحن بهداشتی هم طعن ندارد. گفتگو با زبان تند و پرخاشگری و بد و بیراه گفتن ممکن نیست. وگرنه من هم عصبانی می توانم شد! ندیده اید!
بیچاره ما که احمقی مثل حسین درخشان هم برایمان درباره متقکری چون خاتمی نظر می دهد
“ To speak of atrocious crimes in mild language is treason to virtue.” Edmond Burke, British Statesman
Iranian students acted very politely, if I was there, I would spit to Khatami’s face, just to show my distaste for hypocrites
Dear Mr. Jami: With all respect, I do disagree with your post. Put yourself on those students’ shoes. “ mosht nemoneyeh kharvar ast.” In a country that some criminal mobs storm the university and beat up the chancellor, you can imagine how the students are being treated. Just listen to what this Khatami (seyyedeh khandan) had said “ We can massacre all of you if we want.” As if the students are bunch of rats. If I were you, I would read Francis Fukuyama’s book: “The End of History and The Last Man”. I do not like this nonsense and mouthful title of the book but there is a lot to learn on human nature and human emotion called “ anger”
دوست عزیز، نظر شما در متنی از اجتماعی دیگر بسیار قابل دفاع هست اما د رجامعه بسته ای مثل جامعه ایران ، سخن گفتن از لمپنیسم کمی دور از واقعیت به نظر می رسد.شما از بچه ای که بهش آزادی اطها رنظر را داده اید می توانید توقع بیان مودبانه را داشته باشید چرا که قبلا فرصت تمرین کیفیت بیان را به او داده اید. و اوخودش را در کشاکش بیان خود و ادب یا بی ادبی ، ساخته و پرداخته است.اما وقتی بچه تان را با فریب و دست کم گرفتن و فرافکنی ناتوانی خودتان در امر اداره امور به عواملی ناشناخته و مبهم و پر رمز وراز ، نادیده می گیرید طبیعی ترین و مستقیم ترین واکنش واکنش تند و خشن و اهانت بارخواهد بود. رفتار ناصحیح است بله! اما چه راه و ساز و کار مدنی د رجامعه ما برای طرح تقاضا وجود دارد که دانشجویان از آن استفاده نمی کنند؟آیا دانشجویان نظریه پردازند یا متفکر استراتژیست که بخواهند خواسته های خود را در پروسه ای شناسایی و مطرح کنند؟دانشجویان زنده ترین و بی منفعت ترین بخش اجتماع هستند .و شاخکی حساس به تحولات. سیبستان عزیز می توانم بپرسم دانشجویان چه گزینه دیگری برای طرح مخالفت با خاتمی و دولت وی داشتند که ازش استفاده نکردند؟
خاتمی کدام تقاضای مدنی مخصوصا دانشجویی را پی گیری و به سر انجام رسانیده است؟مسوولیت رییس جمهوری که با ادعای پی گیری قتلهای زنجیره ای و ۱۸ تیر و زندانی شدن باطبی هیچ موفقیتی را در این زمینه کسب نکرده است و حتی حاضر به اعتراف یا عذرخواهی به این مساله نبوده است و از درک خشم دانشجویان آنقد رعاجز است که آنها را تهدید می کند چه تصویری از خود را در ذهن دانشجویان حک کرده است که اینگونه سرانجامی پیدا کرده است؟