برای من لنی ریفنشتال Leni Riefenstahl مظهر زنی اعجوبه بود. کاری ندارم که اینجا هر وقت از او یاد می کنند به یادها می آورند که او برای هیتلر فیلم ساخته است. و فراموش می کنند که اندیشه ای در آن دوران وجود داشت که در هیتلر نوعی از بیان خود را یافت و نه ریفنشتال که هزاران روشنفکر و نخبه جامعه آلمانی در تحقق آن می کوشیدند و با صدها هزار تن از مردم ژرمن و غیر ژرمن حمایت می شدند.
آنچه در فیلم های ریفنشتال می بینم خلق حماسه ای از کار و ستایش تن و نیرومندی است. اگر چیزهای دیگر هم در آن هست دیگر مهم نیست. ریفنشتال با هر متر و معیاری زنی بزرگ بود. او از آن نمونه های برجسته ای است که به تمام معنا مظهر فردیت مدرن اند. نه تنها ساختن فیلم های دوران نازی هایش اعجاب آور است بلکه حتی وقتی سالها از آن دوره گذشته بود او همچنان اعجاب آور کار می کرد. نمونه عالی آن سفر او به آفریقا و زیستن با بومیان نوبا Nuba و عکاسی های درخشان از آنهاست و نیز داستان عکاسی هایش در زیر آب در سن هفتاد سالگی به بالا.
آنچه او زیست نشان داد که او به هیچ وجه فیلمساز هیتلر نبود. آنچه او زیست نشان داد که او به اصل هایی برای حیات فرد قائل بود که سالها پس از مرگ هیتلر می توانست دوام یابد. او جوهر چیزی بود که هیتلر صورت مبتذلی از آن بود. او مظهر همان چیزی است که در فیلم درخشان خود جاودانه کرد: پیروزی اراده.
او تمام ۱۰۱ سال عمرش را “زندگی” کرد. من به او ادای احترام می کنم.
لنی ریفنشتال
نوشته شده در 10 سپتامبر 2003
دستهبندیها: سينما
در طی تاریخ بشری همواره آنان که دارای رای و اندیشه’ نو بوده اند قابل تقدیس و احترامند زیرا راه های گریز از مدارهای بسته و منحط را جسته اند و اگر در هر باره ای نوشته اند هدف شناساندن،راه جستن و آموختن بوده،تا شاید نسل های دیگر الگو های بهتری باشند…از مردگی و هرزگی و پوچی بگریزندو در بند نام،زر،قدرت و..نمانند………..آری
و تو خود همان معلمی که باید بعد از پایان عمرت شاگردان همان کنند…..از تو نام آورند….در این حصار مرده و بی جان غربت بشکن…..ز خود برون آیی ..که تو خودلنی ریفنشتال دیگری…برخیز و عزم جزم کار صواب کن…..
عرفان عزیز،
من خوب می دانم که نه تنها من نمی توانم لنی ریفنشتال دیگری باشم که گمان می کنم پدید آمدن کسی در حد و اندازه های او هنوز در عرصه فیلمسازی در وطن من غیر ممکن است. این نه به سبب ناتوانی ماست که به سبب آن است که ما هنوز در فردیت و تفرد در پله های آغازین ایم. ریفنشتال ها محصول دوره هایی هستند که در ستایش فرد گذشته است و ما محصول دوره هایی که در سرکوب فرد گذشته و می گذرد. این نه شکوه است نه توجیه بلکه توصیف وضع ماست. ما سرشت دیگری داریم و لاجرم سرنوشت دیگری.
ضمنا من هرگز شاگرد پرور نبوده ام و نیستم. من به دوستی فکر می کنم. دنبال رفیق می گردم. حتی رابطه هایی مثل برادری و فرزندی و خویشی و زناشویی هم برای من وقتی معتبر است که بر دوستی بنا شده باشد و برابری. اگر ریفنشتال معنایی برای ما داشته باشد همین کار در جمع همدل است. آنچه او داشت و ما نداریم قدرت جمع و جمعیت است بر سر یک اندیشه و پیمان در سایه ایمان به توانایی فرد.
من از ستایشی که دلیل آن را نشناسنم و اذعان نکنم لذتی نمی برم. وانگهی آفرین و نفرین چه سود وقتی همه ما جزیره هایی در تنهایی هستیم و هیچگاه انگار از فکر تفرقه به جمع باز نمی آییم؟
دوستار،
مهدی سیبستانی
سلام… از معرفی لنی ریفنشتال ممنونم. تا جایی که ممکن بود توسط سایت و سایر منابع در باره او آموختم. آدم کوشایی بوده و عمر ۱۰۱ ساله اش را تا جایی که می توانسته به بار نشانده است. تا قبل از این، او را نمی شناختم. راهش و یادش گرامی باد.
But she worked for Hitler; she used her talent and art for fascisim; what about those who were killed in concentration camps by a regime which was served by her. Using the terrm respect looks too much to me
لنی گذشته از ارادتش به هیتلر ، که مقام او را به پستی می کشاند زنی بوده است قدرتمند و استوار بر پاهای خویش. زندگی او نشانگر این است که زن بر خلاف اندیشه فاسد مذهب بازان حاکم بر کشور ما تا کجا می تواند عروج کند. راستش من کار فیلمی او را از دیدگاه تکنیک فیلمبرداری و نگاه تیزهوشانه به جنبه تبلیغی آن ستایش می کنم اما هیچگاه نمی توانم او را برای خدمتش به عمله واکراه ظلم در وجدان خودم ببخشم. البته شاید هر زنی یا مردی که در شرایط او قرار می گرفت همین کار را می کرد. بگذریم.
نمی دانم چرا فکر می کنید اگر کسی برای هیتلر یا فاشیسم و اصلا هر چیز دیگری کار کرد هنر او ارزش ندارد. هر هنرمندی انسان است و هر انسانی ممکن است ایدئولوژی و یا اعتقادی داشته باشد که برای ما دلپذیر نباشد… راستی مگر “هیدگر” نبود که از هیتلر حمایت می کرد؟
من اصلا نمی گویم اینها درست می گفته اند یا غلط حرفم چیز دیگری است. می گویم به آرای دیگران همسنگ آرای خودمان بنگریم نه در مقام قضاوت…
ممنون
مجتبی گل محمدی
سلام بر دوست عزیز و نادیده ام. دیدم شرمنده ام کردی خواستم سپاسی گفته باشم. لینکت را منتشر می کنم و خواننده ات خواهم بود.
شاد باشی.پیام