عباس معروفی تصویر و متن نامه ای را در وبلاگ خود گذاشته است که آن را باید نامه تهدید به قتل شمرد. نامه ها و پیام های تهدید در فرهنگ اروپا بسیار جدی گرفته می شوند. مهم نیست که این نامه ها جدی یا شوخی و یا حتی جعلی باشند. پلیس همواره به آنها به چشم یک انحراف خطرناک از قانون می نگرد و آن را دنبال می کند. همین روزها پرونده دختر دانشجویی در جریان است که به دروغ یا شوخی به افسران امنیت فرودگاه گفته بود که حامل بمب است. قاضی می تواند این دختر خانم را برای همین شوخی نابجا بیشتر از ده سال زندانی کند.
من فکر نمی کنم که انتشار یک متن تهدید به قتل یا حتی تهدید به ضرب و جرح بهترین کاری باشد که می توان کرد مگر آنکه پلیس آن را بی اشکال دانسته باشد یا حتی انتشار آن را بدلیلی لازم دانسته باشد. در مورد نامه منتشر شده مورد بحث اما گمان نمی کنم هیچ مشورتی با پلیس صورت گرفته باشد. اگر گمان من درست باشد با توجه به موقعیت امنیتی معروفی که به گفته خود او الزامات معینی را در هر سفر و نقل مکان او برای پلیس ایجاب می کند تا از او حفاظت شود -و قاعدتا تهدیدهایی ازاین دست باید با پلیس در میان کذاشته شود- انتشار این نامه یک خطای فاحش است.
اولین کاری که در مورد چنین نامه هایی باید کرد انتشار آنها نیست بلکه بررسی سندیت آنهاست. آیا نامه واقعا جدی است و توسط نویسندگانی که آن را امضا کرده اند فرستاده شده است؟ یا ممکن است کسی از دوستان سابق یا دشمنان قدیمی خواسته باشد در قالب یک نیروی تهدید کننده مثل سربازان غیبی حرفهای خود را بزند؟
بررسی سندیت بخصوص اگر پلیس انجام دهنده آن باشد کار چندان دشواری نیست. خط، نوع کاغذ، نوع پاکت، نوع انشا، محل پست شدن نامه و مسائل دقیق تری مثل انگشت نگاری و جز آن می تواند روشن کند که آنچه با آن روبروییم از کجا و توسط چه کسی نوشته و پست شده است. اگر نامه های مختلفی دریافت شده آیا مثلا خط آنها یکی است ؟ از شهر و ناحیه معینی پست شده؟ و از این قبیل. در مورد نامه های اخیری که به مقامات اتحادیه اروپا پست می شد و به محض باز شدن می ترکید پلیس منشا آنها را بولونیا در ایتالیا تشخیص داد و تمام نامه های پست شده از آنجا را به مقصد نهادها و مقامات اتحادیه اروپا بلوکه کرد.
در نامه ای که من خواندم و تصویر آن را دیدم احتمال می دهم که فرستنده فرضی آن را از داخل آلمان و چه بسا داخل برلین پست کرده باشد. این نامه از ایران نمی تواند پست شده باشد چون تاریخ آن علاوه بر اینکه تاریخ رایج در ایران یعنی تاریخ شمسی نیست، جدید است ( ۲۱ ژانویه) و معروفی می گوید آن را روز ۲۴ ژانویه دریافت کرده است یعنی سه تا ۴ روز بعد از نوشته شدن نامه:
به تاریخ ۲۱/۱ /۲۰۰۴
جناب آقای عباس معروفی مدیر خانه هنر و ادبیات هدایت برلین
با سلام. جنابعالی همان کسی نیستید که در نشریه کیهان چاپ لندن نوشتید در حالیکه پناهنده شده اید خواستند شما را بفرستند ایران ولی حالا می بینیم سر از برلین جای جاکش ها در آورده اید. این چه نشریه ایست که از وسط پای مادرتان صادر می کنید. مردکه احمق تو اگر شعور داشتی که فریب نمی خوردید. روزی هم حساب ترا خواهیم رسید. خائن بالفطره. نشریه ات را بکن توی …
سربازان غیبی حضرت امام خمینی سلام الله علیه در جهان
در مورد سبک شناسی متن نامه هم گفتنی های مختلفی هست اما من فقط به یکی دوجنبه از آن می پردازم. مثلا این که آیا تا به حال نیروهای امنیتی یا آدم های امنیت جمهوری اسلامی خود را “سرباز غیبی” نامیده اند یا نه. معمولا در استناد نامه تهدید به گروه معین باید در نظر داشت که این گروه شناخته شده است یا ناشناخته. معمولا گروههای تهدید کننده با اسم و رسم معین و انشای مشخص تهدید می کنند تا جهت تهدید روشن باشد. اگر هم ناشناخته و تازه پا باشند دلیل تهدیدشان کاملا مشخص است و همزمان ممکن است افراد دیگری را هم تهدید کنند تا اسم و رسمی به هم بزنند و با آوردن نام آنها یا دریافت نامه آنها پشت تهدید شوندگان بلرزد.
اما گذشته از نام این گروه جهت تهدید آنها چیست؟ آنها از چه چیزی ناراحت شده اند که تهدید می کنند؟ گویا مساله نشریه ای مطرح است که معروفی منتشر می کند. این خشم آنها را برانگیخته است. اما معروفی که دیگر نشریه ای منتشر نمی کند. شاید منظور آنها از نشریه همین وبلاگ اوست. اما با توجه به اینکه در این نامه دوخطی یک خط بالاتر کیهان را نشریه خوانده بعید است که منظورش از نشریه در خط بعدی چیزی مانند وبلاگ باشد. بنابراین نویسنده نامه نمی داند از چه چیزی قرار است عصبانی باشد.
نویسنده نامه می خواهد فحاشی کند تا تهدید. هیچ نامه تهدیدی اینقدر آشفته نیست که با سلام و خطاب محترمانه شروع شود و به فحش خواهر و مادر ختم گردد. تهدید اگر جدی است شخصیت و جهت تهدید نویسنده درآن روشن است. از این نامه چنین چیزی بر نمی آید.
اگر این نامه حتی خالی کردن دق دلی در پوشش تهدید باشد هم البته جرم است. اما جرم را باید پلیس رسیدگی کند. انتشار آن در وبلاگ آخرین کاری است که باید کرد نه اولین کار و آنهم به محض دریافت. اگر معروفی نگران امنیت خود است کاری که کرده است نقض غرض است و با اصول اولیه حفاظت در تناقض. آیا پیشگیری از وقوع جرم و در این مورد جلوگیری از عملی شدن تهدید و پیدا کردن منشا آن مهم تر است یا صلا در انداختن به اینکه جرمی قرار است صورت بگیرد؟ مگر آنکه فرض کنیم معروفی خود نیز این تهدید را جدی نگرفته است. در آن صورت این پرسش باقی می ماند که با انتشار متنی که سندیت آن به دست کارآگهان محک نخورده و بررسی نشده و معروفی نیز خود آن را جدی نگرفته او به کدام هدف تیر انداخته است؟ و می خواهد کدام خواننده جدی امروزی این متن را بدون سوالهایی که من بخشی از آنها را مطرح کردم بخواند؟ و به چه نتیجه ای برسد؟
چگونه یک نامه تهدید به قتل را بخوانیم؟
نوشته شده در 25 ژانویه 2004
دستهبندیها: نقد و نظر
آیا واقعا چنین نوشته هایی این قدر مهم است که باعث شود این همه وقت کلمات رابگیرید ؟
دوست عزیز پوریا،
مهم است که هر جا از محور خرد آهسته و متین دور می شویم نقد شود. کوچک و بزرگ در نقد بی معناست. فقط امور بزرگ نیست که ارزش نقد دارد. زندگی پر از چیزهای کوچک است. مثل قطره های یک دریا. ولی اگر به معیار بزرگی هم می اندیشید به نظر من اینکه نویسنده سرشناسی یک یادداشت بی سند را دلیل به راه افتادن ماشین ترور بشمارد به اندازه کافی مهم است که به آن پرداخته شود.
سیبستان
مهدی عزیزم،
اولین کاری که کردم نامه را در اختیار پلیس جنایی برلین قرار دادم تا مراتب انگشت نگاری و اداری اش طی شود. اما فقط بیست و چهار ساعت آن را روی صفحه ام گذاشتم تا در کنجی تاریک نمانده باشم و نیز نویسندگان نامه دستخط خود را در منظر عموم ببینند. مطلب تو را اما در جمهوری قلم می گذارم و معتقدم که نثر آن نامه، نثری است دیپلماتیک، آن هم به سیاق و لحن سفیر سابق جمهوری اسلامی در آلمان، که لابد در فیلم “جنایت مقدس” ساخته رضا علامه زاده دیده ای.
سلام به سیبستان . مقصود من این بود که شما درمقام نقد بهتر بود به ” حکم ” می پرداختید نه به “موضوع ” .یعنی به این مطلب که روشنفکر نباید به قیاس مردمان عادی رفتار کند. ازتوجه شما بسیار ممنونم .پوریا .
به حیوان وحشی (اگر اتفاقا دست داشته باشد) کامپیوتر هم بدهید یا میزند توی سر مردم ،یا می اندازد سر خودش.اینها اگر ایران باشند که دستشان به شما نمی رسد یا اگر اروپا باشند کم کم تمدن در شان تاثیر می کند از قاتل ارتقا پیدا می کنند به دزد، غیبت کردم…
ba salam man yek basiji hsatam ke etefaghi in matlabe shoma ro didam man be nobeye khodam be shoma migam ke agar police alman in shakhs ro toonest dasgir kone hagheshe ke har balayi ke mitoone saresh dar biyare chon be esme sarbazane gheybiye emam khomeyni name dade avalan sarbazane gheybi aslan mani nadare yani hich kodum az sarbazane khomeyni gheybi nistan dovoman hich kodum az in joor harfa nemizanan har kodumeshun zadan bedoonid oona hich chi nistan joz ye adame oghdeyi omid varam ke raje be sarabazane khomeyni oonam na az noe gheybish az noe maloomesh bad ghezavat nakonid chon oona taraf dare solh hastan vali na be khoshunat
ba salam man yek basiji hsatam ke etefaghi in matlabe shoma ro didam man be nobeye khodam be shoma migam ke agar police alman in shakhs ro toonest dasgir kone hagheshe ke har balayi ke mitoone saresh dar biyare chon be esme sarbazane gheybiye emam khomeyni name dade avalan sarbazane gheybi aslan mani nadare yani hich kodum az sarbazane khomeyni gheybi nistan dovoman hich kodum az in joor harfa nemizanan har kodumeshun zadan bedoonid oona hich chi nistan joz ye adame oghdeyi omid varam ke raje be sarabazane khomeyni oonam na az noe gheybish az noe maloomesh bad ghezavat nakonid chon oona taraf dare solh hastan vali na be khoshunat
ya hagh